متن درس
باب الانبساط در منازل السائرین: تحلیلی عرفانی و قرآنی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۷۰)
مقدمه: چیستی انبساط در سلوک عرفانی
در گستره عرفان اسلامی، «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، چونان چراغی فروزان، راه سلوک را برای سالکان طریق معرفت روشن میسازد. باب الانبساط، بهعنوان واپسین منزل از بخش اخلاق این اثر، مفهومی ژرف و چندلایه را پیش روی مخاطب مینهد: گشایشی کریمانه از جانب برتر به کمتر، که چونان نسیمی روحافزا، دلهای تنگ را به سوی آزادی و صمیمیت رهنمون میشود. این مفهوم، در تعاملات انسانی و الهی، تجلیگاه محبت و رفع حشمت است، جایی که ترس و انکسار جای خود را به اعتماد و گشادهرویی میدهد. با این حال، استناد خواجه به داستان حضرت موسی علیهالسلام در قرآن کریم، به دلیل ماهیت جلالی و بحرانی آن، با تعریف انبساط ناسازگار مینماید.
بخش اول: مفهومشناسی انبساط در عرفان اسلامی
تعریف انبساط: گشایش در میدان تعامل
انبساط، در لغت و اصطلاح عرفانی، به معنای گسترش و گشایش در میدان تعاملات انسانی و الهی است. این مفهوم، چونان دری گشوده، فضایی را پدید میآورد که در آن، فرد کمتر در برابر مقام برتر، از بیان آزادانه اندیشهها و احساسات خویش هراسی ندارد. انبساط، گویی پلی است میان قلبها که حشمت و اقتدار را به محبت و صمیمیت بدل میسازد.
درنگ: انبساط، گشایشی کریمانه از جانب برتر به کمتر است که ترس و انکسار را به اعتماد و آزادی بیان مبدل میسازد. |
انبساط در روابط انسانی: تمثیلی از پدر و فرزند
در روابط انسانی، انبساط چونان رفتار پدری است که با گشادهرویی، به فرزند خویش میدان میدهد تا هر آنچه در دل دارد، بیهراس از قضاوت یا سرزنش، بازگو کند. این گشایش، مانع از انسداد عاطفی میشود و رابطهای مبتنی بر اعتماد و محبت را رقم میزند. گویی پدر، با لبخندی مهربان، فرزند را به بازی با ریش خویش دعوت میکند، تا فضای ترس به شادی و صمیمیت بدل گردد. این تمثیل، انبساط را بهعنوان جریانی از بالا به پایین نشان میدهد، جایی که مقام برتر، با رفع حشمت، بستری برای گفتوگوی آزاد فراهم میآورد.
ماهیت یکطرفه انبساط
انبساط، جریانی یکطرفه از مقام برتر به کمتر است. حاکم، استاد، یا والد، با گشادهرویی و رفع اقتدار، فضایی میآفریند که فرد کمتر، بدون وحشت از حشمت، به بیان خویشتن بپردازد. این گشایش، چونان نوری است که از خورشید به زمین میتابد، بیآنکه زمین توان بازتابی برابر داشته باشد.
درنگ: انبساط، جریانی یکطرفه از برتر به کمتر است که با رفع حشمت، فضایی برای صمیمیت و راحتی فراهم میآورد. |
جمعبندی بخش اول
انبساط، در عرفان اسلامی، مفهومی است که گشایش و گشادهرویی را در تعاملات انسانی و الهی تبیین میکند. این مفهوم، با تأکید بر جریان یکطرفه از برتر به کمتر، به ایجاد فضایی امن برای بیان آزادانه و رفع ترس از اقتدار میپردازد. تمثیلات انسانی، مانند رابطه پدر و فرزند، این مفهوم را بهزیبایی نشان میدهند. با این حال، تبیین انبساط در بستر الهی، نیازمند بررسی دقیق استنادات قرآنی است که در بخش بعدی به آن پرداخته خواهد شد.
بخش دوم: نقد استناد قرآنی خواجه به داستان موسی علیهالسلام
استناد خواجه به آیات قرآنی
خواجه عبدالله انصاری، در باب الانبساط، به داستان حضرت موسی علیهالسلام و گفتوگوی او با خداوند در قرآن کریم استناد کرده است. آیات مورد نظر، در سوره اعراف، به ویژه آیه ۱۵۵، به ماجرای انتخاب هفتاد نفر از قوم بنیاسرائیل برای ملاقات با خدا و وقایع پس از آن اشاره دارند. با این حال، این استناد، به دلیل ماهیت جلالی و بحرانی داستان، با مفهوم انبساط ناسازگار مینماید.
قرآن کریم: «وَاخْتَارَ مُوسَىٰ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا ۖ فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ ۖ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا ۖ إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِي مَنْ تَشَاءُ ۖ أَنْتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۖ وَأَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ» (سوره اعراف، آیه ۱۵۵، : «و موسی از قوم خود هفتاد مرد را برای میقات ما برگزید. پس چون زلزله آنان را فرو گرفت، گفت: پروردگارا، اگر میخواستی پیش از این آنان را هلاک میکردی و مرا نیز. آیا ما را به سبب آنچه سفیهان از ما انجام دادهاند هلاک میکنی؟ این جز فتنه تو نیست. هر که را بخواهی با آن گمراه میکنی و هر که را بخواهی هدایت مینمایی. تو سرپرست مایی، پس ما را ببخشای و بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگان هستی.»)
بحران در زندگی موسی علیهالسلام
داستان موسی علیهالسلام در این مقطع، به بحرانیترین برهه زندگی او اشاره دارد. پس از ماجرای گوسالهپرستی سامری، که به انحراف قوم بنیاسرائیل انجامید، موسی علیهالسلام با چالشهای متعددی مواجه شد: درگیری با برادرش هارون، اتهام قتل او، و از دست دادن اعتماد قوم. این شرایط، گویی طوفانی بود که موسی علیهالسلام را در انزوای اجتماعی و روانی فرو برد. او، چونان کشتیبانی در دریایی خروشان، در پی بازسازی اعتماد قوم و اثبات حقانیت خویش برآمد.
درنگ: موسی علیهالسلام در این مقطع، در مظلومیت و انزوای کامل قرار داشت، گویی با یکوت اجتماعی قوم خویش مواجه شده بود. |
اقدام موسی برای بازسازی اعتماد
موسی علیهالسلام، برای رفع اتهامات و بازسازی اعتماد قوم، هفتاد نفر از سران و پیشکسوتان بنیاسرائیل را برگزید تا همراه او به میقات الهی روند. این انتخاب، چونان گزینش ستارگان درخشان از آسمان قوم، تلاشی بود برای اثبات ارتباط مستقیم با خدا و رفع شبهات. با این حال، این اقدام، نه تنها به گشایش منجر نشد، بلکه به فاجعهای عظیم انجامید.
فاجعه رجفه و مرگ هفتاد نفر
در میقات الهی، خداوند با رجفهای عظیم، هفتاد نفر از سران قوم را هلاک کرد. این واقعه، چونان صاعقهای بود که نه تنها امیدهای موسی علیهالسلام را بر باد داد، بلکه او را در معرض اتهام قتل این نخبگان قرار داد.
قرآن کریم: «فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ» (سوره اعراف، آیه ۱۵۵، : «پس چون زلزله آنان را فرو گرفت.»)
درنگ: مرگ هفتاد نفر از سران قوم با رجفه الهی، به جای انبساط، بحران موسی علیهالسلام را تشدید کرد و او را در معرض اتهام قتل قرار داد. |
اعتراض جلالی موسی به خدا
موسی علیهالسلام، در اوج بحران، با حالتی جلالی به خداوند اعتراض کرد. او، گویی چون کودکی که در برابر فشارهای طاقتفرسا به ناله درمیآید، از خدا پرسید چرا این فاجعه را به او نسبت داده و او را در معرض اتهام قرار داده است. این اعتراض، چونان فریادی از عمق دل، شدت فشار روانی بر موسی علیهالسلام را نشان میدهد.
قرآن کریم: «رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِیْنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ» (سوره اعراف، آیه ۱۵۵، : «پروردگارا، اگر میخواستی پیش از این آنان را هلاک میکردی و مرا نیز.»)
