در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 439

متن درس





باب الذکر: تبیین مراتب ذکر و نقش آن در سلوک عرفانی (منازل السائرین، جلسه ۴۳۹)

باب الذکر: تبیین مراتب ذکر و نقش آن در سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۳۹)

دیباچه

باب الذکر، یکی از مقامات بنیادین در سلسله منازل السائرین، منزلگاهی است که سالک را به وادی حضور و قرب الهی رهنمون می‌سازد. این مقام، با محوریت ذکر به‌عنوان قوت جان آدمی، مراتب گوناگون آن را در دو نوع جلی و خفی تبیین می‌کند و جایگاه قلب را به‌عنوان مقسم اصلی ذکر در سلوک عرفانی برجسته می‌سازد. درس‌گفتار جلسه ۴۳۹، که توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره ایراد شده، با نگاهی نقادانه به تبیین کتاب منازل السائرین، مراتب ذکر (ثنائی، دعائی، و رعائی) و تفاوت‌های وجودی آن‌ها را بررسی کرده و بر ضرورت ذکر در تطهیر نفس و تقویت جوارح تأکید می‌ورزد.

بخش نخست: تبیین مراتب ذکر و جایگاه آن در سلوک

۱. مفهوم ذکر و تقسیم‌بندی آن

ذکر، به‌عنوان یکی از ارکان سلوک عرفانی، قوت جان آدمی و پلی به سوی قرب الهی است. این مقام، در سلسله منازل السائرین، پس از مراتب بدایات، ابواب، معاملات، و اصول قرار دارد و سالک را به وادی محبت و انس رهنمون می‌سازد. ذکر به دو نوع اصلی تقسیم می‌شود: ذکر جلی (ظاهر) و ذکر خفی (باطن). ذکر جلی، ذکری است که از قلب سرچشمه گرفته و به‌واسطه زبان جاری می‌شود، در حالی که ذکر خفی، حضور قلبی است که بی‌نیاز از زبان، قلب را در شهود دائم با حق متصل می‌سازد. قلب، مقسم اصلی ذکر در سلوک است، و بدون آن، ذکر به سطح نفسانی تنزل می‌یابد که فاقد ارزش عرفانی است، هرچند ثواب اخروی داشته باشد. مانند نوری که از خورشید ساطع می‌شود، ذکر جلی ظهور ظاهری قلب است، اما ذکر خفی، گوهر درونی آن نور است که در عمق وجود سالک می‌درخشد.

درنگ: ذکر در سلوک عرفانی به دو نوع جلی و خفی تقسیم می‌شود؛ قلب مقسم اصلی ذکر است و بدون آن، ذکر فاقد ارزش سلوکی است.

۲. انواع ذکر جلی: ثنائی، دعائی، و رعائی

ذکر جلی به سه نوع ثنائی، دعائی، و رعائی تقسیم می‌شود که هر یک کارکردی خاص در سلوک دارند. ذکر ثنائی، مانند لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ (هیچ جنبش و نیرویی جز به خدا نیست)، خالص برای ستایش حق است و سالک در آن خود را نادیده می‌گیرد، مانند قطره‌ای که در برابر اقیانوس عظمت حق محو می‌شود. ذکر دعائی، مانند رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا (بقره: ۲۸۶، : «پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن»)، بر نیازهای سالک متمرکز است و از رفع خطاها یا مشکلات او سخن می‌گوید. ذکر رعائی، مانند «إِنَّ اللَّهَ مَعِي» (خدا با من است)، عالی‌ترین مرتبه ذکر جلی است که سالک در آن خود را در همراهی با حق می‌بیند و به وحدت وجودی نزدیک می‌شود، مانند پرنده‌ای که در آسمان الهی بال می‌گشاید و حضور حق را در وجود خویش احساس می‌کند.

۳. نقد ترتیب ذکرها در کتاب

کتاب منازل السائرین، ترتیب ذکرها را به‌صورت ثنائی، دعائی، و رعائی ارائه کرده، اما این ترتیب با مراتب وجودی ذکر سازگار نیست. ترتیب صحیح، دعائی، ثنائی، و رعائی است، زیرا ذکر دعائی، به دلیل تمرکز بر نیازهای نفسانی، در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار دارد، در حالی که ذکر ثنائی، با محوریت ستایش حق، و ذکر رعائی، با تأکید بر حضور سالک در حق، مراتب عالی‌تری هستند. این نقد، نشان‌دهنده ضرورت بازنگری در تبیین کتاب است تا مراتب ذکر با سیر وجودی سالک همخوانی داشته باشد. مانند رودخانه‌ای که از سرچشمه‌های کوچک (دعائی) به سوی اقیانوس بی‌کران حق (رعائی) جاری می‌شود، ترتیب ذکرها باید سیر تکاملی سالک را بازتاب دهد.

درنگ: ترتیب صحیح ذکرها دعائی، ثنائی، و رعائی است، زیرا با سیر وجودی سالک از نفس‌محوری به حق‌محوری همخوانی دارد.

۴. مراتب ذکر دعائی: عُلوی و دَنی

ذکر دعائی دارای دو مقام عُلوی و دَنی است. در مقام دَنی، دعا در ظرف نفس قرار دارد و سالک برای رفع نیازهای مادی یا بخشش گناهان، مانند درخواست کاهش تکالیف یا رفع فقر، نیایش می‌کند. برای مثال، دعای رَبَّنا لا تَحْمِلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ (بقره: ۲۸۶، : «پروردگارا! آنچه را طاقت آن نداریم بر ما تحمیل مکن») در ظرف دَنی، به معنای درخواست عافیت یا رفع سختی‌های مادی است. اما در مقام عُلوی، سالک از تحمیل بار ذات الهی، به دلیل عظمت آن، پرهیز می‌کند، مانند عارفی که می‌گوید: «خدایا، خودت را بر دوش من نگذار، که طاقتم نمی‌رسد.» این تمایز، نشان‌دهنده تفاوت مراتب وجودی سالک است؛ دعای دَنی در سطح نفس و دعای عُلوی در سطح قلب جریان دارد. مانند دو مسافر که یکی در پای کوه نیازهای اولیه می‌طلبد و دیگری در قله، از عظمت قله به شگفتی می‌آید.

۵. لسان مغالطه در دعا

دعا، به دلیل دوگانگی معنا در مراتب عُلوی و دَنی، امکان مغالطه دارد. عارف در دعای رَبَّنا لا تَحْمِلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ، از تحمیل ذات الهی سخن می‌گوید، در حالی که زاهد، در همان دعا، رفع نیازهای مادی را طلب می‌کند. این دوگانگی، لسان جدل را پدید می‌آورد، جایی که عارف می‌تواند معنای عُلوی خود را با معنای دَنی زاهد پنهان کند تا از اعتراضات در امان بماند. مانند دو خواننده که یک شعر را با دو لحن می‌خوانند، دعا در ظرف‌های مختلف، معانی متفاوتی می‌یابد، اما حقیقت آن در قلب عارف است که به سوی حق بال می‌گشاید.

درنگ: دعا در ذکر دعائی، دارای دو مقام عُلوی و دَنی است که تفاوت مراتب وجودی سالک را نشان می‌دهد و امکان مغالطه در تفسیر آن وجود دارد.

جمع‌بندی بخش نخست

ذکر، به‌عنوان منزلگاهی کلیدی در سلوک عرفانی، با دو نوع جلی و خفی، سالک را به قرب الهی هدایت می‌کند. قلب، مقسم اصلی ذکر است و بدون آن، ذکر به سطح نفسانی تنزل می‌یابد. ذکر جلی، شامل ثنائی، دعائی، و رعائی، با مراتب وجودی متفاوتی است که ترتیب صحیح آن‌ها دعائی، ثنائی، و رعائی است. ذکر دعائی، با دو مقام عُلوی و دَنی، تفاوت مراتب سالک را نشان می‌دهد، و لسان مغالطه در دعا، امکان تفسیرهای دوگانه را پدید می‌آورد. آیات قرآنی، مانند رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا و رَبَّنا لا تَحْمِلْنا، نمونه‌های برجسته دعا هستند که مراتب مختلف نیایش را در بر دارند. این بخش، با تبیین دقیق مراتب ذکر، سالک را به تأمل در حضور قلبی و رهایی از نفس دعوت می‌کند.

بخش دوم: نقد تبیین کتاب و ضرورت ذکر در سلوک

۱. نقد تبیین کتاب از ذکر

کتاب منازل السائرین، در تبیین باب الذکر، کاستی‌هایی دارد. نخست، استفاده از اصطلاح «ذکر ظاهر» به جای «ذکر جلی» نارساست، زیرا ذکر جلی، با تأکید بر زبان و قلب، دقیق‌تر مراد را منتقل می‌کند. دوم، کتاب به دو مقام عُلوی و دَنی در ذکر دعائی اشاره نکرده و تبیین ناقصی ارائه داده است. سوم، تعریف ذکر خفی به «خلاصی از فتور» نادرست است، زیرا خلاصی از سستی، لازمه ذکر خفی است، نه تعریف آن. تعریف صحیح، «ذکر قلبی با دوام حضور و مراقبه» است. مانند باغبانی که به جای توصیف ریشه درخت، تنها به میوه‌های آن اشاره کند، کتاب حق ذکر را به‌طور کامل ادا نکرده و نیازمند بازنگری است.

درنگ: کتاب منازل السائرین در تبیین ذکر، با استفاده نادرست از اصطلاحات و عدم اشاره به مراتب دعائی، ناقص است و نیازمند اصلاح است.

۲. ضرورت ذکر جلی و خفی

ذکر جلی و خفی، هر دو قوت جان آدمی‌اند و فقدان آن‌ها مانند جنابت یا نقص خلقت است. ذکر جلی، جوارح را تطهیر می‌کند و ذکر خفی، قلب را زنده نگه می‌دارد. ترک ذکر، نفس را به گرگ درنده‌ای تبدیل می‌کند که سالک را از کنترل خود ناتوان می‌سازد. مانند شهری که بدون فرهنگ‌سازی، تنها به زندان‌داری بسنده کند، نفس بدون ذکر، به انحراف و فساد کشیده می‌شود. اذکار مأثور، مانند هفت بار لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ یا هفتاد استغفار روزانه، برای حفظ سلامت معنوی ضروری‌اند، هرچند برای رفع عسر و حرج، الزامی نیستند. این اذکار، مانند آبی زلال، روح و جسم سالک را شست‌وشو می‌دهند و او را از فساد نفسانی مصون می‌دارند.

۳. آثار ذکر بر جسم و روح

ذکر، فراتر از معنویت، بر جسم و روح تأثیر می‌گذارد. ذکر جلی، جوارح را تثبیت و تطهیر می‌کند، و ذکر خفی، با دوام حضور، قلب را زنده نگه می‌دارد. این دو، نور چشم را افزایش می‌دهند، هوش را تقویت می‌کنند، و چهره مؤمن را بشاش می‌سازند. مانند گلی که با آبیاری مداوم شکوفا می‌شود، ذکر، صورت و سیرت سالک را به زیبایی و کمال آراسته می‌کند. مؤمن بشاش، نه از لذات مادی، بلکه از مستیه ذکر سرمست است که پوست و جان او را نورانی می‌سازد.

درنگ: ذکر جلی و خفی، قوت جان آدمی‌اند که جسم و روح را تطهیر کرده، هوش و زیبایی را تقویت می‌کنند و نفس را از انحراف مصون می‌دارند.

جمع‌بندی بخش دوم

کتاب منازل السائرین در تبیین باب الذکر کاستی‌هایی دارد، از جمله استفاده نادرست از اصطلاحات، عدم اشاره به مراتب دعائی، و تعریف ناقص ذکر خفی. ذکر جلی و خفی، هر دو برای سلوک ضروری‌اند و فقدان آن‌ها، نفس را به انحراف می‌کشاند. اذکار مأثور، مانند لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ، برای حفظ سلامت معنوی لازم‌اند، و ذکر، با تأثیر بر جسم و روح، سالک را به کمال و بشاشت رهنمون می‌سازد. این بخش، با نقد کتاب و تأکید بر ضرورت ذکر، سالک را به حضور دائم در محضر حق دعوت می‌کند.

بخش سوم: ذکر خفی و مقامات متعالی سلوک

۱. برتری ذکر خفی

ذکر خفی، به دلیل دوام حضور و مراقبه، اشرف از ذکر جلی است. این ذکر، بدون نیاز به زبان، قلب را در شهود دائم با حق متصل می‌سازد. مانند نسیمی که بی‌صدا در باغ می‌وزد، ذکر خفی قلب را زنده نگه می‌دارد و از فتور و غفلت رهایش می‌سازد. ذکر جلی، با محدودیت در عالم کثرت، تنها کلماتی است که بدون قلب، ناقص می‌ماند، اما ذکر خفی، با یک عنایت، ختم قرآن می‌کند، چنان‌که امیرالمؤمنین (ع) از یک رکاب به رکاب دیگر، قرآن را ختم می‌کردند. این سرعت و عمق، نشان‌دهنده برتری ذکر خفی است که سالک را در وادی شهود و عشق نگه می‌دارد.

۲. مسامره و شب‌نشینی با حق

مسامره، یا شب‌نشینی با حق، اوج ذکر خفی است که سالک را در مناجات و معاشقه با حق غرق می‌کند. شب، برای اولیای خدا، زمانی است که دردهایشان را درمان می‌کند و قلبشان را به ملاقات حق می‌رساند. مانند آسمانی که در شب، با ستارگانش برای عاشقان جلوه می‌کند، شب برای سالک، قصر معنوی است که او را از کثرت روز رها می‌سازد. شب قم، با معنویت خاص خود، نفس را تغییر می‌دهد و حتی خوابیدن در آن، تحول روحی ایجاد می‌کند. این فضا، مانند باغ رضوانی است که سالک را به سوی حق دعوت می‌کند.

درنگ: مسامره، اوج ذکر خفی است که سالک را در شب‌نشینی عاشقانه با حق غرق می‌کند و شب را به منزلگاه اولیا تبدیل می‌سازد.

۳. خواب و بیداری اولیا

اولیای خدا، در خواب و بیداری یکسان‌اند و حتی در خواب، ذاکر و بیدارند. مانند معصومین (ع) که از پشت سر می‌دیدند و در خواب نیز بیدار بودند، سالک در ذکر خفی، به شهود دائم می‌رسد که خواب و بیداری در آن تفاوتی ندارد. این حالت، مانند نوری است که در تاریکی و روشنایی یکسان می‌درخشد و قلب سالک را در حضور مداوم با حق نگه می‌دارد.

۴. مکاشفه، مکالمه، و مناجات

ذکر خفی، با دوام شهود، به مکاشفه، مکالمه، و مناجات می‌انجامد که غفلت را نفی و انس را ایجاد می‌کند. سالک در این مقام، مانند عاشقی که با معشوق خود سخن می‌گوید، با حق مناجات می‌کند و در حضور او غرق می‌شود. مانند زمینی که در سجده، دو سانت فرو می‌رود، مکاشفه سالک را به شگفتی وامی‌دارد، اما او نباید شتاب کند یا بترسد، بلکه باید منتظر هدایت حق بماند. این حالت، مانند عاشقی است که معشوق خود را دنبال نمی‌کند، بلکه منتظر می‌ماند تا معشوق به سوی او آید.

درنگ: ذکر خفی، با مکاشفه، مکالمه، و مناجات، سالک را به انس و حضور دائم با حق می‌رساند و از غفلت رهایش می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

ذکر خفی، به دلیل دوام حضور و مراقبه، اشرف از ذکر جلی است و سالک را به مقامات متعالی سلوک، از جمله مسامره، مکاشفه، و مناجات، رهنمون می‌سازد. شب، به‌عنوان زمان اولیا، فضایی معنوی برای تحول نفس فراهم می‌کند، و اولیای خدا در خواب و بیداری ذاکرند. سالک در این مقام، با صبر در برابر مکاشفه و تسلیم به هدایت حق، به انس عاشقانه می‌رسد که فراتر از تکلیف، او را به وحدت با حق متصل می‌کند.

بخش چهارم: واردات، منازلات، و نقد حجاب‌های سلوک

۱. واردات و منازلات

واردات (ظهورات قلبی) و منازلات (ثابتات عرفانی)، ثمرات ذکر خفی‌اند که خود حاوی ذکر هستند. واردات، مانند نسیم‌های زودگذری هستند که در قلب می‌وزند، اما منازلات، مانند درختانی ریشه‌دار، در دل عارف ثبات دارند. به تعبیر محی‌الدین در فتوحات مکیه، منازلات، مقامات پایداری هستند که فراتر از منازل قرار دارند. این ثمرات، توجه سالک به حق را تقویت می‌کنند و او را از تفرقه و غفلت رها می‌سازند. مانند جویباری که به رودخانه‌ای عظیم می‌پیوندد، واردات و منازلات، قلب را به سوی شهود دائم هدایت می‌کنند.

۲. نقد ملازمه با صفات و طاعات

ملازمه با صفات و طاعات، مانند خودستایی در عبادت یا تأکید افراطی بر نظم، حجاب سلوک است. برای مثال، سالکی که در حضور میهمان، به جای توجه به او، بر خواندن نماز اول وقت اصرار می‌ورزد، به ملازمه با صفات گرفتار شده و به دیگران آسیب می‌رساند. مانند شمشیری که به جای دفاع، به ضرر دیگران به کار رود، طاعات بدون توجه به نیاز بندگان خدا، به حجاب تبدیل می‌شود. سالک باید از خودستایی و رسوم نفسانی پرهیز کند تا به توحید و حضور واقعی دست یابد.

درنگ: ملازمه با صفات و طاعات، مانند خودستایی در عبادت، حجاب سلوک است و سالک را از حضور واقعی با حق محروم می‌کند.

۳. بقاء مع الشهود

بقاء مع الشهود، حالتی است که سالک با مشاهده دائم و مسامره، در مقام سر با حق مرتبط می‌شود. این مقام، مانند عاشقی است که در حضور معشوق، جز او نمی‌بیند و گفت‌وگوهایش با او، نه ضبط‌شده و مصنوعی، بلکه زنده و واقعی است. سالک در این مقام، با ترک نسيان، غفلت، و رسوم، به انس و عشق می‌رسد که فراتر از تکلیف، او را به حق متصل می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

واردات و منازلات، ثمرات ذکر خفی‌اند که قلب را به شهود دائم هدایت می‌کنند. ملازمه با صفات و طاعات، حجاب سلوک است و سالک را از حضور واقعی محروم می‌سازد. بقاء مع الشهود، با مسامره و مشاهده دائم، سالک را به مقام سر می‌رساند که در آن، انس و عشق جایگزین تکلیف می‌شود. این بخش، با تأکید بر رهایی از حجاب‌های نفسانی، سالک را به سوی توحید و وحدت دعوت می‌کند.

بخش پنجم: ضرورت ذکر و تحول معنوی

۱. ذکر و مهار نفس

ذکر، چه جلی و چه خفی، برای مهار نفس و جلوگیری از تبدیل آن به گرگ درنده ضروری است. بدون ذکر، نفس مانند زندانی بدون فرهنگ‌سازی، به فساد و انحراف کشیده می‌شود. سالک با ذکر، مانند سواری که اسب سرکش خود را رام می‌کند، نفس را تحت کنترل درمی‌آورد و از گناه و معصیت مصون می‌ماند. ترک ذکر، حتی برای عارف سالک، او را ناتوان می‌سازد و به انحطاط می‌کشاند.

۲. اذکار مأثور و عمل به شرع

اذکار مأثور، مانند تسبيحات حضرت زهرا (س) یا استغفار روزانه، برای حفظ سلامت معنوی لازم‌اند. شرع، با تأکید بر ذکر جلی و خفی، سالک را به حضور مداوم با حق دعوت می‌کند. ترک این اذکار، مانند رها کردن کشتی در طوفان، سالک را به خطر می‌اندازد. حتی اگر مستحب باشند، انجام آن‌ها نشانه پذیرش احکام الهی است، مانند لباسی که برای رفع خمس، یک بار پوشیده می‌شود.

درنگ: اذکار مأثور، برای حفظ سلامت معنوی و مهار نفس ضروری‌اند و ترک آن‌ها، سالک را به انحراف و ناتوانی می‌کشاند.

۳. نقد ریا و ذکر جلی

برخی از ترس ریا، ذکر جلی را ترک می‌کنند، اما این دیدگاه نادرست است. شرع، ذکر جلی را، مانند تسبيح با دست یا انگشت، توصیه کرده و آن را با ذکر خفی منافاتی ندارد. ریا در جایی است که محرک سالک، دیگران باشند، نه خدا. مانند کشاورزی که بذر را نه برای رشد، بلکه برای نمایش می‌کارد، ریا سالک را از حقیقت ذکر محروم می‌کند. سالک باید ذکر جلی را با نیت خالص انجام دهد تا جوارحش تطهیر شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

ذکر، برای مهار نفس و حفظ سلامت معنوی ضروری است و ترک آن، سالک را به انحراف می‌کشاند. اذکار مأثور، نشانه پذیرش احکام الهی‌اند و با انجام آن‌ها، سالک به حضور مداوم با حق می‌رسد. نقد ترس از ریا در ذکر جلی، بر ضرورت انجام آن با نیت خالص تأکید دارد تا جوارح و قلب سالک تطهیر شود.

نتیجه‌گیری نهایی

باب الذکر در منازل السائرین، به‌عنوان یکی از مقامات کلیدی سلوک عرفانی، ذکر را به دو نوع جلی و خفی تقسیم کرده و قلب را مقسم اصلی آن می‌داند. ذکر جلی، با انواع ثنائی، دعائی، و رعائی، سالک را از نفس‌محوری به حق‌محوری هدایت می‌کند، اما ترتیب کتاب (ثنائی، دعائی، رعائی) نادرست است و باید به دعائی، ثنائی، و رعائی اصلاح شود. ذکر دعائی، با دو مقام عُلوی و دَنی، تفاوت مراتب وجودی سالک را نشان می‌دهد، و آیات قرآنی، مانند رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا و رَبَّنا لا تَحْمِلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ، نمونه‌های برجسته دعا هستند. ذکر خفی، با دوام شهود و مسامره، اشرف از جلی است و سالک را به مکاشفه، مناجات، و انس عاشقانه می‌رساند. ملازمه با صفات و طاعات، حجاب سلوک است و سالک باید از آن پرهیز کند. ذکر، قوت جان آدمی است که نفس را مهار و روح را به کمال می‌رساند.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده