در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 391

متن درس





باب العزم: مرتبه‌ای از اراده در مسیر فناء و بقاء الهی (درجه اول)

باب العزم: مرتبه‌ای از اراده در مسیر فناء و بقاء الهی (درجه اول)

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 391)

دیباچه

باب العزم در «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، منزلگاهی است کلیدی که سالک را از قید هواهای نفسانی رها ساخته و به سوی فناء در حق و بقاء بالله رهنمون می‌سازد. این مقام، در مرتبه نخست خود، با عنوان «اباء الحال على العلم»، اراده‌ای استوار را معرفی می‌کند که حال باطنی را بر علم ظاهری مقدم می‌دارد و با جرقه‌های کشف، مسیر شهود و قرب الهی را می‌گشاید. درس‌گفتار جلسه 391، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، این مرتبه را با نگاهی عمیق و تحلیلی تبیین می‌کند. عزم، در این مرتبه، گویی چون تیغی است که پرده‌های احتجاب نفسانی را می‌درد و سالک را به نور حقیقت متصل می‌سازد.

بخش اول: زمینه‌سازی و تبیین مفهوم عزم

مقدمه و فضای معنوی بحث

درس‌گفتار با عبارت شریفه بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ (به نام خداوند بخشنده مهربان، ) آغاز می‌شود که فضایی قدسی برای ورود به بحث فراهم می‌آورد. باب العزم، به‌عنوان منزلگاهی پس از قصد و پیش از اراده، مرتبه‌ای از اراده را معرفی می‌کند که سالک را از هواهای نفسانی رها کرده و به سوی فناء و بقاء الهی هدایت می‌کند. این مقام، با «اباء الحال على العلم» تعریف می‌شود، یعنی امتناع حال باطنی از اطاعت علم ظاهری، که نشان‌دهنده عمق باطنی عزم است.

درنگ: عزم، مرتبه‌ای از اراده است که با اباء الحال بر علم ظاهری، سالک را از هواهای نفسانی رها کرده و به سوی فناء هدایت می‌کند.

تعریف عزم و تمایز از علم و حال

عزم، در این درس‌گفتار، به‌عنوان اراده‌ای قوی تعریف می‌شود که حال باطنی را بر علم ظاهری مقدم می‌دارد. علم، صفتی سطحی و ظاهری است که به انکشاف صوری محدود می‌شود، مانند دانستن املای یک کلمه یا مستندات قضایی. حال، اما، به باطن رسوخ کرده و به قلب نزدیک‌تر است، گویی چون نوری که از ژرفای وجود تابیده و حقیقت را آشکار می‌سازد. اباء الحال، یعنی مقاومت حال در برابر علم صوری، که عزم را به مرتبه‌ای باطنی و متعالی ارتقا می‌دهد.

درنگ: عزم، با مقدم داشتن حال باطنی بر علم ظاهری، از سطح صفت به عمق باطن حرکت می‌کند.

مراتب انکشاف و جایگاه حال

انکشاف، طیفی از معرفت است که از علم صوری (ظاهری) تا نور قلب (باطنی) امتداد دارد. علم، به انکشاف ظاهری محدود است، مانند دانستن اتهام دزدی بر اساس مستندات. حال، اما، به انکشاف باطنی منتهی می‌شود، مانند آگاهی قلبی از بی‌گناهی متهم. این مراتب، گویی چون لایه‌های زمین‌اند که علم در سطح و حال در ژرفا جای دارد. عزم، با تکیه بر حال، سالک را از توهم علم ظاهری به سوی حقیقت باطنی هدایت می‌کند.

درنگ: انکشاف، از علم ظاهری تا نور باطنی مراتب دارد و حال، به دلیل نزدیکی به باطن، بر علم مقدم است.

بخش دوم: ویژگی‌های عزم و غلبه بر هوى

اباء الحال و امتناع از علم

عزم، با عبارت اباء الحال على العلم تعریف می‌شود، یعنی حال باطنی از اطاعت علم ظاهری امتناع می‌ورزد. این امتناع، به دلیل عمق باطنی حال است که بر صفت سطحی علم برتری دارد. برای مثال، قاضی به مستندات ظاهری (علم) اکتفا می‌کند، اما سالک با حال باطنی، حقیقت را درک کرده و از پذیرش علم صوری سر باز می‌زند. این امتناع، گویی چون سپری است که سالک را از فریب ظاهر حفظ می‌کند.

درنگ: اباء الحال، امتناع حال باطنی از علم ظاهری است که عزم را به سوی حقیقت باطنی هدایت می‌کند.

جرقه کشف و نور الانس

حال باطنی، از طریق جرقه کشف (برق الکشف)، باطن حقیقت را استشمام می‌کند و علم ظاهری را نفی می‌کند. این جرقه، ابتدا ضعیف است، مانند برقی که در آسمان شب می‌درخشد، سپس پنهان شده و به نور دائمی (استدامه نور الانس) تبدیل می‌شود. انس متقابل بین سالک و نور کشف، این نور را پایدار می‌سازد، گویی چون رابطه‌ای عاشقانه که با مانوس شدن طرفین، به وحدت می‌رسد.

درنگ: جرقه کشف، حال را به نور الانس متصل کرده و با انس متقابل، عزم را به سوی بقاء الهی هدایت می‌کند.

غلبه بر هوى و انتخاب فناء

عزم، با انتخاب فناء، هواهای نفسانی را نابود می‌کند و بقاء الهی را محقق می‌سازد. هوى، حیات نفس است که به بقاء در احتجاب گرایش دارد، اما کشف، به فناء رهنمون می‌شود. سالک در آستانه کشف، حالتی مانند مرگ را تجربه می‌کند که نفس را به احتجاب بازمی‌گرداند، اما عزم، با کشتن هوى، این مانع را برطرف می‌کند. این فرآیند، گویی چون گذر از تنگنای مرگ به سوی حیات ابدی است.

درنگ: عزم، با کشتن هوى و انتخاب فناء، سالک را از احتجاب نفسانی به بقاء الهی می‌رساند.

بخش سوم: تمایز علم و حال در قضاوت و زندگی

علم ظاهری و محدودیت‌های آن

علم ظاهری، به انکشاف صوری محدود است و اغلب توهمی یا فریبنده است. درس‌گفتار با اشاره به آیه شریفه وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (سوره الإسراء: ۸۵، : «و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است»)، بر محدودیت علم انسانی تأکید می‌کند. برای مثال، قاضی به مستندات ظاهری اکتفا می‌کند، حتی اگر یقین شخصی به دزدی متهم داشته باشد، زیرا علم مستند لازم است. این محدودیت، گویی چون زنجیری است که عقل ظاهری را در بند می‌کشد.

درنگ: علم ظاهری، به دلیل محدودیت و توهمی بودن، از درک حقیقت باطنی عاجز است و عزم، با حال، از آن فراتر می‌رود.

نمونه‌های عملی علم و حال

درس‌گفتار، با تمثیلات متعدد، تفاوت علم و حال را نشان می‌دهد. در ازدواج، گفت‌وگوهای اولیه (علم) اغلب فریبنده‌اند، اما رؤیت (حال) حقیقت را آشکار می‌کند. در مثال پول قلابی، علم ظاهری آن را می‌پذیرد، اما حال، حقیقت را افشا می‌کند. در نماز، علم ظاهری ممکن است به خطا در قبله منجر شود، اما حال، این خطا را اصلاح می‌کند. این تمثیلات، گویی چون آینه‌هایی‌اند که تفاوت سطح و عمق را به تصویر می‌کشند.

درنگ: حال باطنی، در برابر فریب علم ظاهری، حقیقت را آشکار کرده و عزم را به سوی حق هدایت می‌کند.

مراتب علم و جایگاه بنا

علم، مانند پول، مراتب دارد؛ از توهم (یک ریالی) تا انکشاف حقیقی (یک میلیونی). در غیاب حال، علم ظاهری، مانند «فابن علی الأکثر» در نماز، به‌عنوان بنا پذیرفته می‌شود. این بنا، گویی چون پایه‌ای سست است که در نبود حال، تنها چاره موقت است. عزم، اما، با حال، به مراتب بالاتر انکشاف دسترسی پیدا می‌کند و از توهمات ظاهری رها می‌شود.

درنگ: علم، مراتب دارد و در غیاب حال، به‌عنوان بنا پذیرفته می‌شود، اما عزم، با حال، به انکشاف باطنی می‌رسد.

بخش چهارم: عرفان محبین و محبوبین

تمایز عرفان محبین و محبوبین

درس‌گفتار، عرفان را به دو مسیر محبین و محبوبین تقسیم می‌کند. عرفان محبین، با ریاضت و تلاش برای ساختن نفس همراه است، گویی چون بنایی که با زحمت آجر بر آجر نهاده می‌شود. عرفان محبوبین، اما، با درد، بلا و تهی شدن از نفس تعریف می‌شود، مانند خراب کردن عمارتی برای رسیدن به خدا. محبین به دنبال کمال و آبادانی نفس‌اند، اما محبوبین، با تیغ و شهادت، خود را از خلق رها می‌سازند.

درنگ: عرفان محبین با ریاضت و ساختن نفس، و عرفان محبوبین با درد و تهی شدن از خلق تعریف می‌شود.

تمثیلات عرفان محبین

عرفان محبین، با تمثیلاتی مانند معتاد یا عروس به تصویر کشیده می‌شود. معتاد، با مصرف مواد، خود را می‌سازد، و عروس، با آرایش و تزئین، به خستگی می‌رسد. این تلاش‌ها، گویی چون زینت‌هایی ظاهری‌اند که نفس را سنگین کرده و از حقیقت دور می‌سازند. محبین، با مقام‌طلبی و تزئینات، مانند عقيق برای دفع نکیر و منکر، به ظاهرگرایی گرایش دارند.

درنگ: عرفان محبین، با تلاش ظاهری برای ساختن نفس، به محدودیت و خستگی منجر می‌شود.

عرفان محبوبین و تیغ بلا

عرفان محبوبین، با تیغ، خون و شهادت تعریف می‌شود. درس‌گفتار، با اشاره به امام حسین علیه‌السلام و عبارت یا سیوف خذینی (ای شمشیرها، مرا بگیرید)، عزم در محبوبین را با پذیرش شهادت و فناء نشان می‌دهد. محبوبین، گویی چون پرندگانی‌اند که با بال‌های درد و بلا، به آسمان قرب الهی پرواز می‌کنند.

درنگ: عرفان محبوبین، با تیغ، بلا و شهادت، سالک را به تهی شدن از خلق و قرب الهی می‌رساند.

بخش پنجم: نقد عرفان محبین و عارف‌نماها

نقد مقام‌طلبی در محبین

عرفان محبین، به دلیل تمرکز بر مقام‌طلبی (قصد، عزم، اراده)، محدود و معمولی است. درس‌گفتار، با نقد این رویکرد، محبین را به ظاهرسازی و تلاش برای ساختن نفس متهم می‌کند. این مقام‌طلبی، گویی چون باری است که سالک را از پرواز به سوی حقیقت بازمی‌دارد.

درنگ: عرفان محبین، به دلیل مقام‌طلبی و ظاهرسازی، از حقیقت متعالی عرفان محبوبین دور می‌ماند.

نقد عارف‌نماها و حیله عارف

درس‌گفتار، عارف‌نماهایی را که با حیله و شطحیات، مریدان را فریب می‌دهند، مورد نقد قرار می‌دهد. برای مثال، عارفی که با سوءاستفاده از مریدان، به زیارت می‌رود یا اموال آن‌ها را تصاحب می‌کند، از عرفان حقیقی دور است. این حیله‌ها، گویی چون نقابی‌اند که چهره حقیقت را پنهان می‌کنند.

درنگ: عارف‌نماها، با حیله و سوءاستفاده از مریدان، از عرفان حقیقی فاصله گرفته و به فریب خلق می‌پردازند.

عرفان و زندگی متعادل

عرفان حقیقی، با زندگی ساده، کمک به فقرا و حضور در خانواده سازگار است. درس‌گفتار، طلابی را که تا دیروقت مطالعه کرده و خانواده را رها می‌کنند، بی‌عاطفه و بی‌مسئولیت می‌داند. عرفان، گویی چون رودی است که با انسانیت، آزادگی و مسئولیت‌پذیری درآمیخته و به دریای حقیقت می‌پیوندد.

درنگ: عرفان حقیقی، با زندگی متعادل، مسئولیت‌پذیری و انسانیت همراه است، نه با ریاضت افراطی یا بی‌توجهی به خلق.

بخش ششم: عزم در محبین و محبوبین

عزم در عرفان محبین

عزم در محبین، با کراهت و زحمت همراه است، زیرا نفس از مرگ هوى کراهت دارد. این عزم، با ریاضت و تلاش برای ترک گناه، به فناء می‌رسد، اما با دشواری و مقاومت نفس مواجه است. این فرآیند، گویی چون کندن کوهی با دست است که سالک را به خستگی می‌کشاند.

درنگ: عزم در محبین، با کراهت نفس و زحمت ریاضت همراه است که به فناء می‌رسد، اما دشوار و پرمشقت است.

عزم در عرفان محبوبین

عزم در محبوبین، با پذیرش درد، بلا و تیغ همراه است. محبوبین، مانند انبیا و اولیا، با شهادت و فناء، به بقاء الهی می‌رسند. درس‌گفتار، با اشاره به امام حسین علیه‌السلام و امیرالمؤمنین علیه‌السلام، این عزم را به لذت رستگاری در برابر تیغ تشبیه می‌کند، گویی چون استقبال از مرگ برای حیات ابدی است.

درنگ: عزم در محبوبین، با پذیرش تیغ و شهادت، به فناء و بقاء الهی منتهی می‌شود و از کراهت نفس آزاد است.

تفاوت تبیین عزم در خواجه و شارح

خواجه عبدالله انصاری، به‌عنوان محبوب، عزم را با شهود و سادگی بیان می‌کند، اما شارح، به‌عنوان محب، با دشواری و پیچیدگی آن را تبیین می‌کند. این تفاوت، گویی چون فرق بین نوری است که مستقیم می‌تابد و نوری که از میان ابرها می‌گذرد.

درنگ: خواجه، با شهود محبوبین، عزم را ساده و روشن بیان می‌کند، اما شارح، با زحمت محبین، آن را پیچیده تبیین می‌کند.

بخش هفتم: جمع‌بندی و تعریف نهایی عزم

تعریف نهایی عزم

عزم، مرتبه‌ای از اراده است که با اباء الحال بر علم ظاهری، سالک را از هواهای نفسانی رها کرده و به سوی فناء و بقاء الهی هدایت می‌کند. این عزم، با جرقه کشف و نور الانس، نفس را از احتجاب نجات داده و به شهود حقیقت متصل می‌سازد. عزم، گویی چون مشعلی است که تاریکی‌های نفسانی را زایل کرده و راه قرب الهی را روشن می‌سازد.

درنگ: عزم، با اباء الحال و جرقه کشف، سالک را از هوى نفسانی به سوی فناء و بقاء الهی هدایت می‌کند.

جمع‌بندی نهایی

باب العزم در «منازل السائرین»، منزلگاهی است که سالک را با اراده‌ای استوار، از قید هواهای نفسانی رها ساخته و به سوی فناء در حق و بقاء بالله رهنمون می‌سازد. این مقام، با اباء الحال بر علم ظاهری، حال باطنی را بر صفت ظاهری مقدم می‌دارد و با جرقه‌های کشف، مسیر شهود و قرب الهی را می‌گشاید. درس‌گفتار، با تمایز عرفان محبین (ریاضت‌محور) و محبوبین (دردمحور)، دو مسیر سلوک را ترسیم می‌کند. محبین، با زحمت و کراهت، به ساختن نفس می‌پردازند، اما محبوبین، با تیغ و بلا، خود را از خلق تهی کرده و به خدا می‌رسند. نقد عارف‌نماها، مقام‌طلبی و ریاضت‌های افراطی، بر ضرورت صداقت، آزادگی و مسئولیت‌پذیری در عرفان تأکید دارد. سالک در این مقام، چون پرنده‌ای است که با بال‌های عزم، از قفس نفس رها شده و در آسمان حقیقت پرواز می‌کند.

با نظارت صادق خادمی


فوتر بهینه‌شده