متن درس
منازل السائرین: تأملاتی در مقام انس سوم (شهود الحق و لاتعین)
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۲۴)
دیباچه
کتاب *منازل السائرین*، اثر گرانسنگ خواجه عبدالله انصاری، چونان چراغی فروزان، مسیر سلوک عرفانی را برای سالکان طریق معرفت روشن میسازد. این اثر، با تبیین مراتب سلوک، از مراحل ابتدایی تا قلههای رفیع معرفت، راهنمای سالکان در وصول به حق است. در درسگفتار جلسه ۴۲۴، که محور این نوشتار است، به مقام *انس سوم* پرداخته شده است؛ مقامی که در آن، سالک به شهود الحق، فنا، و لاتعین دست مییابد. این مقام، چونان قلهای بلند در مسیر سلوک، سالک را از تعینات خلقی رها ساخته و به وحدت با حضور احدی رهنمون میسازد.
بخش نخست: ماهیت انس سوم و محدودیت عقل
انس سوم: فراتر از قلمرو عقل
مقام انس سوم، بهعنوان یکی از مراتب والای سلوک عرفانی، سالک را به تجربهای متعالی از شهود الحق، فنا، و لاتعین رهنمون میسازد. این مقام، چونان دریچهای به سوی عالم غیب است که قلب سالک را به نور معرفت الهی روشن میکند. برخلاف مراتب پیشین، انس سوم از قلمرو عقل فراتر میرود و به امور ذوقی و وجدانی وابسته است. عقل، که ابزار بیان و تبیین است، در این مرتبه ناتوان از توصیف کامل تجربه شهودی سالک میشود. این محدودیت، نه از نقصان عقل، بلکه از ماهیت ذوقی و وجدانی انس سوم نشئت میگیرد.
محدودیت عقل در انس سوم:
عقل، به دلیل وابستگی به عبارات و تعینات، قادر به تبیین کامل تجربه ذوقی و وجدانی انس سوم نیست. این مقام، با شوق و عشق عرفانی تعریف میشود.
این محدودیت عقل، مانند ناتوانی قلم در ترسیم عطر گلی است که تنها با استشمام مستقیم قابل درک است. سالک در این مرتبه، به جای تکیه بر عبارات عقلی، با شوق و جذبه الهی به سوی حق هدایت میشود.
امور ذوقی و وجدانی
امور ذوقی و وجدانی، جوهره انس سوم را تشکیل میدهند. این امور، چونان شرابی گوارا، تنها با چشیدن مستقیم در کام جان سالک شیرین میشوند. همانگونه که شیرینی عسل یا حلاوت خرما را نمیتوان برای کسی که هرگز آنها را نچشیده توصیف کرد، انس سوم نیز تنها از طریق تجربه شهودی قابل درک است. این ویژگی، انس سوم را از مراتب پیشین متمایز میسازد و آن را به قلهای رفیع در سلوک عرفانی تبدیل میکند.
بخش دوم: مراتب انس در سلوک عرفانی
انس اول: دریافت اشارات الهی
در مرتبه نخست انس، سالک با حق مانوس میشود و اشارات الهی بر قلب او نازل میگردد. این اشارات، مانند نسیمی لطیف، قلب سالک را نوازش میدهند و او را به سوی معرفت الهی رهنمون میسازند. این مرتبه، چونان دروازهای است که سالک را به سوی مراحل عمیقتر سلوک هدایت میکند.
انس دوم: هیمان عرفانی
در انس دوم، سالک به حالتی از هیمان و سرگشتگی عرفانی میرسد. این هیمان، مانند طوفانی است که کشتی وجود سالک را در دریای شوق الهی به حرکت درمیآورد. در این مرتبه، سالک از خود بیخود شده و جذبه الهی او را به سوی حق سوق میدهد.
انس سوم: شهود الحق و لاتعین
انس سوم، قله سلوک عرفانی است که در آن، سالک به شهود الحق و وحدت با حضور احدی دست مییابد. این شهود، مانند آینهای صاف است که جمال حق را به سالک نشان میدهد و او را از تعینات خلقی رها میسازد. در این مرتبه، سالک به فنا و لاتعین میرسد؛ حالتی که در آن، تعینات نفسانی و خلقی در ظرف شهود احدی محو میشوند.
انس سوم:
انس سوم، مقامی است که سالک در آن به شهود الحق، فنا، و لاتعین دست مییابد. این مرتبه، قلب سالک را از تعینات خلقی رها ساخته و به وحدت با حق رهنمون میسازد.
بخش سوم: فنا و لاتعین در انس سوم
مفهوم فنا و لاتعین
فنا در انس سوم، به معنای نابودی وجودی نیست، بلکه به انحلال تعینات خلقی و نفسانی در ظرف شهود حضور احدی اشاره دارد. این فنا، مانند حل شدن قند در آب است: قند تعین ظاهری خود را از دست میدهد، اما جوهرهاش (شیرینی) در آب باقی میماند. سالک نیز در این مرتبه، تعینات خلقی خود را از دست میدهد، اما وجودش در حق باقی و منطوی میگردد.
لاتعین، به معنای فقدان تعین مشخص است. سالک در این حالت، از شق و رق ظاهری رها شده و به وحدت با حق میرسد. این لاتعین، مانند محو شدن نقش بر آب است که اثری از آن باقی نمیماند، اما جوهرهاش در ظرف وجود باقی است.
فنا و لاتعین:
فنا، انحلال تعینات خلقی در شهود حق است، نه نابودی وجودی. لاتعین، مانند حل شدن قند در آب، تعین ظاهری را محو میکند، اما جوهره وجود در حق باقی میماند.
تمثیل قند در آب
برای تبیین لاتعین، درسگفتار از تمثیل قند در آب بهره میگیرد. هنگامی که قند در آب حل میشود، تعین ظاهری خود را از دست میدهد، اما شیرینیاش در آب باقی میماند. سالک نیز در مقام فنا، تعینات خلقی خود را از دست میدهد، اما وجودش در ظرف شهود حق محفوظ است. این تمثیل، مانند آینهای است که حقیقت فنا و لاتعین را به سالک نشان میدهد.
بطلان الرسم
بطلان الرسم، به معنای انحلال تعینات ظاهری سالک در شهود حضور احدی است. این بطلان، نه به معنای نابودی، بلکه به معنای محو شدن حدود و تعینات خلقی است. سالک در این حالت، مانند نوری است که در نور اعظم حق محو میشود، اما وجودش در آن نور باقی میماند.
بخش چهارم: ویژگیهای سالک در مقام فنا
صفات متعالی سالک
سالک در مقام فنا، به صفاتی چون تواضع، فهیمبودن، علم، و کرم متصف میشود. این صفات، مانند میوههایی هستند که از درخت ایمان و شهود الهی بارور شدهاند. سالک در این مرتبه، چونان گوهری درخشان، از آلودگیهای نفسانی پاک شده و قلبش به نور معرفت مزین میگردد.
تواضع سالک، مانند زمینی حاصلخیز است که هرچه بیشتر بارور میشود، فروتر میرود. علم و کرم او نیز، مانند جویبارهایی هستند که از سرچشمه معرفت الهی جاری شده و دیگران را سیراب میکنند.
فنا در حضور احدی
فنا در انس سوم، در ظرف شهود حضور احدی رخ میدهد. سالک در این حالت، از تعینات خلقی رها شده و در حق منطوی میگردد. این فنا، مانند محو شدن سایه در برابر نور خورشید است که وجود سایه را نه نابود، بلکه در نور اعظم خورشید مستتر میسازد.
فنا در حضور احدی:
فنا، محو شدن تعینات خلقی در ظرف شهود حضور احدی است. سالک در این حالت، مانند سایهای است که در نور خورشید حق مستتر میشود.