نقد عدالت الهی توسط موسی
موسی علیهالسلام، با پرسشی تند و جلالی، عدالت الهی را به چالش کشید. او استدلال کرد که هلاکت قوم به دلیل خطای سفیهان، ناعادلانه است. این موضعگیری، گویی شمشیری بود که به سوی عدالت الهی نشانه رفت، و نشاندهنده عمق بحران و فقدان انبساط در این مقطع است.
قرآن کریم: «أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا» (سوره اعراف، آیه ۱۵۵، : «آیا ما را به سبب آنچه سفیهان از ما انجام دادهاند هلاک میکنی؟»)
درنگ: اعتراض موسی علیهالسلام به عدالت الهی، با پرسش از هلاکت قوم به دلیل خطای سفیهان، نشاندهنده فقدان انبساط در این داستان است. |
فتنه بهمثابه چالش الهی
موسی علیهالسلام، ماجرای گوسالهپرستی و رجفه را فتنهای الهی دانست که به گمراهی یا هدایت افراد منجر میشود. این دیدگاه، مسئولیت سامری را کمرنگ کرد و فتنه را به اراده الهی نسبت داد. فتنه، گویی چونان لاییکشی در مسیر سلوک، سالک را به چالش میکشد تا حقیقت ایمانش آشکار گردد.
قرآن کریم: «إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ» (سوره اعراف، آیه ۱۵۵، : «این جز فتنه تو نیست.»)
گمراهی و هدایت به اراده خدا
موسی علیهالسلام، با استدلالی قاطع، گمراهی و هدایت را به اراده مطلق الهی ارجاع داد. این استدلال، گویی چونان کلیدی بود که درهای مسئولیت انسانی را به سوی اراده الهی گشود، اما با انبساط به معنای گشایش و محبت همخوانی نداشت.
قرآن کریم: «تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِي مَنْ تَشَاءُ» (سوره اعراف، آیه ۱۵۵، : «هر که را بخواهی با آن گمراه میکنی و هر که را بخواهی هدایت مینمایی.»)
جمعبندی بخش دوم
استناد خواجه عبدالله انصاری به داستان موسی علیهالسلام در قرآن کریم، به دلیل ماهیت جلالی و بحرانی آن، با مفهوم انبساط ناسازگار است. این داستان، به جای گشایش و گشادهرویی، صحنهای از اعتراض، فاجعه، و مواجهه جلالی را به تصویر میکشد. آیات قرآنی، با تأکید بر فتنه، گمراهی، و هلاکت، هیچ نشانهای از انبساط الهی ارائه نمیدهند. در بخش بعدی، نقد رفتار الهی و تفسیر شارح بررسی خواهد شد.
بخش سوم: نقد رفتار الهی و تفسیر شارح
فقدان انبساط در رفتار الهی
رفتار الهی در داستان موسی علیهالسلام، به جای انبساط، جلالی و قهاری است. مرگ هفتاد نفر از سران قوم و تشدید بحران موسی علیهالسلام، گویی چونان طوفانی بود که هر امید به گشایش را بر باد داد. خداوند، نه با لبخندی گشادهرو، بلکه با جلالی عظیم، به موسی علیهالسلام پاسخ داد.
درنگ: رفتار الهی در این داستان، فاقد هرگونه گشادهرویی یا انبساط است و با جلال و قهاریت، بحران موسی علیهالسلام را تشدید کرد. |
جلالی بودن موسی و خدا
موسی علیهالسلام، به دلیل روحیه جلالی خویش، با رویکردی تند و اعتراضی با خدا سخن گفت. پاسخ الهی نیز، گویی آینهای بود که جلال موسی علیهالسلام را بازتاب داد. این تعامل، چونان برخورد دو کوه عظیم، هیچ فضایی برای انبساط باقی نگذاشت.
تشبیه موسی به کودک جلالی
موسی علیهالسلام در این داستان، به کودکی تشبیه شده که در برابر فشارهای طاقتفرسا، با عصبانیت و اعتراض واکنش نشان میدهد. این تشبیه، گویی پردهای است که شدت بحران و فقدان گشایش را به نمایش میگذارد.
تغییر لحن موسی به استغفار
موسی علیهالسلام، پس از اعتراض جلالی، با درک عظمت الهی، به استغفار و درخواست رحمت روی آورد. این تغییر لحن، چونان بازگشت کشتی طوفانزده به ساحل آرامش، تلاشی برای رفع بحران و بازگشت به رابطهای مبتنی بر رحمت بود.
قرآن کریم: «أَنْتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا» (سوره اعراف، آیه ۱۵۵، : «تو سرپرست مایی، پس ما را ببخشای و بر ما رحم کن.»)
تأکید بر عذاب الهی پس از استغفار
حتی پس از استغفار موسی علیهالسلام، خداوند ابتدا بر عذاب تأکید کرد و سپس به رحمت اشاره داشت. این ترتیب، گویی چونان ترازویی بود که جلال را پیش از رحمت قرار داد، و فقدان انبساط را در این داستان برجسته ساخت.
قرآن کریم: «عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ» (سوره اعراف، آیه ۱۵۶، : «عذابم را به هر که بخواهم میرسانم.»)
نقد تفسیر شارح از انبساط
شارح، انبساط را به انکار هلاکت قوم و نسبت دادن فتنه به خدا تفسیر کرده است. این تفسیر، گویی پردهای است که اعتراض جلالی موسی علیهالسلام را پنهان میکند و از واقعیت داستان فاصله میگیرد.
اشتباه در تعریف علما و حکما
شارح، با تعریف نادرست «علما و حکما» برای سران قوم، نشاندهنده ضعف در فهم دقیق آیات است. «سبعین رجلاً» به معنای سران و پیشکسوتان قوم است، نه صرفاً علما یا حکما.
تفاوت فتنه، اختبار، و امتحان
فتنه، به معنای چالش و لغزش، با اختبار (آزمایش پنهانی) و امتحان (آزمایش آشکار) متفاوت است. شارح، با خلط این مفاهیم، تفسیری نادرست از فتنه ارائه داده است. فتنه، گویی چونان گردابی است که سالک را به سوی لغزش یا استواری میکشاند.
درنگ: فتنه، به معنای چالش و لغزش، با اختبار و امتحان متفاوت است و در این داستان، به اراده الهی برای جداسازی گمراهان از هدایتیافتگان اشاره دارد. |
تحریف اعتراض موسی توسط شارح
شارح، اعتراض موسی علیهالسلام به عدالت الهی را به گشایش و انبساط تبدیل کرده است. این تحریف، گویی چونان نقاشی است که رنگهای تیره واقعیت را با رنگهای روشن پوشانده است.
ترس شارح از بیان حقیقت
شارح، به دلیل ملاحظات اعتقادی، از بیان صریح اعتراض موسی علیهالسلام به خدا خودداری کرده و تفسیر را به سمتی سوق داده که با عصمت پیامبران سازگار باشد. این رویکرد، گویی چونان پردهای است که حقیقت جلالی داستان را پنهان میکند.
تأثیرپذیری شارح از تلمیسانی
تفسیر شارح، به شدت متأثر از آثار تلمیسانی است. این تأثیرپذیری، گاه به افزودن توضیحات غیرضروری و پیچیده منجر شده است، گویی چونان شاخ و برگی که بر تنه اصلی درخت افزوده شده است.
جمعبندی بخش سوم
رفتار الهی در داستان موسی علیهالسلام، به جای انبساط، جلالی و قهاری است. تفسیر شارح، با تحریف اعتراض موسی علیهالسلام و خلط مفاهیم فتنه، اختبار، و امتحان، از واقعیت داستان فاصله گرفته است. این نقدها، نشاندهنده ناسازگاری استناد قرآنی خواجه و تفسیر شارح با مفهوم انبساط است.
بخش چهارم: بازتعریف انبساط در بستر عرفانی و اجتماعی
انبساط در مقابل انکسار
انبساط، در مقابل انکسار و ترس، به معنای ایجاد فضایی برای رفع اضطراب و تقویت اعتماد است. این مفهوم، گویی چونان نسیمی است که ابرهای تیره انکسار را از آسمان دل میزداید.
