متن درس
منازل السائرین: عزم، استواری قلب در رامسازی نفس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه سیصد و هشتاد و نهم)
مقدمه: عزم، جرقه استواری در سلوک عرفانی
عزم، چونان جرقهای است که در قلب سالک شعلهور شده و او را به سوی تحقق نیت و حرکت در مسیر الهی سوق میدهد. این فضیلت عرفانی، که در درسگفتار سیصد و هشتاد و نهم آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره با نگاهی عمیق و تحلیلی تبیین شده، بهعنوان مرحلهای پس از قصد و پیش از اراده، نقشی محوری در سلوک ایفا میکند. عزم، استواری نیت است که با قوت قلب و عقل، سالک را از تردید و هوس به سوی قرب الهی هدایت مینماید. این مقام، در دو ظرف طوعی و کرهی و در سه مرتبه اباء الحال، استدامة نور الانس، و اماتة الهوى تجلی مییابد.
بخش نخست: جایگاه و تعریف عزم در سلوک عرفانی
عزم در سلسلهمراتب اصول سلوک
عزم، بهعنوان دومین باب از اصول سلوک پس از قصد و پیش از اراده، در سلسلهمراتب نیت، قصد، عزم و اراده جای دارد. اصول سلوک، که چونان ستونهای استوار، حرکت سالک را تحکیم میبخشند، شامل ده باباند و عزم، به همراه قصد و اراده، سه باب نخست را تشکیل میدهند. این سه فضیلت، به دلیل نزدیکی معنایی، گاه در متون عرفانی با یکدیگر خلط شدهاند، اما عزم، بهطور خاص، آغاز حرکت و مبدأ آن است.
درنگ: عزم، بهعنوان دومین اصل سلوک، استواری نیت و آغاز حرکت سالک است که در سلسلهمراتب نیت، قصد، عزم و اراده، نقشی واسطهای میان نیت و عمل ایفا میکند. |
عزم، چونان پلی است که نیت و قصد را به سوی عمل رهنمون میسازد. این فضیلت، با تبدیل استحکام نیت (قصد) به حرکت عملی، سالک را از ایستایی به سوی پویایی هدایت میکند. سلسلهمراتب نیت (تصور اولیه)، قصد (استحکام نیت)، عزم (آغاز حرکت) و اراده (تحقق عمل)، فرآیند تدریجیای را نشان میدهد که سالک را از شناخت به سوی عمل سوق میدهد.
تعریف عزم: تحقق قصد و استواری نیت
عزم، به نقل از شارح، «أَوَّلُ الشُّرُوعِ فِي الْحَرَكَةِ وَمَبْدَؤُهُ» (آغاز حرکت و مبدأ آن) و «تَحْقِيقُ الْقَصْدِ» (تحقق قصد) تعریف میشود. این فضیلت، نقطهای است که نیت و قصد به حرکت عملی تبدیل میشوند و با جهتگیری الهی، از هوس متمایز میگردد. عزم، استواری نیت است که با قوت قلب و عقل، سالک را به سوی عمل هدایت میکند.
درنگ: عزم، تحقق قصد و آغاز حرکت است که با جهتگیری الهی، از هوس و نیتهای نفسانی متمایز میشود. |
عزم، چونان نسیمی است که بادبان قصد را به حرکت درمیآورد. این فضیلت، با تبدیل نیت به عمل، سالک را از تردید و هوس به سوی استواری و التزام عملی هدایت میکند. جهتگیری الهی، عزم را از هوسهای نفسانی جدا ساخته و به آن قداست میبخشد.
تمایز عزم از قصد و نیت
درسگفتار، نیت، قصد و عزم را مفاهیمی متمایز میداند که گاه به دلیل نزدیکی معنایی در متون عرفانی خلط شدهاند. نیت، تصور اولیه عمل است؛ قصد، استحکام نیت برای عمل؛ و عزم، آغاز حرکت عملی. این تمایز، در فقه نیز مشهود است، جایی که نیت، شرط خارجی عبادت (مانند نیت پیش از تکبیرة الاحرام در نماز) و قصد، استمرار جهتگیری الهی در طول عمل است.
این تمایز، چونان نقشهای است که مسیر سلوک را روشن میسازد. نیت، پایه معرفتی است؛ قصد، استحکام آن؛ و عزم، حرکت اولیه. این سلسلهمراتب، سالک را از شناخت به عمل هدایت کرده و از ابهام در سلوک جلوگیری مینماید.
جمعبندی بخش نخست
عزم، بهعنوان دومین اصل سلوک، استواری نیت و آغاز حرکت سالک است. این فضیلت، با تحقق قصد و تبدیل نیت به عمل، نقشی واسطهای در سلسلهمراتب نیت، قصد، عزم و اراده ایفا میکند. تمایز این مفاهیم، با مثالهای فقهی، بر ضرورت تحلیل دقیق تأکید دارد و زمینه را برای بررسی عزم در ظروف طوعی و کرهی فراهم میسازد.
بخش دوم: عزم طوعی و کرهی و نقش قلب در هدایت نفس
عزم طوعی: هماهنگی قلب و نفس
عزم در دو ظرف طوعی و کرهی تحقق مییابد. عزم طوعی، حالتی است که قلب و نفس در هماهنگی کامل به سوی عمل الهی حرکت میکنند. در این ظرف، نفس با قلب همراه شده و بدون مقاومت، داعی حق را میپذیرد. این هماهنگی، نشاندهنده استحکام معرفت و غلبه قلب بر هوسهای نفسانی است.
درنگ: عزم طوعی، هماهنگی قلب و نفس در حرکت به سوی داعی حق است که نشاندهنده استحکام معرفت و غلبه بر هوسهای نفسانی است. |
عزم طوعی، چونان رودخانهای است که قلب و نفس در آن به سوی دریای حق جاری میشوند. این هماهنگی، سالک را به سوی قرب الهی هدایت کرده و از تردید و پراکندگی نفس جلوگیری مینماید.
عزم کرهی: کراهت نفس و اقتدار قلب
عزم کرهی، حالتی است که قلب با داعی حق همراه است، اما نفس به دلیل هوس و ضعف، کراهت نشان میدهد. در این ظرف، قلب با اقتدار و استواری، نفس را مطیع خود ساخته و آن را به سوی عمل الهی سوق میدهد. درسگفتار، با مثال روزهداری، این مفهوم را تبیین میکند: قلب، دعوت الهی به روزه را میپذیرد، اما نفس، به دلیل میل به شکمبارگی، مقاومت میکند. قلب، با قوت عقل، نفس را رام کرده و به اطاعت وامیدارد.
درنگ: عزم کرهی، اقتدار قلب در رامسازی نفس با وجود کراهت نفسانی است که نفس را به اطاعت از داعی حق وامیدارد. |
عزم کرهی، چونان سواری است که قلب، با مهار عقل، نفس سرکش را رام میسازد. این اقتدار، نفس را از هوس به سوی اطاعت هدایت کرده و سالک را در مسیر سلوک استوار میدارد.
نقش قلب در رامسازی نفس
قلب، بهعنوان حرم الهی، مرکز هدایت سالک است که با داعی حق، نفس را به سوی کمال رهنمون میسازد. در عزم کرهی، قلب، نفس را با اقتدار رام میکند، اما این رامسازی، نه با زور و اکراه، بلکه با استواری و معرفت صورت میگیرد. درسگفتار، با استناد به عبارات شارح، تأکید میکند که قلب، نفس را به سوی داعی حق جذب کرده و آن را مطیع میسازد: «وَهُوَ عَنْ يَجْذَبَ دَاعِي الْحَقِّ الْقَلْبَ» (قلب با داعی حق جذب میشود).
قلب، چونان مشعلی است که تاریکی هوسهای نفسانی را میزداید. این فضیلت، با نفوذ معرفت و داعی حق، نفس را از سرکشی به اطاعت هدایت کرده و به سوی قرب الهی میکند.
آیت قرآنی: غلبه بر نفس و هوس
درسگفتار، مفهوم غلبه قلب بر نفس را با آیه شریفه وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ ۚ فَإِنَّ الْجَنَّةَ [مطلب حذف شد] : «و اما کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نفس را از هوس بازداشت، پس بهشت جایگاه اوست») تطبیق میکند. این آیه، قلب را محور هدایت معرفی کرده و بر نقش آن در نهی نفس از هوس تأکید دارد.
درنگ: قلب، با اقتدار و معرفت، نفس را از هوس بازمیدارد و به سوی بهشت قرب الهی هدایت میکند، چنانکه در آیه 40-41 سوره نازعات آمده است. |
این آیه، چونان آیینهای است که نقش قلب را در رامسازی نفس بازمیتاباند. قلب، با خشیت الهی، نفس را از هوس نهی کرده و به سوی کمال رهنمون میسازد.
جمعبندی بخش دوم
عزم، در دو ظرف طوعی و کرهی، حرکت سالک را به سوی داعی حق هدایت میکند. عزم طوعی، هماهنگی قلب و نفس است، در حالی که عزم کرهی، اقتدار قلب در رامسازی نفس سرکش را نشان میدهد. قلب، با داعی حق، نفس را به اطاعت وامیدارد و به این آیه نازعات، این نقش را به تأیید میکند. این بخش، زمینه را برای بررسی مراتب عزم فراهم میسازد.
بخش سوم: مراتب سهگانه عزم در سلوک
مرتبه اول: اباء الحال علی العلم
مرتبه اول عزم، اباء الحال علی العلم (استواری حال بر معرفت) است که سالک با قوت قلب و معرفت، به سوی حال (شور قلبی) حرکت میکند. این مرتبه، با تجلی برق کشف، نفس را تضعیف کرده و به سوی فناء و قرب الهی هدایت مینماید. درسگفتار، این مرتبه را بهعنوان مرحلهای معرفی میکند که حال (شور قلب) با علم (معرفت) تقویت شده و نفس را مطیع میسازد.
درنگ: اباء الحال علی العلم، استواری حال بر معرفت است که با برق کشف، نفس را تضعیف کرده و به سوی قرب الهی هدایت میکند. |
اباء الحال، چونان بذری است که در خاک معرفت کاشته شده و با نور کشف، به درختی استوار بدل میگردد. این مرتبه، سالک را از پراکندگی نفس به سوی تمرکز و قرب رهنمون میسازد.
آیت قرآنی: خشوع قلب
درسگفتار، این مرتبه را با آیه شریفه أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ [مطلب حذف شد] : «آیا وقت آن نرسیده که برای مؤمنان دلهایشان برای یاد خدا خاشع گردد؟») تطبیق میدهد. این آیه، بر نقش قلب در معرفت و خشوع تأکید دارد که زمینهساز استواری حال است.
درنگ: خشوع قلب در آیه ۱۶ سوره حدید، زمینهساز استواری حال و معرفت است که سالک را به سوی مرتبه اباء الحال هدایت میکند. |
این آیه، چونان نسیمی است که دل را به سوی خشوع و معرفت سوق میدهد. خشوع، حال را با علم پیوند زده و سالک را به سوی قرب الهی پیش میبرد.
مرتبه دوم: استدامة نور الانس
مرتبه دوم عزم، استدامة نور الانس (تداوم انس با حق) است که سالک را در حالت قرب و اتصال مداوم با خدا نگه میدارد. این مرتبه، نفس را از هوس دور کرده و آن را مطیع قلب میسازد. درسگفتار، انس را نوروزی میداند که با تداوم، قلب را در مسیر حق استوار میدارد.
درنگ: استدامة نور الانس، تداوم انس با حق است که نفس را مطیع قلب کرده و سالک را در قرب مداوم نگه میدارد. |
نور انس، چونان چشمهای زلال است که قلب را سیراب کرده و نفس را از هوسهای نفسانی پاک میسازد. این تداوم، سالک را به سوی مقامات عالی عرفانی هدایت میکند.
آیت قرآنی: اطمینان قلب
درسگفتار، این مرتبه را با آیه شریفه الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم [مطلب حذف شد] : «کسانی که ایمان آوردند و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد») تطبیق میکند. این آیه، بر نقش انس قلبی در تداوم قرب تأکید دارد.
درنگ: اطمینان قلب به ذکر خدا در آیه 28 سوره رعد، زمینهساز تداوم نور انس و قرب مداوم با حق است. |
اطمینان قلب، چونان لنگرگاهی است که سالک را در دریای سلوک استوار میدارد. این انس، نفس را مطیع و قلب را به سوی حق متمرکز میسازد.
مرتبه سوم: اماتة الهوى
مرتبه سوم عزم، اماتة الهوى (نابودی هوس) است که نفس را کاملاً مطیع قلب و داعی حق میسازد. این مرحله، سالک را به فناء و قرب کامل میرساند. درسگفتار، این مرتبه را پاسخ به دعوت نابودی هوس میداند که نفس را از سرکشی به اطاعت کامل هدایت میکند.
درنگ: اماتة الهوى، نابودی هوس است که نفس را به فناء و قرب کامل هدایت میکند. |
اماتة الهوى، چونان آتش مقدسی است که هوسهای نفسانی را میسوزاند و نفس را به سوی اطاعت کامل رهنمون میسازد. این مرتبه، سالک را به مقام فناء فیالله میرساند.
جمعبندی بخش سوم
عزم، در سه مرتبه اباء الحال، استدامة نور الانس، و اماتة الهوى، نفس را از سرکشی به سوی قرب الهی هدایت میکند. این مراتب، با استناد به آیات قرآنی، نقش قلب در تهذیب نفس را روشن میسازند. اباء الحال، معرفت را استوار میکند؛ نور الانس، قرب را مداوم میسازد؛ و اماتة الهوى، نفس را به فناء میرساند. این بخش، زمینه را برای نقد رویکرد تهذیب نفس فراهم میکند.
بخش چهارم: نقد رویکرد قلدرانه در تهذیب نفس
نقد عرفان و دین زورگو
درسگفتار، رویکرد سنتی و قلدرانه در تهذیب نفس را نقد میکند که نفس را با زور و تنبیه رام میسازد. این رویکرد، که در برخی متون عرفانی و اخلاقی با استعارههایی مانند «نفس سگ» یا «سیخنکش کردن» توصیف شده، به جای تربیت، بزدلی، ترس و پرخاشگری تولید میکند. درسگفتار، عرفان و دین قلدرانه را ناکارآمد دانسته و تأکید میکند که تربیت نفس، نیازمند محبت، مرحمت و صفا است.
درنگ: عرفان و دین قلدرانه، به جای تربیت، بزدلی و پرخاشگری تولید میکند و تربیت صحیح نفس، نیازمند محبت و مرحمت است. |
عرفان قلدر، چونان طوفانی است که به جای آرامش، دلها را پراکنده میسازد. این رویکرد، نفس را به جای اطاعت مخلصانه، به ترس و پرخاشگری هدایت میکند و از ساحت عرفانی دور میافتد.
نفس، نازنین ربوبی
درسگفتار، برخلاف تصور سنتی که نفس را دشمن یا سگ میداند، آن را «نازنين دلبر» و «نازنین ربوبی» معرفی میکند. نفس، موهبتی الهی است که باید با محبت، آموزش و حیا تربیت شود. این دیدگاه، با انسانشناسی عرفانی همخوانی دارد و بر ارزش نفس تأکید میکند.
درسگفتار، با استناد به آیه شریفه وَنَفْسٍ [مطلب حذف شد] : «و سوگند به نفس و آن که آن را سامان داد») بر ارزش نفس تأکید میکند. این آیه، نفس را موهبتی الهی میداند که با تهذیب به کمال میرسد.
درنگ: نفس، نازنین ربوبی است که با محبت و آموزش، نه زور و تنبیه، به کمال میرسد، چنانکه در آیه 7 سوره شمس آمده است. |
نفس، چونان گوهری است که در صدف وجود نهفته و با محبت صیقل مییابد. این دیدگاه، نفس را از ساحت سرکشی به سوی مقام اطاعت و کمال هدایت میکند.
