در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

منازل السائرین 394

متن درس





منازل السائرین: تأملی در باب عزم

منازل السائرین: تأملی در باب عزم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 394)

دیباچه

کتاب حاضر، بازنویسی و تحلیل درس‌گفتار شماره 394 از مجموعه منازل السائرین، اثر آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با محوریت باب عزم است که در تاریخ ۲۳/۶/۱۳۹۱ ایراد شده است. این اثر، مرتبه سوم عزم در سلوک عرفانی را با تأکید بر شناخت علت عزم، رهایی از انانیت، و خلاصی از تکلف‌های ترک عزم بررسی می‌کند.

بخش اول: مراتب عزم در سلوک عرفانی

مرتبه سوم عزم: شناخت، رهایی و خلاصی

مرتبه سوم عزم، که محور این درس‌گفتار است، شامل سه مرحله بنیادین است: معرفة علة العزم (شناخت علت عزم)، العزم على التخلص من العزم (عزم بر رهایی از عزم)، و الخلاص من تكاليف ترك العزم (خلاصی از تکلف‌های ترک عزم). این مراحل، سیر تکاملی سالک را در مسیر توحید افعالی نشان می‌دهند. شناخت علت عزم، سالک را به معرفت الهی رهنمون می‌شود، رهایی از عزم به رفع انانیت منجر می‌گردد، و خلاصی از تکلف، اخلاص کامل را در پی دارد. این سیر، چونان سفری است که سالک را از ظلمت خودبینی به نور توحید می‌رساند.

درنگ: مرتبه سوم عزم، سالک را از خودبینی به توحید افعالی هدایت می‌کند، جایی که عزم نه به خود، بلکه به خدای متعال نسبت داده می‌شود.

ارزش عزم در نسبت با علت الهی

چنان‌که در درس‌گفتار آمده، عزائم، ارباب خود را به میراثی ارزشمندتر از شناخت علل عزائم وانمی‌گذارند: «فإنَّ العزائم لم تورث أربابها میراثًا أکرم من وقوفهم على علل العزائم». این اصل، بر اهمیت معرفت در سلوک عرفانی تأکید دارد. عزم، تنها زمانی به کمال می‌رسد که سالک آن را به خدای متعال نسبت دهد، نه به خود. این شناخت، چونان کلیدی است که قفل‌های انانیت را می‌گشاید و سالک را به سوی حقیقت رهنمون می‌شود.

بخش دوم: ساختار منازل السائرین و جایگاه عزم

تقسیم‌بندی منازل السائرین

منازل السائرین به ده قسم تقسیم می‌شود: بدایات، ابواب، معاملات، اخلاقیات، اصول، و دیگر مراتب. اصول، چونان شالوده‌ای است که استحکام سلوک عرفانی به آن وابسته است. بدون این شالوده، سلوک چون بنایی بی‌پایه فرومی‌ریزد. اصول، مفاهیمی چون قصد، عزم و اراده را در بر می‌گیرد که ساختار عرفانی منازل را نظام‌مند می‌کنند.

موقعیت عزم در اصول

عزم، پس از قصد و پیش از اراده، در سلسله‌مراتب اصول قرار دارد. این مرتبه، دارای سه درجه است که مرتبه سوم آن در این درس‌گفتار بررسی می‌شود. این ترتیب، چونان نردبانی است که سالک را پله‌پله به سوی کمال عرفانی هدایت می‌کند. قصد، عزم و اراده، مراتبی تدریجی‌اند که وصول به حقیقت را ممکن می‌سازند.

درنگ: عزم، به‌منزله پلی است میان قصد و اراده، که سالک را از پراکندگی هوس به تمرکز الهی رهنمون می‌شود.

بخش سوم: مراتب عزم و ویژگی‌های آن

مرتبه اول عزم: ترک هوی

مرتبه اول عزم، ترک هوی و هوس است. سالک در این مرحله، با هدف‌مندی و تمرکز، از پراکندگی نفسانی دوری می‌جوید. چنان‌که در درس‌گفتار آمده: «عزم اول ترک هوی بود». این ترک، چونان پاکسازی زمین دل از علف‌های هرز هوس است که زمینه را برای کاشت بذر تقوا فراهم می‌کند.

فقدان عزم و رفتارهای پراکنده

رفتارهای پراکنده، مانند تغییر مسیر به سبب وسوسه دیگران، نشانه فقدان عزم است. این رفتارها، چونان پریدن پروانه‌ای بی‌هدف از گلی به گل دیگر است که سالک را از مقصد بازمی‌دارد. درس‌گفتار این حالت را به رفتار کودکان تشبیه می‌کند که بی‌ثباتی و پراکندگی، مانع پیشرفت آن‌هاست.

استحکام عزم

عزم، استحکام القصد است، یعنی سالک با تعهد و جزم، از هدف خود جدا نمی‌شود. این استحکام، با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا

[مطلب حذف شد] : «کسانی که گفتند پروردگار ما خداست، سپس استقامت ورزیدند»). این آیه، چونان چراغی است که راه استقامت را روشن می‌کند.

ویژگی‌های صاحب عزم

صاحب عزم، از آغاز تا پایان بر هدف خود استوار است، مانند کسی که عزم قیامت می‌کند و به توانمندی و موفقیت می‌رسد. این ویژگی، چونان درختی است که ریشه در ایمان دارد و شاخسار آن به آسمان کمال می‌رسد.

مرتبه دوم عزم: استجماع

مرتبه دوم عزم، استجماع است، یعنی بسیج همه توان برای تحقق هدف. درس‌گفتار، این مفهوم را با تمثیل کشتی‌گیر توضیح می‌دهد که با تمرکز و احاطه بر تمام قدرت خود، به پیروزی می‌رسد. استجماع، چونان جوشش چشمه‌ای است که همه نیروها را در یک مسیر متمرکز می‌کند.

درنگ: استجماع، نشانه تمرکز و اراده قوی است که سالک را از پراکندگی و ترس رها می‌سازد.

نقش ترس در شکست عزم

ترس، مانعی بزرگ در برابر عزم است. سالک ترسو، با بار سنگین و معونه فراوان، به شکست می‌رسد، اما صاحب عزم، با رفع ترس، به پیروزی معنوی دست می‌یابد. این تمثیل، چونان آینه‌ای است که ضعف ترس و قوت عزم را نمایان می‌کند.

استجماع در علم و غذا

استجماع، نه‌تنها در ورزش، بلکه در علم و غذا نیز کاربرد دارد. عالم بدون استجماع، فتواهایش پراکنده و ناسازگار است، و انسان در غذا خوردن، بدون تمرکز، از لذت و معرفت محروم می‌شود. این مفهوم، چونان نخی است که مهره‌های اعمال را به نظم می‌کشد.

بخش چهارم: مرتبه سوم عزم و توحید افعالی

نسبت عزم به خدا

در مرتبه سوم عزم، سالک عزم را از خدای متعال می‌داند:

مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ

[مطلب حذف شد] : «و تو [ای پیامبر] تیر نینداختی هنگامی که تیر انداختی، بلکه خدا انداخت»). این آیه، چونان مشعلی است که حقیقت توحید افعالی را روشن می‌کند.

درنگ: عزم کامل، عزمی است که به خدای متعال نسبت داده شود، نه به خود سالک.

نقص انانیت در عزم

نسبت‌دادن عزم به خود، نقص است: «حسنات الأبرار سیئات المقربین». عزم‌های مرتبه اول و دوم، با وجود کمال ظاهری، در مرتبه سوم نقص محسوب می‌شوند، زیرا به خود نسبت داده شده‌اند. این اصل، چونان بادی است که پرده‌های خودبینی را کنار می‌زند.

مثال بحول الله در نماز

در نماز، سالک می‌گوید: «بحول الله أقوم وأقعد»، یعنی قیام و قعود به نیروی خداست. این ذکر، چونان رودی است که دل را از انانیت می‌شوید و به سوی اخلاص هدایت می‌کند.

بخش پنجم: نقد دیدگاه‌های نادرست عرفانی

نقد تشبیه عارف به میت

تشبیه عارف به میت در دست مرده‌شور («کالميت بين يدي الغسال») نادرست است، زیرا عارف زنده و دارای اراده است. این نقد، چونان تیغی است که خرافات را از پیکره عرفان می‌زداید.

زنده بودن انسان در عرفان

انسان، ظهور الهی و دارای حقیقت و اراده است، نه خیال یا کارتن. درس‌گفتار تأکید می‌کند: «ما ظهور الهی هستیم». این دیدگاه، انسان را چونان آیینه‌ای می‌داند که نور الهی را بازمی‌تاباند.

مشاعی بودن افعال

افعال انسان مشاعی است، یعنی خدا و انسان هر دو در آن دخیل‌اند. آیه

مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ

این توازن را نشان می‌دهد. انسان مکلف است، اما فعلش به خدا وابسته است.

نقد انانیت و نفی خود

نه انانیت (من کردم) درست است و نه نفی کامل خود (خدا کرد، من هیچم). حقیقت، در مشاعی بودن فعل است. این دیدگاه، چونان ترازویی است که اعتدال را در عرفان برقرار می‌کند.

تمثیل پارچه و قیچی

انسان مانند پارچه‌ای است که خود متر می‌کند، اما خدا هر جا بخواهد قیچی می‌زند: «العبد يدبر والرب يقدر». این تمثیل، چونان نقشی است که تدبیر انسانی و تقدیر الهی را به تصویر می‌کشد.

درنگ: انسان مکلف است تدبیر کند، اما نتیجه به تقدیر الهی وابسته است.

مواظبت حق و خلاصی از تکلف

سالک باید ابتدا مواظب حق باشد، سپس کار خود را انجام دهد. بدون مواظبت حق، زرنگی و قدرت بی‌فایده است. این اصل، چونان ستاره‌ای است که راه توکل را روشن می‌کند.

نقد خرافات عرفانی

دیدگاه‌هایی مانند «کلما في الكون وهم» (محی‌الدین) یا «همه مخلوقات ثانی چشم احول‌اند» (حاجی سبزواری) نادرست‌اند، زیرا انسان حقیقت و فعل خداست. این نقد، چونان نسیمی است که غبار خرافات را از عرفان می‌زداید.

تمثیل چشم احول

تشبیه مخلوقات به ثانی چشم احول نادرست است، زیرا مخلوقات ظهور حق‌اند، نه وهم. این تمثیل، چونان آینه‌ای است که حقیقت مخلوقات را نشان می‌دهد.

بخش ششم: جایگاه انسان در عرفان قرآنی

انسان: فعل خدا و دارای اراده

انسان، فعل خدا و فاقد ذات مستقل است، اما دارای حقیقت و اراده: «هویت‌مان فعل پروردگار است». این دیدگاه، انسان را چونان شاخه‌ای می‌داند که از درخت وجود الهی روییده است.

تمثیل ملانصرالدین و پلوی حجله

اگر خدا همه کارها را کرده، پس بهشت و جهنم به او مربوط است، نه ما: «هر کی پلوها را خورده برود حجله». این تمثیل طنزآمیز، چونان چراغی است که مسئولیت انسانی را روشن می‌کند.

لسان قرآن در عزم

حقیقت عزم، در لسان قرآن کریم است: نه غرور (انانیت) و نه نفی خود، بلکه مشاعی بودن فعل با خدا. این اصل، چونان کلیدی است که درهای عرفان قرآنی را می‌گشاید.

درنگ: عرفان قرآنی، توازن بین اراده انسانی و الهی را تبیین می‌کند و از افراط در انانیت یا نفی خود پرهیز می‌دهد.

جمع‌بندی

این اثر، با بازنویسی درس‌گفتار شماره 394 منازل السائرین، مفهوم عزم را در چارچوبی علمی و عرفانی بررسی کرد. مراتب سه‌گانه عزم (ترک هوی، استجماع، و نسبت عزم به خدا) راه رسیدن به کمال عرفانی را نشان می‌دهند. نقد دیدگاه‌های افراطی، مانند تشبیه عارف به میت یا وهمی دانستن مخلوقات، بر اصالت عرفان قرآنی تأکید دارد. تمثیلات کشتی‌گیر، عالم پراکنده، و ملانصرالدین، عمق و جذابیت این درس‌گفتار را نمایان ساخت.

با نظارت صادق خادمی