در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 410

متن درس





منازل السائرین: تعادل در خوف و رجا، منزل ادب

منازل السائرین: تعادل در خوف و رجا، منزل ادب

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 410)

دیباچه

کتاب منازل السائرین، اثری گران‌سنگ در تبیین مراحل سلوک عرفانی، راهنمای سالکان طریق حق است. باب الأدب، به‌عنوان یکی از منازل کلیدی این اثر، منزلگاهی است که سالک را به رعایت حدود الهی و حفظ تعادل در رفتار و باطن دعوت می‌کند. درس‌گفتار جلسه 410، با تمرکز بر مفهوم *ادب* در پرتو تعادل میان *خوف* (ترس از خدا) و *رجا* (امید به رحمت الهی)، این منزل را تبیین می‌کند.

بخش نخست: مفهوم‌شناسی ادب و تعادل در سلوک

ادب: رعایت اندازه و تعادل

درس‌گفتار، با استهلال به نام مبارک خداوند، «بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ» (به نام خداوند بخشنده مهربان، )، آغاز می‌شود و ادب را رعایت اندازه و تعادل در رفتار و قضاوت تعریف می‌کند. ادب، چونان ترازویی دقیق، سالک را از زیاده‌روی (غلو) و کم‌روی (تقصیر) بازمی‌دارد. این تعادل، در سلوک عرفانی، به هماهنگی میان خوف و رجا منجر می‌شود.

درنگ: ادب، رعایت اندازه در رفتار و قضاوت است که سالک را به تعادل میان خوف و رجا رهنمون می‌سازد، چونان ترازویی که نه به یک سو کج می‌شود و نه به سوی دیگر.

این تعریف، با اعتدال قرآنی همخوانی دارد. آیه شریفه «وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا» (بقره: ۱۴۳؛ : «و این‌گونه شما را امتی میانه قرار دادیم») بر اهمیت میانه‌روی در تمامی شئون زندگی تأکید می‌ورزد.

خوف و رجا: دو بال سلوک

ادب در سلوک، در حفظ تعادل میان خوف و رجا نمود می‌یابد. خوف، ترسی است که سالک را از معصیت بازمی‌دارد، اما نباید به یأس منجر شود. رجا، امیدی است که سالک را به توکل بر خدا وامی‌دارد، اما نباید به بی‌باکی و جسارت سوق دهد. سالک با ادب، چونان رهپویی محتاط، با توکل از منزلگاه خویش بیرون می‌شود، اما احتیاط را نیز از کف نمی‌دهد.

تمثیل راه رفتن در آب، این مفهوم را به‌زیبایی تصویر می‌کند: سالک، با احتیاط گام برمی‌دارد تا در گرداب بی‌باکی یا باتلاق یأس فرو نرود.

درنگ: خوف و رجا، دو بال سلوک‌اند که با ادب متعادل می‌شوند؛ خوف، سالک را از یأس و رجا، او را از بی‌باکی حفظ می‌کند، چونان پرنده‌ای که با دو بال متعادل به سوی مقصد پرواز می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین ادب به‌عنوان رعایت تعادل و نقش خوف و رجا در سلوک، چارچوبی نظری برای فهم این منزل عرفانی ارائه داد. ادب، سالک را به هماهنگی در رفتار و باطن دعوت می‌کند.

بخش دوم: بی‌باکی، مصداق سوء ادب

بی‌باکی: جسارت ناشی از غفلت

درس‌گفتار، بی‌باکی را مصداق بارز بی‌ادبی می‌داند. بی‌باکی، جسارتی است که از رجای افراطی و غفلت از خدا سرچشمه می‌گیرد. فردی که بی‌باک است، بدون ملاحظه حدود الهی، به غیبت، تهمت، و گناهان متعدّی (ضرر به دیگران) دست می‌یازد. این حالت، چونان راننده‌ای بی‌احتیاط، نظم جاده سلوک را برهم می‌زند.

تمثیل تعمیرکار بی‌ملاحظه، این مفهوم را روشن می‌سازد: فردی که در کار خویش کم‌کاری یا زیان‌رسانی کند، به دلیل بی‌باکی، از ادب دور شده و گمراهی را پیشه کرده است.

درنگ: بی‌باکی، جسارت ناشی از غفلت است که با نقض حدود الهی، سالک را از ادب دور می‌کند، چونان راننده‌ای که با بی‌احتیاطی، نظم جاده را برهم می‌زند.

این نقد، با نهی از جسارت در قرآن کریم همخوانی دارد. آیه شریفه «لَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ» (اعراف: ۹۹؛ : «جز قوم زیان‌کار، کسی از مکر خدا ایمن نیست») بر خطر بی‌باکی هشدار می‌دهد.

کنترل رجا برای جلوگیری از بی‌باکی

سالک مبتدی باید رجای خویش را کنترل کند تا به *امن* (بی‌باکی و غفلت) نرسد. این کنترل، مانع از جسارت در برابر خدا و خلق می‌شود و ادب را در رفتار او حفظ می‌کند. درس‌گفتار، با تمثیلی طنزآمیز، بی‌باکی را به خودرویی بدون باک بنزین تشبیه می‌کند که بی‌مهابا به هر سو می‌تازد و زیان می‌رساند.

