در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 431

متن درس

منازل السائرین: تأملاتی در مراتب انس

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۳۱)

دیباچه

کتاب منازل السائرین، اثر جاویدان خواجه عبدالله انصاری، چونان چراغی فروزان در مسیر سلوک عرفانی، سالکان را به سوی قله‌های قرب الهی رهنمون می‌سازد. این اثر، با تبیین مراتب سلوک در قالب منازل، هر یک را چون پله‌ای از نردبان معراج به تصویر می‌کشد. درس‌گفتار حاضر، برگرفته از جلسه ۴۳۱ آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی مرتبه سوم از مقام انس، یعنی اضمحلال فی شهود الحضرة، می‌پردازد. این مرتبه، که چونان محو شدن شبنم در برابر آفتاب بی‌کران الهی است، اوج شهود و وحدت با حق را نمایان می‌سازد.

بخش نخست: تبیین مرتبه سوم انس

تعریف اضمحلال فی شهود الحضرة

بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ (به نام خداوند بخشنده مهربان، ترجمه فولادوند). درس‌گفتار با این آیه شریفه از قرآن کریم آغاز می‌شود و مرتبه سوم انس را چنین تبیین می‌کند: «الدرجة الثالثة من الأنس هي اضمحلال في شهود الحضرة لا يعبر عن عينه ولا يشار إلى حده ولا يوقف على كنهه». این مرتبه، چونان محو شدن ذره‌ای در اقیانوس بی‌کران الهی، سالک را در شهود حضور حق مضمحل می‌سازد، به‌گونه‌ای که حقیقت او از دسترس عبارات، حدود و کنه‌شناسی عقل فراتر می‌رود. اضمحلال، نه نابودی وجود، بلکه رفع تعینات نفسانی است که سالک را به وحدت با حق می‌رساند. این مقام، مانند قله‌ای رفیع در سلوک عرفانی، سالک را به جایی می‌برد که جز حق نمی‌بیند و جز در حق نمی‌زیَد.

نکته کلیدی: مرتبه سوم انس، اضمحلال در شهود حضور الهی است که سالک را از تعینات نفسانی رها ساخته و به شهود محض حق می‌رساند. این مقام، فراتر از عبارات، حدود و کنه‌شناسی عقل است.

ویژگی‌های مقام اضمحلال

درس‌گفتار، سه ویژگی بنیادین مقام اضمحلال را چنین برمی‌شمارد:

  • لا یعبر عن عینه: حقیقت سالک، مانند گوهری در دل صدف، فراتر از عبارات عقلی است و زبان از توصیف آن عاجز می‌ماند.
  • لا یشار إلى حده: حد سالک، چونان نسیمی بی‌کران، قابل اشاره نیست، زیرا در اضمحلال، تعینات او محو شده و جز حضور حق باقی نمی‌ماند.
  • لا یوقف على کنهه: کنه سالک، مانند رازی در عمق اقیانوس، غیرقابل احاطه است، زیرا او در حق مضمحل شده و جز جلوه حق در او دیده نمی‌شود.

این ویژگی‌ها، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، حقیقت مقام انس را روشن می‌سازند و بر ناتوانی عقل و زبان در احاطه بر این مقام تأکید دارند.

نکته کلیدی: مقام اضمحلال، سالک را از تعینات نفسانی رها ساخته و او را در شهود محض حق غرق می‌کند، به‌گونه‌ای که حقیقت، حد و کنه او فراتر از عبارات، اشاره و احاطه است.

