در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 401

متن درس





منازل السائرین: تبیین مرتبه دوم اراده

منازل السائرین: تبیین مرتبه دوم اراده

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۰۱)

دیباچه

در ساحت عرفان نظری و عملی، *منازل السائرین* خواجه عبدالله انصاری چون نگینی درخشان، مراحل سلوک سالک را به سوی حق‌تعالی ترسیم می‌کند. مرتبه دوم *اراده*، که موضوع درس‌گفتار حاضر است، منزلگاهی است که سالک با *تقطع عن کل ما سوى الحق بصحبة الحال*، از کثرت ناسوت به وحدت عالم معنا گام می‌نهد. این مرتبه، با ویژگی‌هایی چون *ترویح الانس*، *سیر بین القبض والبسط*، و *عمل بالاعمال القلبية*، قلب سالک را به انس و حضور رهنمون می‌سازد.

بخش نخست: تبیین مفهوم اراده و مرتبه دوم آن

ماهیت اراده در منازل السائرین

*اراده* در *منازل السائرین*، منزلگاهی است که پس از *قصد* و *عزم*، سالک را به اجابت داعی حق و التزام به غایت الهی فرا می‌خواند. این مرتبه، چون پلی میان ناسوت و لاهوت، سالک را از هوس‌های نفسانی به سوی قرب الهی هدایت می‌کند. مرتبه دوم *اراده*، که با عبارت *تقطع عن کل ما سوى الحق بصحبة الحال* تعریف شده، منزلگاهی است که سالک با همراهی حال و روئت حق، از ظواهر و کثرت گسسته و به وحدت قلبی می‌رسد. این مرتبه، برخلاف مرتبه اول که با علم و شریعت همراه است، بر حضور قلبی و مشاهده باطنی استوار است.

درنگ: مرتبه دوم اراده، با *تقطع عن کل ما سوى الحق بصحبة الحال*، سالک را از ناسوت به عالم معنا رهنمون می‌سازد و با ویژگی‌هایی چون *ترویح الانس*، *سیر بین القبض والبسط*، و *عمل بالاعمال القلبية*، قلب را به انس و وحدت می‌رساند.

تمایز مرتبه دوم از مرتبه اول

مرتبه اول *اراده*، با تکیه بر علم شریعت و هدایت عقل، سالک را در چارچوب احکام ظاهری پیش می‌برد. اما مرتبه دوم، چون گلی که در سحرگاه می‌شکفد، با روئت حق و حضور قلبی، سالک را به مشاهده باطنی هدایت می‌کند. در این مرتبه، سالک از ظواهر ناسوت فراتر رفته و با چشم دل، حق را می‌بیند. این تمایز، چون تفاوت میان راه رفتن در روشنایی روز و پرواز در آسمان شب است، که اولی با ابزار عقل و شریعت، و دومی با بال‌های حال و روئت انجام می‌شود.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ (حدید: ۱۶؛ : «آیا برای مؤمنان وقت آن نرسیده که دل‌هایشان برای یاد خدا خاشع شود؟»). این آیه، بر نقش قلب در روئت و خشوع تأکید دارد و نشان می‌دهد که مرتبه دوم، منزلگاه قلب خاشع است.

روئت و تلطیف حواس باطنی

در مرتبه دوم، سالک با تلطیف حواس باطنی، چون پرنده‌ای که بال‌هایش را در آسمان معنا می‌گشاید، نادیدنی‌ها را می‌بیند و ناشنیدنی‌ها را می‌شنود. این روئت، نتیجه فعال شدن ظرفیت‌های باطنی است که در انسان عادی، به دلیل غرق شدن در ناسوت، چون گنجی مدفون باقی می‌ماند. سالک با چشم دل، گوش جان، و قلب بیدار، به مشاهده حق نائل می‌شود. این تلطیف، چون صیقل دادن آینه‌ای است که حقیقت را بی‌غبار منعکس می‌کند.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (انعام: ۷۵؛ : «و این‌گونه ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم»). این آیه، بر امکان روئت باطنی و مشاهده ملکوت تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش نخست

مرتبه دوم *اراده*، با *تقطع* و همراهی حال، سالک را از کثرت به وحدت می‌رساند. این مرتبه، با روئت و تلطیف حواس باطنی، قلب را به مشاهده حق و انس با او آماده می‌سازد. تمایز آن از مرتبه اول، در گذر از علم و شریعت به حال و روئت است، که چون گشودن دریچه‌ای به سوی عالم معنا، سالک را به افق‌های نوین سلوک هدایت می‌کند.

بخش دوم: ویژگی‌های مرتبه دوم اراده

تقطع عن کل ما سوى الحق بصحبة الحال

*تقطع*، گسستن تدریجی از غیر حق، چون جدا شدن برگ از شاخه در پاییز، سالک را از حظوظ نفسانی و ظواهر ناسوت آزاد می‌کند. این گسستن، با همراهی حال، قلب را به حضور و وحدت می‌رساند. سالک در این مرتبه، از حس به حال و از ناسوت به عالم معنا سیر می‌کند، گویی که از ساحل خاک به دریای بی‌کران معرفت گام می‌نهد.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (قصص: ۸۸؛ : «هر چیزی نابودشدنی است، جز وجه او»). این آیه، بر گسستن از غیر حق و توجه به وجه الهی تأکید دارد.

تفاوت تقطع و انقطاع

*تقطع*، برخلاف *انقطاع* که گسستن دفعی و یک‌باره است، فرآیندی تدریجی و مستمر است. این تدریج، چون بالا رفتن از نردبان معرفت، نتیجه ترادف احوال و تواتر واردات است. سالک، لحظه به لحظه، با حالات و تجلیات جدید، از غیر حق گسسته و به حق نزدیک‌تر می‌شود. این تفاوت، چون فرق میان جاری شدن جویبار و طغیان ناگهانی رود است.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا (عنکبوت: ۶۹؛ : «و کسانی که در راه ما کوشیدند، به راه‌هایمان هدایتشان می‌کنیم»). این آیه، بر سیر تدریجی در مسیر حق تأکید دارد.

درنگ: *تقطع*، گسستن تدریجی از غیر حق، برخلاف *انقطاع* دفعی، سالک را با همراهی حال و تواتر احوال، به سوی وحدت و انس با حق هدایت می‌کند.

ترویح الانس و سبکی روح

*ترویح الانس*، سبکی و انس با حق است که چون نسیمی خنک در صبحگاه، قلب سالک را از سنگینی ناسوت و تقلید آزاد می‌کند. این سبکی، نتیجه نرمش قلبی و آمادگی برای حضور و اعمال قلبی است. سالک، گویی که از بندهای خاک رها شده، در فضای معرفت و انس با حق سیر می‌کند.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ (رعد: ۲۸؛ : «کسانی که ایمان آوردند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد»). این آیه، بر انس و آرامش قلبی در یاد حق تأکید دارد.

سیر بین القبض والبسط

سالک در این مرتبه، چون قایقی در دریای احوال، بین *قبض* (انقباض و فشار معنوی) و *بسط* (انبساط و گشایش قلبی) سیر می‌کند. این نوسانات، نتیجه تلطیف قلب و پذیرش احوال معنوی است، گویی که سالک در رقص نور و سایه، به سوی حق گام برمی‌دارد.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا (شرح: ۵؛ : «پس با دشواری، آسانی است»). این آیه، بر تناوب سختی و گشایش در مسیر سلوک تأکید دارد.

عمل بالاعمال القلبية

در این مرتبه، سالک با اعمال قلبی، چون حضور و انس، به عبادت می‌پردازد و از اعمال قالبی که تفرق و ریا می‌آورد، می‌کاهد. این کاهش، نه به معنای ترک عبادات، بلکه اولویت دادن به کیفیت قلبی بر کمیت قالبی است. قلب سالک، چون چراغی فروزان، با اخلاص و حضور، راه سلوک را روشن می‌کند.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ (زمر: ۲؛ : «ما کتاب را به حق بر تو نازل کردیم، پس خدا را با اخلاص پرستش کن»). این آیه، بر اخلاص در عبادت تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

ویژگی‌های مرتبه دوم *اراده*، چون نغمه‌های هماهنگ یک سمفونی، قلب سالک را به سوی حق هدایت می‌کنند. *تقطع*، *ترویح الانس*، *سیر بین القبض والبسط*، و *عمل بالاعمال القلبية*، سالک را از کثرت به وحدت، از حس به حال، و از ناسوت به عالم معنا می‌رسانند. این ویژگی‌ها، چون ستارگانی در آسمان سلوک، مسیر سالک را روشن می‌سازند.

بخش سوم: نقد و تحلیل تفسیر شارح

نقد انقطاع بالکلیة

شارح، با تأکید بر *انقطاع بالکلیة* (گسستن کامل از ناسوت)، کمال سالک را در جدایی مطلق از عالم ماده می‌داند. اما این دیدگاه، چون نگریستن به یک سوی آینه، ناقص است. کمال سالک، در حضور توأمان در ناسوت و عالم معنا است، گویی که او با یک بال در زمین و با بال دیگر در آسمان پرواز می‌کند. گسستن کامل از ناسوت، نه کمال، بلکه نقص است.

حدیث شریف «مَنْ رَأَى فِي النَّاسِ مَا يَرَى فِي نَفْسِهِ فَهُوَ عَارِفٌ» (کسی که در مردم همان را ببیند که در خود می‌بیند، عارف است)، بر مقام جمع‌الجمع و حضور در هر دو عالم تأکید دارد.

درنگ: کمال سالک در *انقطاع بالکلیة* نیست، بلکه در حضور توأمان در ناسوت و عالم معنا است، که او را به مقام جمع‌الجمع می‌رساند.

نقد ترک عبادات قالبی

تأکید بر اعمال قلبی، نباید به ترک عبادات قالبی، چون نماز، منجر شود. عرفان صحیح، قلب و قالب را چون دو بال پرنده‌ای هماهنگ می‌داند، که یکی بدون دیگری، پرواز را ناممکن می‌سازد. ترک عبادات قالبی، گمراهی است و سالک را از مسیر حق دور می‌کند.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ (بقره: ۴۳؛ : «و نماز را برپا دارید و زکات دهید»). این آیه، بر حفظ عبادات قالبی تأکید دارد.

تفسیر صحیح واعبد ربك حتى ياتيك اليقين

برخی، آیه وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ (حجر: ۹۹؛ : «و پروردگارت را پرستش کن تا یقین به تو آید») را به معنای رسیدن به مقامی می‌دانند که عبادت را غیرضروری می‌کند. اما این تفسیر، چون برداشت گلی از باغ بدون ریشه، نادرست است. یقین در این آیه، به معنای مرگ است، و عبادت تا پایان عمر استمرار دارد.

حدیث شریف «صَلُّوا حَتَّى تَمُوتُوا» (نماز بخوانید تا بمیرید)، بر استمرار عبادت تا لحظه مرگ تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

نقد شارح، بر اهمیت هماهنگی قلب و قالب در عرفان صحیح تأکید دارد. *انقطاع بالکلیة*، ترک عبادات قالبی، و تفسیر نادرست آیه *واعبد ربك*، انحرافاتی هستند که سالک را از مسیر کمال بازمی‌دارند. عرفان حقیقی، چون رودی است که از قلب و قالب، هماهنگ و هم‌نوا، به سوی دریای معرفت جاری می‌شود.

بخش چهارم: تلطیف حواس و سیر سالک

تلطیف حواس باطنی

سالک در مرتبه دوم، با تلطیف حواس باطنی، چون نقاشی که قلم‌موی خود را صیقل می‌دهد، به مشاهده حق نائل می‌شود. چشم، گوش، و قلب او، چون ابزارهایی که در کوره معرفت گداخته شده‌اند، نادیدنی‌ها و ناشنیدنی‌ها را درک می‌کنند. این تلطیف، گویی که پرده از برابر چشمان سالک کنار می‌رود و او حقیقت را بی‌واسطه می‌بیند.

ابن‌سینا در *اشارات*، با اشاره به حالات دیوانگان، این امکان را تأیید می‌کند که انسان می‌تواند با تلطیف حواس، به ادراکاتی فراتر از ماده دست یابد. سالک، برخلاف دیوانه که در اختلال است، با تلطیف آگاهانه، به معرفت الهی می‌رسد.

سیر سالک در عوالم معنا

سالک در این مرتبه، چون پرنده‌ای که از زمین به آسمان پرواز می‌کند، از ناسوت به عالم معنا سیر می‌کند. او گاه در ناسوت است و گاه در عالم معنا، و در کمال، هر دو را توأمان می‌بیند. این سیر، چون رقص نور در آیینه، سالک را به مشاهده حق در هر دو عالم هدایت می‌کند.

مثال ارسطو، که در غرق شدن در علم، راه مدرسه را گم می‌کرد، نشان می‌دهد که عارف، با غرق شدن در معرفت، گاه از ناسوت غافل می‌شود. اما عارف کامل، چون اميرالمؤمنين علیه‌السلام، در ناسوت و معنا، حضور توأمان دارد.

درنگ: تلطیف حواس باطنی، سالک را به مشاهده نادیدنی‌ها و سیر در عوالم معنا هدایت می‌کند، اما کمال او در حضور توأمان در ناسوت و معنا است.

جمع‌بندی بخش چهارم

تلطیف حواس باطنی و سیر در عوالم معنا، سالک را به مشاهده حق و انس با او رهنمون می‌سازد. این سیر، با حضور توأمان در ناسوت و معنا، به کمال می‌رسد و سالک را چون ستاره‌ای درخشان در آسمان معرفت قرار می‌دهد.

جمع‌بندی نهایی

مرتبه دوم *اراده* در *منازل السائرین*، چون دریچه‌ای به سوی عالم معنا، سالک را از کثرت ناسوت به وحدت قلبی هدایت می‌کند. *تقطع عن کل ما سوى الحق بصحبة الحال*، با ویژگی‌هایی چون *ترویح الانس*، *سیر بین القبض والبسط*، و *عمل بالاعمال القلبية*، قلب را به انس و حضور رهنمون می‌سازد. نقد شارح، بر اهمیت هماهنگی قلب و قالب تأکید دارد و هشدار می‌دهد که ترک عبادات قالبی یا گسستن کامل از ناسوت، سالک را از مسیر کمال دور می‌کند. تلطیف حواس باطنی و سیر در عوالم معنا، سالک را به مشاهده حق و حضور توأمان در ناسوت و معنا می‌رساند. این درس‌گفتار، چون نوری در تاریکی، مسیر سلوک را برای سالکان و پژوهشگران روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده