متن درس
منازل السائرين: تأملی در باب الأدب
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 406)
دیباچه
باب الأدب، یکی از مقامات بنیادین در سلوک عرفانی منازل السائرين، به مثابه دریچهای است که سالک را به سوی توازن و رعایت حدود الهی در تعامل با هستی رهنمون میسازد. این مقام، با تأکید بر حفظ احکام شرعی و تناسب در رفتار، جایگاهی ویژه در تربیت نفس و نیل به قرب الهی دارد. ادب، در این نگاه، نه صرفاً خوشخلقی ظاهری، بلکه رعایت عدالت و تناسب در تمامی شئون زندگی است که سالک را از افراط و تفریط بازمیدارد.
بخش نخست: مفهومشناسی ادب در عرفان اسلامی
تعریف ادب و پیوند آن با حدود الهی
ادب، در منظومه عرفانی منازل السائرين، به محافظت از حدود الهی تعریف شده است، چنانکه در آیه شریفه ﴿وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ﴾ (سوره التوبة: ۱۱۲، : «و نگهدارندگان حدود خدا») آمده است. این تعریف، ادب را به رعایت احکام شرعی در تعامل با موجودات پیوند میزند. ادب، به مثابه میزان و ترازویی است که سالک را به سوی رفتار متناسب با شأن هر موجود هدایت میکند، بیآنکه به زیادهروی یا کاستی دچار شود.
درنگ: ادب، محافظت از حدود الهی است که سالک را به رعایت تناسب در رفتار با هر موجود، از انسان تا جماد، ملزم میسازد. |
حدود الهی، احکام شرعی مندرج در قرآن کریم و سنت معصومین علیهمالسلام هستند که نحوه تعامل با هر موجود را مشخص میسازند. این حدود، شالوده ادب عرفانی را تشکیل میدهند و سالک را از تجاوز به حقوق موجودات بازمیدارند.
ادب و اصل توازن
ادب، در ذات خود، به معنای رعایت تناسب در برخورد با موجودات و اشیاست. این تناسب، از افراط (زیادهروی) و تفریط (کاستی) جلوگیری میکند و هر موجود را در جایگاه شایستهاش قرار میدهد. به تعبیر دیگر، ادب، مانند نغمهای هماهنگ است که در تعاملات انسانی و الهی، هارمونی و تعادل را حفظ میکند.
درنگ: ادب، توازن در رفتار است که از زیادهگویی یا تخریب موجودات جلوگیری کرده و عدالت را در تعاملات جاری میسازد. |
این توازن، نه تنها در رفتار با انسانها، بلکه در تعامل با حیوانات، گیاهان و حتی اشیای بیجان نیز جاری است. سالک مودب، با هر موجود به اندازه شأن و جایگاهش رفتار میکند و از هرگونه بیتناسبی پرهیز میجوید.
نقد برداشت عامه از ادب
برداشت عمومی از ادب، اغلب به خوشخلقی، شادابی و شیرینزبانی محدود میشود. اما این برداشت، به تعبیری، به دلقکبازی نزدیکتر است تا ادب حقیقی. ادب عرفانی، فراتر از ظواهر رفتاری، به رعایت حق هر موجود به اندازه شأن آن وابسته است. این نقد، مانند آیینهای است که سطحینگری در فهم ادب را نمایان میسازد.
درنگ: ادب حقیقی، در رعایت عدالت و تناسب در تعاملات نهفته است، نه در خوشخلقی ظاهری که فاقد عمق و اصالت باشد. |
ادب، به مثابه گوهری است که در عمق رفتارهای متناسب و عادلانه میدرخشد، نه در سطح خندههای بیمورد یا مهربانیهای نمایشی.
بخش دوم: ادب در تعاملات انسانی و الهی
ادب در برابر اولیای الهی
ادب، حتی در تعامل با پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و ائمه اطهار علیهمالسلام، ایجاب میکند که بدون زیادهروی یا کاستی، به اندازه شأن ایشان تعظیم شود. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله خود فرمودند: «من را مانند مسیح بیش از حد تعظیم نکنید، بگویید بنده خدا و رسول اوست» (لا تطرونی کما أطر النصارى المسیح). این سخن، مانند چراغی است که مسیر ادب را در برابر اولیای الهی روشن میسازد.
درنگ: ادب در برابر پیامبر و ائمه، رعایت شأن واقعی ایشان بدون غلو یا جفاست که از الهسازی یا تحقیر جلوگیری میکند. |
نمونههای تاریخی، مانند غلو نصارا در مورد حضرت عیس یا نصیريه در مورد حضرت، نشاندهنده بیادبی ناشی از زیادهروی است. ادب، در شناخت دقیق جایگاه اولیا و پرهیز از افراط و تفریط است.
ادب و رعایت حق موجودات
ادب، در ادای حق هر موجود، از انسان تا حیوان و گیاه، به اندازه شأن آن نهفته است. این رعایت حق، مانند جویباری است که عدالت را در تمامی تعاملات جاری میسازد. سالک مودب، نه موجودی را خرد میکند و نه بیش از حد بالا میبرد.
درنگ: ادب، عدالت در تعامل با موجودات است که از تحقیر یا بزرگنمایی غیرمتناسب جلوگیری میکند. |
این اصل، در تمامی شئون زندگی، از تعامل با خدا تا برخورد با یک سنگ، جاری است. قرآن کریم حتی در مورد زمین میفرماید: ﴿لَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا﴾ (سوره الإسراء: ۳۷، : «در زمین با ناز و تبختر راه مرو»). این آیه، تکبر را بیادبی نسبت به زمین و دیگر موجودات میداند.
ادب در سلام و تعظیم
ادب در سلام کردن و تعظیم، در رعایت تناسب است. تعظیم بیش از حد، مانند دولا شدن افراطی، نه تنها ادب نیست، بلکه توهم برتری در دیگران ایجاد میکند و مصداق بیادبی است. ادب، مانند نسیمی است که با سادگی و متانت، احترام را منتقل میکند.
درنگ: ادب در سلام و تعظیم، در رفتار ساده و متناسب است که از افراط و نمایشگری پرهیز میکند. |
احترام به فقیر و ضعیف، نیکو است، اما ناز کشیدن متکبر، توهم برتری در او ایجاد میکند و بیادبی محسوب میشود. ادب، در احترام به محرومان و پرهیز از تملق متکبران نمود مییابد.
بخش سوم: نقد مصادیق بیادبی در جامعه معاصر
اسراف و تشریفات غیرضروری
اسراف در امور دینی، مانند هزینههای گزاف برای گنبدها و ضریحسازی در حضور فقرا، مصداق بارز بیادبی است. این رفتار، مانند ریختن آب زلال در بیابانی خشک است که به جای سیراب کردن تشنگان، به هدر میرود.
درنگ: اسراف در امور دینی، مانند ضریحسازی پرهزینه در حضور فقرا، بیادبی و ظلم به حقوق محرومان است. |
تشریفات غیرضروری، مانند شامهای پرهزینه برای علما یا تعویض مکرر لباس در مراسم، نیز بیادبی و اسراف محسوب میشود. ادب، در پرهیز از این نمایشها و توجه به نیازمندان است.
بیتوجهی به فقرا و عدالت اجتماعی
بیتوجهی به فقرا و گرسنگان در جامعه، مصداق بارز بیادبی و عدم توازن است. ادب، مانند خورشیدی است که نور عدالت را بر همه، بهویژه محرومان، میتاباند. بیادبی، در بیتوجهی به این اصل اساسی نمود مییابد.
درنگ: بیتوجهی به فقرا در جامعه، بیادبی و انحراف از توازن عرفانی و اجتماعی است. |
توزیع ناعادلانه منابع، مانند درآمد حرمها، در حضور فقرا، بیادبی و ظلم است. ادب، در تخصیص عادلانه اموال به نیازمندان و پرهیز از تجملگرایی است.
نقد شهادتانگاری بیمبنا
نسبت دادن شهادت به قربانیان حوادث، مانند تصادفات، بدون مبنای شرعی، بیادبی و بیمسئولیتی است. این رفتار، مانند نوشتن شعری بیوزن است که نظم و هارمونی شرعی را برهم میزند.
درنگ: شهادتانگاری بیمبنا، بیادبی و تساهل در امور دینی است که توازن در قضاوت را مختل میکند. |
ادب، در رعایت دقت و تناسب در قضاوتها و پرهیز از تساهل در مسائل شرعی است.
بخش چهارم: ادب در جوارح، زبان و قلب
ادب جوارح
ادب، در کنترل جوارح (دست، پا، چشم) و پرهیز از اعمالی است که مورد رضایت شرع نیست. جوارح، مانند ابزارهایی هستند که در دست سالک، باید در مسیر الهی به کار گرفته شوند.
درنگ: ادب جوارح، در پرهیز از اعمال غیرشرعی و هدایت اعضای بدن به سوی رضایت الهی است. |
سالک مودب، جوارح خود را از معصیت حفظ میکند و آنها را در خدمت قرب الهی قرار میدهد.
ادب زبان
ادب زبان، در پرهیز از گفتار ناپسند و سخنان غرضورزانه یا مرضآلود است. زبان، مانند قلمی است که باید با اخلاص و برای خدا سخن بگوید، نه برای کوچک یا بزرگ کردن دیگران.
درنگ: ادب زبان، در گفتار خالص و پرهیز از سخنان مضر یا غیرمتناسب است. |
سخن مودبانه، مانند گلی است که عطر اخلاص را در فضای تعاملات پراکنده میسازد.
ادب قلب
ادب قلب، در پاک نگه داشتن آن از افکار بد، بدبینی و شیطنت است. قلب، مانند آیینهای است که باید از غبار ناپاکیها مصون بماند. در صورت ورود فکر ناپسند، ادب ایجاب میکند که فوراً استغفار شود.
درنگ: ادب قلب، در طهارت از افکار ناپسند و استغفار فوری از خطاهای قلبی است. |
استغفار فوری، مانند جارویی است که گرد و غبار گناه را از صفحه قلب میزداید و آن را برای انوار الهی آماده میسازد.
بخش پنجم: ادب و آگاهی از نظارت الهی
علم به نظارت الهی
ادب، از آگاهی به نظارت الهی نشأت میگیرد، چنانکه در آیه شریفه ﴿وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبًا﴾ (سوره الأحزاب: ۵۲، : «و خدا بر هر چیز نگهبان است») آمده است. این آگاهی، مانند مشعلی است که مسیر ادب را روشن میسازد.
درنگ: ادب، نتیجه علم به نظارت الهی است که سالک را به توازن در رفتار هدایت میکند. |
سالک، با علم به حضور دائمی خداوند، از هرگونه بیادبی، چه در ظاهر و چه در باطن، پرهیز میجوید.
ادب و حفظ حد بین غلو و جفا
ادب، در حفظ حد بین غلو (زیادهروی) و جفا (ظلم) است. غلو، به دلیل ضررهای خانمانسوز، مانند گمراهی و انحراف، بدتر از جفاست. ادب، مانند پلی است که سالک را از این دو پرتگاه دور نگه میدارد.
درنگ: ادب، حفظ حد بین غلو و جفاست که از انحراف و ظلم جلوگیری میکند. |
قرآن کریم در آیه ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ﴾ (سوره المائدة: ۷۷، : «بگو ای اهل کتاب، در دین خود به ناحق غلو نکنید») از غلو در دین نهی میکند. این نهی، بر ضرورت رعایت تناسب در رفتار دینی تأکید دارد.
بخش ششم: نقد فقه سنتی و نیاز به فقه پویا
کاستی رسالههای فقهی
رسالههای فقهی کنونی، به دلیل کاستی و تاریخمصرفگذشته بودن، از تبیین حدود الهی در مسائل معاصر عاجزند. این کاستی، مانند چراغی کمنور است که در تاریکی مسائل نوین، راه را نشان نمیدهد.
درنگ: رسالههای فقهی سنتی، به دلیل عدم تبیین حدود الهی در مسائل معاصر، از کارآمدی لازم برخوردار نیستند. |
ادب، در فهم تناسبات روز و پاسخگویی به نیازهای معاصر است. فقه پویا، مانند جویباری است که احکام شرعی را با مسائل نوین پیوند میزند.
اولویتبندی واجبات بر مستحبات
ادب، در اولویت دادن به واجبات، مانند تأمین جهیزیه دختران، بر مستحبات، مانند سفر عمره، در شرایط فقر است. این اولویتبندی، مانند ترازویی است که عدالت اجتماعی را وزن میکند.
درنگ: ادب، در اولویتبندی واجبات اجتماعی بر مستحبات دینی در شرایط فقر است. |
خوشگذرانی به نام دین، مانند سفرهای پرهزینه عمره در حضور فقرا، بیادبی و انحراف از توازن است.
نتیجهگیری و جمعبندی
باب الأدب در منازل السائرين، به مثابه گوهری است که سالک را به سوی توازن، عدالت و اخلاص در تعاملات رهنمون میسازد. این مقام، با استناد به آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ﴾ و ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ﴾، بر رعایت حدود الهی، پرهیز از غلو و جفا، و محافظت از احکام شرعی تأکید دارد. ادب، فراتر از خوشخلقی ظاهری، در کنترل جوارح، زبان و قلب، و استغفار فوری از خطاهای قلبی نمود مییابد. نقدهای مطرحشده در این متن، از اسراف معاصر تا بیتوجهی به فقرا و کاستی فقه سنتی، بر ضرورت فقه پویا و توزیع عادلانه منابع تأکید دارند. سالک در این مقام، به رعایت توازن و عدالت در تمامی شئون زندگی دعوت میشود تا از بیادبی رهایی یافته و به قرب الهی نائل آید.
با نظارت صادق خادمی |