این اصل، با پرهیز از غفلت در قرآن کریم مرتبط است. آیه «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ» (حشر: ۱۹؛ : «مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا خودشان را از یادشان برد») بر خطر غفلت هشدار می‌دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین بی‌باکی به‌عنوان سوء ادب و تأکید بر کنترل رجا، جایگاه این منزل را در حفظ حدود الهی روشن ساخت. بی‌باکی، سالک را از مسیر حق دور می‌کند.

بخش سوم: یأس، بدترین بی‌ادبی

یأس: ناامیدی از رحمت الهی

درس‌گفتار، یأس (ناامیدی از رحمت خدا) را بدترین بی‌ادبی (*اسوء الاداب*) می‌داند، زیرا برخلاف فرمان الهی است. آیه شریفه «لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ» (زمر: ۵۳؛ : «از رحمت خدا ناامید نشوید») بر حرمت یأس تأکید دارد. یأس، سالک را به انفعال، خودتخریبی، و حتی کفر سوق می‌دهد.

تمثیل فردی وسواسی که از ترس نجاست، خود را به بیماری و مرگ می‌کشاند، این مفهوم را به‌زیبایی تصویر می‌کند: یأس، چونان باتلاقی، سالک را در خود فرو می‌برد و از سلوک بازمی‌دارد.

درنگ: یأس، ناامیدی از رحمت الهی، بدترین بی‌ادبی است که سالک را به انفعال و خودتخریبی سوق می‌دهد، چونان باتلاقی که رهرو را در خود فرو می‌برد.

نقد دیدگاه درس‌گفتار: یأس در برابر بی‌باکی

درس‌گفتار، یأس را بدتر از بی‌باکی می‌داند، زیرا یأس را نقض صریح فرمان الهی و بی‌باکی را تخطی از حدود می‌بیند. اما این دیدگاه مورد نقد قرار می‌گیرد: بی‌باکی، به دلیل گناهان متعدّی (مثل قتل و ظلم)، زیان‌بارتر از یأس (گناه لازمّی) است که تنها به خود فرد آسیب می‌رساند. آیه شریفه «وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ» (نساء: ۹۳؛ : «هر که مؤمنی را عمداً بکشد، جزایش جهنم است») بر شدت گناه قتل تأکید دارد، در حالی که یأس، گناهی نفسانی و قابل توبه است.

تمثیل سلاطین ظالم که با بی‌باکی، جوامع را به نابودی می‌کشانند، این نقد را تقویت می‌کند: یأس، فردی را به هلاکت می‌رساند، اما بی‌باکی، جامعه‌ای را به تباهی می‌کشد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین یأس به‌عنوان بدترین بی‌ادبی و نقد دیدگاه درس‌گفتار، جایگاه این منزل را در پرهیز از ناامیدی روشن ساخت. نقد نشان داد که بی‌باکی، به دلیل آثار مخرب اجتماعی، زیان‌بارتر است.

بخش چهارم: خوف و رجا در سلوک مبتدی و ولایت

سلوک مبتدی: کنترل خوف و رجا

درس‌گفتار، با استناد به آیه شریفه «لَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ» (اعراف: ۹۹)، تأکید می‌کند که سالک مبتدی باید خوف و رجای خود را کنترل کند تا به یأس یا بی‌باکی نیفتد. این کنترل، ادب را در سلوک او حفظ می‌کند.

تمثیل فردی که با توکل و احتیاط از خانه بیرون می‌شود، این مفهوم را تصویر می‌کند: سالک، با ادب، نه در خوف غرق می‌شود و نه در رجا بی‌مهابا می‌تازد.

درنگ: سالک مبتدی، با کنترل خوف و رجا، ادب را در سلوک حفظ می‌کند، چونان رهپویی که با احتیاط و توکل، مسیر حق را می‌پیماید.

مقام ولایت: تبدیل خوف به خشیت

در مقام ولایت، خوف اولیا به *خشیت* (ترس ظریف و معرفتی) تبدیل می‌شود. درس‌گفتار، با استناد به آیه شریفه «أُولَٰئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ» (انعام: ۸۲؛ : «آنان را امنیت است و هدایت‌یافتگانند»)، ادعا می‌کند که اولیا از خوف بی‌نیازند. اما این دیدگاه نقد می‌شود: اولیا، هرچند در مقام خشیت‌اند، همچنان ملاحظه حدود الهی دارند. آیه «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» (فاطر: ۲۸؛ : «از بندگان خدا، تنها عالمان از او می‌ترسند») بر خشیت اولیا تأکید دارد.

اولیا، چونان بندگان خاشع، در برابر پروردگار فروتن‌اند و ادب را در تمامی حالات حفظ می‌کنند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین خوف و رجا در سلوک مبتدی و مقام ولایت، جایگاه ادب را در حفظ تعادل و خشیت روشن ساخت. اولیا، با خشیت، ادب را به کمال می‌رسانند.

بخش پنجم: تأثیر گناهان لازمّی و متعدّی

گناهان لازمّی: یأس و خودتخریبی

درس‌گفتار، گناهان لازمّی (مثل یأس و خودکشی) را گناهانی می‌داند که به خود فرد آسیب می‌رسانند. یأس، گناهی نفسانی است که سالک را به انفعال و کفر سوق می‌دهد، اما ضرری به جامعه نمی‌رساند. تمثیل فردی که در خانه شراب می‌نوشد، این مفهوم را تصویر می‌کند: گناه لازمّی، چونان زهری، تنها صاحبش را مسموم می‌کند.

درنگ: گناهان لازمّی، مانند یأس، به خود فرد آسیب می‌رسانند و جامعه را از زیان مصون می‌دارند، چونان زهری که تنها نوشنده‌اش را مسموم می‌کند.

گناهان متعدّی: بی‌باکی و تخریب جامعه

گناهان متعدّی (مثل قتل و ظلم)، به دلیل تأثیر مخرب بر جامعه، زیان‌بارترند. درس‌گفتار، با تمثیل سلاطین ظالم که با بی‌باکی، جوامع را نابود می‌کنند، این مفهوم را تبیین می‌کند. بی‌باکی، چونان آتشی، نه‌تنها سالک، بلکه جامعه را به تباهی می‌کشاند. آیه شریفه «وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا» (اعراف: ۵۶؛ : «پس از اصلاح زمین، در آن فساد نکنید») بر نهی از فساد اجتماعی تأکید دارد.

این تحلیل، دیدگاه اولیه درس‌گفتار (یأس بدتر از بی‌باکی) را نقد کرده و بی‌باکی را به دلیل آثار مخرب اجتماعی، زیان‌بارتر می‌داند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تمایز میان گناهان لازمّی و متعدّی، تأثیر بی‌باکی را در تخریب جامعه برجسته ساخت. بی‌باکی، به دلیل زیان‌های اجتماعی، از یأس زیان‌بارتر است.

بخش ششم: سرور متعادل در سلوک

شادمانی بدون غفلت

درس‌گفتار، سالک را به سرور متعادل در سلوک دعوت می‌کند. شادمانی، چونان نسیمی فرح‌بخش، روح سالک را نوازش می‌دهد، اما نباید به غفلت یا کثرت منجر شود. این تعادل، ادب را در حال و رفتار او حفظ می‌کند.

آیه شریفه «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَٰلِكَ فَلْيَفْرَحُوا» (یونس: ۵۸؛ : «بگو به فضل و رحمت خدا شادمان شوند») بر شادی متعادل تأکید دارد.

درنگ: سرور متعادل، چونان نسیمی فرح‌بخش، روح سالک را نوازش می‌دهد، اما با ادب، از غفلت و کثرت مصون می‌ماند.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با تبیین سرور متعادل، جایگاه ادب را در حفظ شادمانی بدون غفلت روشن ساخت.

بخش هفتم: نقد ارزش‌گذاری بناها بر انسان‌ها

اولویت انسان‌ها بر بناها

درس‌گفتار، با نقدی عمیق، اولویت دادن به بناها (مثل گنبد و مصلی) بر انسان‌ها را مصداق بی‌ادبی می‌داند. توجه به فقر، یتیمی، و نیازهای مردم، ادب اجتماعی است، حال آنکه بی‌توجهی به خلق، نقض حدود الهی است. تمثیل گنبد آسیب‌دیده در برابر انسان‌های کشته‌شده، این نقد را به‌زیبایی تصویر می‌کند: بناها قابل بازسازی‌اند، اما جان انسان‌ها بازنمی‌گردد.

آیه شریفه «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ» (نحل: ۹۰؛ : «خدا به عدالت و احسان فرمان می‌دهد») بر اولویت نیازهای مردم تأکید دارد.

درنگ: ادب اجتماعی، در اولویت دادن به انسان‌ها بر بناها نمود می‌یابد، چونان باغبانی که به جای دیوار، به درختان باغ می‌رسد.

جمع‌بندی بخش هفتم

بخش هفتم، با نقد ارزش‌گذاری بناها بر انسان‌ها، جایگاه ادب را در عدالت اجتماعی و توجه به حقوق خلق برجسته ساخت.

نتیجه‌گیری نهایی

باب الأدب در منازل السائرین، منزلگاهی است که سالک را به تعادل میان خوف و رجا، پرهیز از یأس و بی‌باکی، و رعایت حدود الهی دعوت می‌کند. درس‌گفتار جلسه 410، با تبیین ادب، نقش خوف و رجا، و نقد گناهان لازمّی و متعدّی، چارچوبی توحیدمحور برای سلوک عرفانی ارائه می‌دهد. نقد دیدگاه درس‌گفتار نشان داد که بی‌باکی، به دلیل آثار مخرب اجتماعی، زیان‌بارتر از یأس است. اولیا، با خشیت، ادب را به کمال می‌رسانند، و نقد اولویت بناها بر انسان‌ها، بر ضرورت ادب در اصلاح جامعه تأکید دارد.

با نظارت صادق خادمی


فوتر بهینه‌شده