در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 433

متن درس





انس اضمحلال در شهود حضرة الهی: نقد عرفان سلبی و تبیین عرفان ولایی

انس اضمحلال در شهود حضرة الهی: نقد عرفان سلبی و تبیین عرفان ولایی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۳۳)

دیباچه

این نوشتار، تدوینی علمی از درس‌گفتار جلسه ۴۳۳ منازل السائرین است که به قلم آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره ایراد شده و به بررسی مرتبه سوم انس، یعنی اضمحلال در شهود حضرة الهی، می‌پردازد. این مقام، به‌عنوان یکی از منزلگاه‌های کلیدی سلوک عرفانی، سالک را به وادی وحدت با حق و رفع تعیّنات نفسانی رهنمون می‌سازد. متن حاضر، با نقدی صریح بر تفسیرهای نادرست شارح (عبدالرزاق کاشانی) و عرفان سلبی، عرفان ولایی شیعی را به‌عنوان عرفانی ایجابی، نورمحور، و قدرت‌آفرین معرفی می‌کند.

بخش نخست: تبیین انس اضمحلال و جایگاه آن در سلوک

۱. مفهوم انس اضمحلال

انس اضمحلال، به تعبیر خواجه عبدالله انصاری، مرتبه‌ای متعالی از انس است که سالک در شهود حضرة الهی، تعیّنات نفسانی خویش را از دست داده و در نور حق مضمحل می‌گردد. این اضمحلال، برخلاف تفسیر نادرست شارح، به معنای انعدام یا نابودی نیست، بلکه رفع تعیّنات و تحول وجودی در حضرة حق است. مانند شکر که در آب حل می‌شود و اثرش (شیرینی) در آب باقی می‌ماند، سالک در این مقام، هویت خویش را در حق ذوب می‌کند، اما ظهورات وجودی او در مظهر اسمای الهی باقی می‌ماند.

درنگ: انس اضمحلال، رفع تعیّنات نفسانی در شهود حضرة الهی است، نه انعدام یا نابودی وجود، بلکه تحول وجودی در نور حق است.

۲. جایگاه انس در منازل السائرین

انس، در سلسله منازل السائرین، پس از مراتب بدایات، ابواب، معاملات، و اصول قرار دارد و مقدمه‌ای برای ورود به قربات است. این مقام، که در مراتب ۱۳۰ تا ۱۴۰ سلوک جای می‌گیرد، پس از یقین پدیدار می‌شود و سالک را به وادی محبت و قرب الهی رهنمون می‌سازد. انس اضمحلال، به‌عنوان مرتبه سوم انس، سالک را از انس‌های اولیه و ثانویه فراتر برده و به شهود حضرة الهی می‌رساند.

۳. ویژگی‌های انس اضمحلال

انس اضمحلال، با ویژگی‌هایی چون عدم امکان بیان عینی (لا یعبر عن عینه)، تعیین حد (لا یشار إلی حده)، و درک کنه (لا یوقف علی کنهه) شناخته می‌شود. این مقام، به دلیل ذوقی و شهودی بودن، از چارچوب‌های عقل صوری فراتر می‌رود و سالک را به وحدت با حق می‌رساند. برخلاف دیدگاه شارح، که اضمحلال را به انعدام تفسیر کرده، این مقام، ایجابی و نورمحور است و سالک را به ظهور اسمای الهی متصل می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

انس اضمحلال، مرتبه‌ای متعالی در سلوک عرفانی است که سالک را به رفع تعیّنات نفسانی و تحول وجودی در شهود حضرة الهی هدایت می‌کند. این مقام، که در سلسله منازل السائرین پس از یقین قرار دارد، مقدمه‌ای برای قربات است و با ویژگی‌های ذوقی و شهودی، از بیان عقل صوری فراتر می‌رود. تعریف خواجه، بر ایجابی بودن این مقام تأکید دارد، در حالی که تفسیر شارح، با خطای انعدام، از حقیقت آن فاصله گرفته است.

بخش دوم: نقد تفسیر شارح و خطاهای عرفانی

۱. نقد تفسیر اضمحلال به انعدام

شارح (عبدالرزاق کاشانی)، اضمحلال را به انعدام و نابودی تفسیر کرده و این مقام را با سلب و عدم پیوند داده است. این تفسیر، به خطا، اضمحلال را از تحول وجودی به نابودی وجود تقلیل می‌دهد. اضمحلال، مانند حل شدن قند در آب است که تعیّن قند محو می‌شود، اما اثرش (شیرینی) باقی می‌ماند. این تحول، نشانه وحدت با حق است، نه نابودی وجود.

درنگ: اضمحلال، تحول وجودی در حضرة حق است، نه انعدام یا نابودی، و تفسیر شارح، با سلب‌گرایی، از حقیقت این مقام فاصله گرفته است.

۲. نقد استناد به حقیقت و جلال

شارح، با استناد نادرست به حقیقت و سبحات جلال، انس را به مقامات نهایی سلوک (منزل سیصد) پیوند داده است. انس، مقامی مبتنی بر محبت و لطافت است، در حالی که حقیقت و جلال، به شهود ذات و هیبت الهی مربوط‌اند. این استناد، با جایگاه انس در مراتب اولیه سلوک (۱۳۰-۱۴۰) ناسازگار است و نشان‌دهنده خطای شارح در فهم مقامات عرفانی است.

۳. تمایز خواجه و شارح

خواجه عبدالله انصاری، عارفی چکیده است که عرفان در ذات او ریشه دارد، در حالی که شارح، عالمی چسبیده است که به‌صورت اکتسابی به عرفان روی آورده است. عرفان چکیده، از شهود لدنی نشأت می‌گیرد، اما عرفان چسبیده، متکی به دانش نظری است و فاقد عمق شهودی است. این تمایز، ریشه خطاهای شارح در تفسیر انس اضمحلال را آشکار می‌سازد.

۴. نقد کپی‌کاری شارح

شارح، بسیاری از عبارات خود را از عفيف‌الدين طلمسانی نقل کرده و با افزودن تفسیرهای نادرست، ارزش علمی شرح را کاهش داده است. این کپی‌کاری، بدون تحلیل انتقادی، به انحراف از متن اصلی دامن زده و نشان‌دهنده فقدان نوآوری در کار شارح است. عباراتی مانند «الاضمحلال هو الانعدام» از طلمسانی اقتباس شده و با افزودن خطاهای شارح، به تحریف مفهوم اضمحلال منجر شده است.

جمع‌بندی بخش دوم

تفسیر شارح از انس اضمحلال، با خطاهایی چون انعدام، استناد نادرست به حقیقت و جلال، و کپی‌کاری از طلمسانی، از حقیقت این مقام فاصله گرفته است. تمایز میان عرفان چکیده خواجه و عرفان چسبیده شارح، ریشه این خطاها را نشان می‌دهد. نقد این تفسیرها، بر ضرورت بازگشت به عرفان شهودی و اصیل تأکید می‌کند.

بخش سوم: نقد عرفان سلبی و معرفی عرفان ایجابی

۱. نقد عرفان سلبی

عرفان سلبی، که در دیدگاه‌هایی مانند محی‌الدین ابن عربی («کلما فی الکون وهم او خیال») و مولوی («شیر علم از باد باشد») تبلور یافته، انسان را به عدم، وهم، و خیال تقلیل می‌دهد. این عرفان، با تأکید بر سلب و نفی وجود، انسان را ناتوان و ضعیف می‌سازد و از قدرت و ظهور الهی او می‌کاهد. چنین دیدگاهی، به انفعال و ضعف مسلمین در جهان منجر شده است.

درنگ: عرفان سلبی، با تقلیل انسان به عدم و وهم، او را از قدرت و ظهور الهی محروم کرده و به انفعال و ضعف مسلمین دامن زده است.

۲. عرفان ایجابی ولایی

عرفان ولایی شیعی، به‌عنوان عرفانی ایجابی، انسان را نور، ظهور، و مظهر اسمای الهی می‌داند. این عرفان، با تأکید بر عشق، معرفت، و قدرت، انسان را به قله‌های کمال رهنمون می‌سازد و از انفعال و خرافات دور می‌کند. انسان، به تعبیر جوشن کبیر، مظهر همه اسمای الهی است، جز ذات غنی، و این جایگاه والا، او را به فعل و ظهور الهی متصل می‌سازد.

۳. استناد به جوشن کبیر

جوشن کبیر، با ذکر اسمای الهی، نشان‌دهنده اشتراک صفات خدا و انسان است. انسان، علم، قدرت، کرم، لطف، و احسان دارد، مانند خدا، اما ذات غنی را ندارد. این دیدگاه، انسان را موجودی والا و مظهر حق معرفی می‌کند و از تقلیل او به عدم و وهم پرهیز می‌کند. هر اسم الهی، در انسان ظهور یافته و او را به فعل و بخشندگی رهنمون می‌سازد.

۴. مقایسه انسان و خدا

انسان، مظهر اسمای الهی است و هرچه خدا دارد، جز ذات غنی، در او ظهور یافته است. اما انسان، معصیت و ظلم دارد که خدا از آن مبراست. این مقایسه، جایگاه انسان را به‌عنوان فعل و ظهور خدا برجسته می‌کند، اما با تأکید بر فقر وجودی او، از شرک و خودپرستی پرهیز می‌نماید. انسان، مانند نوری است که از خورشید حق ساطع شده، اما خود خورشید نیست.

جمع‌بندی بخش سوم

عرفان سلبی، با تقلیل انسان به عدم و وهم، او را از قدرت و ظهور محروم کرده و به ضعف مسلمین منجر شده است. عرفان ولایی، با تأکید بر نور و ظهور، انسان را مظهر اسمای الهی می‌داند و او را به معرفت و کمال رهنمون می‌سازد. جوشن کبیر، این جایگاه والا را تأیید می‌کند و مقایسه انسان و خدا، بر فعل و ظهور انسان در برابر ذات غنی حق تأکید دارد.

بخش چهارم: نقد خرافات عرفانی و ضرورت بازسازی عرفان

۱. نقد خرافات عرفانی

عرفان خرافی، که در قالب درویشی، گدایی، کشکول، و تبرزین تبلور یافته، عرفان نیست، بلکه گمراهی است. این عرفان، با تأکید بر انفعال و پابرهنگی، انسان را از مقام والای عرفانی دور می‌کند و به ولگردی و انحطاط می‌کشاند. عرفان حقیقی، به مقام انبیا و اولیا می‌رسد و انسان را به قله‌های معرفت و قدرت هدایت می‌کند.

درنگ: عرفان خرافی، با تأکید بر گدایی و انفعال، انسان را از مقام عرفانی دور کرده و به گمراهی می‌کشاند، در حالی که عرفان حقیقی، به مقام انبیا و اولیا می‌رسد.

۲. ضرورت بازسازی عرفان

عرفان باید با رویکردی علمی و ایجابی بازسازی شود تا شاد، پویا، و عروس علوم گردد. این بازسازی، با پرهیز از خرافات و سلب‌گرایی، انسان را به معرفت، عشق، و ظهور هدایت می‌کند و از ضعف و انفعال دور می‌سازد. عرفان علمی، با نظام‌مندی و روش‌مندی، می‌تواند جامعه را به سوی خیر و کمال رهنمون سازد.

۳. عرفان محبوبین

عرفان محبوبین، که عرفان اولیای کامل است، برتر از عرفان محبین بوده و انسان را به مقام انبیا و اولیا می‌رساند. این عرفان، با تأکید بر ظهور، عشق، و معرفت، باید محور بازسازی عرفان شیعی قرار گیرد. عرفان محبوبین، مانند نوری است که دل‌ها را به حق متصل می‌سازد و از انفعال و خرافات دور می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

عرفان خرافی، با تأکید بر گدایی و انفعال، از حقیقت عرفانی فاصله گرفته و به گمراهی منجر شده است. بازسازی عرفان با رویکرد علمی و ایجابی، انسان را به معرفت و کمال هدایت می‌کند. عرفان محبوبین، به‌عنوان عرفانی متعالی، محور این بازسازی است و انسان را به مقام انبیا و اولیا می‌رساند.

بخش پنجم: نقد ضعف مسلمین و آسیب‌های اجتماعی

۱. ضعف مسلمین و عرفان سلبی

ضعف مسلمین در جهان، نتیجه پذیرش عرفان سلبی و تقلیل انسان به عدم و وهم است. این عرفان، با تضعیف روحیه و اعتمادبه‌نفس، مسلمین را به انفعال و ناتوانی کشانده است. بیش از یک میلیارد مسلمان، به دلیل این دیدگاه، در عرصه جهانی تأثیرگذاری چندانی ندارند و به حاشیه رانده شده‌اند.

درنگ: ضعف مسلمین، نتیجه عرفان سلبی است که با تقلیل انسان به عدم و وهم، او را به انفعال و ناتوانی کشانده است.

۲. نقد ضعیف‌کشی

ضعیف‌کشی در فقه و جامعه، ظلم و خلاف شرع است. مجازات مباشران (عاملان ضعیف) به‌جای اسباب (علل اصلی)، نادرست است. به تعبیر متن، «الأسباب أقدم من المباشرة» (اسباب، مقدم بر مباشرت است). فقه سنتی، با تأکید بر مباشرت، از عدالت فاصله گرفته و به ضعیف‌کشی دامن زده است. مانند کارگری که به دلیل فقر به قاچاق روی آورده و مجازات می‌شود، در حالی که اسباب اصلی (قدرتمندان) مصون می‌مانند.

۳. آسیب‌شناسی فقه سنتی

فقه سنتی، با تأکید بر مباشرت به‌جای سبب، به ضعیف‌کشی منجر شده است. این دیدگاه، که ریشه در هشتصد سال تفکر فقها دارد، عدالت را مخدوش کرده و فقرا و ضعفا را قربانی می‌کند. اصلاح فقه، با توجه به اسباب و علل اصلی، ضروری است تا از ظلم به ضعفا جلوگیری شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

ضعف مسلمین، نتیجه عرفان سلبی و پذیرش عدم و وهم است که به انفعال و ناتوانی منجر شده است. ضعیف‌کشی در فقه و جامعه، ظلم و خلاف شرع است و اصلاح فقه با توجه به اسباب، ضروری است. این نقدها، بر ضرورت بازسازی نظام فکری و اجتماعی مسلمین تأکید دارند.

بخش ششم: عرفان و تحول اجتماعی

۱. عرفان و قدرت انسانی

عرفان حقیقی، انسان را به قدرت، معرفت، و ظهور رهنمون می‌سازد. انسان، مظهر اسمای الهی است و علم، قدرت، کرم، و لطف دارد. این دیدگاه، برخلاف عرفان سلبی، انسان را قوی و عاشق می‌سازد و او را به فعل و بخشندگی هدایت می‌کند. مانند نوری که از حق ساطع شده، انسان با ظهور خود، جهان را روشن می‌کند.

درنگ: عرفان حقیقی، انسان را به قدرت، معرفت، و ظهور هدایت می‌کند و او را مظهر اسمای الهی می‌سازد، برخلاف عرفان سلبی که به انفعال منجر می‌شود.

۲. نقد نظام اجتماعی

نظام اجتماعی کنونی، با ضعیف‌کشی و بی‌توجهی به اسباب، به ظلم و انحطاط دامن زده است. مانند ورزش کشتی که به دلیل فقدان حمایت، رو به زوال است، نظام اجتماعی نیز با بی‌عدالتی، انسان‌ها را به حاشیه می‌راند. اصلاح این نظام، با نظام‌مندی عرفانی و توجه به عدالت، ضروری است.

۳. نقش عرفان در تحول اجتماعی

عرفان ولایی، با نظام‌مندی و تأکید بر نور و ظهور، می‌تواند جامعه را به سوی خیر و کمال هدایت کند. این عرفان، با تربیت ناخودآگاه و ایجاد تحول درونی، انسان‌ها را به عشق و محبت متصل می‌سازد و از ضعیف‌کشی و انفعال دور می‌کند.

جمع‌بندی بخش ششم

عرفان حقیقی، انسان را به قدرت و ظهور هدایت می‌کند و نظام اجتماعی را با نظام‌مندی عرفانی و عدالت اصلاح می‌نماید. نقد ضعیف‌کشی و بی‌عدالتی، بر ضرورت تحول اجتماعی با محوریت عرفان ولایی تأکید دارد.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با بازنویسی درس‌گفتار جلسه ۴۳۳ منازل السائرین، انس اضمحلال را به‌عنوان مرتبه‌ای متعالی در سلوک عرفانی تبیین کرد. این مقام، سالک را به رفع تعیّنات نفسانی و تحول وجودی در شهود حضرة الهی رهنمون می‌سازد. نقد تفسیر شارح، با خطاهایی چون انعدام و استناد به حقیقت و جلال، بر ضرورت بازگشت به عرفان چکیده خواجه تأکید دارد. عرفان سلبی، با تقلیل انسان به عدم و وهم، به ضعف و انفعال مسلمین منجر شده، در حالی که عرفان ولایی، با تأکید بر نور و ظهور، انسان را به قدرت و کمال هدایت می‌کند. نقد خرافات عرفانی و ضعیف‌کشی، بر بازسازی عرفان با رویکرد علمی و ایجابی تأکید دارد. عرفان محبوبین، به‌عنوان محور این بازسازی، انسان را به مقام انبیا و اولیا می‌رساند.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده