متن درس
منازل السائرین: عرفان همگانی و نقد انحصارگرایی در سلوک عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۳۷)
دیباچه: درآمدی بر عرفان همگانی و نقد انحصارگرایی
سلوک عرفانی، سفری است از خویشتن به سوی حق، که در آن، معرفت، چونان چراغی فروزان، راه سالک را روشن میسازد. در این مسیر، منزل انس، بهویژه مرتبه سوم آن، یعنی اضمحلال در شهود حضرة الهی، جایگاهی بیبدیل دارد. این مرتبه، سالک را به ادراک بیواسطه حقیقت و شهود جلال حق رهنمون میکند. درسگفتار شماره ۴۳۷ از سلسله درسهای منازل السائرین، با تکیه بر نگرشی عمیق و نقادانه، به تبیین عرفان بهعنوان صفتی همگانی برای همه موجودات پرداخته و انحصار آن به گروهی خاص، یا ابهام ابهامآفرینیاش را به چالش میکشد.
بخش نخست: مفهومشناسی عرفان و نقد انحصارگرایی
تبیین عرفان: صفتی همگانی برای هستی
عرفان، در نگرش درسگفتار، نه وصفی انحصاری برای گروهی خاص، که حقیقتی وصفی است که در جان همه موجودات، از حق تعالی تا سنگ، از ملائکه تا گیاهان و انسان، جاری است. این دیدگاه، با نقد عبارت شارح (عبدالرزاق کاشانی) که میگوید: «كل ما يورد في بيانه لايزيد إلا الإبهام في عرفانه»، عرفان را نه ابهامآفرین، بلکه روشنگر و تقریبکننده به حق میداند. عرفان، چونان آینهای است که حقیقت هستی را بیحجاب منعکس میکند و سالک را به ادراک متعالی ذات الهی میرههمون میسازد.>
درنگ: عرفان، چونان نسیمی الهی است که در همه موجودات وزیده و هر یک را به قدر مرتبه خویش، به معرفت حق رهنمون میمیسازد. |
نقد انحصار عرفان به گروهی خاص
درسگفتار، با نقدی صریح، انحصار عرفان را به دستهای خاص، موسوم به «عرفا»، نادرست میشمارد. عرفان، مانند پزشکی یا معلمی، صفتی نیست که به گروهی محدود شود، بلکه وصفی نفسانی است که هر موجودی، به حسب مرتبهاش، از آن بهرهمند است. این دیدگاه، با رد انحصارگرایی، عرفان را از حصار نخبگان رها ساخته و آن را بهعنوان جریانی همگانی در هستی معرفی میکند. حتی سنگ و گیاه، با تسبيح و سجده خویش، عارف به حقاند، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ (اسراء: ۴۴؛ : «و هیچ چیز نیست مگر آنکه او را به پاکی میستاید»)
این آیه، بر فراگیری معرفت در همه موجودات گواهی میدهد و عرفان را صفتی همگانی معرفی میکند.
نقد فقدان عرفان در حوزههای علمیه
درسگفتار، با تأسف، به فقدان عارفان در حوزههای علمیه اشاره کرده و این کاستی را به حاکممیت اهل ظاهر نسبت میدهد. حوزهها، به دلیل تمرکز بر ظواهر شرعی و تخريب عرفان، کمتر بستری برای تربیت عارفان فراهم کردهاند. عرفا، اغلب در خارج از حوزهها، در خلوت دل و سلوک باطنی، به معرفت دست یافتهاند. این نقد، چونان زنگ هشداری است که حوزهها را به بازنگری در نظام آموزشی و معنوی خویش فرا میخواند.
نقد ادعای «العارف هو الحق»
درسگفتار، ادعای شارح که تنها خدا عارف است را با استدلالی دقیق رد میکند. در اسمای الهی، نامی بهعنوان «عارف» وجود ندارد، بلکه خدا «خير معروف» (دعای جوشن کبير، بند ۸۶) است و موجودات، از انسان و ملائکه تا جن و گیاهان، عارف به او هستند. این استدلال، با تکیه بر دعای جوشن کبير، معرفت را صفت موجودات و خدا را موضوع معرفت معرفی میکند، نه عارف انحصاری.
جمعبندی
بخش نخست، با تبیین عرفان بهعنوان صفتی همگانی، انحصار آن را به گروهی خاص یا خدا رد کرده و بر روشنگر بودن عرفان تأکید ورزیده است. نقد فقدان عرفان در حوزهها و رد ادعای شارح، چارچوبی معرفتی برای فهم عمیقتر سلوک ارائه میدهد. این بخش، سالک را به نگرشی فراگیر و عقلانی در عرفان دعوت میکند.
بخش دوم: مراتب آگاهی انسانی و جایگاه عرفان
سه بُرد آگاهی انسانی
درسگفتار، آگاهی انسانی را به سه برد متمایز تقسیم میکند، که هر یک، چونان پلهای در نردبان معرفت، سالک را به سوی حقیقت هدایت میکند:
- آگاهی نفسانی: این بُرد، شامل آگاهیهای ابتدایی نظیر گرسنگی، سردی، و گرمی است که در همه انسانها، حتی کودکان، وجود دارد. این آگاهیها، دمدستی و محدود به نیازهای نفسانیاند.
- آگاهی علمی: این بُرد، به شناخت صفات و خواص اشیاء (وزن، شکل، رنگ) میپردازد که در علوم دانشگاهی و آزمایشگاهی دنبال میشود. این آگاهی، وصفی و ناقص است، زیرا به اوصاف اشیاء محدود میماند.
- آگاهی عرفانی: این بُرد، معرفت به حقیقت و ذات اشیاء، بهویژه ذات حق تعالی، است. معرفت عرفانی، با فعل تام (عرفتُ الله) و متعلق هويتی (حقیت شيء) شناخته میشود و سالک را به ادراک بیواسطه حق رهنمون میسازد.
درنگ: معرفت عرفانی، چونان قلهای در مراتب آگاهی است که سالک را از اوصاف و ظواهر فراتر برده و به شهود حقیقت ذات الهی میرساند. |
تمایز معرفت و علم
درسگفتار، با دقتی فلسفی، معرفت را از علم متمایز میکند. علم، با افعال ناقصه (علمتُ أنه عالمٌ) و اوصاف اشیاء سر و کار دارد، در حالی که معرفت، با فعل تام (عرفتُ الله) و حقیقت شيء پیوند میخورد. معرفت، چونان گوهری است که قلب سالک را به نور حقیقت روشن میسازد، در حالی که علم، چونان سایهای است که تنها به ظواهر اشیاء اشاره دارد.
عرفان و ذات مخلوقات
درسگفتار تأکید میکند که معرفت عرفانی، به ذات اشیاء مربوط است، اما چون مخلوقات ذات مستقل ندارند و همه فعل الحقاند، معرفت به مخلوقات، در حقیقت، معرفت به جلوههای الهی است. تنها خدا ذات دارد، و معرفت به او (عرفتُ ذاته) کمال نهایی انسان است. این دیدگاه، با رویکرد وحدت وجود، عرفان را بهعنوان شهود جلوههای حق در مراتب هستی تبیین میکند.
جمعبندی
بخش دوم، با تقسیم آگاهی انسانی به سه بُرد نفسانی، علمی، و عرفانی، جایگاه والای معرفت عرفانی را برجسته ساخته و آن را از علم و آگاهی نفسانی متمایز میکند. این بخش، عرفان را بهعنوان کمال نهایی انسان معرفی کرده و سالک را به عبور از ظواهر و وصول به حقیقت دعوت میکند.
بخش سوم: مراتب عرفان و تمایز عارفان
عرفان همگانی در هستی
درسگفتار، با استناد به آیه شریفه «وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» (اسراء: ۴۴)، عرفان را صفتی همگانی برای همه موجودات میداند. از خدا، که عارف ذاتی است، تا سنگ، که عارف طبیعی است، و از ملائکه تا انسان، که عارف ارادی و اکتسابی است، همه به حسب مرتبه خویش، عارف به حقاند. حتی شیطان و جهنم، معرفتی مرتبهای دارند، چنانکه ملائکه جهنم، با صفت «غلاظ شداد» و اطاعت محض (لايعَعصونَ الله ما أمرهم، تحریم: ۶)، معرفتی خاص به جلال الهی دارند.
درنگ: عرفان، چونان جویباری است که از سرچشمه حق در همه موجودات جاری شده و هر یک را به قدر ظرف وجودی خویش، به معرفت سیراب میسازد. |
عرفان طبیعی، ذاتی، و ارادی
درسگفتار، عرفان را به سه مرتبه تقسیم میکند:
- عرفان ذاتی: مختص حق تعالی است، که به ذات خویش عارف است.
- عرفان طبیعی: در موجوداتی چون سنگ و گیاه جاری است، که با تسبيح و سجده، بهصورت طبیعی عارفاند.
- عرفان ارادی و اکتسابی: مختص انسان است، که با اختیار و تلاش، به معرفت مییابد.
تمایز عارف محبوب و محب
درسگفتار، عارفان انسانی را به دو دسته تقسیم میکند:
- عارف محبوب: اینان، پیش از نزول به ناسوت، معرفت ذاتی به خدا دارند، چنانکه دعای «اللهم عرفني نفسك» نشاندهنده سبقت عوالم ربوبی آنهاست. این عارفان، چونان ستارگانیاند که از آسمان معرفت الهی به زمین ناسوت فرو میآیند.
- عارف محب: اینان، از طریق هدایت انبیا و تعلم، به معرفت میرسند. آنان، چونان سالکانیاند که با تلاش و مطالعه، گام به گام به سوی حقیقت پیش میروند.
محبوبین، به دلیل معرفت ذاتی، از محبین متمایزند، اما هر دو، در مسیر عرفان، به سوی حق گام برمیدارند.
جمعبندی
بخش سوم، با تبیین عرفان بهعنوان صفتی همگانی و تقسیم آن به مراتب ذاتی، طبیعی، و ارادی، چارچوبی جامع برای فهم معرفت در هستی ارائه میدهد. تمایز عارف محبوب و محب، نشاندهنده تنوع راههای وصول به حقیقت است و سالک را به تأمل در مرتبه خویش دعوت میکند.
بخش چهارم: نقد خرافات تاریخی و روایات غیرمعتبر
نقد روایات خشونتآمیز درباره ائمه
درسگفتار، با نگرشی نقادانه، روایات غیرمعتبر درباره ائمه معصومین علیهمالسلام، مانند کشتن صدها یا هزاران نفر توسط امیرالمؤمنین علیهالسلام، را جعلی و مغرضانه میداند. این روایات، که اغلب توسط دشمنان (بنیامیه و بنیعباس) یا دوستان نادان برای گندهنمایی ائمه ساخته شدهاند، با سیره رحمانی و عدالت الهی ائمه منافات دارند. درسگفتار تأکید میکند که ائمه، رحیم و مهربان بودند، نه خشن و ظالم.
درنگ: ائمه معصومین علیهمالسلام، چونان چشمههای رحمتاند که جز مهر و عدالت از آنان نمیجوشد؛ روایات خشونتآمیز، جز پردهای از دروغ بر حقیقت ایشان نیست. |
نقد روایات غیرمنطقی
درسگفتار، داستانهایی مانند انگشتر عتیقه در نماز یا تیر در پای امیرالمؤمنین علیهالسلام را غیرمنطقی و خرافی میداند. این روایات، که گاه برای بزرگنمایی ائمه ساخته شدهاند، با عقل و منطق سازگار نیستند. برای نمونه، انگشتر عتیقهای که به جبرئیل داده شده یا تیری که در نماز از پا گرفته شده، نه با سیره ائمه همخوانی دارد و نه با احکام شرعی. این نقد، بر ضرورت عقلانیت در بررسی روایات تأکید دارد.
نقد نسبتهای ناروای به ذوالفقار
درسگفتار، با طنزی عالمامه، روایاتی که ذوالفقار را شمشیری ۷۰ متری توصیف میکنند، رد میکند. چنین توصیفاتی، نه تنها با عدالت الهی (که تناسب در جنگ را اقتضا میکند) سازگار نیست، بلکه ائمه را به موجوداتی غیرعادی و غیرانسانی بدل میسازد. ائمه، چونان انسانهایی عادی، با مردم زیستند و شهادتشان نیز در شرایط عادی رخ داد، نه با ابزارهای ماورایی.
نقد زیارت عاشورا
درسگفتار، زیارت عاشورا را به دلیل لعنهای افراطی و فقدان سند معتبر، مشکلدار میداند. لعنهای متعدد، با سیره مهربان ائمه و روح شیعه، که مذهبی نرم و رحمانی است، سازگار نیست. این نقد، با اشاره به گفتوگوی عالمی مجتهد که زیارت عاشورا را پراشکال میدانست، بر ضرورت بازنگری متون دینی با معیار عقل و سندیت تأکید دارد.
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ (انبیاء: ۱۰۷؛ : و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم)
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر رحمانی بودن پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و به تبع آن، ائمه معصومین علیهمالسلام گواهی میدهد.
جمعبندی
بخش چهارم، با نقد روایات جعلی و خرافی، تصویر ائمه معصومین علیهمالسلام را بهعنوان الگوهای رحمت و عدالت اصلاح کرده و بر عقلانیت در بررسی تاریخ دینی تأکید ورزیده است. این بخش، سالک را به پرهیز از خرافات و پذیرش معارف معتبر دعوت میکند.
بخش پنجم: عرفان ولایی و ضرورت روشمندی
عرفان ولایی انسانمحور
درسگفتار، عرفان ولایی را عرفانی انسانمحور معرفی میکند که در آن، معرفت، نه انحصاری و نه ابهامآفرین، بلکه روشنگر و همگانی است. این عرفان، با تکیه بر هدایت انبیا و ائمه علیهمالسلام، سالک را به سوی حقیقت رهنمون میسازد. عارف محب، با تلاش و تعلم، و عارف محبوب، با معرفت ذاتی، هر دو در این مسیر گام برمیدارند.
درنگ: عرفان ولایی، چونان پلی است که از قلب انسان به حضرة الهی کشیده شده و با هدایت اولیای دین، راه سعادت را هموار میسازد. |
نقد ابهامآفرینی عرفان
درسگفتار، با رد ادعای شارح که عرفان به ابهام میانجامد، تأکید میکند که سخن از خدا، به قرب و وضوح میانجامد، نه حرت و ابهام. عرفان، چونان چراغی است که تاریکیهای جهل را میزداید و سالک را به نور حقیقت هدایت میکند. این نقد، عرفان را از اتهام ابهامآفرینی مبرا ساخته و آن را فرآیندی روشنگر معرفی میکند.
ضرورت روشمندی در عرفان
درسگفتار، با تأکید بر عقلانیت و روشمندی، سالک را به پرهیز از خرافات و پذیرش معارف معتبر دعوت میکند. عرفان، بدون روشمندی، به پراکندگی و انحراف میانجامد. این دیدگاه، با نقد روایات غیرمعتبر و انحصارگرایی، چارچوبی علمی برای سلوک عرفانی ارائه میدهد.
جمعبندی
بخش پنجمها، با تبیین عرفان ولایی انسانمحور و رد ابهامآفرینی عرفان، بر ضرورت روشمندی و عقلانیت در سلوک تأکید ورزیده است. این بخش، سالک را به پیروی از هدایت اولیای دین و پرهیز از انحرافات دعوت میکند.
فرجامسخن: عرفان همگانی، راهی به سوی حقیقت
منازل السائرین، در درسگفتار شماره ۴۳۷، عرفان را چونان جویباری الهی معرفی کرده که در همه موجودات جاری است و هر یک را به قدر مرتبه خویش، به معرفت حق سیراب میسازد. این درسگفتار، با نقد انحصارگرایی، ابهامآفرینی، و خرافات تاریخی، عرفان ولایی انسانمحور را ترویج داده و بر عقلانیت و روشمندی در سلوک تأکید ورزیده است. آیات قرآنی، چونان چراغهایی فروزان، مسیر را روشن ساخته و ائمه معصومین علیهمالسلام، چونان الگوهای رحمت و عدالت، راهنمایی سالکاناند.
با نظارت صادق خادمی |