متن درس
منازل السائرین: تبیین اراده و قوانین عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۹۷)
مقدمه: درآمدی بر اراده و قوانین عرفانی
در مسیر سلوک عرفانی، اراده به مثابه مشعلی فروزان است که راه سالک را به سوی حقیقت روشن میسازد. این کتاب، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه سیصد و نود و هفتم، به تبیین مفهوم اراده و قوانین عرفانی در چارچوب منازل السائرین میپردازد. اراده، به عنوان رکن بنیادین سلوک، و قوانین، به مثابه شالودههای استوار آن، محورهای اصلی این اثر هستند. هدف، هدایت پژوهشگران به سوی فهمی عمیقتر از اراده عرفانی، تمایز آن از هوسهای نفسانی، و جایگاه مرید و مراد در سلوک است.
بخش اول: تبیین قوانین عرفانی و شالودههای سلوک
اصول و قواعد عرفانی: پایههای استوار سلوک
در عرفان اسلامی، قوانین به مثابه ستونهای استواری هستند که بنای سلوک بر آنها استوار است. این قوانین، به تعبیر درسگفتار، «القوانين هى الاصول و جوامع الابنيته هى القوايد التى يبتنى عليها الامر» هستند. به بیان دیگر، قوانین، اصول و مبانی نظری و عملیاند که امر الهی و خواستههای حقتعالی را سامان میدهند. این قواعد، مبادی سلوکاند که سالک را در مسیر تحقق حقیقت هدایت میکنند، مانند رودی که به سوی دریا جاری است و مسیر خود را از میان سنگها و صخرهها میگشاید.
درنگ: قوانین عرفانی، اصول و قواعد بنیادیناند که ساختار سلوک را تشکیل میدهند و امر الهی را بر پایههای استوار خود پیش میبرند. |
دواعى حق: محور حرکت سالک
دواعى حق، خواستههای الهیاند که در حقیقت و سلامت ریشه دارند. این خواستهها، به مثابه نوری در قلب سالک، او را به سوی حقتعالی هدایت میکنند. درسگفتار تأکید دارد که «دواعى حق، آن چیزهایی است که حقیقت داشته باشد، سالم و سلامت است». سالک با اراده این دواعى، در مسیری گام برمیدارد که به سلامت معنوی و تقرب به حق منتهی میشود. این مفهوم، با اصل «العبوديه كنه الربوبيه» پیوند دارد، که بندگى را جوهرهای برای تحقق صفات الهی معرفی میکند.
درنگ: دواعى حق، خواستههای الهیاند که در قلب سالک جای گرفته و او را به سوی حقیقت و سلامت معنوی سوق میدهند. |
بخش دوم: اراده عرفانی و تمایز آن از هوس
اراده در عرفان: گوهر استوار سلوک
اراده در عرفان اسلامی، معنایی متعالی دارد که آن را از ارادههای متزلزل عامه متمایز میسازد. درسگفتار میفرماید: «وقتى مىگوييم اراده، معناى خاص عرفان را دارد». این اراده، مانند تیغهای پولادین است که با استحکام و جزم، هدف الهی را نشانه میرود. برخلاف هوسهای نفسانی که چون باد، بیثبات و متغیرند، اراده عرفانی، محکم و هدفمند است. این تمایز، سالک را از گرداب هوسها به سوی ساحل امن حقیقت رهنمون میشود.
درنگ: اراده عرفانی، نیروی محرکهای است که با جزم و هدفمندی الهی، سالک را از هوسهای متزلزل نفسانی متمایز میسازد. |
هوس در برابر اراده: نقدی بر تزلزل
ارادههای عامه، که فاقد هدفمندی و ثباتاند، به هوس نزدیکترند. درسگفتار میفرماید: «امروز این کار را میکند، فردا آن کار را میکند، این اراده نیست، هوس است». هوس، مانند سایهای گذرا، سالک را به سوی مقاصد ناپایدار میکشاند، در حالی که اراده عرفانی، چون ستارهای ثابت، مسیر را روشن میکند. این نقد، بر ضرورت تهذیب نفس و رهایی از تمایلات نفسانی تأکید دارد.
درنگ: هوس، ارادهای متزلزل و فاقد هدف الهی است که سالک را از مسیر حقیقت منحرف میسازد. |
قصد و اراده: دو رکن مکمل
قصد، به تعبیر درسگفتار، «جزمی است که روی هدف چیده میشود»، و اراده، نیروی محرکهای است که این قصد را به سوی دواعى حق هدایت میکند. قصد و اراده، مانند دو بال پرندهای هستند که سالک را به اوج حقیقت میرسانند. این دو، در پیوندی ناگسستنی، سالک را از پراکندگی و تزلزل به سوی تمرکز و استحکام رهنمون میشوند.
درنگ: قصد و اراده، دو رکن مکمل سلوکاند که با جزم و هدفمندی، سالک را به سوی حقیقت هدایت میکنند. |
بخش سوم: مرید و مراد در سلوک عرفانی
مرید: سالک هدفمند
مرید در عرفان، سالکی است که هدفش مسلم و الهی است: «يعنى آنيكه هدف در او مسلم هست و الهى هم هست». این هدفمندی، مرید را از افراد عادی متمایز میسازد، مانند کوهی که در برابر طوفانها استوار میماند. مرید، با ارادهای محکم، دواعى حق را اراده میکند و از هوسها و تعلقات نفسانی فاصله میگیرد.
درنگ: مرید، سالکی است که با هدفمندی الهی و ارادهای استوار، در مسیر دواعى حق گام برمیدارد. |
ثبات مرید: کالبدی پولادین
درسگفتار، با استناد به حدیث «المومن كالزبر الحديد»، مرید را به آهن محکم تشبیه میکند که «لن يتغير ابدا». این ثبات، مانند صخرهای در برابر امواج خروشان، مرید را از تزلزل و انحراف مصون میدارد. مرید، در برابر آزمونهای الهی، استوار میماند و هدف خود را از دست نمیدهد.
درنگ: مرید عرفانی، با ثباتی چون آهن، در برابر آزمونها و فشارها از هدف الهی خود منحرف نمیشود. |
وظایف مرید: اراده، پیگیری و ترک
مرید، دو کار انجام میدهد و یک کار را ترک میکند: اراده دواعى حق، پیگیری هدف الهی، و ترک هوسها و تعلقات نفسانی. این وظایف، مانند سه رشته طنابی هستند که سالک را به سوی قله حقیقت میکشند. ترک هوسها، مانند رهایی از زنجیرهای نفسانی، مرید را آزاد میسازد تا تنها به حق متمرکز شود.
درنگ: مرید، با اراده و پیگیری دواعى حق و ترک هوسها، در مسیر سلوک به سوی حقیقت پیش میرود. |
بیاعتنایی به غیر: آزادی از قیود اجتماعی
مرید، به نظرات عرف و قضاوتهای اجتماعی بیاعتنا است: «كارى ندارد كه كه چه مىگويد عرف چه مىگويد». این بیاعتنایی، مانند بالهای عقابی است که سالک را از بندهای زمینی آزاد میسازد. مرید، با تمرکز بر دواعى حق، از تأثیر هوسها و شهرتطلبی مصون میماند.
درنگ: مرید، با بیاعتنایی به قضاوتهای اجتماعی، تنها به دواعى حق متمرکز میشود و از تعلقات نفسانی آزاد میماند. |
مراد: حقیقت حق
درسگفتار تأکید دارد که مراد، تنها حقتعالی است: «مريد اين سالكان است. مراد حق يست». مربیان و ائمه معصومین، تنها راهنمایان به سوی حقاند، نه خود مراد. این تمایز، مانند خطکشی است که مرز توحید را از شرک جدا میسازد. مرید، با اراده حق، به سوی حقیقت جذب میشود.
درنگ: مراد، تنها حقتعالی است، و مربیان، تنها راهنمایان به سوی حقیقتاند، نه خود هدف. |
بخش چهارم: خواطر حقانی و جاذبه الهی
خواطر حقانی: انگیزههای الهی
خواطر حقانی، افکار و انگیزههای الهیاند که در سرّ عبد شکل میگیرند: «من الخواطر الحقانيه». این خواطر، مانند نسیمی الهی، ذهن مرید را به سوی خیر و حقیقت هدایت میکنند و او را از شرور و آفات دور نگه میدارند. این افکار، کانون سلوکاند که اراده مرید را تقویت میکنند.
درنگ: خواطر حقانی، افکار الهیاند که ذهن مرید را به سوی خیر و حقیقت سوق داده و او را از شرور مصون میدارند. |
طلب و جاذبه حق: موتور محرک سلوک
خواطر حقانی، باعث طلب و جاذبه به سوی حق میشوند: «الباعثه على الطلب الجاذبه الى الحق». این طلب، مانند موجی است که مرید را به سوی ساحل حقیقت میراند. جاذبه الهی، قلب مرید را به سوی حق میکشد و او را در مسیر تقرب نگه میدارد.
درنگ: خواطر حقانی، با ایجاد طلب و جاذبه الهی، مرید را به سوی حقیقت جذب میکنند. |
اجابت و انقیاد: پاسخ به ندای حق
اجابت دواعى حق، با انقیاد طوعاً و به حکم فطرت صورت میگیرد: «واجابتها الانقياد لها طوعا بحكم الفطره». این انقیاد، مانند تسلیم شدن گلی به نسیم صبحگاهی، مرید را به اطاعت الهی وا میدارد. فطرت پاک، مرید را برای پاسخ به ندای حق آماده میسازد.
درنگ: اجابت دواعى حق، با انقیاد добровольный و فطرتی، مرید را به اطاعت الهی هدایت میکند. |
آیات قرآن کریم در باب اجابت
قرآن کریم، در سوره احقاف، آیه ۳۱، میفرماید: يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (: ای قوم ما، دعوتکننده به سوی خدا را اجابت کنید و به او ایمان آورید تا برخی از گناهانتان را بر شما ببخشاید و شما را از عذابی دردناک پناه دهد). این آیه، بر ضرورت اجابت داعى الله و نتایج معنوی آن تأکید دارد.
همچنین، در آیه ۳۲ سوره احقاف آمده است: وَمَنْ لَا يُجِبْ دَاعِيَ اللَّهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فِي الْأَرْضِ وَلَيْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءُ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ (: و کسی که دعوتکننده به سوی خدا را اجابت نکند، در زمین عاجزکننده [خدا] نیست و جز او برایش دوستانی [یاور] نیست. آنان در گمراهی آشکاری هستند). این آیه، عواقب عدم اجابت را به روشنی بیان میکند.
درنگ: آیات قرآن کریم، اجابت داعى الله را محور سلوک و عدم اجابت را منشأ گمراهی معرفی میکنند. |
بخش پنجم: نور کشف و فنا در حقیقت
نور کشف و صفاى فطرت
اجابت داعى الله، تنها با جاذبه نور کشف و صفاى فطرت ممکن است: «و لا يكونوا ذلك الا بجاذبه نور الكشف». نور کشف، مانند شعاعی الهی، قلب مرید را روشن میکند و صفاى فطرت، او را برای تقرب به حق آماده میسازد. این صفا، مانند آیینهای است که نور حق را بیغبار بازمیتاباند.
درنگ: نور کشف و صفاى فطرت، مرید را برای اجابت داعى الله و تقرب به حقیقت آماده میسازند. |
فنا و اضمحلال رسوم عبد
مرید، با جاذبه حق، به فنا در حقیقت و اضمحلال رسوم عبد میرسد: «فينجذب بجذبه الى الفنا فى الحقيقه». فنا، مانند محو شدن قطرهای در اقیانوس بیکران حق، مرید را از خود رها میسازد و او را به وحدت با حقیقت متصل میکند. اضمحلال رسوم عبد، محو شدن تعلقات نفسانی است که سالک را به سوی حق میکشاند.
درنگ: فنا در حقیقت، اوج سلوک است که مرید را از رسوم عبودیت رها کرده و به وحدت با حق میرساند. |
نور تجلى: مغناطیس الهی
نور تجلى، مانند آهنربایی الهی، مرید را جذب میکند: «فان نور التجلى المغناطيس ظلم رسوم العبد». این نور، هوسها و نفسانیات را محو میکند و قلب مرید را در دست حق قرار میدهد، مانند گلی که در دست باغبان نرم میشود و به سوی او میل میکند.
درنگ: نور تجلى، با جذبهای مغناطیسی، مرید را از نفسانیات رها کرده و به سوی حق جذب میکند. |
بخش ششم: نقد غلو و جایگاه ائمه معصومین
ائمه معصومین: مصابیح الهدى
ائمه معصومین علیهمالسلام، مصابیح الهدى و سفینه النجاة هستند: «ان الحسين مصباح الهدى و سفينه النجاه». آنها، مانند چراغهایی در تاریکی، سالک را به سوی حق هدایت میکنند و کشتی نجاتی هستند که او را از امواج گمراهی به ساحل نجات میرسانند.
درنگ: ائمه معصومین، چراغهای هدایت و کشتیهای نجاتاند که سالک را به سوی حق رهنمون میشوند. |
نقد غلو در ائمه
غلو در ائمه معصومین، به گمراهی منجر میشود، زیرا آنها را به جای خدا قرار میدهد. درسگفتار میفرماید: «ائمه معصومین مراد ما نیستند، مربى ما هستند». این غلو، مانند پردهای است که حقیقت توحید را میپوشاند و سالک را به سوی شرک میکشاند.
درنگ: غلو در ائمه معصومین، با تبدیل آنها به مراد، به گمراهی و انحراف از توحید میانجامد. |
نقد مربیان عرفانی
مربی عرفانی، تنها راهنما به سوی حق است و نباید خود را مراد معرفی کند: «این مربى است». مربی، مانند راهنمایی در مسیر کوهستان، سالک را به سوی قله هدایت میکند، اما خود قله نیست. ادعای مرادیت، به خودپرستی و گمراهی منجر میشود.
درنگ: مربی عرفانی، تنها راهنما به سوی حق است و ادعای مرادیت، به انحراف و خودمحوری میانجامد. |
ائمه و نزول از ربوبیت
ائمه معصومین فرمودند: «اخرجونا عن الربوبیات و قولوا حيث ما شئتم». این سخن، مانند نغمهای توحیدی، بر بندگی آنها و دوری از خداانگاری تأکید دارد. ائمه، بندگان مخلص خدا هستند و هرگونه غلو در حق آنها، به انحراف میانجامد.
درنگ: ائمه معصومین، با تأکید بر بندگی خود، از خداانگاری مبرا بوده و بر توحید اصرار دارند. |
بخش هفتم: نقش انبیا و رسولان
انبیا: سفیران الهی
انبیا، رسولان الهی هستند که از سوی خدا برای هدایت به سوی او آمدهاند: «انبیاء رسلاند». آنها، مانند سفیرانی هستند که پیام الهی را به خلق میرسانند و سالک را به سوی حق هدایت میکنند، بدون آنکه خود هدف باشند.
درنگ: انبیا، سفیران الهیاند که با پیام حق، سالک را به سوی خدا هدایت میکنند. |
نقد غلو در انبیا
غلو در انبیا، مانند ائمه، به گمراهی منجر میشود، زیرا آنها را از جایگاه واسطهای به هدف تبدیل میکند. این انحراف، مانند پوشاندن خورشید با ابر است که نور حقیقت را از دید سالک پنهان میسازد.
درنگ: غلو در انبیا، با تبدیل آنها به هدف، به انحراف از توحید و گمراهی میانجامد. |
بخش هشتم: نقد عرفانهای کاذب و جایگاه مجتهد
عرفانهای کاذب: انحراف از حقیقت
عرفانهای کاذب، با ادعای اصالت برای مربیان، به گمراهی میانجامند: «عرفانهاى كاذب قدیمش یا جدیدش». این عرفانها، مانند سرابی در بیابان، سالک را از مسیر حقیقت دور میکنند و به خودپرستی میکشانند.
درنگ: عرفانهای کاذب، با تأکید بر مربی به جای خدا، به خودپرستی و گمراهی منجر میشوند. |
نقش مجتهد: هدایت با سند
مجتهد، مانند مربی، باید با سند سخن بگوید و خود را اصالت ندهد: «مجتهد سند نیست». او، مانند باغبانی است که با دانش خود، درخت ایمان را آبیاری میکند، اما خود درخت نیست. ادعای مرجعیت مستقل، به انحراف میانجامد.
درنگ: مجتهد، با استناد به خدا و رسول، هدایت میکند و نمیتواند مدعی اصالت مستقل باشد. |
اطاعت مطلق: مختص معصومین
اطاعت مطلق، تنها برای خدا، رسول و اولوالامر معصوم است: أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (سوره نساء، آیه ۵۹). غیرمعصومین، دارای اطاعت مشروطاند و نمیتوانند مدعی اطاعت مطلق باشند.
درنگ: اطاعت مطلق، مختص خدا، رسول و معصومین است، و غیرمعصومین، دارای اطاعت مشروطاند. |
ائمه بهعنوان سند
ائمه معصومین، به دلیل عصمت، خود سند هستند: «شما خودتان سندید». سخنان آنها، چه به نقل از رسول یا مستقیم، برای شیعیان حجت است و نیازی به سند دیگر ندارد.
درنگ: ائمه معصومین، به دلیل عصمت، خود سند هدایتاند و سخنانشان حجت است. |
بخش نهم: داستان خضر و موسی
خضر و موسی: دو رشته متفاوت
خضر و موسی علیهماالسلام، در دو رشته متفاوت عمل میکردند: خضر در باطن و موسی در شریعت. این دو، مانند دو رود جداگانه بودند که هر یک به سوی دریا جریان داشتند، اما مسیرشان متفاوت بود. موسی، پیامبر اولوالعزم، در شرع افضل بود، و خضر، صاحب باطن، در حوزه خود تخصص داشت.
درنگ: خضر و موسی، در دو رشته باطن و شریعت عمل میکردند و هر یک در حوزه خود کامل بودند. |
نقد روایات نادرست
روایاتی که علم خضر را برتر از موسی میدانند، معتبر نیستند: «روایت حاللی است». موسی، بهعنوان پیامبر اولوالعزم، صاحب بینات و یَد بیضاء بود و در شرع افضل بود. این نقد، بر ضرورت بررسی دقیق روایات با معیار قرآن کریم تأکید دارد.
درنگ: روایات مخالف با افضلیت موسی در شریعت، به دلیل تعارض با قرآن کریم، معتبر نیستند. |
نتیجهگیری از داستان خضر و موسی
دیدار خضر و موسی، مانند زیارتی بود که هر یک را به دیگری شناساند: «زيارت يك ديگر را كردند». این دیدار، وحدت در هدف الهی و تنوع در روشهای هدایت را نشان میدهد. هیچیک به فتوای دیگری عمل نکردند، زیرا هر یک در رشته خود کامل بودند.
درنگ: دیدار خضر و موسی، بر وحدت در هدف الهی و تنوع در روشهای هدایت تأکید دارد. |
بخش دهم: نقدهای اجتماعی و معنوی
مثال نان سوسکی: نقد هدایت ناسالم
درسگفتار، با مثال نان آلوده به سوسک، هدایت ناسالم را نقد میکند. مربیای که هدایت ناپاک ارائه دهد، مانند نانوایی است که نان سوسکی به خلق میفروشد. این مثال، بر ضرورت سلامت معنوی در هدایت تأکید دارد.
درنگ: هدایت ناسالم، مانند نان سوسکی، به مخاطب آسیب میرساند و مربی را به ارائه هدایت خالص ملزم میکند. |
نقد زشتی ظاهری: تأثیر معنویت بر جامعه
کاهش زیبایی ظاهری، نتیجه استرس، لقمه حرام و کاهش ایمان است: «حلال کم شده لذا قیافهها تغییر کرده». این نقد، مانند آیینهای است که تأثیر متقابل معنویت و ظاهر اجتماعی را نشان میدهد. ایمان و لقمه حلال، مانند آبی زلال، جامعه را به سوی زیبایی معنوی و ظاهری هدایت میکنند.
درنگ: کاهش ایمان و لقمه حرام، بر ظاهر و باطن جامعه تأثیر منفی میگذارد و بر ضرورت حفظ معنویت تأکید دارد. |
نقد دعوت به غیر خدا
دعوت به غیر خدا، گمراهی است: «نه انسان را به خودش دعوت کند نه دعوت مطلق کسی را بپذیرد». این اصل، مانند فانوس دریایی است که سالک را از صخرههای گمراهی دور نگه میدارد. دعوت به خود یا پذیرش بیچون و چرا، به شرک و انحراف میانجامد.
درنگ: دعوت به غیر خدا یا پذیرش بیچون و چرا، به گمراهی و شرک منجر میشود. |
جمعبندی
این اثر، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، اراده و قوانین عرفانی را به مثابه دو رکن بنیادین سلوک در منازل السائرین تبیین کرد. اراده عرفانی، مانند مشعلی است که مسیر حقیقت را روشن میسازد، و قوانین، مانند شالودهای است که بنای سلوک را استوار میدارد. مرید، با ارادهای محکم و فطرتی صاف، دواعى حق را طلب میکند و با اجابت داعى الله، به فنا در حقیقت میرسد. نقد غلو در ائمه معصومین، انبیا و مربیان، بر ضرورت حفظ توحید تأکید دارد و از تبدیل وسائل به هدف هشدار میدهد. آیات قرآن کریم، مانند يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ، محوریت اجابت را در سلوک برجسته میکنند. داستان خضر و موسی، وحدت در هدف الهی و تنوع در روشهای هدایت را نشان میدهد.
با نظارت صادق خادمی |