نقد دیدگاه خواجه در نفی تعبیر و اشاره

درس‌گفتار، دیدگاه خواجه عبدالله انصاری مبنی بر ناتوانی از تعبیر، اشاره و احاطه بر کنه انس را مورد نقد قرار می‌دهد. برخلاف نظر خواجه، عارف کامل، چونان کیمیاسازی ماهر، قادر است حس انس را به دیگران منتقل کند، عبارتی برای آن بیاورد و به حد آن اشاره نماید. این توانایی، مانند نوری است که از خورشید وجود عارف کامل ساطع شده و تاریکی‌های نفسانی دیگران را روشن می‌سازد. درس‌گفتار تأکید می‌کند که عارف متوسط، تنها در صورت وجود زمینه مساعد در مخاطب، می‌تواند حس انس را منتقل کند، اما عارف کامل، بدون نیاز به زمینه‌سازی، این حس را مستقیماً القا می‌کند.

نکته کلیدی: عارف کامل، برخلاف نظر خواجه، قادر است حس انس را تعبیر کند، به آن اشاره نماید و کنه آن را منتقل سازد، مانند کیمیاسازی که مس وجود دیگران را به طلای معرفت بدل می‌کند.

تمثیل سرمایه‌دار و گدا

برای تبیین امکان انتقال انس، درس‌گفتار از تمثیلی فاخر بهره می‌جوید: عارف کامل، مانند سرمایه‌داری است که می‌تواند با بخشیدن ثروت معرفت، گدای فقیر را به غنای شهود برساند. این انتقال، مانند ریختن آب زلال در کوزه‌ای تشنه، حس انس را در وجود مخاطب ایجاد می‌کند. عارف متوسط، تنها در صورتی می‌تواند این حس را منتقل کند که مخاطب زمینه مساعدی داشته باشد، مانند خاکی که آماده پذیرش بذر است. اما عارف کامل، چونان خورشیدی بی‌نیاز از زمینه، نور خود را به همه می‌تاباند و حس انس را در دل‌ها القا می‌کند.

بخش دوم: نقد شرح عبدالرزاق کاشانی

خلط مفاهیم انس، حقیقت و جلال

درس‌گفتار، شرح عبدالرزاق کاشانی را به دلیل خلط مفاهیم انس، حقیقت و جلال مورد نقد قرار می‌دهد. شارح، انس را که مرتبه‌ای متوسط در سلوک عرفانی است، با حقیقت، که مرتبه‌ای عالی و مرتبط با ذات بی‌تعین الهی است، و جلال، که صفتی از صفات الهی است، درهم آمیخته است. این خلط، مانند بستن مهره‌ای نامناسب به پیچی ناسازگار در مکانیک، به بی‌نظمی و آشفتگی در تبیین عرفانی منجر شده است. انس، چونان نسیمی است که دل را به سوی حق می‌کشاند، در حالی که حقیقت، اقیانوسی بی‌کران است که همه تعینات را در خود محو می‌کند. جلال نیز، چونان هیبت کوهی عظیم، تنها یکی از صفات الهی است و با حقیقت ذات تفاوت ماهوی دارد.

نکته کلیدی: خلط انس، حقیقت و جلال در شرح کاشانی، به دلیل فقدان ربط موضوعی، به بی‌نظمی در تبیین عرفانی منجر شده و از جامعیت مقام انس می‌کاهد.

نقد تفسیر اضمحلال به بطلان

شارح، اضمحلال را به بطلان الرسم تفسیر کرده و آن را نابودی تعینات دانسته است. درس‌گفتار این تفسیر را نادرست می‌خواند: «الاضمحلال ليس بمعنى البطلان بل رفع التعينات». بطلان، نابودی مطلق را تداعی می‌کند، در حالی که اضمحلال، مانند محو شدن رنگ در نور، رفع تعینات نفسانی است بدون نابودی وجود. این نقد، چونان چراغی است که تاریکی سوءتفاهم را از میان می‌برد و حقیقت اضمحلال را روشن می‌سازد.

نقد محدود کردن شهود به احدیت

خواجه، شهود را به الحضرة به‌صورت عام بیان کرده، اما شارح آن را به الحضرة الأحدیة محدود ساخته است: «في شهود الحضرة يشمل كل المراتب، لا الأحدية فقط». انس، چونان رودی خروشان، همه مراتب فعل، صفت، ذات، تعین و لاتعین را دربرمی‌گیرد. شارح، با افزودن قید احدیت، مانند کسی است که دریا را در کوزه‌ای محصور کند و از وسعت آن غافل ماند. درس‌گفتار تأکید می‌کند که انس، محدود به احدیت نیست و شامل شهود در همه مراتب الهی است.

نکته کلیدی: شهود الحضرة، همه مراتب الهی (فعل، صفت، ذات، تعین و لاتعین) را دربرمی‌گیرد و محدود کردن آن به احدیت، از جامعیت مقام انس می‌کاهد.

تفاوت عرفان چکیده و چسبیده

درس‌گفتار، میان عرفان خواجه عبدالله انصاری و عبدالرزاق کاشانی تمایز قائل می‌شود. خواجه، عارفی چکیده است که معرفت را چونان چشمه‌ای زلال از سرچشمه شهود می‌جوشاند، اما کاشانی، عالمی است که عرفان را به‌صورت اکتسابی و عقلی آموخته و در دام تعینات عقلی گرفتار مانده است. این تفاوت، مانند فاصله میان آفتاب و سایه است: خواجه نور محض شهود را می‌تاباند، در حالی که شارح تنها انعکاسی از آن را بازمی‌تاباند.

نکته کلیدی: عرفان چکیده خواجه، معرفتی لدنی و شهودی است که انس را با دقت تبیین می‌کند، اما عرفان چسبیده کاشانی، به دلیل محدودیت‌های عقلی، به خلط مفاهیم دچار شده است.

نقد استناد جعلی به امیرالمؤمنین علیه‌السلام

درس‌گفتار، استناد شارح به کلامی منسوب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام را جعلی و نادرست می‌داند. این استناد، به دلیل فقدان سند معتبر و ناسازگاری با حکمت کلام معصوم، فاقد اعتبار است. کلام معصوم، مانند گوهری ناب، از هر گونه خطا مبراست، و استناد جعلی، چونان پرده‌ای تیره، اعتبار علمی شارح را مخدوش می‌سازد.

تمثیل مکانیکی و ضرورت ربط موضوعی

درس‌گفتار، با بهره‌گیری از تمثیلی مکانیکی، بر ضرورت ربط موضوعی در عرفان تأکید می‌ورزد: «عرفان، مانند مکانیک، نیازمند ربط است». همان‌گونه که در مکانیک، هر مهره به پیچ خاص خود می‌خورد، در عرفان نیز مفاهیم باید در جایگاه مناسب خود به کار روند. خلط انس، حقیقت و جلال، مانند بستن مهره‌ای ناسازگار به پیچی نامناسب، به بی‌نظمی و ناکارآمدی منجر می‌شود. این تمثیل، چونان آینه‌ای، اهمیت نظم و دقت در تبیین مفاهیم عرفانی را بازمی‌تاباند.

نکته کلیدی: عرفان، مانند مکانیک، نیازمند ربط موضوعی است. خلط مفاهیم انس، حقیقت و جلال، به بی‌نظمی در تبیین عرفانی منجر می‌شود.

نقد عرفان کلی‌باف و درویشی

درس‌گفتار، عرفان کلی‌باف و درویشی را به دلیل فقدان ربط موضوعی و نظام‌مندی مورد نقد قرار می‌دهد. این نوع عرفان، مانند بادی پراکنده، به آشفتگی و کلی‌گویی منجر می‌شود و از دستیابی به مراتب عالی بازمی‌ماند. در مقابل، عرفان خواجه عبدالله انصاری، چونان بنایی استوار، با نظم و دقت، معارف عرفانی را تبیین می‌کند.

تمثیل منبری و خلط مفاهیم

درس‌گفتار، با تمثیلی طنزآمیز، خلط مفاهیم توسط شارح را به منبری‌هایی تشبیه می‌کند که همه چیز را به یک موضوع، مانند رود کارون، ربط می‌دهند. این خلط، مانند درهم‌آمیختن در و دروازه، از فقدان ربط موضوعی ناشی می‌شود و به آشفتگی در تبیین معارف منجر می‌گردد.

بخش سوم: امکان انتقال مراتب انس

نقش حس در انتقال انس

درس‌گفتار، حس انس را ابزار اصلی انتقال مراتب عرفانی می‌داند. عارف متوسط، با ایجاد حس انس در مخاطبی که زمینه مساعد دارد، می‌تواند این حس را منتقل کند، مانند باغبانی که بذری را در خاک حاصلخیز می‌کارد. اما عارف کامل، چونان خورشیدی بی‌نیاز از زمینه، حس انس را مستقیماً به دیگران القا می‌کند، مانند نوری که تاریکی را بی‌درنگ می‌زداید.

نکته کلیدی: حس انس، ابزار انتقال مراتب عرفانی است. عارف کامل، بدون نیاز به زمینه‌سازی، این حس را مستقیماً القا می‌کند، در حالی که عارف متوسط به زمینه مساعد وابسته است.

ملاک‌های انتقال مراتب

درس‌گفتار، ملاک انتقال مراتب عرفانی را قدرت عارف و زمینه‌های مساعد در گیرنده می‌داند. عواملی چون نیت خیر، رزق الهی، و مسانخت (قرابت روحی) در این انتقال نقش دارند. مسانخت، مانند کلیدی است که قفل دل‌ها را می‌گشاید و انتقال معرفت را تسهیل می‌کند. این اصل، ریشه در حدیث «الأرواح جنود مجندة» دارد که به هماهنگی روحی میان موجودات اشاره می‌کند.

نقش تقدیرات در هدایت و گمراهی

درس‌گفتار، تقدیرات را به‌منزله اسباب و علل الهی می‌داند که در هدایت یا گمراهی افراد نقش دارند. تقدیرات، مانند نخی نامرئی، مسیر وجودی انسان را رقم می‌زنند. برای مثال، عایشه، با وجود محبت به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، به دلیل بغض به اهل بیت علیهم‌السلام، از هدایت بازماند، در حالی که خدیجه سلام‌الله‌علیها به دلیل هماهنگی وجودی، هدایت یافت. این تفاوت، مانند دو شاخه از یک درخت است که یکی به سوی نور و دیگری به سوی تاریکی می‌روید.

نکته کلیدی: تقدیرات، به‌منزله اسباب الهی، در هدایت یا گمراهی نقش دارند. هماهنگی وجودی (مسانخت) و نیت خیر، انتقال معرفت را تسهیل می‌کنند.

دعای خیر و توکل بر خدا

درس‌گفتار، با استناد به دعای «اللهم افعل بی ما أنت أهله ولا تفعل بی ما أنا أهله» (خدایا با من چنان کن که شایسته توست، نه آن‌گونه که من شایسته‌ام)، بر ضرورت توکل بر خدا و طلب خیر الهی تأکید می‌ورزد. این دعا، مانند کلیدی است که درهای رحمت الهی را می‌گشاید و سالک را از خطاهای نفسانی مصون می‌دارد.

ناتوانی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در هدایت عایشه

درس‌گفتار، با اشاره به عایشه، تأکید می‌کند که حتی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، با وجود اقتدار الهی، نتوانست او را به دلیل بغض به اهل بیت علیهم‌السلام هدایت کند. این ناتوانی، نه از ضعف پیامبر، بلکه از نبود زمینه مساعد در عایشه ناشی شده است، مانند خاکی که بذر هدایت در آن نمی‌روید. این مثال، مانند آینه‌ای، نقش تقدیرات و زمینه‌های وجودی را در هدایت یا گمراهی بازمی‌تاباند.

بخش چهارم: نقد ماهیت‌گرایی و امکان تحول وجودی

نقد فلسفه ماهیت

درس‌گفتار، فلسفه ماهیت را به دلیل ایجاد محدودیت و کثرت مورد نقد قرار می‌دهد. ماهیت، مانند قفسی است که وجود سیال انسان را محصور می‌کند و او را از تحول بی‌نهایت بازمی‌دارد. این دیدگاه، که ریشه در فلسفه ارسطویی دارد، جوامع اسلامی را از شکوفایی بازداشته است. درس‌گفتار تأکید می‌کند که با نفی ماهیت، وجود مانند رطوبتی سیال است که به باران، برف یا تگرگ تبدیل می‌شود و هیچ محدودیتی در تحول آن وجود ندارد.

نکته کلیدی: ماهیت، به‌منزله قفسی است که وجود سیال انسان را محدود می‌کند. نفی ماهیت، امکان تحول بی‌نهایت را فراهم می‌سازد.

تمثیل رطوبت و تحول

درس‌گفتار، با تمثیلی فاخر، وجود را به رطوبتی تشبیه می‌کند که می‌تواند به باران، برف یا تگرگ تبدیل شود. این سیالیت، مانند اصل «کل شیء فی کل شیء»، نشان‌دهنده امکان تحول بی‌نهایت وجود است. با نفی ماهیت، انسان می‌تواند از هر تعینی به تعینی دیگر منتقل شود، مانند گلی که از خاک به گلبرگ و از گلبرگ به عطر تبدیل می‌گردد.

نقد تربیت‌ناپذیری

درس‌گفتار، دیدگاه سنتی «تربیت نااهل چون گردکان بر گنبد است» را نقد می‌کند و تأکید می‌ورزد که با نفی ماهیت، همه انسان‌ها قابل تربیت‌اند. مثال تربیت حیوانات در غرب، مانند سگ‌ها و گربه‌ها، نشان‌دهنده امکان تحول وجودی است. این دیدگاه، مانند نسیمی تازه، تصورات محدود سنتی را می‌زداید و بر ظرفیت بی‌نهایت انسان برای رشد تأکید دارد.

تمثیل دیوار مرگ

درس‌گفتار، با تمثیل دیوار مرگ، امکان غلبه بر موانع سلوک را نشان می‌دهد. همان‌گونه که موتورسوار با سرعت و مسیر درست از دیوار مرگ بالا می‌رود، سالک نیز با تهذیب نفس و سلوک صحیح می‌تواند به مراتب عالی عرفانی دست یابد. این تمثیل، مانند چراغی است که مسیر سلوک را روشن می‌سازد.

امکان الله شدن

درس‌گفتار، با الهام از سلوک موسی کلیم‌الله، تأکید می‌کند که با نفی ماهیت، انسان می‌تواند به مراتب ربوبی دست یابد و «الله شود». این امکان، مانند قله‌ای است که سالک با سلوک و تهذیب نفس به آن می‌رسد، و تجلی صفات الهی در وجود او نمایان می‌شود.

نکته کلیدی: با نفی ماهیت، انسان می‌تواند به مراتب ربوبی دست یابد و تجلی صفات الهی را در وجود خود متجلی سازد، مانند موسی کلیم‌الله.

نقد عقب‌ماندگی مسلمین

درس‌گفتار، عقب‌ماندگی جوامع اسلامی را به فلسفه ماهیت‌گرایی نسبت می‌دهد. این فلسفه، با تحمیل محدودیت‌های کثرت، مانع شکوفایی انسان‌ها شده است. درس‌گفتار، با استناد به حدیث «الناس على دین ملوکهم»، نقش علما و فلاسفه را در این محدودیت برجسته می‌کند. این نقد، مانند تیغی است که پرده‌های جهل را می‌درد و راه رهایی را نشان می‌دهد و عظمت وجودی انسان را بازمی‌تاباند و نشان می‌دهد که با سلوک و تهذیب، هر انسانی می‌تواند به قله‌های عظمت دست یابد.

نقد ترس از بزرگی

درس‌گفتار، ترس از بزرگی را به گدایی تشبیه می‌کند که از نان درسته می‌ترسد. این ترس، مانند سایه‌ای است که مانع تابش نور وجودی انسان می‌شود. جامعه‌ای که به محدودیت‌های ماهیت عادت کرده، از پذیرش مراتب عالی می‌گریزد، مانند گدایی که نان کامل را به ظن مسموم بودن رد می‌کند.

نقد انتخاب رئیس‌جمهور

درس‌گفتار، آشوب در انتخاب رئیس‌جمهور را به ماهیت‌گرایی نسبت می‌دهد که با ایجاد کثرت و رقابت، مانع شایسته‌سالاری می‌شود. این نقد، مانند زنگ بیداری است که جامعه را به سوی وحدت و انتخاب شایسته دعوت می‌کند.

امکان نبوت همگانی

درس‌گفتار، با استناد به اصل «لا تفاوت فی خلق الرحمن»، تأکید می‌کند که همه انسان‌ها استعداد نبوت و اتصال به حق را دارند. ماهیت‌گرایی، مانند قفلی است که این استعداد را محبوس کرده است. نفی ماهیت، مانند کلیدی است که این استعداد را آزاد می‌سازد.

نکته کلیدی: همه انسان‌ها استعداد نبوت و اتصال به حق دارند. نفی ماهیت، این استعداد را آزاد کرده و امکان تحول بی‌نهایت را فراهم می‌سازد.

نقد علما و شاهان

درس‌گفتار، علما و شاهان را به دلیل تحمیل محدودیت‌های ماهیت مورد نقد قرار می‌دهد. اینان، مانند باغبانانی ناکارآمد، مانع شکوفایی درخت وجود انسان شده‌اند. عرفان، با تأکید بر وحدت وجود، انسان را به سوی عظمت و اصالت وجودی رهنمون می‌سازد.

تمثیل شاه انگلستان

درس‌گفتار، با تمثیلی طنزآمیز، شاه انگلستان را به عروسکی تشبیه می‌کند که در بند ماهیت‌گرایی است. این مثال، مانند آینه‌ای است که پوچی محدودیت‌های ماهیت را نشان می‌دهد و انسان را به رهایی از این بند دعوت می‌کند.

انسان به‌منزله چکیده خدا

درس‌گفتار، انسان را چکیده خدا و حامل اسماء و صفات الهی می‌داند. ماهیت، مانند قفسی است که این عظمت را محدود می‌کند. با نفی ماهیت، انسان می‌تواند چونان آینه‌ای، جمال و جلال الهی را بازتاب دهد.

نکته کلیدی: انسان، چکیده خدا و حامل اسماء و صفات الهی است. نفی ماهیت، این عظمت را آزاد کرده و انسان را به تجلی صفات حق رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی

درس‌گفتار جلسه ۴۳۱ آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، چونان گوهری در صدف، مرتبه سوم انس را در منازل السائرین با دقتی عرفانی تبیین کرده و با نقد شرح عبدالرزاق کاشانی، بر ضرورت ربط موضوعی در عرفان تأکید می‌ورزد. اضمحلال فی شهود الحضرة، مانند محو شدن شبنم در آفتاب، سالک را به وحدت با حق می‌رساند. نقد ماهیت‌گرایی، به‌منزله کلیدی است که قفل محدودیت‌های وجودی را می‌گشاید و امکان تحول بی‌نهایت انسان را تأیید می‌کند. تمایز عرفان چکیده و چسبیده، نقش تقدیرات در هدایت و گمراهی، و دعای خیر برای طلب صلاح الهی، از برجسته‌ترین نکات این درس‌گفتار است.

با نظارت صادق خادمی

 

کد فوتر