در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 399

متن درس

منازل السائرین: مرتبه اراده در سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۹۹)

درآمد: زمینه‌سازی مفهوم اراده در عرفان عملی

سلوک عرفانی، سفری است معنوی که در آن، سالک با نیت خالص و عزمی راسخ به سوی حق تعالی گام برمی‌دارد. در این مسیر، اراده به مثابه چراغی هدایتگر، راه را از ظلمت هوس‌ها و تعلقات دنیوی متمایز می‌سازد. درس‌گفتار شماره ۳۹۹، که به قلم و بیان آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره نگاشته و ایراد شده، به تبیین مرتبه نخست اراده در سلوک عرفانی پرداخته و آن را تصمیمی جزم برای استیفای حقوق الهی تعریف می‌کند اراده عرفانی، برخلاف اراده عامه که در هوس‌ها و خواست‌های روزمره ریشه دارد، عزمی است متعالی که سالک را به سوی مقصدی الهی رهنمون می‌شود. در این راستا، مرید به عنوان سالک و مراد به عنوان حق تعالی معرفی شده و هرگونه خلط میان مسیر (مرشد) و مقصد (خدا) به شدت نقد می‌گردد.

درنگ: اراده در سلوک عرفانی، تصمیمی است جزم و متعالی برای استیفای حقوق الهی، که سالک را از هوس‌های عامه و تعلقات دنیوی رها ساخته و به سوی حق تعالی هدایت می‌کند.

بخش نخست: تبیین مفهوم اراده و تمایز آن از هوس عامه

اراده در عرفان عملی، با آنچه در عرف عام به عنوان خواست و میل شناخته می‌شود، تفاوت بنیادین دارد. در عرف روزمره، انسان به هر خواسته‌ای، از نوشیدن آب تا گام نهادن در راهی، اراده می‌گویند. اما در سلوک عرفانی، اراده مفهومی است متعالی که با عزمی راسخ و تصمیمی جدی برای استیفای حقوق الهی تعریف می‌شود. این اراده، سالک را به مرید حق بدل می‌سازد؛ کسی که جز برای خدا عمل نمی‌کند و جز به سوی او گام برنمی‌دارد.

برای تبیین این مفهوم، درس‌گفتار به آیه شریفه ۷۲ از سوره انعام استناد می‌کند:

إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

(همانا نماز من و قربانی من و زندگی من و مرگ من برای خداوند، پروردگار جهانیان است، ).

این آیه، که به اراده ابراهیمی اشاره دارد، الگویی است برای مرید حق که همه وجودش را وقف پروردگار می‌کند. سالک، با اقتدا به حضرت ابراهیم علیه‌السلام، از هر آنچه غیر خداست دل می‌کند و اراده‌اش را به سوی حق متمرکز می‌سازد.

تحلیل مفهومی: اراده عرفانی در برابر اراده عامه

اراده عامه، ریشه در هوس‌ها و خواسته‌های نفسانی دارد و به تعبیری، در بند عادات و علایق روزمره است. اما اراده عرفانی، چونان شمشیری برّان، این بندها را می‌گسلد و سالک را به سوی مقصدی متعالی هدایت می‌کند. این تمایز، نه تنها در نیت، بلکه در عمل نیز آشکار است؛ مرید عرفانی، هر عملش را برای خدا انجام می‌دهد و از هر آنچه او را از حق بازمی‌دارد، دوری می‌جوید.

درنگ: تمایز اراده عرفانی از اراده عامه، در خلوص نیت و تمرکز بر حقوق الهی نهفته است. مرید، با رهایی از هوس‌ها، تنها برای خدا عمل می‌کند.

بخش دوم: مرید، مراد و نقد خلط مسیر با مقصد

درس‌گفتار، مرید را به عنوان سالک و مراد را به عنوان حق تعالی معرفی می‌کند. مرشد، در این چارچوب، تنها راهنما و مسیر است و هرگز جای مراد را نمی‌گیرد. اما متأسفانه، برخی با سوءاستفاده از این مفاهیم، مرشد را به جای مراد نشانده و مردم را به سوی خود دعوت کرده‌اند. این خلط، نه تنها به گمراهی منجر می‌شود، بلکه به شرکی پنهان می‌انجامد.

برای نقد این انحراف، درس‌گفتار به سوءاستفاده برخی از مفهوم مرید و مراد اشاره می‌کند. کسانی که خود را نماینده اولیا یا ائمه معصومین علیهم‌السلام معرفی کرده و مردم را به جای خدا به سوی خویش فرامی‌خوانند، در حقیقت، به استثمار معنوی جامعه می‌پردازند. این نقد، ریشه در ضرورت حفظ توحید در سلوک دارد؛ مرشد، چونان پلی است که سالک را به سوی مقصد می‌رساند، اما خود مقصد نیست.

تحلیل: خطر خلط مراد و مرشد

خلط مراد و مرشد، چونان آفتی است که سلوک را از مسیر توحید به سوی شرک منحرف می‌کند. مرشد، هرچند در جایگاه هدایتگر، نقشی بی‌بدیل دارد، اما هرگز نباید به جای خدا قرار گیرد. این انحراف، نه تنها در میان برخی مدعیان عرفان، بلکه در فرهنگ عامه نیز دیده می‌شود، جایی که افراد به جای اقتدا به حقیقت الهی، به اشخاص وابسته می‌شوند.

درنگ: مرید، سالک است و مراد، حق تعالی. خلط مرشد با مراد، به شرک و گمراهی منجر می‌شود. مرشد، تنها مسیر است، نه مقصد.

بخش سوم: مرتبه نخست اراده و شرایط آن

مرتبه نخست اراده، که درس‌گفتار به تفصیل به آن پرداخته، با رهایی از هر آنچه سالک را از حق بازمی‌دارد، تعریف می‌شود. این مرتبه، با عبارات عربی «خَلْعُ كُلِّ شَاغِلٍ مِنَ الْإِخْوَانِ» (رها کردن هرچه از اخوان مشغول می‌کند) و «مُتَشَتِّتٍ مِنَ الْأَوْطَانِ» (رها شدن از تشتت اوطان) توصیف شده است. سالک باید از علایق دنیوی، عادات نفسانی و وابستگی‌های محلی و قومی دست بکشد تا اراده‌اش خالص برای حق گردد.

شرط دیگر این مرتبه، «فَإِنَّ التَّعَلُّقَ بِأَنْفَاسِ السَّالِكِينَ» (تعلق به انفاس سالکین) است، یعنی همراهی و اقتدا به سالکان حقیقی. این سالکان، که با عنوان «الْمُجَرَّدُونَ الْقَاطِعُونَ لِجَمِيعِ الْعَلَايِقِ» (رها‌شدگان از همه علایق) و «الرَّافِعُونَ لِكُلِّ الْعَوَايِقِ» (برطرف‌کنندگان همه موانع) معرفی شده‌اند، الگویی هستند برای مرید که وجودش را برای خدا خالص می‌کند.

تحلیل: رهایی از شاغل‌ها و تشتت اوطان

رهایی از شاغل‌ها و تشتت اوطان، به مثابه کندن ریشه‌های تعلق است که سالک را در خاک دنیا گرفتار کرده‌اند. این رهایی، نه تنها جسمانی، بلکه ذهنی و قلبی است؛ سالک باید ذهنش را از هوس‌ها و قلبش را از وابستگی‌ها پاک کند تا به سوی وحدت الهی گام بردارد. تعلق به انفاس سالکین نیز، چونان هم‌نفسی با نسیم رحمانی است که روح سالک را به سوی کمال هدایت می‌کند.

درنگ: مرتبه نخست اراده، رهایی از شاغل‌ها، تشتت اوطان و تعلق به انفاس سالکین است که سالک را به سوی اخلاص برای حق هدایت می‌کند.

بخش چهارم: نقد تعصبات محلی و قومی

درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه، به وابستگی‌های محلی و قومی (ناسیونالیسم) می‌پردازد و آن را مانعی برای اراده خالص می‌داند. این وابستگی‌ها، که حتی در میان علما و فلاسفه با پسوندهای همشهری‌گری دیده می‌شود، هویت سالک را در امور دنیوی تعریف می‌کند و او را از حقیقت الهی دور می‌سازد.

برای تبیین این نقد، به شعری از مرحوم الهی اشاره شده است:

زمین ملک من، خدا شاه من / نداند جز این جان آگاه من

این شعر، وطن حقیقی سالک را خدا معرفی می‌کند و هرگونه تعلق به سرزمین یا قوم را نفی می‌کند. سالک، چونان پرنده‌ای است که بال‌هایش را از قفس خاک گشوده و به سوی آسمان الهی پرواز می‌کند.

تحلیل: هویت سالک در خدا

تعصبات محلی و قومی، چونان زنجیرهایی هستند که روح سالک را در بند می‌کشند. این تعلقات، نه تنها مانع سلوک، بلکه مغایر با توحید هستند؛ زیرا هویت سالک باید در خدا تعریف شود، نه در خاک یا قوم. شعر مذکور، این حقیقت را به زیبایی به تصویر می‌کشد و سالک را به سوی وطنی الهی دعوت می‌کند.

درنگ: وابستگی‌های محلی و قومی، مانع اراده خالص برای حق هستند. وطن سالک، خداست و هویت او در حق تعالی تعریف می‌شود.

بخش پنجم: نقد دلبستگی‌های دنیوی در دروایش و علما

درس‌گفتار، با نگاهی موشکافانه، به نقد برخی دروایش و علما می‌پردازد که به جای اخلاص، در دام دلبستگی‌های دنیوی افتاده‌اند. درویشی که دیوار خانه‌اش پر از فرش است یا عالمی که به دنبال مطامع مادی است، نمی‌تواند سالک حقیقی باشد. برای تبیین این نقد، به شعری دیگر اشاره شده است:

درویش آنی است که بی‌کینه بود / پاک از همه آلودگی‌اش سینه بود

این شعر، اخلاص و پاکی را معیار درویشی حقیقی می‌داند و هرگونه دلبستگی به دنیا را نفی می‌کند.

تحلیل: اخلاص، معیار سلوک

اخلاص، چونان گوهری است که سالک را از آلودگی‌های دنیوی پاک می‌کند. درویش یا عالمی که به دنبال مال و مقام است، در حقیقت، از مسیر سلوک منحرف شده و به جای خدا، نفس خویش را می‌پرستد. این نقد، بر ضرورت خلوص نیت در سلوک تأکید دارد و هرگونه تعلق به دنیا را مانعی برای رسیدن به حق می‌داند.

درنگ: درویش یا عالم حقیقی، کسی است که از دلبستگی‌های دنیوی رها شده و با اخلاص، تنها برای خدا عمل می‌کند.

بخش ششم: فلسفه مالکیت و پوچی تعلقات دنیوی

درس‌گفتار، با طرح مسئله فلسفی انتقال مالکیت در ارث، به پوچی دلبستگی به مال دنیا می‌پردازد. از منظر فلسفی، مال نمی‌تواند دو مالک داشته باشد یا بی‌مالک بماند. این تناقض، نشان می‌دهد که مال دنیا، ناپایدار و غیرقابل انتقال به آخرت است. بنابراین، اراده سالک باید برای حق باشد، نه برای اموال فانی.

این بحث، با تمثیلی از گام نهادن در مسیر تشریح می‌شود: همان‌گونه که انسان برای گام سوم، به پای دوم نیاز دارد، مال نیز نمی‌تواند بدون مالک یا با دو مالک باشد. این تناقض، سالک را به تأمل در بی‌ارزشی دنیا دعوت می‌کند.

تحلیل: پوچی مالکیت دنیوی

مال دنیا، چونان سرابی است که تشنه را به سوی خود می‌خواند، اما در نهایت، جز حسرت به جای نمی‌گذارد. این بحث فلسفی، سالک را به رهایی از تعلق به مال دعوت می‌کند و اراده را به سوی هدفی متعالی هدایت می‌کند. سالک، با درک این حقیقت، از بند مالکیت رها می‌شود و وجودش را برای حق خالص می‌کند.

درنگ: مال دنیا، ناپایدار و فانی است. اراده سالک باید برای حق باشد، نه برای اموال که در نهایت به دیگری منتقل می‌شود.

جمع‌بندی: مرتبه نخست اراده و راه سلوک

مرتبه نخست اراده، چونان دروازه‌ای است که سالک را به سوی ساحت سلوک عرفانی هدایت می‌کند. این مرتبه، با رهایی از شاغل‌ها، تشتت اوطان، و تعلق به انفاس سالکین، مرید را به سوی اخلاص برای حق می‌برد. سالک، با اقتدا به مجردان و قاشقعون، که از همه علایق بریده و موانع را رفع کرده‌اند، وجودش را در خدا تعریف می‌کند.

نقدهای درس‌گفتار، از خلط مراد و مرشد تا وابستگی‌های محلی و دلبستگی‌های دنیوی، چارچوبی توحیدمحور برای سلوک ارائه می‌دهد. مرید حقیقی، کسی است که جز برای خدا عمل نمی‌کند و جز به سوی او گام برنمی‌دارد. این مرتبه، پایه‌ای است برای مراحل بعدی سلوک که در آن، سالک به درجات بالاتر اراده و قرب الهی نایل می‌شود.

درنگ: مرتبه نخست اراده، پایه سلوک عرفانی است که با اخلاص، رهایی از دنیا، و اقتدا به سالکان، مرید را به سوی خدا هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری نهایی

درس‌گفتار شماره ۳۹۹ منازل السائرین، با تبیین مرتبه نخست اراده، نوری بر مسیر سلوک عرفانی می‌افکند. اراده، چونان کلیدی است که قفل‌های تعلق را می‌گشاید و سالک را به سوی آزادی در ساحت الهی رهنمون می‌شود. این مرتبه، با رهایی از شاغل‌ها، تشتت اوطان، و تعلق به انفاس سالکین، مرید را به سوی اخلاص و توحید هدایت می‌کند. نقدهای درس‌گفتار، از سوءاستفاده‌های عرفانی تا دلبستگی‌های دنیوی، بر ضرورت حفظ توحید در سلوک تأکید دارند. سالک حقیقی، چونان پرنده‌ای است که از قفس خاک رها شده و به سوی آسمان الهی بال گشوده است. این نوشتار، با بازنویسی فصلی و علمی این مفاهیم، گامی است در جهت تبیین سلوک عرفانی برای پژوهشگران و طالبان حقیقت.

با نظارت صادق خادمی

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده