در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 384

متن درس





باب القصد: قوت قلب در رفع موانع و سهولت مشقات (درجه دوم)

باب القصد: قوت قلب در رفع موانع و سهولت مشقات (درجه دوم)

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۸۴)

دیباچه

باب القصد در «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، به‌عنوان یکی از منازل بنیادین سلوک عرفانی، جایگاهی محوری دارد. این منزل، در مرتبه دوم خود، یعنی «قصدٌ لا یلتقي سبباً إلا قطعه و لا یدع حائلاً إلا منعه و لا تحاملاً إلا سهله»، قصدی قوی را معرفی می‌کند که با قلب نورانی و نفس مطیع، موانع خارجی و داخلی را برطرف کرده و مشقات را با شوق و ذوق آسان می‌سازد. درس‌گفتار جلسه ۳۸۴، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در تاریخ ۲۴ فروردین ۱۳۹۱، این مرتبه را با دقتی عمیق و نگاهی نقادانه تبیین می‌کند. قصد در این مرتبه، گویی چون مشعلی است که تاریکی‌های نفسانی را زایل کرده و سالک را به سوی نور حقیقت هدایت می‌کند. این اثر، سالک را به مثابه مسافری در نظر می‌آورد که با قوتی الهی، موانع را درمی‌نوردد و مشقات را چون نسیمی سبک می‌سازد.

بخش اول: زمینه‌سازی و تبیین مراتب قصد

مقدمه و فضای معنوی بحث

درس‌گفتار با عبارت شریفه بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ (به نام خداوند بخشنده مهربان، ) آغاز می‌شود که فضایی قدسی و معنوی را برای ورود به بحث فراهم می‌آورد. مرتبه دوم قصد، به‌عنوان قصدی قوی، با سه ویژگی برجسته تعریف می‌شود: قطع اسباب (موانع خارجی)، منع حوایل (موانع داخلی)، و سهولت تحاملات (مشقات). این مرتبه، سالک را از هوس‌های نفسانی رها کرده و به سوی هدفی متعالی هدایت می‌کند.

درنگ: مرتبه دوم قصد، قصدی قوی است که با قطع موانع خارجی، منع موانع داخلی و آسان‌سازی مشقات، سالک را به سوی حقیقت رهنمون می‌سازد.

تعریف قصد و تمایز از هوس

قصد در این درس‌گفتار، به‌عنوان هدف‌نگری و نهایت‌بینی تعریف شده و از هوس و تمایلات نفسانی متمایز می‌گردد. اکثر اعمال انسان‌ها، که به نظر قصد می‌آیند، در حقیقت ارضای هوس‌های نفسانی‌اند. برای مثال، عباداتی چون نماز و روزه، اگر با انگیزه ارضای نفس یا دفع سرزنش انجام شوند، از مقوله قصد خارج و به خودارضایی نفسانی فروکاسته می‌شوند. قصد حقیقی، عملی است که با نیت خالص و تمرکز بر فعل الهی همراه است، گویی چون جریانی زلال که از چشمه حقیقت سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: قصد، هدف‌نگری متعالی است که از هوس‌های نفسانی متمایز می‌شود و با نیت خالص به سوی حق هدایت می‌کند.

مراتب قصد

درس‌گفتار، قصد را در سه مرتبه تبیین می‌کند: مرتبه اول (غایت‌نگری)، مرتبه دوم (رفع موانع و سهولت مشقات)، و مرتبه سوم (وصول به فنای در حق). مرتبه دوم، که موضوع این درس‌گفتار است، قصدی قوی است که سالک را قادر می‌سازد موانع خارجی و داخلی را برطرف کرده و مشقات را آسان سازد. این مرتبه، گویی چون پلی است که سالک را از تنگنای نفسانیت به سوی گشایش الهی رهنمون می‌سازد.

درنگ: مرتبه دوم قصد، با رفع موانع خارجی و داخلی و آسان‌سازی مشقات، سالک را به سوی کمال سلوکی هدایت می‌کند.

بخش دوم: ویژگی‌های مرتبه دوم قصد

قطع اسباب (موانع خارجی)

مرتبه دوم قصد، با عبارت لَا يَلْتَقِي سَبَبًا إِلَّا قَطَعَهُ تعریف می‌شود، به این معنا که سالک هر مانع خارجی (اسباب) را قطع می‌کند. این موانع شامل شیطان، دشمنان، و مشکلات ناسوتی مانند جن، انس، و خصومت‌ها هستند. سالک با قوت قصد، این موانع را از سر راه برمی‌دارد، گویی چون جنگجویی که با شمشیر حقیقت، دشمنان بیرونی را از میان می‌برد.

درنگ: قطع اسباب، رفع موانع خارجی مانند شیطان و مشکلات ناسوتی است که سالک با قوت قصد از میان برمی‌دارد.

منع حوایل (موانع داخلی)

ویژگی دوم مرتبه دوم قصد، وَلَا يَدَعُ حَايِلًا إِلَّا مَنَعَهُ است، که به منع موانع داخلی (حوایل نورانی و ظلمانی) اشاره دارد. این موانع شامل هوس‌ها، خیالات، شک‌ها و ظن‌های نفسانی هستند. سالک با قلب نورانی، این موانع را مهار کرده و از تأثیر آن‌ها جلوگیری می‌کند، گویی چون باغبانی که علف‌های هرز نفسانی را از باغ وجود خویش برمی‌چیند.

درنگ: منع حوایل، مهار موانع داخلی مانند هوس و خیالات نفسانی است که با قلب نورانی ممکن می‌شود.

آسان‌سازی مشقات

ویژگی سوم، وَلَا تَحَامُلًا إِلَّا سَهَّلَهُ است، که به آسان‌سازی مشقات اشاره دارد. سالک در این مرتبه، با شوق و ذوق، مشقات و سختی‌ها را کوچک و قابل تحمل می‌سازد. درس‌گفتار با تمثیلی از تحمل سرما و برف در کودکی، این سهولت را به تصویر می‌کشد: «به به چه قدر زیبا، چه قدر خنک است این برف‌ها». این شوق، گویی چون نسیمی است که سختی‌ها را به لذت و فرصت رشد تبدیل می‌کند.

درنگ: آسان‌سازی مشقات، با شوق و ذوق در مقام احسان، سختی‌ها را به لذت و فرصت رشد تبدیل می‌کند.

بخش سوم: نقش قلب نورانی و نفس مطیع

قلب نورانی و تأیید الهی

درس‌گفتار تأکید دارد که قصد قوی، قلب را محکم و نورانی می‌سازد: لِيَقْوَى ٱلْقَلْبُ ٱلْمُنَوَّرُ بِنُورِ تَأْيِيدِ ٱلْحَقِّ وَتَوْفِيقِهِ. این قلب نورانی، با جذب به سوی حق و توفیق الهی، موانع را برطرف می‌کند. قلب، گویی چون آینه‌ای است که نور حقیقت را بازتاب داده و سالک را از قیود نفسانی رها می‌سازد.

درنگ: قلب نورانی، با تأیید و توفیق الهی، محور قصد قوی است که موانع را برطرف و سالک را به سوی حق هدایت می‌کند.

مطیع شدن نفس

نفس در این مرتبه، با تخلق به اخلاق قلب، مطیع نور الهی می‌شود: لِتَتَخَلَّقَ بِأَخْلَاقِ ٱلْقَلْبِ. نفس اماره، که در حالت عادی فرمانده و سرکش است، در سایه قلب نورانی به تبعیت درمی‌آید و همراه نور حقیقت می‌گردد. این تحول، گویی چون رام شدن اسبی سرکش است که با هدایت سوارکار قلب، در مسیر حقیقت گام برمی‌دارد.

درنگ: نفس، با تخلق به اخلاق قلب، از سرکشی به تبعیت درمی‌آید و همراه نور حقیقت می‌شود.

استناد به حدیث قدسی

درس‌گفتار به حدیث قدسی مَنْ أَتَانِي مَشْيًا أَتَيْتُهُ هَرْوَلَةً (هرکس پیاده به سوی من آید، من شتابان به سوی او می‌روم) استناد می‌کند. این حدیث، نشان‌دهنده رابطه متقابل بین سالک و حق است که با تلاش سالک، جذب الهی را به دنبال دارد. این جذب، گویی چون مغناطیسی است که قلب نورانی را به سوی حقیقت می‌کشاند.

درنگ: حدیث «من أتانی مشیاً أتیته هرولةً» نشان‌دهنده جذب الهی سالک با قلب نورانی و نفس مطیع است.

بخش چهارم: تمایز موانع خارجی و داخلی

اسباب: موانع خارجی

موانع خارجی (اسباب) شامل شیطان، دشمنان، و مشکلات ناسوتی مانند جن، انس، و خصومت‌ها هستند. درس‌گفتار تأکید دارد که سالک با قصد قوی، این موانع را قطع می‌کند: لَا يَلْتَقِي سَبَبًا إِلَّا قَطَعَهُ. این قطع، عملی قاطع است که موانع بیرونی را از مسیر سلوک دور می‌سازد، گویی چون تیغی که شاخه‌های هرز را از درخت وجود می‌چیند.

درنگ: اسباب، موانع خارجی مانند شیطان و دشمنان هستند که با قطع قاطع از مسیر سلوک برداشته می‌شوند.

حوایل: موانع داخلی

موانع داخلی (حوایل) شامل هوس‌ها، خیالات، شک‌ها و ظن‌های نفسانی هستند که با وَلَا يَدَعُ حَايِلًا إِلَّا مَنَعَهُ مهار می‌شوند. این موانع، که ریشه در نفس دارند، با قلب نورانی کنترل شده و از تأثیرگذاری بازمی‌مانند. این منع، گویی چون سپری است که سالک را از هجوم خیالات نفسانی حفظ می‌کند.

درنگ: حوایل، موانع داخلی مانند هوس و خیالات هستند که با قلب نورانی مهار و کنترل می‌شوند.

تمایز منعه و رفعه

درس‌گفتار، تفسیر شارح را که مَنَعَهُ را به رَفَعَهُ معنا کرده، نقد می‌کند. منعه، به معنای پنهان کردن و مهار مانع در نفس است، در حالی که رفعه، حذف کامل مانع است و به مرتبه سوم قصد تعلق دارد. خواجه عبدالله انصاری، با دقتی عرفانی، منعه را برای مرتبه دوم مناسب می‌داند، اما شارح با تعجیل، آن را به رفعه ارتقا داده است. این نقد، گویی چون صیقلی است که الماس حقیقت را از ناخالصی‌های تفسیر نادرست پالایش می‌کند.

درنگ: منعه، مهار و پنهان کردن موانع داخلی است، در حالی که رفعه، حذف کامل آن‌ها بوده و به مرتبه سوم قصد تعلق دارد.

بخش پنجم: آسان‌سازی مشقات و شوق در عبادت

سهولت مشقات

درس‌گفتار، آسان‌سازی مشقات را با وَلَا تَحَامُلًا إِلَّا سَهَّلَهُ تبیین می‌کند. سالک در این مرتبه، با شوق و ذوق در مقام احسان، مشقات را کوچک و قابل تحمل می‌سازد. خاطرات شخصی از تحمل سرما و برف در کودکی، این سهولت را به تصویر می‌کشد: «چه قدر زیباست این برف‌ها». این شوق، گویی چون شعله‌ای است که یخ سختی‌ها را ذوب کرده و مسیر سلوک را هموار می‌سازد.

درنگ: سهولت مشقات، با شوق و ذوق در مقام احسان، سختی‌ها را به فرصت‌های رشد تبدیل می‌کند.

لذت و عبادت نفسانی

درس‌گفتار تأکید دارد که لذت در عبادت، نشانه نفسانی بودن آن است: «تلذذ مال عبادت نفسانی است». عبادت قلبی، به جای تلذذ، به فنای در حق منتهی می‌شود. عبادت نفسانی، گویی چون آتشی است که با هوس شعله‌ور می‌شود، اما عبادت قلبی، چون نوری است که در حقیقت الهی محو می‌گردد.

درنگ: لذت در عبادت، نشانه نفسانی بودن آن است؛ عبادت قلبی به فنای در حق منتهی می‌شود.

نمونه‌های عملی سهولت

درس‌گفتار با ذکر خاطرات کودکی، مانند تحمل سرما و برف در مسیر قم به تهران، نشان می‌دهد که سالک با سهله، مشقات را لذت‌بخش می‌کند: «چه قدر خنک است این برف‌ها». این نمونه‌ها، کاربرد عملی سهله را در زندگی روزمره نشان می‌دهند، گویی چون نقاشی که با قلم شوق، بوم سختی‌ها را به تابلویی زیبا بدل می‌کند.

درنگ: سهله، با شوق و ذوق، مشقات را به فرصت‌های رشد و لذت تبدیل می‌کند، چنان‌که سختی‌های زندگی به زیبایی بدل می‌شوند.

بخش ششم: نقد عبادت با بدن خشک

بدن خشک و فقدان لذت در عبادت

درس‌گفتار، عبادت با بدن خشک را نقد می‌کند: «مردم با بدن خشک چهار رکعت نماز می‌خوانند، خب این اصلا خوشش نمی‌آید». بدن خشک، مانع لذت و تمرکز در عبادت است، گویی چون زمینی سخت که بذر عبادت در آن نمی‌روید. اذان، اقامه و تعقیبات، برای نرم کردن بدن و آماده‌سازی روح توصیه شده‌اند.

درنگ: عبادت با بدن خشک، مانع لذت و تمرکز است؛ اذان و تعقیبات، بدن و روح را برای عبادت آماده می‌کنند.

نقش اذان و تعقیبات

اذان، اقامه و تعقیبات، به‌عنوان مقدمات و مکمل‌های عبادت، بدن و روح را برای عبادت نرم و آماده می‌کنند. درس‌گفتار، عباداتی را که بدون این مقدمات انجام می‌شوند، ناکارآمد می‌داند، گویی چون ورزشکاری که بدون گرم کردن بدن، به تمرین بپردازد و آسیب ببیند.

درنگ: اذان و تعقیبات، با نرم کردن بدن و روح، سالک را برای عبادتی متمرکز و مؤثر آماده می‌کنند.

بخش هفتم: نقش مربی در سلوک

اهمیت همراهی با مربی

درس‌گفتار بر اهمیت همراهی با مربی در سلوک تأکید دارد: «با مربی برود، مشکل پیدا کند». مربی، با تنظیم برنامه عبادت، سالک را از افراط و تفریط حفظ کرده و به تعادل می‌رساند. این همراهی، گویی چون راهنمایی است که مسافر را از گمراهی در مسیر سلوک نجات می‌دهد.

درنگ: مربی، با هدایت سالک، از افراط و قضا شدن عبادت جلوگیری کرده و او را به تعادل سلوکی می‌رساند.

خطر عبادت بدون هدایت

عبادت بدون هدایت مربی، ممکن است به افراط یا قضا شدن منجر شود. درس‌گفتار، با ذکر مثال‌هایی مانند ذکرهای بیش از حد، این خطر را گوشزد می‌کند: «شانزده هزار بار ذکر بگو، دیوانه می‌شه». این هشدار، گویی چون زنگ خطری است که سالک را از افتادن در ورطه افراط بازمی‌دارد.

درنگ: عبادت بدون هدایت مربی، به افراط یا قضا شدن منجر می‌شود و سالک را از مسیر حقیقت دور می‌کند.

بخش هشتم: نقد تفاسیر شارح و دفاع از خواجه

نقد تفسیر شارح (منعه و رفعه)

درس‌گفتار، تفسیر شارح (کاشانی) را که مَنَعَهُ را به رَفَعَهُ معنا کرده، نقد می‌کند. منعه، مهار و پنهان کردن مانع در نفس است، در حالی که رفعه، حذف کامل آن بوده و به مرتبه سوم قصد تعلق دارد. خواجه عبدالله انصاری، با دقتی عرفانی، منعه را برای مرتبه دوم مناسب می‌داند، اما شارح، با خطا در اشتقاق، آن را به رفعه ارتقا داده است. این نقد، گویی چون ترازویی است که حقیقت را از خطا جدا می‌سازد.

درنگ: شارح به اشتباه منعه را رفعه معنا کرده؛ منعه، مهار مانع در مرتبه دوم است، در حالی که رفعه به مرتبه سوم تعلق دارد.

دفاع از دقت خواجه

درس‌گفتار، خواجه عبدالله انصاری را به‌عنوان چکیده عرفان معرفی کرده و دقت او در تمایز منعه و رفعه را ستایش می‌کند. در مقابل، شارح (کاشانی) به دلیل تکیه بر تلمسانی و عدم دقت در اشتقاق، مورد نقد قرار می‌گیرد. خواجه، گویی چون ستاره‌ای در آسمان عرفان است که با نور حقیقت، مسیر سالک را روشن می‌کند.

درنگ: خواجه عبدالله انصاری، با دقتی عرفانی، منعه را برای مرتبه دوم قصد مناسب می‌داند و از خطای شارح در تفسیر مصون است.

بخش نهم: عبادت و تحول درونی

عبادت نفسانی و قلبی

درس‌گفتار، عبادت را به سه سطح تقسیم می‌کند: نفسانی (با تلذذ)، قلبی (با قصد متوسط)، و عالی (فنای در حق). عبادت نفسانی، با لذت همراه است و به نفس وابسته است، اما عبادت قلبی، با قلب نورانی، به سوی فنای در حق حرکت می‌کند. این تمایز، گویی چون پله‌هایی است که سالک را از نازل‌ترین مراتب به سوی قله‌های حقیقت می‌برد.

درنگ: عبادت نفسانی با تلذذ همراه است، اما عبادت قلبی، با قلب نورانی، به فنای در حق منتهی می‌شود.

فنای در عبادت

درس‌گفتار، مقام عالی عبادت را فنای در حق می‌داند، جایی که سالک با ذکر إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلْعَالَمِينَ (سوره انعام، آیه ۱۶۲، : همانا نماز من و قربانی‌ام و زیستنم و مرگم برای خدای پروردگار جهانیان است) به وحدت با حق می‌رسد. این مقام، گویی چون محو شدن سایه در نور خورشید است که سالک در آن، از خود رها شده و در حقیقت باقی می‌ماند.

درنگ: عبادت عالی، با فنای در حق و وحدت با حقیقت الهی همراه است که سالک را از تعینات نفسانی رها می‌کند.

بخش دهم: نمونه‌های عملی و تمثیلات

تحمل مشقات در کودکی

درس‌گفتار، با ذکر خاطرات کودکی مانند تحمل سرما و برف در مسیر قم به تهران، سهولت مشقات را به تصویر می‌کشد: «چه قدر خنک است این برف‌ها». این خاطرات، نشان‌دهنده قدرت سالک در تبدیل سختی‌ها به فرصت‌های رشد است، گویی چون کیمیاگری که با شوق، سنگ سختی‌ها را به گوهر لذت بدل می‌کند.

درنگ: سالک با شوق و ذوق، مشقات را به فرصت‌های رشد تبدیل می‌کند، چنان‌که سختی‌های زندگی به زیبایی بدل می‌شوند.

نقش مربی در تربیت عرفانی

درس‌گفتار، با ذکر نمونه‌ای از بقالی که به ظاهر ساده اما در حقیقت عارف بود، نقش مربی را در تربیت سالک نشان می‌دهد. این بقال، با هدایت نامحسوس، سالک را تربیت می‌کرد، گویی چون باغبانی که نهال وجود را با ظرافت پرورانده و به بار می‌نشاند.

درنگ: مربی عارف، با هدایت نامحسوس، سالک را در مسیر حقیقت تربیت می‌کند، گویی چون باغبانی که نهال وجود را می‌پروراند.

بخش یازدهم: جمع‌بندی و تعریف نهایی قصد

تعریف نهایی مرتبه دوم قصد

مرتبه دوم قصد، قصدی قوی است که با قلب نورانی و نفس مطیع، موانع خارجی (اسباب) را قطع، موانع داخلی (حوایل) را مهار، و مشقات را با شوق و ذوق آسان می‌سازد. این قصد، سالک را از قیود نفسانی رها کرده و به سوی قرب الهی هدایت می‌کند، گویی چون رودی که با جریانی زلال، به دریای حقیقت می‌پیوندد.

درنگ: مرتبه دوم قصد، با قلب نورانی و نفس مطیع، موانع را برطرف و مشقات را آسان کرده و به قرب الهی منتهی می‌شود.

جمع‌بندی نهایی

باب القصد در «منازل السائرین»، در مرتبه دوم خود، قصدی قوی را معرفی می‌کند که با قلب نورانی و نفس مطیع، موانع خارجی و داخلی را برطرف کرده و مشقات را با شوق و ذوق آسان می‌سازد. درس‌گفتار، با نقد تفاسیر شارح و تأکید بر دقت خواجه عبدالله انصاری، این مرتبه را به‌عنوان پلی به سوی حقیقت الهی تبیین می‌کند. عبادت در این مرتبه، از تلذذ نفسانی به سوی فنای در حق حرکت می‌کند و سالک را به وحدت با حق می‌رساند. قصد در این مرتبه، گویی چون پرنده‌ای است که با بال‌های شوق و نور، در آسمان حقیقت پرواز می‌کند.

با نظارت صادق خادمی


فوتر بهینه‌شده