متن درس
باب القصد در منازل السائرین: تبیین عرفانی شالوده سلوک
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۸۱)
مقدمه
باب القصد، از منازل بنیادین در سلوک عرفانی منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری، منزلگاهی است که شالوده حرکت سالک به سوی مقصد الهی را استوار میسازد. این مقام، چونان پایهای آهنین، اراده و تصمیمگیری سالک را در مسیر طاعت و قرب الهی سامان میدهد و با تبیین مراحل قصد، عزم، و اراده، نقشه راه سلوک را ترسیم میکند. درسگفتار حاضر، برگرفته از سخنان آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسهای به تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۹۰، به تشریح این مفهوم عرفانی با زبانی عمیق و تمثیلاتی بدیع میپردازد. این نوشتار، چونان چراغی در مسیر سالکان، قصد را بهمثابه ضرب موسیقیایی وحدتبخش و شاسی استوار سلوک به تصویر میکشد، تا خواننده را به تأمل در خلوص نیت و تمرکز اراده دعوت کند.
بخش نخست: تبیین مفهوم قصد و جایگاه آن در سلوک
ماهیت قصد: شالوده حرکت سلوکی
قصد، بهعنوان منزل ابتدایی در سلسله صفات ارادی (قصد، عزم، اراده)، نقشی محوری در فرآیند سلوک عرفانی ایفا میکند. این صفت، چونان دورخیزی است که سالک پیش از پرش به سوی مقصد الهی برمیدارد، و با ایجاد وحدت در نیت و عمل، شالوده حرکت معنوی را استوار میسازد. درسگفتار، قصد را اولین منزل اراده معرفی میکند که با عزم (تصمیم قطعی) و اراده (اقدام عملی) پیوندی نزدیک دارد، هرچند از نظر مفهومی متمایز است. این نزدیکی، گاه ذهن را به وادی حیرت میکشاند، چنانکه تمایز میان این سه صفت، نیازمند تأملی فلسفی و روانشناختی است.
قصد، پیش از آنکه به فعل درآید، نیازمند مبادی معرفتی است: تصور، که سالک در ذهن خویش چیزی را متصور میسازد، و تصدیق، که مطلوبیت آن را تأیید میکند. این دو، چون ریشههای درخت سلوک، در منازل پیشین بررسی شدهاند، و در باب القصد، تمرکز بر خود قصد است که بهمثابه میوهای از این ریشهها بر شاخسار اراده میروید.
معنای لغوی و اشتقاقی قصد
در لغت، قصد به معانی آهنگ، ضرب، قطع، و شکسته شدن دلالت دارد، که همگی بر وحدت و تمرکز تأکید میکنند. درسگفتار، با تحلیلی اشتقاقی، قصد را به مفهوم «هنگ» در موسیقی پیوند میزند، که ضرب تک و محکمی است و شالودهای استوار برای حرکت ایجاد میکند. هنگ، چونان ضربهای است که سکوت را میشکافد و نظم را به موسیقی میبخشد؛ قصد نیز، با وحدت و استحکام، سکون نفس را درهم میشکند و سالک را به حرکت وامیدارد.
واژه قصد، از ریشه «قصد»، در مفاهیمی چون مقتصد (میانهرو)، تقسیط (تقسیم عادلانه)، و وسط (میانه) ریشه دارد. این ریشهشناسی، قصد را بهعنوان صفتی متمرکز و متعادل معرفی میکند که از پراکندگی و افراط و تفریط به دور است. درسگفتار، با تمثیلی بدیع، قصد را به ایستادن محکم در لبه جوی برای پریدن تشبیه میکند: سالک، چونان فردی که دورخیز میکند و پایش را بر زمین سفت میکوبد، با قصد، وحدت و استحکام را در نیت خویش پدید میآورد.
تمایز قصد با قصیده و غزل
درسگفتار، با بهرهگیری از تمثیلی ادبی، قصد را به قصیده در برابر غزل تشبیه میکند. غزل، چونان شعری پیچیده و درهمتنیده، معانی را در لفافه رمز و اشاره پنهان میکند، حال آنکه قصیده، با ساختاری تکتک و ساده، معانی را روشن و بیپرده عرضه میدارد. قصد، مانند قصیده، از پیچیدگی به دور است و با وحدت و وضوح، مقصود را بیابهام به سوی هدف هدایت میکند. این تمثیل، بر سادگی و تمرکز قصد در برابر پراکندگی و ابهام نفس اماره تأکید دارد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین قصد بهعنوان منزل ابتدایی سلوک و تحلیل معنای لغوی و اشتقاقی آن، بنیاد بحث را استوار کرد. قصد، چونان شاسی آهنین، با وحدت و استحکام، حرکت سالک را به سوی مقصد الهی ممکن میسازد. تمایز قصد با عزم و اراده، و پیوند آن با قصیده در برابر غزل، بر اهمیت تمرکز و خلوص در این منزل عرفانی تأکید دارد. این بخش، زمینه را برای بررسی عمیقتر ابعاد قصد در بخشهای بعدی فراهم میآورد.
بخش دوم: ابعاد قصد: فاعلی، غایی، و مسیری
وحدت فاعلی در قصد
قصد، با وحدت فاعلی، تمرکز عامل را بر یک شیء یا حرکت تضمین میکند. درسگفتار، این وحدت را به سفت کردن پا بر زمین پیش از پرش تشبیه میکند: سالک، چونان فردی که برای پریدن از جوی، پایش را بر زمین محکم میکند، با قصد، تمامی قوای خویش را در یک نقطه متمرکز میسازد. این تمرکز، از پراکندگی نفس و هوس جلوگیری کرده و نیت را به سوی هدفی واحد هدایت میکند.
درسگفتار، با تمثیلی طنزآمیز، به نقد اعمال بدون قصد میپردازد: فردی که بیهدف «دور میزند» یا از روی عادت به سر کار میرود، فاقد قصد است و در دام هوس و نفس اماره گرفتار میشود. قصد، برخلاف این پراکندگی، چونان تیری است که با تمرکز و استحکام، مستقیم به سوی هدف روانه میشود.
نحو القصد: وحدت غایی
نحو القصد، یا جهت قصد، به هدف غایی اشاره دارد که باید مشخص، امن، و متعالی باشد. درسگفتار، این بعد را با تمثیل پریدن به نقطهای ایمن در آن سوی جوی تبیین میکند: سالک، نه تنها باید پایش را محکم کند، بلکه باید مقصدی امن را برای پرش خویش برگزیند. در سلوک، این مقصد، قرب الهی است که با قصد قربت در عباداتی چون نماز تجلی مییابد.
قصد قربت، بهعنوان شرط نماز، پیش از تکبیرة الاحرام یا همزمان با آن شکل میگیرد و بر نماز حاکم است، نه جزء آن. درسگفتار، با اشاره به اهمیت تلفظ صحیح (قاف در قربت، نه غین در غربت)، قصد را به اخلاص در نیت پیوند میزند. قصد قربت، اگر با ظلم یا اطوار نمایشی همراه باشد، بیثمر است و به قرب الهی منجر نمیشود. این تأکید، قصد را بهعنوان شالودهای برای عبادت خالص معرفی میکند.
وحدت مسیری: نزدیکترین راه
قصد، با انتخاب نزدیکترین مسیر، از انحراف و پراکندگی در سلوک جلوگیری میکند. درسگفتار، مقتصد را بهعنوان فردی معرفی میکند که با قصد متعادل، مسیر را مستقیم و کوتاه میسازد. مقتصد، نه در دام ولادت میافتد و نه در چاه امساک گرفتار میشود، بلکه با میانهروی، به هدف خویش میرسد. این میانهروی، با اقتصاد (مدیریت منابع) همخوانی دارد و قصد را به صفتی در برابر هوس و افراط معرفی میکند.
درسگفتار، با تمثیلی از پشتک و وارو، بر سرعت و کارایی قصد متمرکز تأکید دارد: سالک، چونان ورزشکاری که چندین حرکت را با یک قصد انجام میدهد، با وحدت مسیری، کارایی و سرعت خویش را افزایش میدهد. این سرعت، نتیجه انتخاب نزدیکترین مسیر و حذف عوامل مزاحم است.
هضم الننیة و ادباط لطاعة
هضم الننیة، به معنای خالصسازی نیت است که با تمرکز و حذف عوامل پراکندهساز، قصد را تقویت میکند. درسگفتار، این فرآیند را به هضم غذا تشبیه میکند: نیت، چونان غذایی است که باید از ناخالصیها پاک شود تا به قوت بدل گردد. برای آن، یا تجرد لطاطیه، به حرکت خالص در مسیر طاعت اشاره دارد، بیهیچ میزی به سوی غیر خدا. این خلوص، چونان انتخاب راهی مستقیم و بیپیچوخم، سالک را به مقصد الهی رهنمون میسازد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تحلیل ابعاد قصد (فاعلی، غایی، مسیری)، شالوده حرکت سلوکی را تبیین کرد. وحدت فاعلی، با تمرکز عامل، از پراکندگی نفس جلوگیری میکند؛ وحدت غایی، با تعیین هدف متعالی، قصد را به سوی قرب الهی هدایت میکند؛ و وحدت مسیری، با انتخاب راه مستقیم، سرعت و کارایی سلوک را تضمین مینماید. هضم الننیة و تجرد لطاطیه، این ابعاد را با خلوص و اخلاص تکمیل میکنند. این بخش، زمینه را برای بررسی قصد در عمل و پیوند آن با اراده فراهم میآورد.
بخش سوم: قصد در عمل و پیوند با عزم و اراده
قصد در عبادات: نمونهای از ساعت
قصد، در عباداتی چون صلاة، نقشی بنیادین دارد. درسگفتار، صلاة را بهعنوان عملی معرفی میکند که با قصد قربت، از هوس و عادت متمایز میشود. صلاة بدون قصد، چونان یویویی است که بیهدف بالا و پایین میرود، اما صلاة با قصد، مانند صلاة امیرالمؤمنین (ع)، به قیام در برابر خدا میانجامد. درسگفتار، با اشاره به مثال روزه، تأکید میکند که قصد واحد در ابتدای ماه رمضان، برای کل روزهها کافی است، که نشانهای از قدرت وحدت فاعلی و غایی در سلوک است.
درسگفتار، با نقد عبادات نمایشی و همراه با ظلم، بر ضرورت اخلاص در قصد تأکید دارد. عبادهای که با اطوار یا نیت غیرخالص انجام شود، فاقد وصل است و به قرب الهی نمیرسد. این نقد، قصد را بهعنوان شالودهای برای عبادت متعالی معرفی میکند که تنها با خلوص و تمرکز به کمال میرسد.
پیوند قصد با عزم و اراده
قصد، بهعنوان منزل ابتدایی، با عزم (تصمیم قطعی) و اراده (اقدام عملی) پیوندی ناگسستنی دارد. درسگفتار، این سه صفت را به سه مرحله در فرآیند پرش تشبیه میکند: قصد، چون دورخیز و استحام؛ عزم، چون تصمیم به پریدن؛ و اراده، چون اجرای پرش. این مراحل، هر یک سه مرتبه فاعلی، مسیری، و غایی دارند، که در مجموع، نه مرتبه سلوک را تشکیل میدهند. این تقسیمبندی، پیچیدگی فرآیند تصمیمگیری و حرکت را نشان میدهد و بر ضرورت تمرکز در هر مرحله تأکید دارد.
درسگفتار، با تمثیلی از مردان آهنین، بر نقش اراده در موفقیت عمل تأکید میکند: ورزشکاری که بدون اراده زور میزند، ساقش میشکند، اما با اراده متمرکز، قادر به کارهای خارقالعاده است. سالک نیز بدون قصد و اراده، در سلوک خود ناکام میماند، اما با تمرکز، به همت و تمکین میرسد.
قصد و معجزه
درسگفتار، معجزات انبیا و اولیا را نتیجه قصد و ارادهای قوی میداند که با وحدت و استحمت همراه است. انبیا، با قصد متمرکز، کوه را در اراده خویش جای میدادند و به کارهای خارقالعاده دست میزدند. این قصد، چونان نیرویی الهی، است را به فعل بدل میکرد و معج را پدید میآورد. درسگفتار، با تمثیلی، سالک را به تقویت قصد دعوت میکند: همانگونه که مرد آهنین با اراده، بارهای سنگین را برمیدارد، سالک با قصد، موانع سلوک را پشت سر میگذارد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با بررسی قصد در عمل و پیوند آن با عزم و اراده، نقش این صدر در سلوک را تبیین کرد. قصد، با اخلاص در عباداتی چون صلاة، سالک را به قیام متعالی هدایت میکند. پیوند با عزم و اراده، فرآیند سلوک را به نه مرتبه تقسیم میکند، و معجزات انبیا، قدرت قصد متمرکز را به نمایش میگذارند. این بخش، زمینه را برای بررسی قصد در بدن و اخلاق فراهم میکند.
بخش چهارم: قصد در بدن و پرورش اخلاق سلوکی
شفاف بدن: اراده و استخوان
درسگفتار، بدن انسان را با دو شاسی معرفی میکند: استخوان (شاسی ظاهری) و اراده (شاسی باطنی). استخوان، چون پایهای جسمانی، استحالم بدن را فراهم میکند، و اراده، چون شاسی زمینی، حرکت سلوکی را استوار میسازد. این تمثیل، قصد را بهعنوان نیرویی باطنی معرفی میکند که با تمرکز، بدن و روح را در مسیر طالب همساز میکند.
درس، با تحلیلی فیزیولوژیایی، بدنهایی را که کالری را به استخوان تبدیل میکنند، سالمتر و مقاومتر میداند. این بدنها، مانند انبیا، فاقد چربی زائدند و استحکامی دارند که نمادین از اراده قوی در سلوک است. در مقابل، بدنهایی که به چاقی گرایند، به دلیل تبدیل کالری به گوشت و چربی، به کمردرد و ضعف گرفتار میشوند. این نقد، با تأکید بر میانهروی، قصد را با مقتصد بودن پیوند میزند.
نقد بدنهای پرباز
درسگفتار، با طنزی بدیع، به نقد بدنهای پرپر لاغر (مانکنمانند) میپردازد که به دلیل فقدان گوشت، ضعیف و ناکارند. این بدنها، با استفاده از پسبند و پیشبند، به ظاهرسازی روی میآورند، که نمادی از عدم اخلاص در سلوک است. درس، با تأکید بر تعادل، بدن متعادل را بهعنوان بستری برای قصد متعادل معرفی میکند که نه چاق است و نه لاغر، بلکه با استحکام و کارایی، در خدمت سلوک قرار میگیرد.
قصد و علوم جدید
درسگفتار، با اشاره به توزیع مواد نسیه در خانه، این پدیده را نمادی از قصد و برنامهریزی در زندگی اجتماعی میداند. این عمل، با وحدت و هدفتگذاری، پیشرفت اجتماعی را ممکن میسازد و با قصد در سلوک همخوانی دارد. درس، با این تمثیل، قصد را بهعنوان شالدهای برای هر نظم متمرکز در زندگی معرفی میکند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تحلیل قصد در بدن و اخلاق، آن را بهعنوان شاسیی آهنین در سلوک معرفی کرد. اراده، مانند استخوان، استحمال را تضمین میکند، و بدن متعادل، بستری برای قصد متعادل فراهم میسازد. نقد بدنهای پرپر و اشاره به علوم جدید، بر اهمیت وحدت و برنامهریزی در سلوک تأکید دارد. این بخش، زمینه را برای جمعبندی نهایی فراهم میکند.
بخش پنجم: جمعبندی و مراتب قصد در سلوک
مراتب قصد، عزم، و اراده
درسگفتار، قصد، عزم، و اراده را هر یک با سه مرتبه فاعلی، مسیری، و غایی معرفی میکند، که در مجموع، نه مرتبه سلوک را تشکیل میدهند. قصد، با وحدت فاعلی، تمرکز کنی؛ با وحدت مسیری، نزدیکترین راه را برمیگزیند؛ و با وحدت غایی، به سوی قرب الهی هدایت میشود. عزم و اراده، این فرآیند را تکمیل میکنند و سالک را به همت و تمکین میرسانند.
درسگفتار، با تأکید بر اولیا، آنها را الگویی از قصد متمرکز معرفی میکند که با یک تصمیم، کل عمر خویش را به سوی خدا هدایت میکنند. این قصد، مانند شاسی آهنین، سلوک را استوار میسازد و سالک را از پراکندگی هوس در امان میدارد.
کم عمل با قصد محکم
درسگفتار، با تأکید بر کیفیت عمل، قصد را عامل موفقیت معرفی میکند. عمل کم اما با قصد محکم، مانند دانهای است که در خاک حاصلخیز میروید، حال آنکه عمل زیاد بدون قصد، چون پوستهای بیمیوه است که به سستی میانجامد. این درس، سالک را به تمرکز در نیت و کاهش کمیت عمل دعوت میکند تا با اخلاص، به سلوک خود عمق بخشد.
جمعبندی نهایی
باب القصص در منازل السائرین، چون بنیادی استوار، شالده حرکت سلوکی را تبیین میکند. قصد، با وحدت فاعلی، مسیری، و غایی، سالک را از پراکندگی نفس و هوس به سوی قرب الهی هدایت میکند. این منزل، با تمایز از عزم و اراده، و تحلیل سه مرتبهای هر صفت، فرآیند پیچیده سلوک را روشن میسازد. تماشیلاتی چون شاسی آهین، دورخیر، و ضرب موسیقیایی، قصد را بهعنوان پایهای محکم و وحدتبخش به تصویر میکشدند. هضم الننیتی و تجدید لطاطیه، اخلاص و خلوص را شرط موفقیت میدانند، و نقد اعمال بدون قصد، سالک را به تأمل در نیت دعوت میکند. معجزات، قدرت قصد متمرکز را نشان میدهند، و بدن انبیا، الگویی از استحکام اراده در سلوک ارائه میدهند.