نقد استعارههای خشن در تهذیب نفس
درسگفتار، استعارههای خشن مانند «سیخنکش کردن» نفس یا «زدن دروس» آن را نقد میکند. این استعارات، که در برخی متون عرفانی و اخلاقی رایجاند، نفس را به پرخاشگری و عقدهای شدن سوق میدهند. درسگفتار، با مثالهایی از زندگی اجتماعی، مانند زخمهای پشت الاغها به دلیل سیخنکش شدن، این رویکرد را ناکارآمد میداند.
این نقد، چونان زنگ بیداری است که از خطای تهذیب خشن هشدار میدهد. سیخنکش کردن نفس، زخمهایی بر روح آن مینشاند که به جای اطاعت، سرکشی را تقویت میکند.
آثار زیانبار تربیت قلدرانه
درسگفتار، آثار اجتماعی تربیت قلدرانه را بررسی میکند. تربیت مبتنی بر زور، در خانوادهها و جامعه، به پرخاشگری، بیاحترامی و عقدهای شدن افراد منجر میشود. به مثال، فرزندانی که با زور تربیت میشوند، در بزرگسالی به والدین خود بیاحترامی میکنند و از محبت به آنها باز میمانند. این نقد، با اشاره به آیه شریفه وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا [مطلب حذف شد] : «و بگو: پروردگارا! بر آنها رحمت آور چنانکه مرا در کودکی پروراندند.»)، بر اهمیت محبت در تربیت تأکید دارد.
درنگ: تربیت قلدرانه، به پرخاشگری و بیاحترامی منجر میشود، در حالی که محبت و مرحمت، دلها را به سوی اطاعت و صفا هدایت میکند (اسراء: 24). |
تربیت قلدر، چونان بذری مسموم است که میوههای تلخ پرخاشگری میدهد. محبت، اما، چونان بارانی است که دلها را سیراب کرده و به سوی صفا و اطاعت هدایت میکند.
جمعبندی بخش چهارم
درسگفتار، عرفان و دین قلدرانه را نقد کرده و نفس را نازنین ربوبی میداند که با محبت و مرحمت به کمال میرسد. نقد استعارههای خشن و آثار زیانبار تربیت قلدرانه، بر ضرورت محبت در تهذیب نفس تأکید دارد. این بخش، زمینه را برای تبیین روش صحیح تربیت نفس فراهم میکند.
بخش پنجم: محبت و مرحمت، روش صحیح تهذیب نفس
محبت، کلید رامسازی نفس
درسگفتار، محبت، مهربانی، صفا، عشق و ارادت را بهعنوان ابزارهای اصلی رامسازی نفس معرفی میکند. این روش، برخلاف زور، نفس را به اطاعت مخلصانه و صمیمانه هدایت میکند. محبت، نفس را از سرکشی به سوی حیا و صفا رهنمون ساخته و آن را با قلب همدل میسازد.
درنگ: محبت، مهربانی و صفا، نفس را به اطاعت مخلصانه هدایت میکند و از سرکشی و پرخاشگری میرهاند. |
محبت، چونان کلیدی است که قفلهای دل را گشوده و نفس را به سوی اطاعت و صفا رهنمون میسازد. این روش، قلب و نفس را در مسیر سلوک همدل و همراه میکند.
آیت قرآنی: رحمت و مرحمت
درسگفتار، این روش را با آیه شریفه وَتَوَاصَوْلِ بِالصَّبْ [مطلب حذف شد] : «و یکدیگر را به صبر و رحمت سفارش کردند») تطبیق میکند. این آیه، صبر و رحمت را بهعنوان اصول تربیت در سلوک معرفی کرده و بر نقش محبت در تهذیب نفس تأکید دارد.
درنگ: صبر و رحمت، بهعنوان اصول تربیت در آیه 17 سوره بَلد، نفس را با محبت به سوی کمال هدایت میکنند. |
رحمت، چونان بارانی است که خاک نفس را حاصلخیز میکند. این فضیلت، با صبر، نفس را به سوی اطاعت و صفا هدایت کرده و از سرکشی میرهاند.
تربیت با حیا و صفا
درسگفتار، حیا و صفا را بهعنوان ابزارهایی معرفی میکند که نفس را به سوی شرم از نادانی و میل به کمال سوق میدهند. برخلاف ترس، که نفس را بزدل و پرخاشگر میکند، حیا، آن را به اطاعت مخلصانه هدایت مینماید. درسگفتار، با مثال تربیت فرزند، تأکید میکند که نفس، مانند کودکی است که با محبت و آموزش، نه زنجیر و تنبیه، به کمال میرسد.
درنگ: حیا و صفا، نفس را به سوی شرم از نادانی و میل به کمال هدایت میکنند، در حالی که ترس، آن را بزدل و پرخاشگر میسازد. |
حیا، چونان گلی است که در باغ نفس میروید و آن را از خارهای سرکشی پاک میسازد. صفا، این گل را سیراب کرده و به سوی کمال هدایت میکند.
نقد تربیت مبتنی بر ترس
درسگفتار، تربیت مبتنی بر ترس را نقد کرده و آن را ناکارآمد میداند. ترس، نفس را به جایزه حیا و صفا، به بزدلی و پرخاشگری سوق میدهد. به مثال، عارفی که با ترس معصوم شود، عصمتش از سر زور است و ارزشی ندارد. درسگفتار، با اشاره به خشیت اولیاء، تأکید میکند که رابطه با خدا باید با حیا و صفا باشد، نه ترس و قوت.
درنگ: تربیت مبتنی بر ترس، نفس را بزدل و پرخاشگر میکند، در حالی که حیا و صفا، آن را به اطاعت مخلصانه هدایت مینماید. |
ترس، چونان سایهای است که نور حیا را میپوشاند. صفا، اما، چون آفتابی است که دل را روشن کرده و به سوی اطاعت مخلصانه هدایت میدهد.
مثال: اخلاق نبوی
درسگفتار، با استناد به حدیث شریف «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَااقِ» (من مبعوث شدم تا اخلاق کریمه را کامل کنم)، بر اهمیت اخلاق و محبت در تربیت تأکید دارد. سیره نبوی (ص)، الگویی است که نفس را با رحمت و مرحمت به سوی کمال هدایت میکند.
درنگ: اخلاق نبوی، با رحمت و مرحمت، نفس را به سوی کمال هدایت میکند، چنانکه در حدیث مکارم اخلاق آمده است. |
سیره نبوی، چونان باغی است که با گلهای رحمت و محبت، دلها را به سوی صفا و اطاعت میکشد. این الگو، نفس را از سرکشی به سوی کمال هدایت مینماید.
جمعبندی بخش پنجم
محبت، مرحمت، حیا و صفا، ابزارهای صحیح تهذیب نفس در سلوک عرفانیاند. نقد تربیت قلدرانه و مبتنی بر ترس، بر ضرورت بازگشت به سیره نبوی و اخلاق رحمانی تأکید دارد. استناد به آیات و احادیث، این روش را بهعنوان راهی مخلصانه و مؤثر معرفی میکند. این بخش، عزم را با رویکرد محبتآلود تکمیل میکند.
نتیجهگیری نهایی
منزل عزم در منازل السائرین، چونان دروازهای است که سالک را به سوی حرکت الهی در سلوک عرفانی هدایت میکند. این فضیلت، با تعریف بهعنوان تحقق قصد و استواری نیت، در دو ظرف طوعی و کرهی و سه مرتبه اباء الحال، استدامة نور الانس، و اماتة الهوى، نفس را به سوی قرب الهی رهنمون میسازد. قلب، با اقتدار و داعی حق، نفس را رام میکند، اما درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نقد رویکرد قلدرانه، محبت و مرحمت را بهعنوان روش صحیح تربیت نفس معرفی میکنند. نفس، نازنین ربوبی است که با حیا، صفا و آموزش به کمال میرسد.
با نظارت صادق خادمی |