در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 369

متن درس





منازل السائرین: بازتاب جلال و غربت در سیر و سلوک

منازل السائرین: بازتاب جلال و غربت در سیر و سلوک

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۶۹)

دیباچه

کتاب حاضر، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۳۶۹ منازل السائرین، اثری است که به تبیین مفهوم انبساط به‌عنوان منزل پایانی خلقیات در سیر و سلوک عرفانی می‌پردازد. این اثر، با استناد به آیات قرآن کریم و تأمل در سیره حضرت موسی علیه‌السلام، به نقد تفاسیر سنتی از انبساط پرداخته و این مفهوم را در بستر جلال و غربت بازتعریف می‌کند.

بخش نخست: انبساط، منزل پایانی خلقیات

تعریف انبساط در سیر و سلوک

انبساط، به‌عنوان آخرین منزل از خلقیات در سیر و سلوک عرفانی، نقطه اوج کمال اخلاقی است که پس از مراحلی چون صبر، رضا، شکر، حیا، صدق، ایثار، تواضع و فتوت پدیدار می‌شود. این منزل، به‌سان نسیمی که پس از سفری طولانی در کوهستان‌ها به دشتی باز می‌رسد، نمایانگر گشایش درونی، راحتی در رفتار و بی‌تکلفی در تعامل با خداوند و خلق است. انبساط، حالتی است که سالک از قید ترس و تکلف رها شده و با اطمینان و آزادی، حقیقت را بیان می‌کند.

در این چارچوب، خلقیات به‌عنوان قسم چهارم از مراحل سلوک، پس از بدایات (آغازها)، معاملات (تعاملات عملی با خداوند) و رعایت و مراقبه قرار می‌گیرند. انبساط، به‌مثابه پلی است که سالک را از خلقیات به اصول (مانند عزم و یقین) رهنمون می‌سازد، گویی استخوان‌بندی شاسی سلوک در این مرحله استوار می‌شود.

درنگ: انبساط، منزل پایانی خلقیات، نمایانگر گشایش درونی و آزادی در تعامل با خداوند و خلق است که سالک را به اصول سلوک رهنمون می‌سازد.

ساختار خلقیات و جایگاه انبساط

خلقیات، به‌عنوان مجموعه‌ای از فضایل اخلاقی، شامل ده منزل است که هر یک، گامی در مسیر تکامل خلق محسوب می‌شوند. صبر، به‌مثابه پایه‌ای استوار، آغازگر این مسیر است و پس از آن، رضا، شکر، حیا، صدق، ایثار، غلبه بر خلق، تواضع و فتوت قرار دارند. انبساط، به‌عنوان هفتمین منزل، نه‌تنها خود یک فضیلت، بلکه مقسم و جامع دیگر فضایل خلقی است، همان‌گونه که کلمه در زبان، هم مقسم (تقسیم‌کننده) به اسم، فعل و حرف است و هم خود یکی از اقسام آن.

این ساختار، به‌سان بنایی است که هر طبقه‌اش با دقت و نظم بر طبقات پیشین استوار شده و انبساط، گنبد این عمارت است که تمامی فضایل را در خود جمع می‌کند. فتوت، که پیش از انبساط قرار دارد، با دعوت به جوانمردی و گذشت، زمینه را برای گشایش درونی فراهم می‌سازد، اما انبساط، فراتر از فتوت، حالتی از رهایی و بسط وجودی است.

بخش دوم: استناد به قرآن کریم و نقد تفسیر انبساط

آیه ۱۵۵ سوره اعراف: زمینه‌ساز بحث

درس‌گفتار، با استناد به آیه ۱۵۵ سوره اعراف، به بررسی مفهوم انبساط می‌پردازد:

وَاخْتَارَ مُوسَىٰ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا ۖ فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِن قَبْلُ وَإِيَّايَ ۖ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا ۖ إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاءُ وَتَهْدِي مَن تَشَاءُ ۖ أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۖ وَأَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ

: «و موسی از موحدان قوم خود، هفتاد مرد را برای میقات ما برگزید. پس چون زلزله آن‌ها را فرو گرفت، گفت: پروردگارا، اگر می‌خواستی، پیش از این آن‌ها را و مرا هلاک می‌کردی. آیا ما را به سبب آنچه سفیهان از ما انجام دادند، هلاک می‌کنی؟ این جز فتنه تو نیست که هر که را بخواهی با آن گمراه می‌کنی و هر که را بخواهی هدایت می‌نمایی. تو ولیّ ما هستی، پس ما را بیامرز و بر ما رحم کن و تو بهترین آمرزندگان هستی.»

این آیه، به لحظه‌ای از سیره حضرت موسی علیه‌السلام اشاره دارد که پس از انتخاب هفتاد نفر از قوم خود برای میقات الهی، با حادثه‌ای ناگوار مواجه می‌شود. زلزله‌ای این افراد را هلاک می‌کند و موسی، در حالتی از خشم و اعتراض، با خداوند سخن می‌گوید. این واکنش، که در متن به‌عنوان جلال معرفی شده، زمینه‌ساز نقد تفسیر سنتی انبساط است.

نقد تفسیر سنتی انبساط

تفسیر سنتی انبساط، که آن را به گشایش و راحتی در رفتار معنا می‌کند، در این آیه نادرست شمرده شده است. واکنش موسی، که با خشم و اعتراض همراه است، به‌سان آتشفشانی است که از فشار درونی فوران می‌کند، نه نسیمی که گشایش و آرامش به ارمغان می‌آورد. انبساط، به معنای آزادی درونی و رفتار کریمانه، در این موقعیت دیده نمی‌شود، بلکه جلال و صلابت موسی برجسته است.

این نقد، ریشه در رویکردی تحلیلی به متون دینی دارد. انبساط، به‌عنوان یک فضیلت اخلاقی، نیازمند آرامش و گشایش درونی است، در حالی که موسی، تحت فشار اتهامات قوم و هلاکت همراهانش، به حالتی از شدت و اعتراض می‌رسد. این حالت، با تعریف سنتی انبساط ناسازگار است و متن، با تأکید بر این ناسازگاری، به بازتعریف انبساط می‌پردازد.

درنگ: آیه ۱۵۵ سوره اعراف، بیانگر جلال و خشم موسی علیه‌السلام است، نه انبساط. تفسیر سنتی انبساط در این زمینه نادرست است.

نقد ساده‌انگاری در تفسیر آیات

یکی از انتقادات محوری درس‌گفتار، ساده‌انگاری و بریده‌خوانی آیات قرآن کریم است. برخی مفسران، با گزینش ناقص آیات و بی‌توجهی به سیاق تاریخی و معنایی آن‌ها، معنای اصلی را تحریف کرده‌اند. در این آیه، انتخاب بخشی از کلام الهی بدون توجه به زمینه غربت و فشارهای وارد بر موسی، به تفسیر نادرست انبساط منجر شده است.

این نقد، به‌سان چراغی است که تاریکی‌های تفسیر سطحی را روشن می‌کند. قرآن کریم، کتابی است که هر آیه‌اش در بستری از تاریخ، فرهنگ و معنویت نازل شده و فهم آن، نیازمند نگاهی جامع و عمیق است. گزینش ناقص، گویی بریدن شاخه‌ای از درختی تنومند است که بدون ریشه و ساقه، معنای خود را از دست می‌دهد.

بخش سوم: غربت موسی و جلال در برابر انبساط

غربت موسی: زمینه‌ساز واکنش جلالی

غربت موسی علیه‌السلام، به‌عنوان یکی از محورهای اصلی درس‌گفتار، ریشه در اتهامات ناروای قومش دارد. او متهم به قتل هارون علیه‌السلام و هلاکت هفتاد نفر از برگزیدگان قوم شده و این اتهامات، او را به انزوایی اجتماعی و معنوی سوق داده است. غربت، به‌سان دریایی است که موسی را در خود فرو برده و او را به ساحلی از خشم و اعتراض رسانده است.

این وضعیت، که با نافرمانی قوم، گوساله‌پرستی سامری و سوءتفاهم‌های عمیق همراه است، موسی را به نقطه‌ای از فشار روانی می‌رساند که حتی حمایت الهی نیز به نظرش کافی نمی‌آید. او، در این موقعیت، به‌مثابه کوهی است که زیر بار اتهامات و ناکامی‌ها، به فوران می‌رسد و با خداوند به‌صورت صریح و بی‌پروا سخن می‌گوید.

درنگ: غربت موسی علیه‌السلام، ناشی از اتهامات قوم و فشارهای اجتماعی، او را به واکنش جلالی واداشته و زمینه‌ساز اعتراض او به خداوند شده است.

جلال موسی: واکنشی در برابر فشار

جلال موسی، که در آیه ۱۵۵ سوره اعراف متجلی است، به معنای شدت و صلابت در گفتار و رفتار است. او، در مواجهه با هلاکت هفتاد نفر و اتهامات قوم، به «سیم آخر» می‌زند و با خداوند به‌گونه‌ای سخن می‌گوید که در هیچ جای قرآن کریم نظیر ندارد. این واکنش، به‌سان رودی خروشان است که از میان صخره‌های غربت و فشار، راه خود را می‌گشاید.

موسی، در این حالت، می‌پرسد: «أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا» (آیا ما را به سبب آنچه سفیهان از ما انجام دادند، هلاک می‌کنی؟). این پرسش، نه از سر بی‌ادبی، بلکه از عمق غربت و فشار است. او، با شجاعتی که ریشه در تحور و عصمتش دارد، فتنه الهی را مورد سؤال قرار می‌دهد و آن را به‌مثابه چالشی عمیق و گمراه‌کننده معرفی می‌کند.

نقد تفسیر فتنه

واژه «فِتْنَتُكَ» در آیه، به معنای آزمون ساده یا امتحان نیست، بلکه چالشی عمیق و گاه گمراه‌کننده است. موسی، با تأکید بر این معنا، فتنه را به‌عنوان اقدامی الهی که به گمراهی یا هدایت منجر می‌شود، مورد اعتراض قرار می‌دهد. این تفسیر، به‌سان کلیدی است که قفل معنای آیه را می‌گشاید و آن را از تقلیل به امتحان ساده رها می‌سازد.

برخلاف دیدگاه سنتی که فتنه را به امتحان معنا می‌کند، درس‌گفتار استدلال می‌کند که فتنه، به‌مثابه لیلایی است که سالک را در مسیر گمراهی یا هدایت قرار می‌دهد. این معنا، عمق واکنش موسی را نشان می‌دهد که فراتر از یک آزمون معمولی است.

بخش چهارم: تفاوت انبساط و جلال

انبساط: گشایش و مهربانی

انبساط، به‌عنوان یک فضیلت اخلاقی، با گشایش درونی و رفتار کریمانه همراه است. درس‌گفتار، با اشاره به سیره پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه اطهار علیهم‌السلام، انبساط را در رفتار مهربانانه با کودکان و نزدیکان نشان می‌دهد. این حالت، به‌سان باغی است که گل‌های محبت و آرامش در آن شکوفا می‌شوند.

برای نمونه، رفتار پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله با امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، که در سجده بر دوش ایشان می‌نشستند، یا چهار دست و پا رفتن امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای بازی با کودکان، نماد انبساط است. این رفتارها، گویی نوری است که از قلب سالک به سوی خلق می‌تابد و دل‌ها را به هم پیوند می‌دهد.

درنگ: انبساط، با گشایش درونی و رفتار کریمانه همراه است، در حالی که جلال، شدت و صلابت را در موقعیت‌های بحرانی نشان می‌دهد.

جلال: شدت و صلابت

جلال، در مقابل انبساط، حالتی از شدت و صلابت است که در موقعیت‌های بحرانی و تحت فشار بروز می‌کند. درس‌گفتار، با تشبیه جلال به رفتارهای اجتماعی، آن را به‌مثابه طوفانی معرفی می‌کند که در برابر ناملایمات و اتهامات خروش می‌کند. داستان رشید، سلاخ محله، نمونه‌ای عینی از جلال است که در دفاع از حیثیت و تحت فشار، به فوران می‌رسد.

رشید، که در محله‌ای پر از گردن‌کلفت‌ها و لات‌ها، با ساطور و قداره به دفاع از حیثیت خود برخاست، گویی موسی‌ای است که در برابر اتهامات قوم، به جلال روی می‌آورد. این رفتار، نه انبساط، بلکه خروش و صلابتی است که در برابر فشارهای اجتماعی شکل می‌گیرد.

بخش پنجم: بازگشت موسی به آرامش

استغفار و نزدیکی به انبساط

موسی علیه‌السلام، پس از واکنش جلالی و اعتراض به خداوند، به آرامش بازمی‌گردد و با استغفار و درخواست رحمت، به حالت انبساط نزدیک می‌شود: «أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۖ وَأَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ» (تو ولیّ ما هستی، پس ما را بیامرز و بر ما رحم کن و تو بهترین آمرزندگان هستی). این بازگشت، به‌سان موجی است که پس از طوفان، به ساحل آرامش می‌رسد.

این تحول، پویایی شخصیت موسی را نشان می‌دهد. او، پس از خروش جلالی، با توکل و استغفار، به گشایش درونی دست می‌یابد و انبساط را در سایه رحمت الهی تجربه می‌کند. این حرکت، گویی سفری است از قله‌های خشم به دشت‌های آرامش و توکل.

درنگ: موسی علیه‌السلام، پس از واکنش جلالی، با استغفار و توکل، به انبساط نزدیک می‌شود و پویایی شخصیت خود را نشان می‌دهد.

پاسخ الهی و تعادل در واکنش

خداوند، در پاسخ به موسی، عذاب و رحمت خود را تبیین می‌کند: «قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ ۖ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ» (گفت: عذابم را به هر که بخواهم می‌رسانم و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است). این پاسخ، به‌سان آینه‌ای است که تعادل بین جلال و رحمت الهی را نشان می‌دهد. خداوند، با تأکید بر رحمت فراگیر خود، موسی را به آرامش دعوت می‌کند و راه انبساط را به او می‌نمایاند.

بخش ششم: نقد تاریخی و اجتماعی

تأثیر اتهامات قوم بر موسی

اتهامات قوم، به‌ویژه قتل هارون علیه‌السلام و هلاکت هفتاد نفر، فشار روانی شدیدی بر موسی وارد کرده است. این اتهامات، گویی خنجرهایی هستند که قلب موسی را می‌درند و او را به غربت و انزوا سوق می‌دهند. درس‌گفتار، با اشاره به داستان هارون، که به ناحق متهم به کاستی و حتی کشته شدن به دست موسی شد، این فشارها را تبیین می‌کند.

هارون، که به‌عنوان برادر بزرگ‌تر و پیامبر، یار و یاور موسی بود، در برابر نافرمانی قوم و فتنه سامری، مورد اتهام قرار گرفت. موسی، در خشم خود، او را مورد عتاب قرار داد، اما این عتاب، از سر غربت و فشار بود، نه بی‌مهری. این وضعیت، به‌سان تراژدی‌ای است که در آن، قهرمان داستان، زیر بار سوءتفاهم‌ها و اتهامات، به تنهایی می‌رسد.

جلال در بستر اجتماعی

درس‌گفتار، با اشاره به رفتارهای جلالی در جامعه، مانند داستان رشید، جلال را به‌عنوان واکنشی در برابر فشارهای اجتماعی معرفی می‌کند. رشید، که در محله‌ای پر از نزاع و اتهام، با ساطور و قداره به دفاع از حیثیت خود برخاست، گویی آیینه‌ای است که جلال موسی را در بستری اجتماعی نشان می‌دهد.

این رفتارها، که در بستر فشارهای اجتماعی و دفاع از حیثیت شکل می‌گیرند، با انبساط، که نیازمند آرامش و گشایش است، متفاوت‌اند. جلال، به‌سان شمشیری است که در برابر ناملایمات از نیام برمی‌آید، در حالی که انبساط، گلی است که در باغ آرامش می‌شکفد.

بخش هفتم: جمع‌بندی و بازتعریف انبساط

انبساط در برابر جلال

درس‌گفتار، با نقد تفسیر سنتی انبساط، آن را در برابر جلال و غربت موسی بازتعریف می‌کند. انبساط، به‌عنوان یک فضیلت متعادل و مبتنی بر گشایش و مهربانی، در رفتار کریمانه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه اطهار علیهم‌السلام متجلی است. این حالت، گویی نوری است که از قلب سالک به سوی خلق می‌تابد و دل‌ها را به هم پیوند می‌دهد.

در مقابل، جلال، که در واکنش موسی علیه‌السلام به فتنه الهی و اتهامات قوم دیده می‌شود، حالتی از شدت و صلابت است که در موقعیت‌های بحرانی بروز می‌کند. این تفاوت، به‌سان دو سوی یک سکه است که هر یک، در جای خود، جلوه‌ای از حقیقت را نشان می‌دهند.

درنگ: انبساط، فضیلتی متعادل و مبتنی بر گشایش و مهربانی است، در حالی که جلال، شدت و صلابتی است که در برابر فشارهای غربت و اتهامات بروز می‌کند.

جمع‌بندی نهایی

منازل السائرین، در درس‌گفتار شماره ۳۶۹، با رویکردی تحلیلی و انتقادی، مفهوم انبساط را در بستر جلال و غربت موسی علیه‌السلام بررسی می‌کند. این اثر، با استناد به آیه ۱۵۵ سوره اعراف، تفسیر سنتی انبساط را نادرست شمرده و آن را به‌عنوان یک فضیلت متعادل و مبتنی بر گشایش و مهربانی بازتعریف می‌کند. جلال، که در خشم و اعتراض موسی متجلی است، واکنشی طبیعی به غربت و فشارهای اجتماعی است، اما با انبساط، که نیازمند آرامش درونی است، متفاوت است.

این اثر، به‌سان باغی است که هر شاخه‌اش با دقت پرورانده شده و خواننده را به تأمل در عمق مفاهیم عرفانی دعوت می‌کند. با نقد ساده‌انگاری در تفسیر آیات و تأکید بر سیاق تاریخی و اجتماعی، درس‌گفتار راهی نوین برای فهم انبساط و جلال می‌گشاید و مخاطب را به سوی نگاهی عمیق‌تر به قرآن کریم و سیره انبیا رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده