در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 387

متن درس





منازل السائرین: تأملاتی در باب عزم

منازل السائرین: تأملاتی در باب عزم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 387)

مقدمه

در سیر عرفانی و فقهی، مفهوم عزم به‌مثابه پلی میان نیت درونی و فعل بیرونی، جایگاهی بس والا دارد. این مفهوم، که در متون عرفانی و فقهی با دقت و ظرافت بررسی شده، نه‌تنها مبدأ حرکت سالک به‌سوی حق‌تعالی است، بلکه محکم‌کننده قصدی است که از تصور و تصدیق سرچشمه می‌گیرد. درس‌گفتار حاضر، برگرفته از جلسه‌ای در تاریخ 15 اردیبهشت 1391 هجری شمسی، به کاوش در باب عزم پرداخته و با نقد تفاسیر پیشین، چارچوبی دقیق برای فهم این مفهوم ارائه می‌دهد.

بخش نخست: تبیین مفهوم عزم و رابطه آن با قصد

تعریف عزم در متون عرفانی

عزم، در متون عرفانی، به‌مثابه تحقق قصد و مبدأ حرکت معرفی شده است. این تعریف، که ریشه در کلام خواجه عبدالله انصاری دارد، عزم را چنین توصیف می‌کند:

ٱلْعَزْمُ هُوَ أَوَّلُ ٱلشُّرُوعِ فِي ٱلْحَرَكَةِ وَمَبْدَؤُهُ

(به‌نام خداوند بخشنده مهربان، عزم آغاز حرکت و مبدأ آن است، ). عزم، به‌سان کلیدی است که قفل قصد را گشوده و سالک را به‌سوی فعل خالص هدایت می‌کند.

درنگ: عزم، تحقق‌دهنده قصد و پلی میان نیت درونی و حرکت بیرونی است، که سالک را از حالت نظری به عملی رهنمون می‌سازد.

شارح، عزم را «تحقیق القصد» (محقق‌کننده قصد) می‌داند، در حالی که قصد را «الأزماع على التجرد للطاعة» (تصمیم خالص برای طاعت) تعریف کرده است. این تعریف، عزم را مرحله‌ای می‌داند که قصد را از حالت نظری به عملی نزدیک می‌کند، اما هنوز خود فعل نیست.

نقد تفسیر شارح در نسبت قصد و نیت

یکی از نقاط کانونی درس‌گفتار، نقد تفسیر شارح است که قصد را با نیت یکی پنداشته و چنین آورده:

ٱلْقَصْدُ هُوَ ٱلنِّيَّةُ

(قصد همان نیت است). این خلط مفهومی، از منظر آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، نادرست است، چراکه «هیچ لفظی با لفظ دیگر مترادف نیست». نیت، ریشه در تصور و تصدیق دارد و مقدم بر قصد است، در حالی که قصد، تصمیمی متعالی‌تر و متمرکز بر طاعت است.

این تمایز، به‌سان جداسازی رنگ‌های یک رنگین‌کمان است که هرچند نزدیک به هم‌اند، اما هر یک هویتی مستقل دارند. نیت، چون بذری است که در خاک شناخت کاشته می‌شود، و قصد، چون نهالی است که از این بذر سر برمی‌آورد. خلط این دو، به گمراهی در فهم مراحل سلوک می‌انجامد.

درنگ: نیت و قصد، دو مفهوم متمایزند؛ نیت از تصور و تصدیق سرچشمه می‌گیرد و مقدم بر قصد است، در حالی که قصد، تصمیم خالص برای طاعت است.

نقد تفسیر شارح در نسبت عزم و فعل

شارح، عزم را «مبدأ الشروع فی الفعل» (مبدأ آغاز فعل) دانسته، اما این تعریف نیز مورد نقد قرار گرفته است. عزم، هنوز به مرحله فعل نرسیده و تنها محکم‌کننده قصد است:

ٱلْعَزْمُ تَحْقِيقُ ٱلْقَصْدِ، ٱلْقَصْدُ ٱلْأَزْمَاعُ، وَٱلْعَزْمُ أَزْمَاعُ ٱلْأَزْمَاعِ

(عزم تحقق قصد است، قصد ازماع است و عزم ازماع ازماع است). این بیان، عزم را به‌مثابه استحکام‌بخشی به تصمیم معرفی می‌کند، نه آغاز خود فعل.

عزم، چونان استواری کوهی است که پیش از حرکت کاروان، پایه‌های آن را محکم می‌کند. شارح، با شتابزدگی، عزم را به فعل نسبت داده و از ظرافت این مرحله غافل مانده است.

درنگ: عزم، محکم‌کننده قصد است و هنوز به مرحله فعل نرسیده؛ تعریف شارح که عزم را مبدأ فعل می‌داند، نادرست است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین مفهوم عزم و نقد تفاسیر شارح، چارچوبی دقیق برای فهم این مرحله از سلوک ارائه داد. عزم، به‌عنوان تحقق قصد، نه‌تنها از نیت متمایز است، بلکه هنوز به فعل نرسیده و تنها مقدمه‌ای برای اراده است. این تمایزات، به سالک یاری می‌رساند تا مراحل درونی خود را با دقت بیشتری طی کند.

بخش دوم: سلسله‌مراتب مفاهیم در سلوک عرفانی

مراحل پیش از فعل

درس‌گفتار، سلسله‌مراتب مراحل درونی پیش از تحقق فعل را چنین برمی‌شمارد: تصور، تصدیق، نیت، قصد، عزم، جزم، و سپس اراده. این مراحل، چونان پله‌های نردبانی‌اند که سالک را از شناخت به عمل رهنمون می‌سازند. هر مرحله، لایه‌ای از تکامل درونی است که بدون آن، فعل خالص محقق نمی‌شود.

تصور، چونان جرقه‌ای است که در تاریکی ذهن می‌درخشد؛ تصدیق، تأیید این جرقه است؛ نیت، کاشتن بذر این شناخت در دل است؛ قصد، روییدن نهال از این بذر است؛ عزم، استحکام این نهال است؛ و جزم، محکم کردن ریشه‌های آن پیش از برداشتن گام نهایی، یعنی اراده.

درنگ: تصور، تصدیق، نیت، قصد، عزم و جزم، مراحل پیش از فعل‌اند که اراده را مقدمه می‌سازند و هر یک هویتی مستقل دارند.

پیچیدگی مراحل و دشواری تمایز

تمایز این مراحل، به دلیل ظرافت و تقارب آن‌ها، دشوار است. همان‌گونه که رنگ‌های یک رنگین‌کمان، هرچند نزدیک به هم، متمایزند، این مفاهیم نیز هر یک نقشی خاص در سلوک ایفا می‌کنند. درس‌گفتار، با تمثیلی زیبا، این دشواری را به ناتوانی بشر در شناخت تمامی رنگ‌ها یا عناصر طبیعت تشبیه می‌کند: «ما رنگ‌ها را نمی‌شناسیم… صدها و هزارها رنگ داریم، ما کشفش نمی‌کنیم یا لفظ برایش نداریم.»

این تمثیل، به‌سان آینه‌ای است که ناتوانی بشر در فهم کامل ظرایف خلقت را نشان می‌دهد. همان‌گونه که عناصر طبیعت از چهار به صدها افزایش یافته، مفاهیم سلوک نیز لایه‌های ناشناخته‌ای دارند که نیازمند کاوش عمیق‌ترند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین سلسله‌مراتب مراحل درونی، نشان داد که عزم، به‌عنوان یکی از مراحل کلیدی، در میانه راه شناخت و عمل قرار دارد. این مراحل، با ظرافت و پیچیدگی خود، نیازمند دقت و تأمل عمیق‌اند تا سالک بتواند مسیر سلوک را به‌درستی طی کند.

بخش سوم: تأملات فقهی در نسبت نیت و قیام

نیت و قیام در فقه

درس‌گفتار، با استناد به دو متن فقهی برجسته، *لمعه الدمشقیه* و *عروه الوثقی*، به بررسی رابطه نیت و قیام در نماز می‌پردازد. *لمعه* قیام را ظرف نیت و تکبیر می‌داند:

يَجِبُ ٱلْقِيَامُ حَالَةَ ٱلنِّيَّةِ وَٱلتَّكْبِيرِ

(قیام در حال نیت و تکبیر واجب است). در مقابل، *عروه* نیت را مقدم بر قیام می‌شمارد و ترتیب را به‌گونه‌ای دیگر بیان می‌کند.

این اختلاف، چونان دو مسیر در یک جنگل است که هرچند به یک مقصد می‌رسند، اما راه‌های متفاوتی را نشان می‌دهند. *لمعه*، با تأکید بر قیام به‌عنوان ظرف نیت، شرط صحت نیت صلاتی را ایستادن می‌داند، در حالی که *عروه*، با تقدم نیت، این ترتیب را مختل کرده است.

درنگ: *لمعه* قیام را ظرف نیت می‌داند و نظر آن به دلیل دقت فقهی، بر *عروه* که نیت را مقدم می‌شمارد، ترجیح دارد.

دفاع از *لمعه* و جایگاه علمی آن

*لمعه الدمشقیه*، به‌عنوان اثری فقهی از شهید اول و شهید ثانی، کتابی علمی و دقیق معرفی شده است: «کتابی مقدس‌تر از لمعه نداریم.» این اثر، با ساختار منسجم و دقت مفهومی، از *عروه* که مجموعه‌ای از مسائل فقهی است، متمایز است. *لمعه*، چونان گوهری است که در عمق فقه شیعه می‌درخشد و مرجعی برای فهم عمیق احکام به‌شمار می‌رود.

درس‌گفتار، با اشاره به دشواری مطالعه *لمعه*، آن را اثری می‌داند که تنها مجتهدان قادر به فهم کامل آن بودند. این اثر، به‌سان قله‌ای است که تنها کوهنوردان ورزیده می‌توانند به آن دست یابند.

درنگ: *لمعه الدمشقیه*، به دلیل دقت علمی و ساختار منسجم، اثری بی‌نظیر در فقه شیعه است که از *عروه* متمایز می‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با کاوش در رابطه نیت و قیام در فقه، نشان داد که *لمعه* با تأکید بر قیام به‌عنوان ظرف نیت، دقتی بی‌نظیر در تبیین احکام دارد. این بخش، جایگاه والای *لمعه* را در فقه شیعه برجسته ساخت و بر ضرورت دقت در ترتیب اعمال شرعی تأکید کرد.

بخش چهارم: نقدهای فلسفی و عرفانی

نقد رویکرد افلاطونی و ملاصدرا

درس‌گفتار، رویکرد افلاطونی و ملاصدرا را که از ابتدا بر علوم الهی تمرکز دارند، نقد کرده و روش ارسطو را ترجیح می‌دهد. ارسطو، آموزش را از علوم مادی و طبیعی آغاز می‌کند تا به علوم الهی برسد: «خدا باید علم داشته باشی، سواد داشته باشی.»

این نقد، چونان چراغی است که مسیر درست آموزش را روشن می‌کند. رویکرد افلاطونی، به‌سان شیرجه‌ای در اقیانوس الهیات بدون آمادگی است، در حالی که روش ارسطو، چونان ساختن کشتی‌ای محکم برای این سفر است.

درنگ: روش ارسطو، با آغاز از علوم مادی و طبیعی، فهم عمیق‌تری از الهیات فراهم می‌کند و بر رویکرد افلاطونی و ملاصدرا ترجیح دارد.

مشکلات اسفار ملاصدرا

دو جلد *جوهر و عرض* از *اسفار اربعه* ملاصدرا، به دلیل ضعف در علوم طبیعی، پر از خطا معرفی شده‌اند: «به قدر چهل جلد اسفار غلط دارد.» این خطاها، ناشی از عدم مطالعه علما در طبیعیات است.

*اسفار*، چونان کتابی است که صفحات آن با عجله نگاشته شده و نیازمند تصحیح است. این نقد، ضعف در علوم طبیعی در میان فلاسفه اسلامی را برجسته می‌کند.

درنگ: دو جلد *جوهر و عرض* از *اسفار*، به دلیل ضعف در طبیعیات، پر از خطا هستند و نیازمند تصحیح عمیق‌اند.

نقد حوزه‌های علمیه

حوزه‌های علمیه، به دلیل رویکرد افلاطونی (تمرکز صرف بر الهیات)، از فهم عمیق دیانت محروم مانده‌اند: «همین یک‌کله شیرجه رفتند روی خدا، هیچی گیرشون نیامد.» پیشنهاد می‌شود حوزه‌ها به روش ارسطو بازگردند و علوم مادی و طبیعی را در اولویت قرار دهند.

این نقد، چونان زنگ بیداری است که حوزه‌ها را به اصلاح نظام آموزشی فرا می‌خواند. آموزش علوم پایه، چونان بنیانی است که بنای الهیات بر آن استوار می‌شود.

درنگ: حوزه‌های علمیه، به دلیل رویکرد افلاطونی، نیازمند اصلاح نظام آموزشی با تأکید بر علوم مادی و طبیعی‌اند.

استناد به قرآن کریم

درس‌گفتار، به آیه 59 سوره انعام استناد می‌کند:

لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا ٱلْقُرْءَانَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُصَدَّعًا مِنْ خَشْيَةِ ٱللَّهِ

(اگر این قرآن را بر کوهی نازل می‌کردیم، آن را از خشیت خدا خاشع و متلاشی می‌دیدی، ). این آیه، تأثیر عمیق قرآن کریم را نشان می‌دهد، در حالی که انسان، به دلیل ظلم و جهل، از آن بی‌بهره مانده است.

این آیه، چونان آینه‌ای است که ضعف تعقل بشر را در برابر عظمت قرآن کریم نشان می‌دهد. انسان، به‌سان رهگذری است که از کنار گنجی عظیم جاخالی داده و بی‌بهره مانده است.

درنگ: آیه 59 سوره انعام، عظمت قرآن کریم و ضعف تعقل بشر را نشان می‌دهد که به دلیل ظلم و جهل، از تأثیر آن محروم مانده است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با نقد رویکردهای افلاطونی، ملاصدرا و حوزه‌های علمیه، بر ضرورت آموزش علوم مادی و طبیعی تأکید کرد. استناد به قرآن کریم، عظمت این کتاب آسمانی و ناتوانی بشر در فهم آن را برجسته ساخت.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با تأمل در باب عزم، چارچوبی دقیق برای فهم این مفهوم در سلوک عرفانی ارائه داد. عزم، به‌عنوان تحقق قصد و محکم‌کننده ازماع، مرحله‌ای کلیدی است که سالک را از نیت به سوی اراده و فعل هدایت می‌کند. نقد تفاسیر شارح، تمایز مفاهیم نیت، قصد، عزم و جزم را روشن ساخت و مثال‌های فقهی، به‌ویژه از *لمعه*، دقت در ترتیب اعمال شرعی را نشان داد. نقدهای فلسفی و عرفانی، ضرورت آموزش علوم مادی و طبیعی را برجسته کردند و استناد به قرآن کریم، عظمت این کتاب آسمانی را یادآور شد.

با نظارت صادق خادمی

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده