متن درس
منازل السائرین: تأملاتی در مراتب یقین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۱۶)
دیباچه: درآمدی بر یقین در سلوک عرفانی
یقین، چونان نوری درخشان در مسیر سلوک عرفانی، قلب سالک را از تاریکی شک و تردید رهایی میبخشد و او را به ساحت توحید رهنمون میسازد. این گوهر گرانبها، که در کلام الهی و سیره اولیاء تجلی یافته، در سه مرتبه علمالیقین، عینالیقین و حقالیقین متجلی میگردد. در این اثر، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی عمیق مرتبه سوم یقین، یعنی حقالیقین، پرداختهایم. حقالیقین، چونان قلهای رفیع در سلوک، سالک را به محو در حق و شهود بیواسطه الهی میرساند.
بخش نخست: چیستی یقین و مراتب آن
تعریف یقین: استحکام اطمینان و رهایی از شک
یقین، در ساحت عرفان، استحکام اطمینان قلبی و رهایی کامل از شک است. این اطمینان، نه تنها شک را از وجود سالک میزداید، بلکه قلب او را به ثباتی راسخ میرساند. صاحب یقین، کسی است که اطمینانش چنان استوار گشته که هیچ تردیدی در آن راه ندارد. این تعریف، یقین را چونان ستونی استوار در بنای سلوک عرفانی قرار میدهد.
درنگ: یقین، استحکام اطمینان و رهایی از شک است که قلب سالک را از تردید مصون میدارد و او را به ثبات در سلوک رهنمون میسازد. |
مراتب سهگانه یقین
یقین، در سه مرتبه متجلی میگردد که هر یک، مرحلهای از سیر تکاملی سالک را نشان میدهد:
- علمالیقین: یقینی است مبتنی بر باور مستند، بدون رویت مستقیم. برای مثال، کسی که به وجود کعبه ایمان دارد، بیآنکه آن را دیده باشد، در مرتبه علمالیقین است. این یقین، ریشه در استدلال و شواهد دارد.
- عینالیقین: یقینی است مبتنی بر رویت مستقیم و شهود خلقی. مانند کسی که با چشم باز، روز را میبیند و به وجود آن یقین مییابد. این مرتبه، از علم به شهود ارتقا یافته است.
- حقالیقین: یقینی است که در آن، سالک با چشم حق میبیند و خدا فاعل رویت است. این مرتبه، اوج یقین و ساحت توحید است که در آن، سالک ظرف تجلی حق میگردد.
این سه مرتبه، چونان پلههای نردبانی هستند که سالک را از باور علمی به شهود خلقی و سپس به شهود حقی رهنمون میسازند.
درنگ: مراتب یقین، از علمالیقین به عینالیقین و سپس به حقالیقین، سیر تکاملی سالک را از باور مستند به شهود حقی نشان میدهند. |
تفاوت عینالیقین و حقالیقین
تفاوت میان عینالیقین و حقالیقین، در فاعل رویت نهفته است. در عینالیقین، سالک خود آلت رویت است و میگوید: «من میبینم» («أنا أنظر وأرى»). این رویت، به دلیل دخالت نفس، ممکن است با خطا و حظوظ نفسانی همراه باشد. برای مثال، کسی که در ماشین با سرعت حرکت میکند، آسفالت را در حال حرکت میبیند، در حالی که این خطای دید است. اما در حقالیقین، خدا فاعل رویت است و سالک میگوید: «با من حق میبیند» («بي ينظر ويرد»). این رویت، خالص و عاری از هرگونه رسوب نفسانی است.
درنگ: در عینالیقین، سالک فاعل رویت است و ممکن است خطا کند; در حقالیقین، حق فاعل است و رویت خالص و بیخطاست. |
جمعآوری و تأمل
بخش نخست، با تبیین چیستی یقین و مراتب آن، بنیانی نظری برای فهم سلوک عرفانی فراهم آورد. یقین، چونان نوری که تاریکی شک را میزداید، در سه مرتبه علمالیقین، عینالیقین و حقالیقین متجلی میگردد. این مراتب، سالک را از ساحت باور به شهود و سپس به توحید رهنمون میسازند.
بخش دوم: حقالیقین و مراحل آن
حقالیقین: یقین حقی و شهود الهی
حقالیقین، مرتبهای است که سالک در آن، با چشم حق میبیند و خدا فاعل رویت است. این یقین، نه خلقی، بلکه حقی است و سالک را به ساحت توحید و فنای در حق میرساند. در این مرتبه، سالک ظرف تجلی حق گشته و از حظوظ نفسانی رهایی مییابد.
سه مرحله حقالیقین
حقالیقین، در سه مرحله متجلی میگردد که هر یک، گامی در سیر سالک به سوی توحید است:
- اسفار صبح الکشف: ظهور نور کشف الهی که ظلمت نفسانیت را محو میکند. این مرحله، مانند طلوع صبح صادق است که تاریکی شب را میزداید.
- خلاص من کلفة الیقین: رهایی از سختی و ثقل یقین خلقی با سپردن آن به حق. سالک از بار نگهداری یقین آزاد میشود.
- فنا فی حقالیقین: محو کامل سالک در یقین حق، بهگونهای که جز حق باقی نمیماند. این مرحله، اوج توحید و تحقق علم حقیقت است.
درنگ: حقالیقین در سه مرحله اسفار، خلاص و فنا، سالک را از ظهور نور کشف به رهایی از یقین خلقی و محو در حق رهنمون میسازد. |
اسفار صبح الکشف: نور الهی و محو ظلمت
اسفار، به معنای ظهور نور صبح صادق است که تاریکی شب را محو میکند. این استعاره، نماد ظهور نور کشف الهی است که ظلمت نفسانیت را از بین میبرد. در قرآن کریم، نور حق چونان آمده است:
﴿ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ﴾
(نور: ۳۵، : «خدا نور آسمانها و زمین است»)). این نور، قلب سالک را از ظلمت نفسانی پاک میسازد.
درنگ: اسفار، ظهور نور کشف الهی است که ظلمت نفسانیت را محو کرده و سالک را به شهود حق آماده میسازد. |
خلاص از كلفه يقين: رهايي از بار يقين خلقي
كلفه يقين، سنگيني و دشواري نگهداري يقين خلقي است. سالك در عيناليقين، به دليل دخالت نفس، از نگهداري شهود خود ناتوان است و گاه اسرار را افشا ميكند. در حقاليقين، سالك يقين را به حق ميسپارد و از اين بار رهايي مييابد. مثالي در اين باره: همانگونه كه انساني پول را به صندوق امانات ميسپارد و خيالش راحت ميشود، سالك نيز يقين خود را به حق واگذار ميكند.
درنگ: خلاص، رهایی از سنگینی یقین خلقی است که با سپردن آن به حق، سالک را از بار نگهداری آزاد میکند. |
فنا فی حقالیقین: محو در حقیقت حق
فنا، نه نابودی، بلکه محو فاعليت نفساني در يقين حق است. سالك در اين مرتبه، از علم و رسم خود محو شده و جز حق باقي نميماند. اين مقام، چونان محيطي بيكران است كه قطره وجود سالك در آن حل ميگردد. كلام اميرالمؤمنين (ع) در اين باره گوياست: «الحقيقة نور يشرق من صبح الأزل فيلوّه على هياكل التوحيد آثارَه» (حقيقت، نوري است كه از صبح ازل طلوع ميكند و آثارش بر هياكل توحيد ميدرخشد).
درنگ: فنا در حقالیقین، محو فاعلیت نفسانی است که سالک را به توحید کامل و تحقق با علم حق میرساند. |
جمعآوری و تأمل
بخش دوم، با تبیین حقالیقین و مراحل سهگانه آن، سير سالك را از ظهور نور كشف به محو در حق نشان داد. حقاليقين، چونان قلهاي رفيع، سالك را به شهود بيواسطه الهي و توحيد كامل ميرساند.
بخش سوم: اخلاص، خلاص و نشانههای صاحب یقین
نقش اخلاص و خلاص در یقین
كلام اميرالمؤمنين (ع) گوياي سير يقين است: «غاية الإيمان اليقين، وغاية اليقين الإخلاص، وغاية الإخلاص الخلاص». نهايت ايمان، يقين است; نهايت يقين، اخلاص، و نهايت اخلاص، خلاص. اخلاص، رفع غير از عمل است، اما خلاص، رفع خود حتي از عمل است. اين مقام، سالك را به حقاليقين و توحيد كامل ميرساند.
درنگ: نهایت ایمان، یقین است; نهایت یقین، اخلاص; و نهایت اخلاص، خلاص، که سالک را به توحید کامل میرساند. |
نقد یقین ضعیف
يقين ضعيف، كه در حد باور ظني است، با شبهات متزلزل ميشود. بسياري از مردم، به دليل فقدان يقين حقي، با شنيدن شايعات يا ترديدهاي تاريخي، از باورهاي ديني خود بازميمانند. برای مثال، شبههای درباره زندگی شخصی پیامبر (ص) میتواند ایمان ضعیف را متزلزل کند.
درنگ: یقین ضعیف، با شبهات متزلزل میشود و نشانه فقدان یقین حقی است. |
تمثیل شاعری و مراتب یقین
برای تبیین مراتب یقین، تمثیلی از شعر آورده شده است: شعر حفظی، علمالیقین است; شعر خودجوش، عینالیقین; و شعری که از حق سرچشمه میگیرد، حقالیقین. در حقالیقین، شاعر آلت حق شده و شعرش تجلی الهی است.
درنگ: تمثیل شاعری، مراتب یقین را از علم و شهود خلقی به شهود حقی نشان میدهد. |
آلت حق یا آلت خدا؟
پرسشی عمیق در متن مطرح است: آیا بهتر است سالک آلت حق باشد یا حق را آلت خود قرار دهد؟ پاسخ آن است که آلت حق شدن، برتر است. سالک در این مقام، خود را مجرای حق میداند و از هرگونه خودسری و نفسانیت رهایی مییابد. این مانند آن است که سوار حق شود، نه آنکه حق را وسیله خود کند.
درنگ: آلت حق شدن، برتر از وسیله قرار دادن حق است، زیرا سالک را به فنای کامل و تواضع عرفانی میرساند. |
نشانه صاحب یقین: دست بیآزار
صاحب یقین، به هیچ موجودی آزار نمیرساند، نه انسان، نه حیوان، و نه حتی کاغذ. آزار، نشانه قساوت قلب و فقدان یقین است. برای مثال، کسی که کاغذ را بیجهت پاره میکند یا گل را میکند، از لطافت قلب صاحب یقین بینصیب است. صاحب یقین، همه موجودات را مظهر حق میبیند و با رفق و مدارا با آنها رفتار میکند.
درنگ: صاحب یقین، دست آزار ندارد و با همه موجودات با رفق و لطافت رفتار میکند، زیرا همه را مظهر حق میبیند. |
نقد رفتارهای خشن
رفتارهای خشن، مانند پاره کردن کاغذ، خوردن ساندویچ با قساوت، یا کندن گل، نشانه قساوت قلب و دوری از یقین است. این رفتارها، نمودار نفسانیت و غفلت از توحیدند. برای مثال، کسی که نان را با خشونت میگندد، از لطافت روحی صاحب یقین بهرهای ندارد.
درنگ: رفتارهای خشن، نشانه قساوت قلب و فقدان یقین است و از نفسانیت سرچشمه میگیرد. |
تجربه شخصی: نقد عارفنما
در تجربهای، عارفی که گوشت به سگ میداد، گلدان را به سوی همسرش پرتاب کرد. این رفتار، تناقض میان ادعای عرفانی و فقدان یقین حقی را نشان میدهد. صاحب یقین، نه تنها به حیوان، بلکه به انسان نیز آزار نمیرساند.
درنگ: عارفنمایی که با آزار همراه باشد، نشانه فقدان یقین حقی است، حتی اگر با ایثار ظاهری همراه شود. |
دعا برای رفع دست آزار
دعا برای رفع دست آزار توصیه شده است: «وافعل بی ما أنت أهله ولا تفعل بی ما أنا أهله» (با من آنچه شایسته تو است انجام ده، نه آنچه شایسته من است). این دعا، تسلیم محض به اراده الهی و طلب رهایی از نفسانیت است.
درنگ: دعا برای رفع دست آزار، نشانه تسلیم به اراده الهی و طلب رهایی از نفسانیت است. |
جمعآوری و تأمل
بخش سوم، با تبیین نقش اخلاص و خلاص، نشانههای صاحب یقین و نقد رفتارهای خشن، چارچوبی عملی برای سلوک ارائه داد. صاحب یقین، با دست بیآزار و قلب رحمانی، مظهر توحید است.
سخن پایانی: یقین، راهی به سوی توحید
منازل السائرین، با تبیین مراتب یقین، راهی روشن به سوی توحید گمراه کرده است. حقالیقین، چون قلهای رفیع، سالک را به شهود بیواسطه الهی و محو در حق میرساند. این اثر، با شرح و تفصیل تمامی جزئیات درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، چارچوبی علمی و عرفانی برای پژوهشگران و سالکان فراهم آورده است. نشانه صاحب یقین، دست بیآزار و قلب رحمانی است که همه موجودات را مظهر حق میبیند. دعا برای رفع آزار و تسلیم به اراده الهی، سالک را به این مقام رهنمون میسازد.
با نظارت: صادق خادمی |