متن درس
مرتبه سوم ادب در منازل السائرین: تادیب الهی و فنای از قواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۱۲)
مقدمه: ادب، گوهر موزون سلوک عرفانی
در منظومه عرفانی «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، ادب بهعنوان یکی از مراتب متعالی سلوک، جایگاهی بیهمتا دارد. درسگفتار جلسه ۴۱۲، که از سخنان آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره است، مرتبه سوم ادب را با ژرفایی توحیدمحور تبیین میکند. ادب در این مرتبه، نهتنها گفتار، کردار و پندار موزون، بلکه فنای از خود و تادیب الهی است که سالک را به مقام شهود حقیقت رهنمون میسازد. استناد به آیه شریفه وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ (سوره انفال، آیه ۱۷؛ : «و تو [ای پیامبر] نینداختی آنگاه که انداختی، بلکه خدا انداخت»)، این مقام را به فنای در حق پیوند میزند.
بخش اول: تبیین مفهوم ادب و مراتب آن
۱. تعریف ادب: گفتار، کردار و پندار موزون
ادب، چونان گوهری در صدف سلوک، به گفتار، کردار و پندار موزون تعریف میشود. این هماهنگی، از اندیشهای سالم سرچشمه گرفته و در رفتار و گفتاری اندازهمند تجلی مییابد. ادب، چونان ترازویی دقیق، از زیادهروی و نقصان در بیان و عمل پرهیز میکند و سالک را به تعادل رهنمون میسازد.
درنگ: ادب عرفانی، چونان ترازویی است که گفتار، کردار و پندار را در هماهنگی و اعتدال نگاه میدارد و سالک را از افراط و تفریط بازمیدارد.
۲. ادیب: معمار کلام موزون
ادیب، چونان معماری که بنایی متقارن میسازد، عبارات را با دقت و بهاندازه میچیند. او با تسلط بر قواعد، کلامی موزون و بینقص ارائه میدهد که نه زیاده دارد و نه نقصان. این ویژگی، ادیب را از سخنوران مبتدی متمایز میسازد که گاه در آشفتگی کلام گرفتارند.
۳. مراتب سهگانه مرتبه سوم ادب
مرتبه سوم ادب، در سه مرحله متعالی تعریف میشود:
- معرفت ادب: شناخت حقیقت ادب، که چونان مشعلی، راه سلوک را روشن میکند.
- غنای از تادیب: بینیازی از تادیب نفسانی بهواسطه تادیب الهی، که سالک را از قواعد خودساخته رها میسازد.
- خلاص از اعبای ادب: رهایی از سختیهای قواعد، که سالک را به فنای در ادب حق میرساند.
درنگ: مرتبه سوم ادب، سیر سالک را از شناخت ادب به بینیازی از قواعد نفسانی و فنای در تادیب الهی ترسیم میکند.
۴. تادیب الهی: ادبنی ربی
در مرتبه اعلای ادب، سالک خود را ادیب نمیداند و ادب را از حق دریافت میکند: «أدَّبني ربي» (پروردگارم مرا تادیب کرد). این تادیب الهی، چونان نوری در دل، سالک را از خودبینی و قواعد نفسانی رها کرده و گفتار و کردارش را مستقیماً از حق میسازد.
درنگ: تادیب الهی، چونان جویباری از حق، سالک را از خود و قواعد نفسانی رها کرده و او را به مقام ادب حقی میرساند.
۵. سه نوع ادب: نفسی، قلبی و حقی
ادب در سه مرتبه متجلی میشود:
- ادب نفسی: میان خوف و رجاء، که سالک در مرتبه نفس، تعادل را حفظ میکند.
- ادب قلبی: میان قبض و بسط، که قلب را در برابر انقباض و انبساط معنوی آماده میسازد.
- ادب حقی: فنای در ادب حق، که با «لا إله إلا الله» تحقق مییابد و سالک را به شهود حقیقت میرساند.
بخش دوم: نقد قواعد و پرورش ادیب
۶. یقی رعایته: رعایت قواعد در ادب
به نقل از سیوطی، رعایت قواعد (یقی رعایته) شرط ادیب شدن است. مبتدیان و متوسطین با قواعد، کلام را موزان میکنند، اما ادیب کامل، چونان خوانندهای که شعر را جبلی میخواند، از قواعد بینیاز است. او با مهارت ذاتی، کلامی موزون ارائه میدهد.
۷. نقد آموزش ادبیات در حوزههای علمیه
آموزش در حوزههای علمیه، چونان زمینی حاصلخیز اما بیبهره، از فقدان تمرین عملی رنج میبرد. طلاب، دانش ادبی را فرا میگیرند، اما به دلیل نبود مربی قوی و تمرین کافی، نمیتوانند قواعد را در عمل بهکار ببندند. این کاستی، آنها را در حد مبتدیان نگاه میدارد.
۸. تمثیل خیاط: از قواعد تا بینیازی
ادیب، چونان خیاطی است که در مراتب مختلف عمل میکند: مبتدی با الگو، متوسط با متر، و کامل بدون ابزار. ادیب کامل، با مهارت جبلی، بدون نیاز به قواعد، کلام و کردار موزون ارائه میدهد. داستان خیاطی که در لحظه شلوار میدوزد، این مهارت را بهزیبایی نشان میدهد.
درنگ: ادیب کامل، چونان خیاط ماهر، بدون نیاز به الگو و قواعد، کلام و کردار موزون خلق میکند.
۹. نقد فاعلیت نفسانی: شرك در ادب
فاعلیت نفسانی، چونان حجابی بر حقیقت، شرك است. سالک در مرتبه ادب نفسی میگوید: «أقوم وأقعد بحول الله» (به حول خدا برمیخیزم و مینشینم)، در مرتبه قلبی: «لا حول ولا قوة إلا بالله» (هیچ حول و قوهای جز به خدا نیست)، و در مرتبه حقی: «لا إله إلا الله»، که فاعلیت خود را نفی میکند.
۱۰. استناد قرآنی: فنای در حق
آیه شریفه وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ (سوره انفال، آیه ۱۷؛ : «و تو نینداختی آنگاه که انداختی، بلکه خدا انداخت»)، فنای سالک در ادب حق را تأیید میکند. سالک در این مرتبه، فاعلیت خود را به حق نسبت داده و خود را مجرای ادب الهی میداند.
بخش سوم: عالم ربانی و ادب حقی
۱۱. عالم ربانی در برابر عالم معلوماتی
عالم ربانی، چونان چشمهای از حق، از وحی الهی سخن میگوید، نه از حافظه یا کتب. او بدون نیاز به ابزار، کلامی موزون و الهی ارائه میدهد. در مقابل، عالم معلوماتی، با تکیه بر حافظه و کتب، در حد متوسط باقی میماند.
درنگ: عالم ربانی، چونان چشمهای زلال، از حق سخن میگوید و از حافظه و قواعد بینیاز است.
۱۲. نقد امتحان کتبی: حافظه در برابر علم
امتحان کتبی، چونان آینهای شکسته، تنها حافظه را نشان میدهد، نه علم حقیقی. امتحان شفاهی، با ارزیابی گفتار و رفتار موزون، عالم ربانی را از غیرربانی متمایز میسازد. در حوزههای قدیم، استاد با مشاهده رفتار طلبه، علم او را میسنجید.
۱۳. تجربه شخصی: محدودیت حافظه
داستان استادی که درس خارج را از کتاب میگفت و شاگرد با پیشبینی سخنان او، حافظهمحوریاش را نقد کرد، نشاندهنده محدودیت عالمان معلوماتی است. عالم ربانی، فراتر از حافظه، از الهام الهی سخن میگوید.
۱۴. تمثیل خواننده: جبلی شدن ادب
ادیب کامل، چونان خوانندهای که شعر را جبلی میخواند، بدون نیاز به کاغذ یا قواعد، کلام موزون ارائه میدهد. این جبلی شدن، نتیجه تمرین و ریاضت است که ادب را در وجود سالک نهادینه میکند.
بخش چهارم: فنای در ادب حق
۱۵. خلاص از اعبای ادب
سالک در مرتبه سوم، از سختیهای قواعد (اعبای ادب) رها میشود. این رهایی، چونان پرواز پرندهای از قفس، نتیجه فنای در ادب حق است. او دیگر قواعد را نمیچیند، بلکه حق مستقیماً ادب را در دهانش میگذارد.
۱۶. مقام جمع و شهود حقیقت
سالک در مقام جمع، چونان قطرهای در دریا، از ادب خود غایب شده و در ادب حق فانی میگردد. او خود را ادیب نمیداند، بلکه میگوید: «رسول من الله» (فرستادهای از خدا). این مقام، اوج سلوک عرفانی است که ادب را به حقیقت پیوند میزند.
درنگ: سالک در مقام جمع، چونان قطرهای در دریا، از ادب خود فانی شده و ادب حق را مجرای وجود خویش میسازد.
۱۷. ادب حقی: لا إله إلا الله
ادب حقی، با «لا إله إلا الله» تحقق مییابد. سالک در این مرتبه، فاعلیت خود را نفی کرده و همهچیز را به حق نسبت میدهد. این ادب، چونان نوری از عرش، وجود او را روشن میکند و او را به شهود حقیقت میرساند.
جمعبندی
مرتبه سوم ادب در «منازل السائرین»، چونان قلهای در سلوک عرفانی، سالک را به تادیب الهی و فنای از قواعد نفسانی رهنمون میسازد. ادب، گفتار، کردار و پندار موزون است که در سه مرتبه نفسی، قلبی و حقی متجلی میشود. آیه شریفه وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ، فنای سالک در ادب حق را تأیید میکند. نقد حافظهمحوری، آموزش ناکارآمد و فاعلیت نفسانی، چارچوبی توحیدمحور ارائه میدهد. ادیب کامل، مانند خیاط ماهر یا خوانندهای جبلی، بدون قواعد، موزون عمل میکند. عالم ربانی، از حق سخن میگوید و از حافظه بینیاز است.
با نظارت صادق خادمی