در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 427

متن درس





انس اضمحلال در شهود حضرة الهی

انس اضمحلال در شهود حضرة الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۲۷)

دیباچه

این نوشتار، بازنویسی و تدوینی فاخر و علمی از درس‌گفتار جلسه ۴۲۷ منازل السائرین است که به قلم آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره ایراد شده و به تبیین مقام انس اضمحلال در شهود حضرة الهی، به‌عنوان یکی از مراتب کلیدی سلوک عرفانی، می‌پردازد. انس اضمحلال، منزلگاهی است که سالک در آن، هویت خویش را در برابر تجلیات الهی از دست داده و در حضرة حق مضمحل می‌گردد. این مقام، با ویژگی‌هایی چون عدم امکان بیان عینی، تعیین حد، و درک کنه، از پیچیده‌ترین مراحل عرفانی به شمار می‌آید.

بخش نخست: تبیین مفهوم انس اضمحلال

۱. تعریف انس اضمحلال

انس اضمحلال، به تعبیر خواجه عبدالله انصاری، مرتبه‌ای از انس است که سالک در شهود حضرة الهی مضمحل شده و هویت خویش را در برابر تجلیات حق از دست می‌دهد. این مقام، که در آن سالک به وحدت با حق می‌رسد، با ویژگی‌هایی چون عدم امکان بیان عینی (لا یعبر عن عینه)، تعیین حد (لا یشار إلی حده)، و درک کنه (لا یوقف علی کنهه) شناخته می‌شود. انس اضمحلال، فراتر از انس‌های اولیه و ثانویه، سالک را به وادی شهود حضرة الهی رهنمون می‌سازد، جایی که تعیّنات وجودی او در نور حق حل می‌گردد، مانند قندی که در آب ذوب می‌شود و اثرش (شیرینی) در آب باقی می‌ماند.

درنگ: انس اضمحلال، مرتبه‌ای است که سالک در شهود حضرة الهی مضمحل شده و هویت خویش را در حق از دست می‌دهد، اما این اضمحلال به معنای نابودی نیست، بلکه تحول وجودی در حضرة حق است.

۲. جایگاه انس در سلسله منازل

انس، در سلسله منازل السائرین، پس از بدایات (شامل توبه، استقامت، و غیره)، ابواب (مانند ذکر و محاسبه)، معاملات (اخلاق و رفتار)، و اصول (قصد، عزم، اراده، ادب، و یقین) قرار دارد. این مقام، پس از یقین، که باور و دلبستگی سالک به حق را تثبیت می‌کند، پدیدار می‌شود و مقدمه‌ای برای ورود به قربات (مقامات عالی‌تر مانند غنا، حکمت، بصیرت، و نهایات) است. انس، به مثابه پلی میان اصول و قربات، سالک را به وادی الفت و نزدیکی با حق رهنمون می‌سازد.

۳. مراتب انس و شمول آن

انس، برخلاف تفسیر محدود شارح، به تمامی مراتب وجود، از ذات، صفات، و افعال گرفته تا احدیت، واحدیت، و کثرت، تعلق دارد. خواجه، انس را در شهود حضرة الهی تعریف کرده، که شامل تمامی ظهورات حق است. این شمول، انس را از محدودیت به احدیت، که شارح به خطا بر آن تأکید کرده، رها می‌سازد. انس ذات، انس صفات، انس افعال، و انس ظهور، همگی مراتبی‌اند که سالک در ظرف انس به آن‌ها دست می‌یابد.

جمع‌بندی بخش نخست

انس اضمحلال، به‌عنوان مرتبه‌ای متعالی در سلوک عرفانی، سالک را به شهود حضرة الهی و اضمحلال در نور حق رهنمون می‌سازد. این مقام، که پس از یقین و در سلسله اصول قرار دارد، مقدمه‌ای برای قربات است و به تمامی مراتب وجود تعلق دارد. تعریف خواجه، با تأکید بر شهود حضرة الهی، انس را فراگیر و جامع معرفی می‌کند، در حالی که تفسیر شارح با محدودیت به احدیت، از عمق این مقام می‌کاهد.

بخش دوم: نقد تفسیر شارح و محدودیت‌های عرفان معمول

۱. نقد مفهوم بطلان

شارح، انس اضمحلال را به «بطلان الرسم» تفسیر کرده، که به معنای بریدگی، تکه‌تکه شدن، یا به‌هم‌ریختگی است. این تفسیر، به خطا، اضمحلال را با نابودی و عدم پیوند می‌دهد. در عرفان اسلامی، بطلان به معنای سلب وجود یا سستی مراتب نیست؛ بلکه مراتب وجود، تعیّن، و تبدل حاکم‌اند. اضمحلال، به سان قندی است که در آب حل می‌شود، نه آنکه نابود گردد. این قند، هویت خود را از دست می‌دهد، اما اثرش (شیرینی) در آب باقی می‌ماند، و این تحول وجودی، با بطلان تفاوت دارد.

درنگ: بطلان، به معنای نابودی یا به‌هم‌ریختگی، در عرفان جایی ندارد؛ اضمحلال، تحول وجودی در حق است که با حفظ اثر وجودی سالک همراه است.

۲. نقد افزودن احدیت

شارح، با افزودن «احدیت» به شهود حضرة الهی، انس را به مرتبه‌ای خاص محدود کرده است. خواجه، انس را در شهود حضرة الهی تعریف کرده، که شامل تمامی مراتب، از ذات تا کثرت، می‌شود. افزودن احدیت، حضرة الهی را مقید می‌سازد و از جامعیت آن می‌کاهد. انس، به تمامی ظهورات حق، از احدیت و واحدیت گرفته تا صفات و افعال، تعلق دارد، و این شمول، ویژگی کلیدی تعریف خواجه است.

۳. تفاوت خواجه و شارح

خواجه عبدالله انصاری، عارفی چکیده است که عرفان در ذات او ریشه دارد، در حالی که شارح، عالمی ربانی است که به عرفان چسبیده و فاقد عمق شهودی خواجه است. عرفان چکیده، نطفه‌ای ذاتی است که در وجود عارف شکوفا می‌شود، اما عرفان چسبیده، اکتسابی و مبتنی بر دانش نظری است. این تمایز، ریشه خطاهای شارح در تفسیر انس اضمحلال را آشکار می‌سازد.

۴. محدودیت‌های عرفان معمول

عرفان مطرح در متون نظری، مانند منازل السائرین و مصباح، عرفان معمول است، نه عرفان عالی. این عرفان، محدود به زمان و تاریخ شده و از تبیین مقامات متعالی، مانند تعیّن، تشخص، و توحید، ناتوان است. عرفان معمول، به دلیل تأکید بر گفتار و نظریه‌پردازی، از اصالت عرفانی فاصله گرفته و در قرون اخیر، به علمی لکه‌دار و بدنام تبدیل شده است.

جمع‌بندی بخش دوم

تفسیر شارح از انس اضمحلال، با افزودن مفاهیمی چون بطلان و احدیت، از تعریف جامع خواجه فاصله گرفته است. عرفان معمول، به دلیل محدودیت‌های نظری و تاریخی، از تبیین مقامات عالی عاجز است و به بدنامی گرفتار شده. تمایز میان عرفان چکیده و چسبیده، ریشه این خطاها را نشان می‌دهد و بر ضرورت بازگشت به عرفان شهودی تأکید می‌کند.

بخش سوم: محدودیت و امکان بیان انس

۱. محدودیت عقل در بیان انس

انس اضمحلال، به دلیل ذوقی و قلبی بودن، فراتر از قواعد عقل صوری و کلاسیک است. خواجه و شارح، هر دو، بر این نکته تأکید دارند که انس قابل بیان عینی، تعیین حد، یا درک کنه نیست. عقل، به سان اداره‌ای منظم، تلاش می‌کند انس را با عبارات صوری تبیین کند، اما در این راه ناکام می‌ماند، زیرا انس، حالتی دل‌مدار و شهودی است که از چارچوب‌های عقلانی فراتر می‌رود.

درنگ: انس اضمحلال، به دلیل ذوقی و قلبی بودن، از تبیین کامل عقل صوری عاجز است، اما این محدودیت، امکان بیان نسبی آن را نفی نمی‌کند.

۲. ضرورت بیان انس

اگر انس اضمحلال قابل بیان نباشد، مقامات بعدی، مانند غنا، حکمت، بصیرت، و نهایات، نیز غیرقابل تبیین خواهند بود. انس، به‌عنوان مقدمه قربات، باید به گونه‌ای بیان شود که سالک بتواند مسیر سلوک را ادامه دهد. این ضرورت، محدودیت مطلق عقل را نقد می‌کند و بر امکان تبیین نسبی انس تأکید دارد.

۳. انس و تجربه ذوقی

انس، به تعبیر عرفانی، مانند حلوای تن‌تنانی است که تا نخوری، نداني. این تمثیل، بر ذوقی بودن انس تأکید دارد، اما مانع بیان عقلانی آن نیست. سالک، با تجربه انس، به شهودی دست می‌یابد که فراتر از عبارات است، اما این تجربه، با مراتب پایین‌تر، قابل انتقال به دیگران است.

۴. تجربه و مشاهده

انس، مانند نان گندم در دست مردم، از طریق مشاهده و تجربه دیگران قابل فهم است، بدون نیاز به چشیدن مستقیم. این تمثیل، نشان می‌دهد که انس، حتی برای کسانی که آن را تجربه نکرده‌اند، با انتقال تجربه و مشاهده قابل درک است. عقل، در مرتبه تنزیل، می‌تواند انس را به دیگران منتقل کند.

جمع‌بندی بخش سوم

انس اضمحلال، به دلیل ذوقی بودن، از تبیین کامل عقل صوری عاجز است، اما این محدودیت مطلق نیست. ضرورت بیان انس، به‌عنوان مقدمه قربات، امکان تبیین نسبی آن را تأیید می‌کند. تمثیلات حلوا و نان گندم، بر ذوقی بودن و امکان انتقال انس از طریق تجربه و مشاهده تأکید دارند.

بخش چهارم: انس و وصول به حق

۱. انس و وصول به تحقق

انس اضمحلال، وصول به تحقق الهی است که با فنا در حق همراه است. این فنا، به معنای نابودی نیست، بلکه تحول وجودی است که سالک در آن، تعیّن خویش را در برابر حق از دست می‌دهد. مانند کودکی که از ترس خود را از دست می‌دهد یا انسانی که در برابر عظمت حق، به سستی و تلاشی می‌رسد، سالک در انس اضمحلال، هویت خود را در نور حق ذوب می‌کند.

درنگ: انس اضمحلال، وصول به تحقق الهی است که با فنا در حق، نه به معنای نابودی، بلکه به سان تحول وجودی در حضرة حق همراه است.

۲. تمثیل قند و مراتب اضمحلال

اضمحلال، به سان قندی است که در آب حل می‌شود. در مرتبه نخست، قند در آب سرد حل شده و تعیّن آن باقی می‌ماند. با جوشاندن، تعیّن کمتر می‌شود، و در مرتبه نهایی، قند در آتش جوشانده شده و به لاتعین کامل می‌رسد. این مراتب، نشان‌دهنده تحول وجودی سالک در انس اضمحلال است که از تعیّن اولیه به وحدت با حق می‌رسد.

۳. امکان بیان تجربه انس

انس، مانند تجربه یافتن طلا یا کتک خوردن، قابل بیان است. سالک می‌تواند تجربه خود را، حتی در مراتب پایین‌تر، به دیگران منتقل کند. این انتقال، با عباراتی مانند «نمی‌دانی چه به سرم آمد» آغاز می‌شود، اما همین عبارات، فهم اولیه‌ای از انس را به دیگران می‌رساند. عقل، در مرتبه تنزیل، این تجربه را تبیین می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

انس اضمحلال، وصول به تحقق الهی است که با فنا در حق، به معنای تحول وجودی، همراه است. تمثیل قند، مراتب این تحول را از تعیّن به لاتعین نشان می‌دهد. امکان بیان انس، حتی در مراتب پایین‌تر، از طریق عقل و تجربه تأیید می‌شود، و این بیان، راه را برای فهم دیگران هموار می‌سازد.

بخش پنجم: انتقال انس و نقش عارف کامل

۱. شیوه‌های انتقال انس

انس، به سه شیوه قابل انتقال است: نخست، با عقل در مرتبه تنزیل، که انس را به صورت عبارات عقلانی تبیین می‌کند. دوم، با حس، که نیازمند تجربه مشترک میان سالک و مخاطب است. سوم، انتقال شهودی توسط اولیا و انبیا، که بدون نیاز به عقل و حس، دل مخاطب را به حق متصل می‌سازد. این شیوه سوم، کیمیاگری عرفانی است که عارف کامل با نگاه و حضور خود انجام می‌دهد.

درنگ: انس، با عقل (تنزیل)، حس (تجربه مشترک)، و شهود (کیمیاگری اولیا) قابل انتقال است، و شیوه شهودی، متعالی‌ترین روش است.

۲. اولیا و کیمیاگری عرفانی

اولیا و انبیا، به سان کیمیاگران عرفانی، با نگاه و حضور خود، انس را به دیگران منتقل می‌کنند. این انتقال، بدون نیاز به عقل یا حس، دل مخاطب را به عشق و توحید متصل می‌سازد. عارف کامل، مانند فردی که با سفره نان و انگور، دیگران را رصد کرده و مستعدان را به سوی حق هدایت می‌کند، تحول ناخودآگاهی در دیگران ایجاد می‌کند.

۳. تجربه عرفانی عارف

عارف کامل، در تجربه عرفانی خود، از ناسوت فراتر رفته و غذا را از ملکوت می‌خورد. این حالت، که فراتر از ظواهر مادی است، دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهد. عارف، با حضور خود، مانند رصدگری معنوی، افراد مستعد را شناسایی کرده و به سوی حق رهنمون می‌سازد.

۴. اهمیت استاد در سلوک

استاد عارف، مهم‌تر از کتاب است. حتی با خواندن روزنامه در محضر او، شاگرد می‌تواند به دانش و معرفت دست یابد. عارف کامل، بدون نیاز به درس رسمی، مانند فصوص یا مصباح، شاگرد را به معرفت الهی می‌رساند. این انتقال، نتیجه شهود و حضور عارف است، نه ابزارهای متعارف.

جمع‌بندی بخش پنجم

انس، با عقل، حس، و شهود قابل انتقال است، و شیوه شهودی اولیا، متعالی‌ترین روش است. عارف کامل، با حضور و کیمیاگری عرفانی، دیگران را تحول می‌دهد. تجربه عرفانی عارف، فراتر از ناسوت، و نقش استاد، فراتر از کتاب، در سلوک عرفانی کلیدی است.

بخش ششم: تربیت عرفانی و تحول ناخودآگاه

۱. دو سبک تربیتی

تربیت عرفانی، دو سبک دارد: نصیحت مستقیم (گفتاری) و تربیت ناخودآگاه (سیستماتیک). نصیحت مستقیم، مانند گفتن «این کار را بکن»، تنها برای مؤمنان آماده مفید است، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ (سوره الذاریات: ۵۵، : «و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سود می‌دهد»). تربیت ناخودآگاه، با ایجاد تحول درونی، مؤثرتر است و جامعه را به سوی خیر هدایت می‌کند.

درنگ: تربیت عرفانی، با نصیحت مستقیم برای مؤمنان و تربیت ناخودآگاه برای همگان، تحول درونی ایجاد می‌کند، و سبک دوم مؤثرتر است.

۲. نقد عرفان گفتاری

عرفان گفتاری، به دلیل زیاده‌گویی در قرون اخیر، به علمی لکه‌دار و بدنام تبدیل شده است. برخی، برای گریز از این بدنامی، عرفان عملی را به «اخلاق عملی» تغییر نام داده‌اند. این تغییر، نتیجه سوءتفاهم‌ها و انحرافات در تبیین عرفان است که از اصالت آن کاسته است.

۳. تحول ناگهانی و انباشت تاریخی

تحول عرفانی، مانند کورک، نتیجه انباشت تاریخی، ژنتیکی، و معنوی است که ناگهان در فردی شکوفا می‌شود. شهادت، نمونه‌ای از این تحول است که ثمره خیرات و عبادات نسل‌های پیشین در یک نفر متجلی می‌گردد. این انباشت، مانند نطفه‌ای است که در لحظه‌ای خاص گل می‌کند.

۴. عارفان لدنی

عارفان لدنی، مانند ابن‌سینا و خواجه عبدالله انصاری، بدون درس رسمی، به معرفت الهی دست می‌یابند. این معرفت، نتیجه نبوغ و شهود ذاتی است که فراتر از آموزش‌های متعارف عمل می‌کند. عارف لدنی، مانند شکوفه‌ای است که بی‌نیاز از مدرسه، در باغ وجود می‌روید.

جمع‌بندی بخش ششم

تربیت عرفانی، با دو سبک گفتاری و ناخودآگاه، تحول ایجاد می‌کند، و سبک ناخودآگاه مؤثرتر است. عرفان گفتاری، به دلیل زیاده‌گویی، بدنام شده، و تحول عرفانی، نتیجه انباشت تاریخی است. عارفان لدنی، با شهود ذاتی، فراتر از آموزش رسمی به معرفت می‌رسند.

بخش هفتم: نیاز به عبادت و نظام‌مندی عرفانی

۱. نقش عبادت و مناجات

عبادت، مناجات، و انس با قرآن کریم، برای دریافت معرفت الهی ضروری‌اند. این اعمال، دل را آماده پذیرش فیض الهی می‌کنند، اما نباید به خیالات و توهمات غیرواقعی منجر شوند. عبادت، مانند خاکی حاصلخیز است که بذر معرفت در آن کاشته می‌شود.

درنگ: عبادت و مناجات، مقدمه دریافت معرفت الهی‌اند، اما باید از خیالات غیرواقعی مصون بمانند.

۲. نظام‌مندی عرفانی در جامعه

عرفان حقیقی، نیازمند نظام‌مندی در جامعه است تا تحول ناخودآگاه را در همگان ایجاد کند. این نظام‌مندی، به سان سیستمی پنهان، افراد را به سوی خیر و توحید هدایت می‌کند، بدون نیاز به نصیحت مستقیم. جامعه عرفانی، مانند باغی است که هر گل در آن به اقتضای خود شکوفا می‌شود.

۳. عارف و شاگرد

عارف کامل، معرفت خود را به شاگرد منتقل می‌کند، حتی بدون نیاز به کتاب یا ابزار رسمی. این انتقال، مانند نسیمی است که روح شاگرد را به سوی حق می‌وزاند. عارف، با رصدت معنوی، شاگران مستعد را یافته و هدایت می‌کند.

۴. عارف و نور علی نور

عارف کامل، با ترکیب عقل، شهود، و توانایی تربیتی، به نور علی نور می‌رسد. او، مانند خورشیدی است که با نور خود، تاریکی‌های وجود دیگران را روشن می‌کند. این عارف، هم عقل را ارج می‌نهد، هم شهود را، و هم تربیت را، و شاگرد را به کمال می‌رساند.

جمع‌بندی بخش هفتم

عبادت و مناجات، مقدمه معرفت الهی‌اند، و نظام‌مندی عرفانی، تحول ناخودآگاه را در جامعه ایجاد می‌کند. عارف کامل، با انتقال معرفت و ترکیب عقل و شهود، شاگرد را به نور می‌رساند و جامعه را به سوی خیر هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با بازنویسی درس‌گفتار جلسه ۴۲۷ منازل السائرین، مقام انس اضمحلال را به‌عنوان یکی از عمیق‌ترین منزلگاه‌های عرفانی تبیین کرد. انس اضمحلال، سالک را به وصول در حق و تحول وجودی در حضرة الهی رهنمون می‌سازد، جایی که تعیّنات او در نور حق مضمحل می‌شود. تعریف خواجه، با شمول تمامی مراتب وجود، از تفسیر محدود شارح فراتر می‌رود. عرفان معمول، به دلیل تأکید بر گفتار، از اصالت عرفانی فاصله گرفته، اما عرفان حقیقی، با انتقال شهودی و نظام‌مندی، تحول ناخودآگاه را در افراد و جامعه ایجاد می‌کند. آیه ذَكِّرْ فَابِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ، محدودیت نصیحت مستقیم را نشان می‌دهد و بر تربیت ناخودآگاه تأکید دارد. تمثیلات قند، کورک، و شهادت، تحول عرفانی را نتیجه انباشت تاریخی و شهود می‌دانند. عارف کامل، با کیمیاگری عرفانی، دیگران را به نور حق می‌رساند.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده