در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 385

متن درس





منازل السائرین: قصد، شالوده استحکام سلوک عرفانی

منازل السائرین: قصد، شالوده استحکام سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۸۵)

دیباچه

کتاب حاضر، بازنویسی علمی و نظام‌مند درس‌گفتار شماره ۳۸۵ از سلسله درس‌گفتارهای *منازل السائرین* آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره است که به تبیین *قصد*، به‌عنوان اولین باب از ابواب *قسم الأصول*، اختصاص دارد. این اثر، با رویکردی تحلیلی و عمیق، جایگاه *قصد* را در سلسله‌مراتب سلوک عرفانی بررسی کرده و با بهره‌گیری از تمثیلات فاخر، استعارات ادبی و استناد به آیات قرآن کریم، مفاهیم پیچیده عرفانی را به زبانی روشن و آکادمیک به مخاطب عرضه می‌دارد. *قصد*، گویی کلیدی است که درِ سلوک را می‌گشاید و سالک را از پراکندگی هوس به سوی وحدت و استحکام الهی رهنمون می‌سازد.

ساختار این کتاب، با عناوین و زیرعناوین تخصصی، به گونه‌ای تنظیم شده که خواننده را گام‌به‌گام در مسیر فهم مراتب سه‌گانه *قصد* (جزم در فعل، رفع موانع، و استسلام به سوی فنا) و ارتباط آن با شریعت، طریقت و حقیقت همراهی می‌کند.

بخش نخست: جایگاه قصد در قسم الأصول

مفهوم قصد و نقش آن در سلوک عرفانی

*قصد*، به‌عنوان اولین باب از ابواب *قسم الأصول* در *منازل السائرین*، شالوده‌ای استوار برای سلوک عرفانی فراهم می‌سازد. این مقام، سالک را از هوس و ضعف نفسانی به سوی اخلاص، استحکام اراده و نهایتاً فنا فی‌الله هدایت می‌کند. درس‌گفتار، *قصد* را به سه مرتبه تقسیم می‌کند: مرتبه اول، جزم در فعل و تمایز از هوس؛ مرتبه دوم، رفع موانع و استحکام اراده؛ و مرتبه سوم، استسلام به سوی فنا. این مراتب، گویی پله‌هایی هستند که سالک را از ظواهر شریعت به باطن طریقت و نهایتاً به حقیقت رهنمون می‌سازند.

*قصد*، برخلاف هوس که متزلزل و پراکنده است، نیت خالص و استواری است که سالک را به سوی هدف الهی هدایت می‌کند. این مقام، به‌سان قلابی محکم است که طناب سلوک را به صخره‌ای استوار متصل می‌کند و سالک را از سقوط در پرتگاه‌های نفسانی نجات می‌دهد. درس‌گفتار تأکید دارد که بدون *قصد*، اعمال سالک به خودارضایی نفسانی تقلیل می‌یابد و فاقد غایت الهی است.

درنگ: قصد، به‌عنوان شالوده سلوک عرفانی، سالک را از هوس و پراکندگی به سوی اخلاص و وحدت الهی هدایت می‌کند.

ساختار مراتب قصد و ارتباط با شریعت، طریقت و حقیقت

درس‌گفتار، *قصد* را در سه مرتبه تبیین می‌کند که هر یک در ظرفی خاص تحقق می‌یابد: شریعت (ظاهر)، طریقت (باطن) و حقیقت (فنا). مرتبه اول، در ظرف شریعت، نیت را از هوس متمایز می‌کند؛ مرتبه دوم، در ظرف طریقت، اراده را در برابر موانع استوار می‌سازد؛ و مرتبه سوم، در ظرف حقیقت، سالک را به اقتحام در بحر فنا و وصول به حق می‌رساند. این سه‌گانه، گویی درختی است که ریشه‌اش در شریعت، تنه‌اش در طریقت و شاخه‌هایش در حقیقت به بار می‌نشیند.

ارتباط *قصد* با شریعت، طریقت و حقیقت، در حدیث شریف «الشَّرِيعَةُ أَقْوَالِي وَالطَّرِيقَةُ أَفْعَالِي وَالْحَقِيقَةُ أَحْوَالِي» (شریعت سخنان من، طریقت کردار من، و حقیقت احوال من است) تجلی می‌یابد. شریعت، مسیر را پاک می‌کند؛ طریقت، احکام را باطنی می‌سازد؛ و حقیقت، سالک را به وحدت با حق می‌رساند. این ساختار، سالک را از پراکندگی به سوی تمرکز و استحکام هدایت می‌کند.

بخش دوم: تبیین مراتب سه‌گانه قصد

مرتبه اول: جزم در فعل و تمایز از هوس

مرتبه اول *قصد*، نیت استوار و جزم در انجام فعل است که از هوس و تمایلات متزلزل متمایز می‌شود. سالک در این مرحله، با نیت خالص، از تردید و تعلل فاصله گرفته و به سوی عمل صالح حرکت می‌کند. درس‌گفتار تأکید دارد که هوس، گویی بادبادکی است که با هر نسیمی به سویی می‌رود، اما *قصد*، مانند میخی است که در زمین ایمان کوبیده شده و از تزلزل مصون است.

این مرتبه، با نیت در اعمال شرعی، مانند نماز، همخوانی دارد که التزام به عمل را ایجاد می‌کند. آیه شریفه «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» (بینه: ۵؛ : «و به آنها جز این فرمان داده نشده بود که خدا را با اخلاص در دین پرستش کنند») بر اخلاص در نیت تأکید دارد. سالک با این نیت، گویی قلابی محکم به صخره شریعت می‌اندازد و خود را از پرتگاه هوس نجات می‌دهد.

درنگ: مرتبه اول قصد، با جزم در فعل و تمایز از هوس، نیت سالک را به سوی اخلاص و عمل صالح هدایت می‌کند.

مرتبه دوم: رفع موانع و استحکام اراده

در مرتبه دوم *قصد*، سالک با استحکام اراده، موانع داخلی (نفسانی) و خارجی (اجتماعی یا مادی) را رفع می‌کند. برخلاف ضعیف‌النفس که در برابر موانع سست می‌شود، سالک قوی موانع را کوچک کرده و به هدف متعهد می‌ماند. درس‌گفتار تأکید دارد که سالک در این مرحله، فعل را انجام‌شده می‌بیند و هیچ مانعی، اعم از درونی یا بیرونی، نمی‌تواند او را از مسیر بازدارد.

این مرتبه، با مفهوم جهاد اکبر (مبارزه با نفس) مرتبط است. آیه شریفه «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا» (عنکبوت: ۶۹؛ : «و کسانی که در راه ما کوشیدند، به‌یقین آنها را به راه‌های خود هدایت می‌کنیم») بر پاداش استقامت در برابر موانع تأکید دارد. درس‌گفتار، این فرآیند را به کوهنوردی تشبیه می‌کند که با طنابی محکم و قلابی استوار، موانع صخره‌ها را پشت سر می‌گذارد.

درنگ: مرتبه دوم قصد، با رفع موانع و استحکام اراده، سالک را به سوی استقامت و تعهد به هدف الهی هدایت می‌کند.

مرتبه سوم: استسلام به سوی فنا

مرتبه سوم *قصد*، اوج این مقام است که سالک با *استسلام* (طلب سلامت) به تهذیب علم شرعی، اجابت احکام باطنی (طریقت) و اقتحام در بحر فنا (حقیقت) می‌رسد. *استسلام*، برخلاف تسلیم محض، طلب سلامت و پاکی در مسیر سلوک است که سالک را از آلودگی‌های نفسانی و هوس پاک می‌کند. درس‌گفتار، این مرتبه را به غرق شدن در دریای فنا تشبیه می‌کند که سالک خود را در خدا فانی کرده و اعمالش الهی می‌شود.

این مرتبه، با آیه شریفه «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ» (انفال: ۱۷؛ : «و تو پرتاب نکردی هنگامی که پرتاب کردی، بلکه خدا پرتاب کرد») همخوانی دارد که بر توحید افعالی و فنا فی‌الله تأکید می‌کند. همچنین، آیه «قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (انعام: ۱۶۲؛ : «بگو: نماز و عبادتم و زندگی و مرگم برای خدای پروردگار جهانیان است») بر استسلام کامل سالک به حق اشاره دارد.

درنگ: مرتبه سوم قصد، با استسلام به سوی فنا، سالک را به تهذیب علم، اجابت احکام باطنی و وحدت با حق هدایت می‌کند.

استسلام و تهذیب علم شرعی

*استسلام*، طلب سلامت و پاکی در مسیر سلوک است که با تهذیب علم شرعی (رعایت آداب و احکام) محقق می‌شود. سالک، گویی باغبانی است که خاک مسیر خود را از خار و خاشاک نفسانی پاک می‌کند تا بذر ایمان به بار نشیند. درس‌گفتار تأکید دارد که سالک نمی‌خواهد با «آشغال خوراک داشته باشد»، بلکه در پی خوراکی سالم و الهی است. این مفهوم، با آیه شریفه «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (شمس: ۷-۸؛ : «و سوگند به نفس و آن که آن را سامان داد و پلیدی و پرهیزگاری‌اش را به او الهام کرد») همخوانی دارد که بر تهذیب نفس تأکید می‌کند.

اجابت احکام باطنی (طریقت)

در مرتبه سوم، سالک احکام شرعی را با باطن (طریقت) اجابت می‌کند. این اجابت، به معنای توجه به *سرّ الله* (باطن حکم) است که معرفت و انس با خدا را به ارمغان می‌آورد. درس‌گفتار، این فرآیند را به جرقه‌ای تشبیه می‌کند که از باطن شرع برمی‌خیزد و قلب سالک را به سوی خدا جذب می‌کند. آیه شریفه «يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهْرَكُمْ» (انعام: ۳؛ : «نهان و آشکار شما را می‌داند») بر اهمیت باطن در اعمال اشاره دارد.

سالک در این مرحله، گویی در پی یافتن گوهری است که در صدف شرع نهفته است. بدون توجه به باطن، اعمال او به لقلقه زبان تقلیل می‌یابد و فاقد معرفت و انس است. درس‌گفتار تأکید دارد که نماز بدون باطن، مانند میوه‌ای بی‌آب است که خشک و بی‌ثمر می‌ماند.

اقتحام در بحر فنا و وصول به حق

*اقتحام*، جذب کامل به سوی حق و غرق شدن در بحر فنا است. سالک در این مرحله، خود را در خدا فانی کرده و اعمالش الهی می‌شود، به‌گونه‌ای که «خدا» فاعل حقیقی است. درس‌گفتار، این حالت را به شعله‌ای تشبیه می‌کند که از جرقه باطن شرع برافروخته شده و سالک را در بحر فنا غرق می‌کند. آیه شریفه «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (قصص: ۸۸؛ : «هر چیزی نابودشدنی است، جز وجه او») بر فنا در وجه الله تأکید دارد.

این مرتبه، سالک را به وحدت با حق می‌رساند، گویی قطره‌ای است که در اقیانوس بی‌کران الهی حل می‌شود. درس‌گفتار، با تمثیلی از کوهنورد، تأکید دارد که سالک با قلابی محکم و طنابی استوار، خود را به قله حقیقت می‌رساند و از سقوط در پرتگاه‌های نفسانی مصون می‌ماند.

درنگ: اقتحام در بحر فنا، سالک را به وحدت با حق و تحقق توحید افعالی هدایت می‌کند.

بخش سوم: نقد انحرافات در سلوک و اهمیت توازن شریعت و طریقت

نقد خودارضایی در اعمال و فقدان قصد

درس‌گفتار، با نقدی صریح، اعمال بدون *قصد* خالص را به خودارضایی نفسانی (لذت‌جویی یا ترس از بدنامی) تشبیه می‌کند. بسیاری از اعمال، به دلیل فقدان نیت الهی، فاقد اخلاص و غایت هستند و به نتیجه نمی‌رسند. این اعمال، گویی نقاشی‌ای بی‌روح‌اند که تنها ظاهری زیبا دارند، اما فاقد عمق و معنا هستند.

این نقد، با آیه شریفه «فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» (ماعون: ۴-۵؛ : «پس وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غافل‌اند») همخوانی دارد که بر فقدان اخلاص در عبادت هشدار می‌دهد. درس‌گفتار تأکید دارد که سالک بدون *قصد*، مانند راجلی است که پابرهنه در بیابان سلوک سرگردان می‌شود و با هر ریگ زیر پایش فریاد می‌کشد.

درنگ: اعمال بدون قصد خالص، به خودارضایی نفسانی تقلیل یافته و فاقد غایت الهی هستند.

نقد گمراهی در انکار شریعت یا طریقت

درس‌گفتار، دو نوع گمراهی را نقد می‌کند: انکار شریعت توسط برخی دراویش یا متجددین که به ظاهرگرایی یا بی‌دینی می‌انجامد، و انکار طریقت توسط برخی علمای ظاهری که به قساوت قلب و خشک‌مغزی منجر می‌شود. هر دو گروه، گویی از مسیر سلوک منحرف شده‌اند: یکی در دریای طریقت غرق می‌شود و دیگری در بیابان شریعت خشک می‌گردد.

آیه شریفه «ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَىٰ شَرِيعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا» (جاثیه: ۱۸؛ : «سپس تو را بر شریعتی از امر قرار دادیم، پس آن را پیروی کن») بر لزوم پایبندی به شریعت تأکید دارد، در حالی که طریقت، باطن آن را تکمیل می‌کند. درس‌گفتار، با تمثیلی از خانه‌ای که بدون قباله (شریعت) و بنای داخلی (طریقت) ناقص است، ضرورت توازن میان این دو را تبیین می‌کند.

درس‌گفتار، با اشاره به اختلاف تاریخی میان دراویش و علمای ظاهری، تأکید دارد که شریعت و طریقت مکمل یکدیگرند. شریعت، گویی ریش است که ظاهر را آراسته می‌کند، و طریقت، سیبیل است که باطن را زیبا می‌سازد. انکار یکی، به گمراهی می‌انجامد، مانند بنایی که خشت اولش کج نهاده شده و تا ثریا کج می‌رود.

درنگ: انکار شریعت یا طریقت، به گمراهی می‌انجامد؛ شریعت و طریقت مکمل یکدیگرند و توازن میان آن‌ها برای سلوک ضروری است.

نقد ظاهرگرایی و فقدان باطن

درس‌گفتار، با تمثیلی از دختری که با لنگی بسته و بدون پوشش کامل نماز می‌خواند، به نقد ظاهرگرایی و فقدان التزام به احکام شرعی می‌پردازد. این رفتار، گویی نقاشی‌ای است که تنها خطوط ظاهری دارد، اما فاقد رنگ و روح باطنی است. درس‌گفتار تأکید دارد که پوشش در اسلام، نه حجاب، بلکه *ستر* است که در فقه اسلامی بر آن تأکید شده است.

این نقد، با اشاره به اشتباهاتی مانند کتاب «حجاب در اسلام» مرحوم مطهری، نشان می‌دهد که استفاده نادرست از واژه «حجاب» به جای «ستر» مشکلات فقهی و فرهنگی ایجاد کرده است. درس‌گفتار، با تمثیلی از دیواری که خشت اولش کج نهاده شده، تأکید دارد که بدون تهذیب علم شرعی، سلوک سالک به انحراف می‌رود.

بخش چهارم: صاحب‌القصد و ویژگی‌های او

تعریف صاحب‌القصد

*صاحب‌القصد*، سالکی است که به مرتبه سوم *قصد* رسیده و با استحکام نیت، شریعت و طریقت را به حقیقت پیوند داده است. اعمال او، مانند قلابی محکم، در مسیر الهی گیر می‌کند و به نتیجه می‌رسد. درس‌گفتار، این مقام را به عالم ربانی تشبیه می‌کند که با نیت راسخ، جرقه باطن شرع را به اقتحام در بحر فنا تبدیل می‌کند.

آیه شریفه «كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ» (آل‌عمران: ۷۹؛ : «ربانی باشید به سبب آنچه از کتاب تعلیم می‌دادید و به سبب آنچه می‌آموختید») بر ویژگی‌های عالم ربانی تأکید دارد. درس‌گفتار، با تمثیلی از قلابی که به هر صخره‌ای گیر می‌کند، استحکام نیت *صاحب‌القصد* را تبیین می‌کند.

درنگ: صاحب‌القصد، با نیت راسخ و پیوند شریعت و طریقت، به مقام عالم ربانی می‌رسد.

ویژگی‌های صاحب‌القصد

*صاحب‌القصد*، اعمالش را با نیت خالص و در مسیر شریعت، طریقت و حقیقت انجام می‌دهد. او، گویی کوهنوردی است که با طنابی محکم و قلابی استوار، از صخره‌های سلوک بالا می‌رود و از سقوط مصون است. درس‌گفتار تأکید دارد که نیت او، خود قربت است و نیازی به قصد قربت ندارد، زیرا قلبش با خدا یکی شده است.

این مقام، سالک را از قساوت قلب و گمراهی نجات می‌دهد. درس‌گفتار، با نقد کسانی که در شریعت خشک می‌مانند یا طریقت را بدون شریعت پی می‌گیرند، تأکید دارد که *صاحب‌القصد*، با توازن میان ظاهر و باطن، به کمال می‌رسد. او، گویی چراغی است که نورش از شرع برمی‌خیزد، در طریقت می‌درخشد و در حقیقت به وحدت می‌رسد.

بخش پنجم: تمثیلات و تحلیل‌های تکمیلی

تمثیل قلاب و کوهنوردی

درس‌گفتار، *قصد* را به قلابی محکم تشبیه می‌کند که سالک با آن از کوه سلوک بالا می‌رود. اگر قلاب شل باشد یا طناب پاره شود، سالک به زمین سقوط می‌کند. این تمثیل، گویی نقاشی‌ای است که استحکام نیت و خطر انحراف را به تصویر می‌کشد. *صاحب‌القصد*، با قلابی راسخ، به قله حقیقت می‌رسد و از پرتگاه‌های نفسانی مصون می‌ماند.

این تمثیل، اهمیت استحکام نیت را نشان می‌دهد. سالک بدون *قصد*، مانند کوهنوردی است که با طنابی پوسیده به سوی قله می‌رود و در میانه راه سقوط می‌کند. درس‌گفتار، با تأکید بر نقش شریعت و طریقت، این قلاب را به جرقه باطن شرع تشبیه می‌کند که سالک را به اقتحام در بحر فنا هدایت می‌کند.

درنگ: قصد، مانند قلابی محکم است که سالک را از کوه سلوک به سوی قله حقیقت هدایت می‌کند.

تمثیل جرقه و اقتحام

درس‌گفتار، فرآیند سلوک را به جرقه‌ای تشبیه می‌کند که از باطن شرع برمی‌خیزد و به شعله‌ای در بحر فنا تبدیل می‌شود. شرع بدون باطن، مانند چوب کبریتی است که هرکجا کشیده شود، آتش نمی‌گیرد. اما شرع با باطن، گویی باروتی است که با جرقه‌ای کوچک، شعله‌ای عظیم برمی‌افروزد.

این تمثیل، گویی نقاشی‌ای است که مراحل سلوک را با رنگ‌های جرقه، شعله و دریا ترسیم می‌کند. سالک با تهذیب علم شرعی، جرقه را ایجاد می‌کند؛ با اجابت احکام باطنی، شعله را برمی‌افروزد؛ و با اقتحام در بحر فنا، خود را در اقیانوس الهی غرق می‌کند. درس‌گفتار، با نقد نماز بدون باطن، تأکید دارد که چنین نمازی، مانند میوه‌ای خشک و بی‌آب است.

تمثیل ریش و سیبیل

درس‌گفتار، با تمثیلی طنزآمیز، شریعت را به ریش و طریقت را به سیبیل تشبیه می‌کند. دراویش، سیبیل را رها می‌کنند و شریعت را انکار می‌نمایند؛ علمای ظاهری، ریش را نگه می‌دارند و طریقت را نفی می‌کنند. هر دو، گویی صورت سلوک را ناقص می‌گذارند. این تمثیل، مانند آینه‌ای است که انحرافات هر دو گروه را به تصویر می‌کشد.

درس‌گفتار، با اشاره به داستانی از عکاسی که ریش بلندش را با سشوار آراسته، به نقد ظاهرگرایی می‌پردازد. شریعت و طریقت، باید در توازن باشند، گویی دو بال‌اند که سالک را به سوی آسمان حقیقت پرواز می‌دهند. بدون یکی، سلوک ناقص و گمراه است.

بخش ششم: جمع‌بندی و بازتعریف قصد

جمع‌بندی مراتب قصد

*قصد*، به‌عنوان اولین باب *قسم الأصول*، شالوده سلوک عرفانی است که سالک را از هوس به سوی فنا هدایت می‌کند. مرتبه اول، با جزم در فعل، نیت را از هوس متمایز می‌کند؛ مرتبه دوم، با رفع موانع، اراده را استوار می‌سازد؛ و مرتبه سوم، با استسلام، سالک را به تهذیب علم، اجابت احکام باطنی و اقتحام در بحر فنا می‌رساند. این مراتب، در شریعت، طریقت و حقیقت تحقق می‌یابد و سالک را به وحدت با حق می‌رساند.

درس‌گفتار، با تمثیلات قلاب، جرقه و ریش و سیبیل، این مفاهیم را به زبانی ملموس و عمیق تبیین می‌کند. شریعت، مسیر را پاک می‌کند؛ طریقت، احکام را باطنی می‌سازد؛ و حقیقت، سالک را به فنا و وحدت با حق می‌رساند. *صاحب‌القصد*، با نیت راسخ و توازن میان ظاهر و باطن، به مقام عالم ربانی می‌رسد.

درنگ: قصد، با سه مرتبه جزم، رفع موانع و استسلام، سالک را از هوس به سوی فنا و وحدت با حق هدایت می‌کند.

جمع‌بندی نهایی

درس‌گفتار شماره ۳۸۵ *منازل السائرین*، با رویکردی تحلیلی و عمیق، *قصد* را به‌عنوان شالوده سلوک عرفانی تبیین می‌کند. این مقام، با مراتب سه‌گانه خود، سالک را از پراکندگی هوس به سوی استحکام و وحدت الهی هدایت می‌کند. شریعت، طریقت و حقیقت، ظروف تحقق *قصد* هستند که سالک را به تهذیب علم، اجابت احکام باطنی و اقتحام در بحر فنا می‌رسانند. نقد انحرافات، از جمله خودارضایی در اعمال، انکار شریعت یا طریقت، و ظاهرگرایی، بر ضرورت توازن میان ظاهر و باطن تأکید دارد. *صاحب‌القصد*، با نیت راسخ و پیوند شریعت و طریقت، به مقام عالم ربانی می‌رسد. تمثیلات قلاب، جرقه و ریش و سیبیل، مفاهیم پیچیده عرفانی را به زبانی روشن و ملموس منتقل می‌کنند. این اثر، گویی باغی است که هر شاخه‌اش با دقت پرورانده شده و خواننده را به تأمل در عمق مفاهیم عرفانی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده