متن درس
منازل السائرین: انبساط در ساحت قرب الهی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۷۷)
دیباچه
در گستره عرفان اسلامی، مقام انبساط چونان نگینی درخشان، سالک را به ساحت آزادی درونی و قرب الهی رهنمون میشود. این مقام، که در منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری با دقتی بینظیر تبیین شده، در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره با ژرفایی عمیق مورد کاوش قرار گرفته است. نوشتار، با تمرکز بر آیه شریفه أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا ۖ إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ (اعراف: ۱۵۵؛ : «آیا ما را به [سزای] آنچه سفیهانمان کردهاند هلاک میکنی؟ آن جز فتنه تو نیست»)، به نقد تفاسیر عرفانی، بهویژه دیدگاههای تلمیسانی و کاشانی، و تبیین انبساط در نسبت با جلال الهی میپردازد. این اثر، انبساط را بهعنوان مرتبهای از آزادی کامل درونی، عاری از خوف و رجاء، و متکی بر جبله اصیل معرفی میکند.
بخش نخست: انبساط در پرتو جلال الهی (جلسه ۳۷۷)
تبیین مفهوم انبساط در آیینه قرآن کریم
انبساط، در بستر عرفانی آیه شریفه أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا ۖ إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ، به معنای انکار هلاکت جمعی قوم به سبب خطای سفیهان و اسناد فتنه به حکمت الهی، نه سامری، از سر ادب در برابر خداوند تعریف شده است. این نگرش، چونان نسیمی که کرامت الهی را در بر میگیرد، موسی علیهالسلام را در مقام ادب و معرفت نشان میدهد که از نسبت دادن هلاکت به خطای سفیهان پرهیز کرده و فتنه را به مشیت الهی بازمیگرداند. این تعریف، انبساط را حالتی عرفانی معرفی میکند که در آن، سالک با شناخت حکمت آزمونهای الهی، به گشایش معنوی دست مییابد.
درنگ: انبساط، چونان گلی در باغ معرفت، در ادب و شناخت حکمت الهی شکوفا میشود؛ نه هلاکت را به سفیهان نسبت میدهد و نه فتنه را از مشیت الهی جدا میسازد. |
پیچیدگی و دشواری مقام انبساط
بحث انبساط، چونان راهی ناهموار در کوهستان معرفت، پر از دستاندازهای تفسیری است که نیازمند مهارت و دقت سالک در عبور از آنهاست. عرفا، با احتیاط در تدوین عبارات، از نزدیک شدن بیش از حد به عمق معانی یا ایجاد سوءتفاهم پرهیز کردهاند. این احتیاط، ریشه در حساسیت به حفظ ادب در برابر خداوند دارد، اما گاه به پیچیدگی و ابهام در تفاسیر انجامیده است. درسگفتار، با تمثیلی از رانندگان ناپخته در جادههای پرپیچوخم، بر این نکته تأکید میکند که مفسران فاقد مهارت کافی، در تحلیل انبساط دچار خطا میشوند. سالک، چونان رانندهای حرفهای، باید با معرفت و بصیرت از این موانع عبور کند.
پیشینه تاریخی تفاسیر انبساط
کتاب منازل السائرین کاشانی، که از شرح تلمیسانی بر اثر خواجه عبدالله انصاری اقتباس شده، با اضافات و تغییراتی همراه است که گاه به پیچیدگی یا خطا انجامیدهاند. درسگفتار، با اشاره به مشکلات تفسیری خواجه، تلمیسانی، و کاشانی، بر این نکته تأکید دارد که این چالشها در طول سدهها (صد، دویست، یا پانصد سال) رفع نشدهاند. این تداوم مشکلات، ضرورت بازنگری علمی و دقیق در تفاسیر عرفانی را نشان میدهد. تلمیسانی، هرچند شاگردی قوی بوده، و کاشانی، با اقتباس از او، اثر خود را سامان داده، اما هر دو در تبیین انبساط با دشواریهایی روبهرو بودهاند.
نقد تفاسیر عرفانی انبساط
نقد دیدگاه تلمیسانی
تلمیسانی، با استناد به آیه شریفه، معتقد است که ظاهر آن، انبساط موسی علیهالسلام را نشان میدهد: «ظاهر الآية يقتضي انبساط الكليم». او انبساط را در کلام موسی علیهالسلام در عبارت إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ میجوید. با این حال، درسگفتار این دیدگاه را نقد میکند، زیرا رفتار موسی علیهالسلام، که با کشتن هفتاد نفر از قوم و برخورد سخت با هارون و سامری همراه بود، با انبساط عرفانی سازگار نیست. این رفتار، چونان طوفانی جلالی، فاقد گشایش و انس معنوی است. تلمیسانی، با تأویل آیه، از معنای ظاهری آن فاصله گرفته و به خطا رفته است.
درنگ: انبساط، چونان نوری که از انس با معبود ساطع میشود، در رفتار جلالی موسی علیهالسلام دیده نمیشود؛ تفسیر تلمیسانی، با واقعیت آیه ناسازگار است. |
نقد تأویل فتنه به اختبار
تلمیسانی، فتنه در آیه را به معنای اختبار (آزمایش) تأویل کرده و معتقد است که این تأویل، انبساط را منتفی میکند: «وَمَتَى حُمِلَ لَفْظُ الْفِتْنَةِ عَلَى الِاخْتِبَارِ لَمْ يَبْقَ لَهُ مَا يَدُلُّ عَلَى الِانْبِسَاطِ». درسگفتار، این تأویل را غیرمستند و نادرست میداند، زیرا فتنه در آیه، به معنای ایجاد اختلال و اضطراب است، نه آزمایش ساده. این تأویل، چونان دستکاری سندی مقدس، به تحریف معنوی آیه منجر میشود. همچنین، تلمیسانی «تَضِلُّ» را به معنای «تَظْهَرُ الضَّلَالَ» (آشکار کردن گمراهی) تفسیر کرده که این نیز از معنای اصلی آیه، یعنی گمراه کردن، دور است. این دستکاریها، اعتبار سند قرآنی را مخدوش میسازد.
نقد تفسیر کاشانی
کاشانی، با اقتباس از تلمیسانی، فتنه را به اختبار تأویل کرده و انبساط را در این آیه منتفی دانسته است. درسگفتار، این دیدگاه را نیز نقد میکند، زیرا حتی با پذیرش فتنه به معنای اختبار، انبساط در رفتار موسی علیهالسلام و هلاکت قوم دیده نمیشود. این آیه، چونان آیینهای که جلال الهی را بازمیتاباند، با انبساط عرفانی ناسازگار است. کاشانی، با افزودن بر تفسیر تلمیسانی، گاه به خطاهای بیشتری دچار شده، زیرا از دقت لازم در تمایز مفاهیم قرآنی برخوردار نبوده است.
تمایز مفاهیم فتنه، اختبار، امتحان و ابتلا
امتحان و محنت
امتحان، چونان آزمونی که تحت نظارت دقیق معلم انجام میشود، همراه با محنت و سختی است. درسگفتار، با تمثیلی از دانشآموزی که زیر نگاه چهارچشمی معلم نیمی از آموختههایش را فراموش میکند، امتحان را فرآیندی توصیف میکند که فشار نظارت، محنت را به همراه دارد. این محنت، بخشی از ماهیت امتحان است که در آن، فرد تحت آزمون قرار گرفته و تواناییهایش در شرایط دشوار سنجیده میشود. ریشه لغوی امتحان از «محن» (سختی) است که این پیوند را آشکار میسازد.
درنگ: امتحان، چونان بستری که سختی و نظارت در آن درهمتنیده است، محنت را به سالک تحمیل میکند و توانایی او را در شرایط دشوار میسنجد. |
اختبار و آزادی عمل
اختبار، برخلاف امتحان، آزمونی آزاد و بدون فشار است، مانند نگارش تز در خانه که فرد با آسودگی و آزادی عمل، تواناییهای خود را بروز میدهد. درسگفتار، با تمثیلی از دانشآموزی که در خانه با آرامش به نگارش میپردازد، اختبار را فرآیندی معرفی میکند که محنت و نظارت در آن غایب است. این آزادی، امکان ظهور تواناییهای واقعی فرد را فراهم میسازد و از اضطراب امتحان به دور است.
فتنه و اختلال
فتنه، چونان طوفانی که آرامش را برهم میزند، به معنای ایجاد اضطراب و اختلال است. درسگفتار، با تمثیلی از معلمی که با اظهارات نادرست، دانشآموز را گیج و مضطرب میکند، فتنه را عملی توصیف میکند که فرد را از مسیر صحیح منحرف میسازد. فتنه، نه امتحان است و نه اختبار، بلکه لاییکشی در مسیر سلوک است که با شعبدهبازی و اختلال، سالک را به اضطراب میکشاند. این تمایز، برای فهم دقیق آیه شریفه ضروری است.
ابتلا و بلا
ابتلا، چونان مسابقهای خطرناک در جادهای پرپیچوخم، آزمونی است که با بلا و مخاطره همراه است. درسگفتار، با تمثیلی از مسابقه رانندگی که ممکن است به مرگ منجر شود, ابتلا را متمایز از امتحان و اختبار معرفی میکند. برخلاف امتحان که با رفوزگی به پایان میرسد و اختبار که با آزادی عمل همراه است، ابتلا خطر بلا را در خود دارد و آزمون الهی را در شرایط بحرانی میسنجد.
درنگ: فتنه، اختبار، امتحان و ابتلا، چونان چهار شاخه از درخت آزمون الهی، هر یک معنایی متمایز دارند؛ نادیده گرفتن این تمایز، به تحریف معانی قرآنی میانجامد. |
نقد ضعف لغوی عرفا
درسگفتار، ضعف عرفا در دانش لغوی و اشتقاق را عامل اصلی تأویلهای نادرست، مانند اشتباه گرفتن فتنه با اختبار، میداند. این ناآگاهی، چونان سایهای تاریک، تفاسیر را از اصالت دور کرده و به تحریف معنوی آیات منجر شده است. عرفا، هرچند در مقامات معنوی والا بودهاند، گاه به دلیل عدم تسلط بر اشتقاق لغوی، مفاهیم قرآنی را با یکدیگر خلط کردهاند. این نقد، بر ضرورت مطالعه دقیق لغوی در تفسیر عرفانی تأکید دارد.
جلال الهی و رفتار موسی علیهالسلام
جلال موسی علیهالسلام
رفتار موسی علیهالسلام در آیه شریفه، چونان طوفانی جلالی، با سختگیری و شدت همراه بود. او با کشتن هفتاد نفر از قوم، برخورد سخت با هارون و سامری، و طلبکاری از خداوند، جلالی عمل کرد. درسگفتار، این رفتار را فاقد انبساط عرفانی میداند، زیرا انبساط، حالتی است که از انس و گشایش با معبود برمیخیزد، نه از شدت و سختگیری. موسی علیهالسلام، با این رفتار، خود را در برابر جلال الهی قرار داد.
درنگ: جلال موسی علیهالسلام، چونان آتشی فروزان، فاقد انبساط عرفانی است؛ انبساط در انس و گشایش نهفته است، نه در شدت و طلبکاری. |
جلال الهی در پاسخ به موسی
خداوند، در پاسخ به رفتار جلالی موسی علیهالسلام، با جلال رفتار کرد و هفتاد نفر از قوم را هلاک نمود. درسگفتار، این هلاکت را نشانهای از جلال الهی میداند که در برابر شدت موسی علیهالسلام اعمال شد. این واقعه، چونان آیینهای که تقابل جلال را بازمیتاباند، انبساط را در این آیه منتفی میسازد. خداوند، با این عمل، موسی علیهالسلام را در برابر عذابی عظیم قرار داد تا حرمت بندگانش را به او یادآور شود.
عذاب موسی علیهالسلام
درس، با اشاره به حال موسی علیهالسلام پس از هلاکت قوم، او را در آستانه سکتگی و موجی شدن توصیف میکند. این حالت، نتیجه طلبکاری و جلالی عمل کردن او بود که خداوند با هلاکت قوم، او را به عذاب کشید. موسی علیهالسلام، با گفتن أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَفَهَآءُ مِنَّا، گمان برد که سفیهان عامل هلاکتاند، حال آنکه خود با غفلت از قوم، زمینهساز این فتنه شد. این عذاب، درس عبرتی برای سالک است که از طلبکاری در برابر خداوند پرهیز کند.
حرمت بندگان خدا و پرهیز از سختگیری
حرمت بندگان، حتی کافران
خداوند، چونان باغبانی که از نهالهایش پاسداری میکند، حرمت بندگانش را، حتی کافران، حفظ میکند و از خطای خطاى آنان نمیگردد.
درنگ: حرمت بندگان خدا، چونان گوهری در خزانه الهی، حتی کافران را در بر میگیرد؛ سالک باید با ادب و ملاحظه، از خشم الهی در امان بماند. |
پرهیز از لعن مستقیم
درس، با استناد به آیه شریفه قُلْ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ (ناس: ۲؛ : «بگو: به خدا پناه میبرم از وسوسههای شیاطین»)، بر پرهیز از لعن مستقیم ظالمان تأکید دارد. به جای گفتن «لعنت بر یزید»، باید گفت: «لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ»، تا از درگیری مستقیم با بندگان خدا و تحریک غیرت الهی جلوگیری شود. این ادب، سالک را از خشم الهی مصون میدارد.
عواقب سختگیری پیامبران
پیامبرانی که با امت خود سختگیری کردند، مانند موسی علیهالسلام و یونس علیهالسلام، گرفتار شدند. درسگفتار، با اشاره به موسی که قوم، هارون، و سامری را شل و پل کرد و یونس علیهالسلام که از امتش روی گرداند، سختگیری را عامل گرفتاری پیامبران میداند. این امر، سالک را به ملایمت و محبت در برخورد با بندگان دعوت میکند. حضرت عیسی علیهالسلام، با گفتن «ان تَغْفِرْ لَهُمْ وَأَن تُعَذِّبْهُمْ»، از دخالت در سرنوشت بندگان پرهیز کرد و الگویی برای سالک شد.
داستان نادر قلی
درسگفتار، با روایت داستان نادر قلی که فرزندش را کور کرد و سپس پشیمان شد، عواقب سختگیری را نشان میدهد. نادر، با دستور کور کردن فرزند و سپس سرزنش جلاد، خود را در چرخهای از پشیمانی گرفتار کرد. این داستان، چونان آیینهای، به سالک هشدار میدهد که سختگیری، حتی در مقام قدرت، به عذاب و ندامت میانجامد.
انبساط در سیره معصومین علیهمالسلام
انبساط امیرالمؤمنین علیهالسلام
امیرالمؤمنین علیهالسلام، چونان خورشیدی که در جمع با جلال و در خانه با جمال میدرخشد، در خانه مانند کودکی بازیگوش بود و با انس و گشایش، به بندگان خدا محبت میورزید. درسگفتار، با توصیف این انبساط، ایشان را الگویی برای سالک معرفی میکند که در عین اقتدار، با انس و محبت، به بندگان خدا نزدیک میشود.
درنگ: انبساط امیرالمؤمنین علیهالسلام، چونان نسیمی که در خانه محبت میپراکند، الگویی برای سالک در انس و گشایش با بندگان خداست. |
بخشش امام حسین علیهالسلام
امام حسین علیهالسلام، با کرامت بیمانند، حتی ممکن است از شمر بگذرد، چنانکه حر را بخشید. درسگفتار، با اشاره به بخشش حر، بر این نکته تأکید دارد که کرامت حسینی، سالک را به بخشش و گذشت، حتی در برابر ظالمان، دعوت میکند. این بخشش، چونان آبی زلال، روح را از کینه پاک میسازد و به انبساط عرفانی میرساند.
نگرش حضرت زینب سلاماللهعلیها
حضرت زینب سلاماللهعلیها، با گفتن «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا»، مصیبت کربلا را خیر الهی دید. درسگفتار، این نگرش را اوج انبساط عرفانی معرفی میکند که در آن، سال حتی مصیبت را در آیینه حکمت الهی زیبا میبیند. این معرفت، سالک را به تسلیم و رضا در برابر مشیت الهی فرا میخواند.
داستان کربلا
فاجعه کربلا، نتیجه تیغهای امیرالمؤمنین علیهالسلام در دفاع از دین بود. درسگفتار، با این دیدگاه، کربلا را پیوندی معنایی با اقدامات معصومین علیهمالسلام در راه حق میداند. این پیوستگی، حکمت الهی را در آزمونهای بندگان نشان میدهد و سالک را به تأمل در عواقب اعمال دعوت میکند.
نقد خرافات و آمادگی برای ظهور
نقد خرافات درباره امام زمان عجلاللهتعالیفرجه
درسگفتار، روایات جعلی درباره امام زمان عجلاللهتعالیفرجه، مانند کشتار گسترده و آسیاب خون، را نقد میکند. این خرافات، چونان غباری که حقیقت را میپوشاند، تصویر نادرستی از عدالت و کرامت امام ارائه میدهند. امام زمان عجلاللهتعالیفرجه، با ظهور خود، عقلها را پخته میکند و دعوا و نزاع را پایان میدهد: «جَمَعَ اللَّهُ عُقُولَ الْعِبَادِ». این عقلانیت، به صلح و همزیستی منجر میشود، نه خشونت و انتقام.
درنگ: ظهور امام زمان عجلاللهتعالیفرجه، چونان طلوع خورشید عقلانیت، خرافات را زایل و صلح را برقرار میسازد؛ نه با خونریزی، بلکه با حکمت و کرامت. |
بلایا پیش از ظهور
درسگفتار، با اشاره به بلایای پیش از ظهور، بر ضرورت پاکسازی جامعه از ناپاکیها تأکید دارد. این بلایا، چونان آبی که ناخالصیها را میشوید، زمینه را برای ظهور امام زمان عجلاللهتعالیفرجه فراهم میکنند. این پاکسازی، آبرو و کرامت امام را حفظ میکند و از درگیری او با ناشایستگان جلوگیری میکند.
نقد تنبلی و باورهای صلواتی
اعتقاد به صلواتی شدن امور، خرافاتی است که به تنبلی و سستی منجر میشود. درسگفتار، با تمثیلی از شاطر نانوا که به صلوات بسنده نمیکند، این باور را نقد میکند. این خرافات، چونان سایهای که تلاش را میپوشاند، مسئولیتپذیری و کوشش را تضعیف میکنند. سالک باید با تلاش و عمل، در خدمت دین و جامعه باشد.
درسشناسی و حکمتشناسی
داستان امام
درسگفتار، با روایت روش امتحان امام که از ایجاد محنت در طلاب پرهیز میکرد، بر اهمیت انصاف در ارزیابی تأکید دارد. امام، با شنیدن قرائت طلبه و گفتن «قبولید»، فشار را از او میزدود و امکان بروز توانایی را فراهم میکرد. این روش، چونان نسیمی که آرامش را به ارمغان میآورد، الگویی برای آموزش و اخلاق است.
درنگ: روش امتحان منصافانه، چونان آیینهای زلال، انصاف و محبت را در آموزش و قضاوت به نمایش میگذارد. |
حفظ اصالت سند قرآن کریم
دستکاری آیات قرآنی، مانند تغییر فتنه به اختبار یا تضل به تظهر، چونان دست بردن در سندی قانونی، غیرجایز است و اعتبار قرآن کریم را مخدوش میسازد. درسگفتار، با تمثیلی از سندی که با یک خط خطا اعتبار خود را از دست میدهد، بر ضرورت حفظ اصالت آیات تأکید دارد. این آیات، چونان گنجینهای الهی، باید از تحریف معنوی و تأویلات غیرمستند در امان بمانند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تمرکز بر آیه شریفه أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ ٱلسْفَهَاءُ مِنَّا ۖ إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ، انبساط را در نسبت با جلال الهی کاوش کرد. نقد تفاسیر تلمیسانی و کاشانی، تمایز مفاهیم فتنه، اختبار، امتحان و ابتلا، و تبیین رفتار جلالی موسی علیهالسلام، نشان داد که انبساط در این آیه، به دلیل غلبه جلال، منتفی است. با این حال، انبساط در سیره معصومین علیهمالسلام، بهویژه امیرالمؤمنین و امام حسین علیهماالسلام، چونان مشعلی فروزان، الگویی برای سالک ارائه داد. حرمت بندگان خدا و نقد خرافات، سالک را به معرفت، ادب و کرامت دعوت میکند.
بخش دوم: انبساط در ساحت آزادی درونی (جلسه ۳۸۴)
مقدمهای بر انبساط به عنوان مرتبه کمال
انبساط، در درسگفتار جلسه ۳۸۴، بهعنوان مرتبهای از کمال انسانی و آزادی کامل درونی تعریف شده که سالک را از قیود نفسانی رها کرده و او را به مراحل اصول و اودیه رهنمون میسازد. این مقام، چونان قلهای در سیر و سلوک، پیشنیاز ورود به معارف عمیقتر است. درسگفتار، با تشبیه انبساط به شاسی ماشین، آن را بنیادی برای حرکت در جادههای سلوک معرفی میکند که در آن، سالک از انقباض نفسانی به گشایش معنوی میرسد.
درنگ: انبساط، چونان شاسی استوار ماشین سلوک، سالک را از قیود رها کرده و به سوی اصول و اودیه هدایت میکند. |
تشبیه انبساط به رانندگی حرفهای
انبساط، به رانندگی حرفهای تشبیه شده که در آن، سالک مانند رانندهای ماهر، بدون ترمز (انقباض) و با مانورهای طبیعی (فرمان و گاز)، در جاده سلوک حرکت میکند. رانندهی ناپخته، با ترمز و گاز مداوم، ماشین را فرسوده میکند، اما راننده حرفهای، با تسلط بر فرمان و تنظیم گاز، به نرمی پیش میرود. این تشبیه، انبساط را حالتی پویا و متعادل معرفی میکند که در آن، سالک با رهایی از انقباض، به آزادی درونی دست مییابد.
درسگفتار، با تمثیلی از رانندگان جاده چالوس که بدون ترمز و حتی بدون چشم، با تسلط کامل حرکت میکردند، بر این نکته تأکید دارد که انبساط، نیازمند مهارت و رهایی از قیود است. راننده حرفهای، چونان سالک در مقام انبساط، با تکیه بر جبله و غریزه، بدون نیاز به ابزارهای محدودکننده، در مسیر حق پیش میرود.
درنگ: انبساط، چونان رانندگی حرفهای در جاده سلوک، با رهایی از ترمز انقباض و تسلط بر مانورهای طبیعی، سالک را به آزادی درونی میرساند. |
ناسازگاری انبساط با خوف و رجاء
انبساط، با خوف و رجاء ناسازگار است: «ٱلْإِنْبِسَاطُ لَا يَجْتَمِعُ مَعَ ٱلْخَوْفِ وَٱلرَّجَاءِ». خوف، چونان زنجیری، سالک را به انقباض و دوری میکشاند، و رجاء، چون طنابی، او را به تملق و وابستگی میانندازد. انبساط، حال عارفان و ارباب قلوب است، نه مبتدیان. درسگفتار، با تأکید بر این ناسازگاری، انبساط را فضیلتی متعالی معرفی میکند که فراتر از حالات نفسانی مبتدیان است.
خوف، به جبن و احجام میانجامد و سالک را از حرکت آزاد باز میدارد. درسگفتار، با تمثیلی از خوانندهای که از ترس، صدا را در حنجره حبس میکند، خوف را مانعی برای انبساط نشان میدهد. رجاء نیز، با ایجاد انتظار و تملق، سالک را از رهایی محروم میسازد. انبساط، چونان نسیمی آزاد، از این قیود نفسانی به دور است.
درنگ: انبساط، چونان نسیمی آزاد، با خوف و رجاء ناسازگار است؛ خوف به زنجیر انقباض و رجاء به طناب تملق میانجامد. |
انبساط و ارباب قلوب
انبساط، حال «أَرْبَابِ ٱلْقُلُوبِ وَٱلْتَجَلِّيَاتِ» است، اما سالک در این مرحله، قلب را کسب کرده، ولی هنوز حکم آن را دریافت نکرده است. درسگفتار، با تمثیلی از رئیس ادارهای که منصوب شده، اما هنوز حکم رسمی ندارد، انبساط را مرحلهای انتقالی معرفی میکند. سالک، در این مقام، قلب و معرفت را یافته، اما هنوز به مقام کامل قلوب (اصول) نرسیده است.
این تمایز، نشاندهنده دقت درس در تبیین مراحل سلوک است. ارباب قلوب، چونان کسانی که شاسی ماشین را دارند، آماده حرکتاند، اما هنوز به جاده اودیه نرسیدهاند. انبساط، با گشایش درونی، سالک را برای دریافت این حکم آماده میسازد.
درنگ: انبساط، چونان پلی به سوی مقام قلوب، سالک را با قلب آماده میسازد، اما هنوز حکم کامل آن را به او عطا نکرده است. |
خوف و جلال، انبساط و جمال
درسگفتار، با تمایز بین عالم جلال و جمال، خوف را از عالم جلال و انبساط را از عالم جمال میداند: «وَكَيْفَ لَا تَنَافِي وَهُوَ مِنْ عَالَمِ ٱلْجَمَالِ ٱلْإِنْبِسَاطُ وَٱلْخَوْفُ وَمَا يَلْزَمُوهُ مِنْ عَالَمِ ٱلْجَلَالِ». خوف، به جبن و انقباض میانجامد، در حالی که انبساط، با گشایش و قرب همراه است. این تمایز، انبساط را فضیلتی جمالی معرفی میکند که با محبت و انس الهی درآمیخته است.
انبساط، چونان گلی در باغ جمال الهی، با رهایی از شدت جلال، سالک را به سوی معبود میکشاند. خوف، مانند طوفانی در عالم جلال، سالک را به عقب میراند. این پیوند، انبساط را بهعنوان فضیلتی جذاب و متعادل برجسته میکند.
درنگ: انبساط، چونان گلی در باغ جمال الهی، با خوف جلالی ناسازگار است؛ یکی به قرب و دیگری به دوری میانجامد. |
نقد تفسیر شارح
درسگفتار، تفسیر شارح را که انبساط را با توسل و اتصال همراه میکند («مُتَوَسِّلٌ بِٱلِٱتِّصَالِ ٱلْأَزَلِي»), نقد میکند. توسل، نشانه وابستگی و تملق است، در حالی که انبساط، استرسال و رهایی است: «إِسْتَرْسَلَ يَعْنِي رَهَا، وَسَلَ يَعْنِي چَسْبِيدَه». شارح، با افزودن مفهوم توسل، از تعریف دقیق انبساط دور شده است.
انبساط، چونان پرندهای آزاد، از هرگونه چسبندگی و وابستگی رها است. توسل، مانند طنابی، سالک را به قیود میکشاند. درسگفتار، با تمایز بین استرسال (رهایی) و توسل (چسبندگی), بر اصالت انبساط تأکید دارد. این نقد، نشاندهنده دقت در حفظ معنای اصلی انبساط است.
درنگ: انبساط، چونان پرندهای آزاد، از توسل و چسبندگی رها است؛ شارح، با افزودن توسل، از معنای اصیل آن دور شده است. |
انبساط و جبله
انبساط، مبتنی بر جبله و غریزه است: «عَلَىٰ حُكْمِ ٱلْجَبَلَّةِ وَٱلْغَرِيزَةِ غَيْرَ مُتَكَلِّفٍ وَلَا مُتَمَلِّقٍ». جبله، ویژگیای ذاتی است که با تربیت یا تکلف به دست نمیآید. درسگفتار، با تشبیه به فلزات (فولاد، آهن), انبساط را فضیلتی اصیل معرفی میکند که نیازمند بنیه ذاتی است.
مانند گلی که از خاک خاص خود میروید، انبساط تنها در جبلهای اصیل شکوفا میشود. تکلف، چونان نقاشی بر گل، نمیتواند اصالت آن را بازآفرینی کند. این تعریف، انبساط را بهعنوان بنیادی ذاتی و غیر اکتسابی برجسته میکند.
درنگ: انبساط، چون گلی در خاک اصالت، از جبله ذاتی میروید؛ نه با تکلف و نه با تملق به دست میآید. |
انبساط و جوانمردی
انبساط، با جوانمردی پیوند دارد. جوانمرد، بدون خوف و رجاء، با تکیه بر قدرت ذاتی، از ضعفا دفاع میکند: «جوانمردان برای اینکه بتوانند از خودشون دفاع کنند، رزمیکار میشدند». درسگفتار، با تمثیلی از تیغکشان که بدون ترس، با مهارت و دقت عمل میکردند، جوانمردی را نشانه انبساط میداند.
جوانمرد، چونان شیری در میدان، با رهایی از قیود نفسانی، در برابر ظالمان میایستد و از مظلومان حمایت میکند. این ویژگی، انبساط را بهعنوان فضیلتی عملی و اجتماعی معرفی میکند که ریشه در سنتهای عرفانی و پهلوانی دارد.
درنگ: انبساط، چونان روح جوانمردی، در دفاع از ضعفا بدون خوف و رجاء متجلی میشود؛ جوانمرد، با قدرت ذاتی، الگوی این مقام است. |
انبساط و رسول
انبساط، با ویژگی رسول مقایسه شده: «وَصَاحِبُ ٱلْإِنْبِسَاطِ مُسْتَرْسِلٌ، رَسُولٌ رَهَا». رسول، بدون لشکر و امکانات، با رهایی کامل، پیام خدا را ابلاغ میکند، برخلاف نامهرسان که تنها حامل پیام است. درسگفتار، با تمثیلی از پیامبری که یکتنه در برابر فرعون میایستد، انبساط را فضیلتی رسولگونه معرفی میکند.
رسول، چونان عقابی که در آسمان حقیقت پرواز میکند، از قیود مادی و نفسانی رها است. این رهایی، انبساط را بهعنوان مقامی الهی و والا در سلوک عرفانی برجسته میکند. تمایز بین رسول و نامهرسان، بر اصالت و آگاهی رسول در ابلاغ پیام تأکید دارد.
درنگ: انبساط، چونان بالهای رسول، با رهایی کامل در ابلاغ پیام حق متجلی میشود؛ رسول، الگوی آزادی درونی است. |
نقد واسطهها
درسگفتار، با استناد به عبارت «مَا لِلتُّرَابِ وَرَبِّ ٱلْأَرْبَابِ», تأکید دارد که بین صاحب انبساط و خدا هیچ واسطهای نیست: «لَا يَحُولُ بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ آدَامُ وَحَوَّاِ». این عبارت، به معنای رهایی از هرگونه واسطه، حتی آدم و حوا، است. درسگفتار، با نقد تفسیر نادرست این عبارت به معنای دوری خاک از خدا، آن را نشانه قرب مستقیم میداند.
انبساط، چونان پلی مستقیم به سوی معبود، از هر واسطهای فارغ است. این رهایی، سالک را به ساحت «اللهم عرفنی نفسک» میرساند، جایی که جز خدا و سالک، هیچکس حضور ندارد. این تأکید، انبساط را بهعنوان مقامی بیواسطه در قرب الهی معرفی میکند.
درنگ: انبساط، چونان پلی بیواسطه به سوی معبود، سالک را از هر واسطه، حتی آدم و حوا، رها میسازد. |
انبساط و صفای فطرت
انبساط، با صفای فطرت در مقام قلب پیوند دارد: «وَهُوَ بِصَفَآءِ ٱلْفِطْرَةِ فِي مَقَامِ ٱلْقَلْبِ مُجَرَّدٌ عَنْ مُزَاحَمَةِ أَحْكَامِ ٱلنَّشْأَةِ». این صفای فطرت، سالک را از قیود نشئه ناسوتی و صفات نفسانی رها میکند. درسگفتار، با تأکید بر فطرت صاف، انبساط را بازگشت به طبیعت اصیل انسانی میداند.
صفای فطرت، چونان آینهای زلال، حقیقت الهی را در قلب سالک بازمیتاباند. انبساط، با رهایی از مزاحمتهای ناسوتی، این آینه را صیقل میدهد و سالک را به قرب الهی میرساند. این پیوند، انبساط را فضیلتی فطری و قلبی معرفی میکند.
درنگ: انبساط، چونان آینهای صیقلیافته با صفای فطرت، سالک را از قیود ناسوتی رها کرده و به مقام قلب میرساند. |
نقد وابستگی روحانیت
درسگفتار، با نقد وابستگی روحانیت به ارتزاق، استدلال میکند که این وابستگی مانع انبساط است: «تا زمانی که روحانیت در ارتزاق وابسته به این چیزهاست، این اون انبساط را نمیتونه داشته باشه». وابستگی مادی، خوف و رجاء را تقویت کرده و آزادی درونی را سلب میکند.
این نقد، چونان نوری که سایههای وابستگی را میزداید، بر اهمیت استقلال مادی برای تحقق انبساط تأکید دارد. روحانیت، مانند سالکی در مسیر حق، باید از قیود مادی رها شود تا به گشایش معنوی دست یابد. این دیدگاه، ریشه در تحلیل جامعهشناختی و عرفانی دارد.
درنگ: وابستگی مادی، چونان سایهای بر روح، مانع انبساط است؛ استقلال، شرط آزادی درونی سالک است. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، انبساط را بهعنوان آزادی کامل درونی و مرتبهای متعالی در سلوک عرفانی معرفی کرد. تشبیه انبساط به رانندگی حرفهای، ناسازگاری آن با خوف و رجاء، و پیوندش با جبله، جوانمردی، و رسالت، چارچوبی دقیق برای فهم این فضیلت ارائه داد. نقد تفسیر شارح، تأکید بر صفای فطرت، و نقد وابستگی مادی، انبساط را بهعنوان مقامی بیواسطه و فطری در قرب الهی تبیین کرد. این بخش، سالک را به رهایی از قیود نفسانی و حرکت در مسیر حق دعوت میکند.
جمعبندی نهایی
مقام انبساط در منازل السائرین، چونان گوهری در گنجینه عرفان اسلامی، سالک را به آزادی درونی و قرب الهی فرا میخواند. این متن، با کاوش این مقام در دو ساحت جلال و جمال الهی، چارچوبی جامع برای فهم آن ارائه کردند. بخش نخست، با تمرکز بر آیه شریفه أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ ٱلسْفَهَاءُ مِنَّا ۖ إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ، انبساط را در نسبت با جلال الهی نقد کرد و با تبیین سیره معصومین علیهمالسلام، الگویی عملی ارائه داد. بخش دوم، انبساط را بهعنوان آزادی کامل درونی، عاری از خوف و رجاء، و متکی بر جبله اصیل معرفی کرد. نقد تفاسیر نادرست، تمایز مفاهیم قرآنی، و تأکید بر رهایی از واسطهها، این مقام را بهعنوان پلی به سوی معرفت و تجلیات الهی برجسته ساخت.
با نظارت صادق خادمی |