نیاز دنیای معاصر به انبساط
دنیای معاصر، با بحرانهای جلالی و انکسارهای اجتماعی، نیازمند انبساط است. این گشایش، نباید به انفعال یا بیتوجهی به واقعیتها منجر شود، بلکه باید چونان چراغی باشد که راه را در تاریکی بحرانها روشن میسازد.
تعریف دقیق انبساط توسط شارح
شارح، انبساط را به آزادی بیان و رفع ترس از حشمت تعریف کرده است. این تعریف، در تئوری درست است، اما با داستان قرآنی انتخابشده همخوانی ندارد. انبساط، گویی چونان جویباری است که از قلههای بلند به سوی دشتهای فروتن جاری میشود.
درنگ: انبساط، به معنای آزادی بیان و رفع ترس از حشمت، در تئوری مفهومی دقیق است، اما با داستان موسی علیهالسلام سازگار نیست. |
رحمت الهی علیرغم جلال
علیرغم جلال الهی، رحمت خدا شامل حال موسی علیهالسلام شد. این رحمت، گویی چونان بارانی بود که پس از طوفان، زمین تشنه را سیراب کرد. با این حال، در این مقطع، انبساط به معنای گشایش دیده نشد.
خداوند بهمثابه قاسم الجبارین
خداوند، هم رحمان است و هم قهاری که در برابر ظلم و نافرمانی، جلال خویش را آشکار میکند. این تصویر، گویی چونان تابلویی است که هر دو وجه رحمت و جلال الهی را به نمایش میگذارد.
جلالیترین مواجهه موسی در قرآن
این داستان، منحصربهفردترین مواجهه جلالی یک پیامبر با خدا در قرآن کریم است. شدت اعتراض موسی علیهالسلام و پاسخ قهاری الهی، این مقطع را از سایر روایات قرآنی متمایز کرده است.
درنگ: داستان موسی علیهالسلام در این مقطع، جلالیترین مواجهه یک پیامبر با خدا در قرآن کریم است که هیچ نشانهای از انبساط در آن دیده نمیشود. |
جمعبندی بخش چهارم
انبساط، بهعنوان مفهومی عرفانی و اجتماعی، در مقابل انکسار و ترس، فضایی برای گشایش و اعتماد میآفریند. با این حال، داستان موسی علیهالسلام، به دلیل ماهیت جلالی، نمیتواند بستری برای تبیین این مفهوم باشد. رحمت الهی، هرچند در نهایت شامل حال موسی علیهالسلام شد، اما در این مقطع، جلال الهی بر انبساط پیشی گرفت.
نتیجهگیری کلی: بازاندیشی در باب الانبساط
باب الانبساط در «منازل السائرین»، مفهومی ژرف و چندلایه را پیش روی سالکان قرار میدهد: گشایشی کریمانه از جانب برتر به کمتر، که ترس و انکسار را به اعتماد و صمیمیت بدل میسازد. با این حال، استناد خواجه عبدالله انصاری به داستان موسی علیهالسلام در قرآن کریم، به دلیل ماهیت جلالی و بحرانی آن، با این مفهوم ناسازگار است. اعتراض موسی علیهالسلام به عدالت الهی، فاجعه رجفه، و پاسخ قهاری خداوند، این داستان را به یکی از جلالیترین مواجهههای قرآنی تبدیل کرده است. تفسیر شارح نیز، با تحریف اعتراض موسی علیهالسلام و خلط مفاهیم فتنه، اختبار، و امتحان، از واقعیت داستان فاصله گرفته است. این نوشتار، با بازنویسی درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره و تحلیلهای تفصیلی، تلاش کرد تا انبساط را در بستری عرفانی و اجتماعی بازتعریف کند. انبساط، بهدرستی، باید در فضایی از محبت و گشادهرویی تبیین شود، نه در بستری از بحران و جلال. این اثر، بهعنوان منبعی جامع و علمی، در اختیار پژوهشگران عرفان اسلامی قرار میگیرد تا راهگشای مطالعات آتی باشد.
با نظارت صادق خادمی |