بخش پنجم: نقش عقل و حس در انس سوم
محدودیت عقل در بیان ذوق
عقل، به دلیل وابستگی به عبارات و تعینات، قادر به تبیین کامل انس سوم نیست. این محدودیت، مانند ناتوانی زبان در توصیف طعم شیرینی برای کسی است که هرگز آن را نچشیده است. درسگفتار تأکید میکند که عقل، هرچند ابزار بیان است، اما بدون حس ذوقی، ناتوان از انتقال تجربه شهودی است.
با این حال، عقل را نباید خرد یا ناتوان دانست. عقل، در صورتی که مخاطب حس ذوقی را تجربه کرده باشد، قادر به بیان و تبیین است. این بیان، مانند پلی است که تنها برای کسی که از ساحل تجربه عبور کرده، قابل استفاده است.
ضرورت حس در درک ذوق
درسگفتار با استناد به اصل «من فقد حساً فقد علماً»، بر ضرورت حس در درک امور ذوقی تأکید دارد. بدون تجربه مستقیم، مانند چشیدن شیرینی یا دیدن رنگ، عقل قادر به انتقال معرفت نیست. برای مثال، همانگونه که کور از درک رنگ عاجز است، کسی که حس شهودی ندارد، از فهم انس سوم محروم میماند.
این اصل، مانند کلیدی است که قفل معرفت ذوقی را میگشاید. سالکی که ذوق عرفانی را چشیده، با شنیدن عبارات عقلی، معانی آنها را درمییابد، اما برای غیرذائق، این عبارات چونان نقش بر آب، بیاثر و ناپایدارند.
نقش حس در معرفت:
حس ذوقی، کلید درک انس سوم است. بدون تجربه شهودی، عقل ناتوان از تبیین ذوق عرفانی است، مانند ناتوانی در توصیف رنگ برای کور.
تمثیلات حسی: شیره، عسل، و ظلم
برای تبیین نقش حس، درسگفتار از تمثیلاتی مانند شیره و عسل بهره میگیرد. درک تفاوت شیره و عسل، نیازمند تجربه حسی است؛ همانگونه که فهم ظلم، تنها برای کسی که آن را تجربه کرده ممکن است. این تمثیلات، مانند آینههایی هستند که حقیقت ضرورت حس در معرفت ذوقی را به سالک نشان میدهند.
بخش ششم: علم حضوری در برابر علم حصولی
برتری علم حضوری
درسگفتار، علم حضوری را جوهره معرفت عرفانی میداند و علم حصولی را به دلیل فقدان تجربه مستقیم، ناکافی و گمراهکننده تلقی میکند. علم حضوری، مانند نوری است که مستقیماً بر قلب سالک میتابد، در حالی که علم حصولی، مانند سایهای است که تنها بازتابی از حقیقت را نشان میدهد.
این برتری، مانند تفاوت چشیدن طعم خرما با شنیدن توصیف آن است. سالک در انس سوم، با علم حضوری به شهود حق میرسد و از محدودیتهای علم حصولی رها میشود.
علم حضوری:
علم حضوری، مانند چشیدن طعم خرما، جوهره معرفت عرفانی است. علم حصولی، به دلیل فقدان تجربه مستقیم، از تبیین انس سوم عاجز است.
نقد کلیگویی در عرفان
درسگفتار، کلیگویی در عرفان را نقد کرده و بر ضرورت تجربه خاص و شهود مستقیم تأکید دارد. کلیات، مانند نقشهای کلی از سرزمینی ناشناختهاند که بدون تجربه واقعی، راه به جایی نمیبرند. سالک باید با شهود مستقیم، حقیقت را در قلب خود لمس کند.
بخش هفتم: اشاره و محدودیت در انس سوم
ناتوانی اشاره عقلی
اشاره عقلی، نیازمند موضوعی محدود و متمایز است. انس سوم، به دلیل لاتعین و فقدان حد، از دایره اشاره عقلی خارج است. این ناتوانی، مانند تلاش برای اشاره به عطر گلی است که تنها با استشمام قابل درک است.
با این حال، برای ذائقی که حس شهودی را تجربه کرده، اشاره ممکن میشود. این امکان، مانند فهم رنگ برای کسی است که بینایی دارد و رنگ را دیده است.
امکان اشاره برای ذائق
در مراتب بالاتر سلوک، سالکی که حس ذوقی را چشیده، قادر به فهم اشارات است. این امکان، مانند فهم میلیاردها برای کسی است که تجربه مالی داشته و مفهوم اعداد بزرگ را درک کرده است. درسگفتار تأکید دارد که حس، کلید فهم اشارات در انس سوم است.
اشاره در انس سوم:
اشاره به انس سوم، برای غیرذائق ممکن نیست، اما برای کسی که حس شهودی را تجربه کرده، اشارات قابل فهم و انتقالاند.
بخش هشتم: انتقال شهود در عرفان
امکان انتقال شهود
درسگفتار تأکید دارد که شهود، برای کسی که حس مشابهی دارد، قابل انتقال است. این انتقال، مانند چشاندن شربت به دیگری است که شیرینی را در کام او زنده میکند. عارف واصل، حتی بدون نیاز به عقل یا کلام، میتواند با تزریق حس، شهود را به دیگران منتقل کند.
این توانایی، مانند ضربهای است که ظلم را به مخاطب میچشاند. عارف، با انتقال حس، قلب مخاطب را به سوی شهود هدایت میکند، گویی که شربتی گوارا به او مینوشاند.
نقش عارف واصل
عارف واصل، مانند باغبانی است که نهتنها باغ خود را آباد میکند، بلکه نهال معرفت را در قلب دیگران میکارد. او بدون نیاز به عبارات عقلی، با تزریق حس شهودی، دیگران را به وصول رهنمون میسازد. این توانایی، جوهره عرفان عملی است که سالک را از محدودیتهای عقل و کلام رها میسازد.
انتقال شهود:
عارف واصل، مانند باغبانی است که با تزریق حس شهودی، دیگران را به وصول رهنمون میسازد، بدون نیاز به عبارات عقلی یا کلام.
بخش نهم: نگاه ماهی و کرمی در شهود
رویت ماهی و کرمی
درسگفتار، دو نوع نگاه در شهود را معرفی میکند: نگاه ماهی (بالا به پایین) و نگاه کرمی (پایین به بالا). نگاه ماهی، مانند دید ماهوارهای است که از بالا به پایین، حقیقت را بهصورت کامل و روشن میبیند. نگاه کرمی، مانند دید موجودی است که از پایین به بالا مینگرد و از درک کامل حقیقت عاجز است.
سالک در انس سوم، به نگاه ماهی دست مییابد که در آن، حقیقت حق را در ظرف شهود احدی مشاهده میکند. این نگاه، مانند پرواز عقابی است که از فراز آسمان، تمامی زمین را در نظر دارد.
تفاوت نگاهها
نگاه کرمی، به دلیل محدودیت در مرتبه وجودی، از درک کامل حقیقت عاجز است. این نگاه، مانند دیدن سایهای از حقیقت است که جزئی و ناقص است. نگاه ماهی، اما، مانند نوری است که تمامی زوایای حقیقت را روشن میسازد. درسگفتار تأکید دارد که سالک باید از نگاه کرمی به سوی نگاه ماهی حرکت کند تا به شهود کامل دست یابد.
نگاه ماهی و کرمی:
نگاه ماهی، شهود کامل حق از بالا به پایین است، در حالی که نگاه کرمی، دیدی محدود و ناقص از پایین به بالاست.
بخش دهم: نقد محدودیت عقل و ابهام در بیان عرفانی
نقد تأکید بر محدودیت عقل
درسگفتار، ضمن تأکید بر محدودیت عقل در تبیین انس سوم، این دیدگاه را نقد میکند که عقل را نباید خرد یا ناتوان دانست. عقل، در صورتی که حس ذوقی وجود داشته باشد، قادر به بیان و انتقال معرفت است. این نقد، مانند اصلاح نقشهای است که مسیر را نادرست نشان داده، اما با اصلاح، راه را روشن میسازد.
ابهام در بیان عرفانی
بیان عرفانی، برای غیرذائق، ابهام را افزایش میدهد، اما این ابهام، ناشی از فقدان حس است، نه نقص بیان. درسگفتار تأکید دارد که عارف واصل، با تزریق حس، میتواند این ابهام را برطرف کند و شهود را به مخاطب منتقل نماید. این انتقال، مانند چشاندن شربت به کسی است که شیرینی را درک میکند.
ابهام در بیان:
ابهام در بیان عرفانی، ناشی از فقدان حس ذوقی در مخاطب است. عارف واصل، با تزریق حس، این ابهام را برطرف میسازد.
بخش یازدهم: استناد به قرآن کریم و روایات
نقل از امیرالمؤمنین علیهالسلام
درسگفتار، با استناد به کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام، بر لاتعین حق و عدم امکان اشاره به آن تأکید دارد: «کشف سبحات الجلال من غیر اشاره لأنه لا حد له». این کلام، مانند نوری است که حقیقت لاتعین ذاتی حق را روشن میسازد. حق، به دلیل فقدان حد، از اشاره عقلی یا حسی خارج است، و تنها در شهود عارفان متجلی میشود.
آیات قرآنی و لاتعین
برای تبیین لاتعین حق، میتوان به آیه شریفه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ [مطلب حذف شد] : چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست) استناد کرد. این آیه، مانند آینهای است که لاتعین ذاتی حق را نشان میدهد و بر فقدان هرگونه حد و مانند برای او تأکید دارد.
لاتعین حق:
حق، به دلیل فقدان حد، از اشاره عقلی و حسی خارج است. آیه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ بر این لاتعین تأکید دارد.
بخش دوازدهم: وصول، بیان، و ایصال
سه رکن سلوک
درسگفتار، سه رکن اساسی در سلوک را معرفی میکند: وصول (شهود حق)، بیان (تبیین عقلی)، و ایصال (انتقال حس به مخاطب). وصول، مانند رسیدن به قله معرفت است؛ بیان، مانند ترسیم نقشهای برای این قله است؛ و ایصال، مانند دستگیری از مخاطب برای رسیدن به آن قله است.
ایصال، نیازمند حس ذوقی در مخاطب یا تزریق حس توسط عارف واصل است. این فرآیند، مانند چشاندن شربت به کسی است که شیرینی را درک میکند و از آن لذت میبرد.
نقش عارف در ایصال
عارف واصل، با تزریق حس شهودی، دیگران را به وصول رهنمون میسازد. این توانایی، مانند روشن کردن چراغی در تاریکی است که مسیر را برای دیگران روشن میسازد. درسگفتار تأکید دارد که ایصال، حتی بدون نیاز به عقل یا کلام، در ظرف سلوک ممکن است.
وصول، بیان، و ایصال:
سلوک عرفانی، از وصول به شهود، بیان عقلی، و ایصال حس به مخاطب تشکیل شده است. عارف واصل، با تزریق حس، دیگران را به وصول هدایت میکند.
جمعبندی
مقام انس سوم در *منازل السائرین*، قلهای رفیع در سلوک عرفانی است که سالک را به شهود الحق، فنا، و لاتعین رهنمون میسازد. این مقام، با شوق و ذوق عرفانی تعریف شده و از قلمرو عقل فراتر میرود. با این حال، عقل در صورت وجود حس ذوقی، قادر به بیان و تبیین است. تمثیل قند در آب، لاتعین را بهعنوان انحلال تعینات خلقی بدون نابودی وجودی تبیین میکند. نگاه ماهی، در برابر نگاه کرمی، شهود کامل حق را نشان میدهد. عارف واصل، با تزریق حس شهودی، دیگران را به وصول هدایت میکند، حتی بدون نیاز به عقل یا کلام.
با نظارت صادق خادمی