در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 442

متن درس





منازل السائرین: تبیین مقام فقر و رهایی از خودی (جلسه ۴۴۲)

منازل السائرین: تبیین مقام فقر و رهایی از خودی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۴۲)

دیباچه

کتاب «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، چونان نوری فروزان، راه سلوک عرفانی را برای سالکان روشن می‌سازد. باب الفقر، از برجسته‌ترین مقامات این اثر، فقر را چونان گوهری ناب در مسیر قرب الهی معرفی می‌کند که سالک را از خودی و تعلقات رها ساخته، به وحدت وحدانی می‌رساند. درس‌گفتار جلسه ۴۴۲، برگرفته از بیانات آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مرتبه دوم فقر (رجوع إلی السبق بمطالعة الفضل) و معرفی مرتبه سوم (صحة الاضطرار) می‌پردازد. این جلسه، با تأکید بر قلب‌محوری سلوک، رابطه علّی ذکر و فقر، و رهایی از خودبینی، فقر را مقامی التفاتی و نتیجه لطف الهی می‌داند.

بخش نخست: جایگاه فقر در سلوک عرفانی

اشرف بودن باب الفقر

باب الفقر، چونان قله‌ای رفیع در سلسله مقامات سلوک عرفانی، اشرف فصول باب اصول است. این اشرفیت، از محوریت قلب در سلوک اصولی نشأت می‌گیرد، جایی که یقین، اراده و ذکر، چونان سه بال، سالک را به سوی فقر پرواز می‌دهند. قلب، مانند آیینه‌ای صیقلی، مرکز دریافت نور الهی است و فقر، چونان اوج این سلوک، سالک را از خودبینی و تعلقات رها می‌سازد. درس‌گفتار، با تأکید بر این مقام، فقر را نتیجه طبیعی ذکر و یقین معرفی می‌کند که سالک را به خلاصی از خطر خودی هدایت می‌کند.

درنگ: باب الفقر، اشرف فصول باب اصول است، زیرا قلب‌محوری آن، مبتنی بر یقین، اراده و ذکر، سالک را از خودی رها می‌سازد.

فقر، معلول ذکر

فقر، مانند سایه‌ای که از نور ذکر پدید می‌آید، معلول عالم ذکر است. ذاکر، چونان عاشقی که جز معشوق به چیزی نمی‌اندیشد، با یاد حق از یاد غیر، از جمله خود، رها می‌شود. این رهایی، مانند گشودن گره‌ای از کلاف وجود، سالک را به فقر می‌رساند. درس‌گفتار تأکید می‌کند که ذکر حق، قلب را از خودآگاهی و تعلقات نفسانی آزاد ساخته، سالک را در دریای فقر غوطه‌ور می‌کند.

درنگ: فقر، معلول ذکر است؛ ذاکر با یاد حق، از یاد غیر و خود رها شده، به فقر می‌رسد.

قلب‌محوری سلوک اصولی

سلوک اصولی، مانند رودی که از نفس به سوی قلب جاری می‌شود، با عبور از مراتب یقین، اراده و ذکر، به فقر می‌رسد. قلب، چونان کانون نور الهی، محور این سلوک است. درس‌گفتار، با تبیین این انتقال، نشان می‌دهد که فقر، مانند گلی که در خاک قلب می‌روید، نتیجه تمرکز بر حق و رهایی از نفس است.

درنگ: سلوک اصولی، با انتقال از نفس به قلب، و با یقین، اراده و ذکر، به فقر می‌رسد.

عظمت باب الفقر

باب الفقر، مانند دری گشوده به سوی ایمنی معنوی، از اعظم ابواب سلوک است. درس‌گفتار، با استناد به آیه شریفه وَالْمُخْلِصُونَ فِي خَطَرٍ عَظِيمٍ (سوره شوری، آیه ۴۵, : «و مخلصان در خطری بزرگ‌اند»), تأکید می‌کند که سالک با ورود به این باب، از خطر خودی و تعلقات رها می‌شود. فقر، مانند سپری در برابر هوس و خوف، سالک را به اخلاص و خلاص هدایت می‌کند.

درنگ: باب الفقر، از اعظم ابواب سلوک است که سالک را از خطر خودی و تعلقات به اخلاص و ایمنی معنوی می‌رساند.

اخلاص، جوهره فقر

اخلاص، مانند گوهری در صدف فقر، خلاصی از خود است. درس‌گفتار، اخلاص را جوهره این مقام می‌داند که سالک را از خطر خودی آزاد می‌کند. این خلاصی، مانند محو شدن شبنم در آفتاب، سالک را از تعلقات نفسانی رها ساخته، به آرامش وجودی می‌رساند.

درنگ: اخلاص، جوهره فقر است که با خلاصی از خود، سالک را از خطر خودی به آرامش معنوی هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، جایگاه رفیع باب الفقر را در سلوک عرفانی تبیین کرد. اشرفیت این باب، از قلب‌محوری و محوریت یقین، اراده و ذکر نشأت می‌گیرد. فقر، معلول ذکر، سالک را از خودبینی رها می‌سازد. عظمت این مقام، با استناد به قرآن کریم، در خلاصی از خطر خودی و دستیابی به اخلاص آشکار شد. این بخش، مانند چراغی، مسیر فقر را برای سالکان روشن ساخت.

بخش دوم: مراتب فقر و ویژگی‌های آن

مراتب سه‌گانه فقر

فقر، مانند نردبانی با سه پله، دارای مراتبی است که سالک را به سوی وحدت الهی هدایت می‌کند: مقام اول (رفع الیدین)، مقام دوم (رجوع إلی السبق بمطالعة الفضل)، و مقام سوم (صحة الاضطرار). هر مرتبه، مانند دری به سوی حقیقت، سالک را از تعلقات ظاهری و باطنی رها می‌سازد.

درنگ: فقر دارای سه مرتبه است: رفع الیدین، رجوع إلی السبق، و صحة الاضطرار، که سالک را به وحدت وحدانی می‌رساند.

مقام اول: رفع الیدین

مقام اول فقر، رفع الیدین، مانند شستن دست از تعلقات مادی و نفسانی است. درس‌گفتار، این مرتبه را رهایی از هوس و طمع می‌داند، اما تأکید می‌کند که این تطهیر در عالم ناسوت، چونان شستن دستی که با حوله‌ای آلوده خشک می‌شود، دشوار است. تطهیر ظاهری، گاه خود به تلبس نفسانی منجر می‌شود، مانند سالکی که در پی پاکی، به خودبینی گرفتار می‌آید.

درنگ: رفع الیدین، شستن دست از تعلقات مادی و نفسانی است، اما در عالم ناسوت، تطهیر ظاهری ممکن است به تلبس نفسانی منجر شود.

فقر زهاد در برابر فقر حقیقی

درس‌گفتار، با تمایز میان فقر زهاد و فقر حقیقی، تأکید می‌کند که دست شستن از دنیا، فقر زهاد است، اما فقر عرفانی، رهایی از خود است. فقر زهاد، مانند پوسته‌ای ظاهری، ممکن است با هوس نفسانی همراه باشد، اما فقر حقیقی، مانند جویباری زلال، قلب را از تعلقات وجودی پاک می‌کند.

درنگ: فقر زهاد، دست شستن از دنیاست، اما فقر حقیقی، رهایی از خود است که قلب را از تعلقات وجودی پاک می‌کند.

فقر و مال

فقر، مانند حالتی باطنی، به نبود مال وابسته نیست. درس‌گفتار، با مثال فردی که فاقد مال است اما هوس دنیا وجودش را فرا گرفته، تأکید می‌کند که فقر، رهایی از هوس و تعلقات نفسانی است، نه صرفاً فقدان مادی. فقر، چونان آیینه‌ای، حقیقت قلب را نشان می‌دهد، نه ظاهر دارایی‌ها را.

درنگ: فقر، نبود مال نیست، بلکه رهایی از هوس و تعلقات نفسانی است که حقیقت قلب را آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، مراتب سه‌گانه فقر را تبیین کرد. رفع الیدین، به‌عنوان مرتبه اول، سالک را از تعلقات ظاهری رها می‌سازد، اما دشواری آن در عالم ناسوت آشکار است. تمایز فقر زهاد و فقر حقیقی، عمق این مقام را نشان داد. فقر، فراتر از مال، حالتی وجودی است که قلب را از هوس پاک می‌کند. این بخش، مانند نقشه‌ای، مسیر مراتب فقر را برای سالکان ترسیم کرد.

بخش سوم: مرتبه دوم فقر: رجوع إلی السبق

تعریف مرتبه دوم

مرتبه دوم فقر، رجوع إلی السبق بمطالعة الفضل، مانند تأملی عمیق در سابقه ازلی (عدم ذاتی) و فضل الهی است. درس‌گفتار، این مرتبه را رهایی از رویت اعمال، قطع شهود احوال، و تطهیر از ادناث مقامات می‌داند. سالک، مانند مسافری که به مبدأ خویش بازمی‌گردد، وجود خود را صدقه‌ای الهی می‌بیند و از خودبینی رها می‌شود.

درنگ: مرتبه دوم فقر، رجوع به سابقه ازلی با تأمل در فضل الهی است که سالک را از خودبینی در اعمال، احوال و مقامات رها می‌سازد.

مطالعة السبق و عدم ذاتی

درس‌گفتار، مطالعة السبق را تأمل در عدم ذاتی سالک می‌داند. سالک، مانند کسی که به آینه عدم خویش می‌نگرد، درک می‌کند که وجودش، مانند گلی از خاک فیض اقدس، صرفاً افاضه الهی است. این تأمل، مانند کلیدی، در خودبینی را گشوده، سالک را به درک فضل محض الهی می‌رساند.

درنگ: مطالعة السبق، تأمل در عدم ذاتی است که سالک را به درک وجود تصدقی و فضل محض الهی هدایت می‌کند.

وجود تصدقی

سالک در مرتبه دوم، وجود خود را تصدقی می‌بیند، مانند هدیه‌ای که بدون استحقاق از سوی حق افاضه شده است. درس‌گفتار تأکید می‌کند که وجود، کمالات، و اعمال سالک، هیچ‌یک از او نیست، بلکه همه از فضل الهی است. این دیدگاه، مانند نسیمی، گرد خودبینی را از قلب سالک می‌زداید.

درنگ: سالک وجود خود را تصدقی و نتیجه فضل الهی می‌بیند، بدون استحقاق یا استقلال.

فضل محض الهی

درس‌گفتار، با تأکید بر فضل محض، هرگونه استحقاق را از سالک نفی می‌کند. وجود، اعمال، و کمالات، مانند نوری که از خورشید حق می‌تابد، همه از اوست. سالک، مانند آینه‌ای، تنها بازتاب‌دهنده این فضل است و هیچ سهمی از خود ندارد.

درنگ: همه کمالات، اعمال، و وجود سالک، فضل محض الهی است، بدون هیچ استحقاقی از سوی او.

نفی اعمال و احوال

در مرتبه دوم، سالک اعمال و احوال را از خود نمی‌بیند. درس‌گفتار، با مثال اعطای اعمال انبیا به سالک، تأکید می‌کند که حتی چنین اعمالی نیز از حق است، نه از سالک. این نفی، مانند پاک کردن لوح قلب، سالک را از خودبینی در اعمال و لذت‌جویی در احوال رها می‌سازد.

درنگ: سالک در مرتبه دوم، اعمال و احوال را از خود نمی‌بیند، حتی اگر اعمال انبیا به او بخشیده شود.

تطهیر از ادناث مقامات

رویت مقامات، مانند لکه‌ای بر آیینه قلب، سالک را آلوده می‌کند. درس‌گفتار، با تشبیه مقام‌ستایی به دنث، تأکید می‌کند که سالک باید از این آلودگی تطهیر یابد. این تطهیر، مانند شستن جامه‌ای ناپاک، قلب را برای دریافت نور حق آماده می‌سازد.

درنگ: رویت مقامات، دنثی است که سالک را آلوده می‌کند؛ تطهیر از آن، قلب را برای نور الهی آماده می‌سازد.

جرم وجود

درس‌گفتار، با استناد به عبارت «وجودک ذنب لا یقاس به ذنب»، وجود خودی را گناه اصلی می‌داند. حتی عبادات، اگر با خودبینی همراه باشند، مانند باری بر دوش سالک، جرم محسوب می‌شوند. این دیدگاه، مانند آینه‌ای، حقیقت خودی را عیان می‌کند.

درنگ: وجود خودی، گناهی است که هیچ گناهی با آن قابل‌مقایسه نیست؛ حتی عبادات با خودبینی، جرم‌اند.

لطف الهی در پذیرش عبادات

درس‌گفتار، با تأکید بر لطف الهی، پذیرش عبادات سالک را نتیجه تفضل حق می‌داند، نه استحقاق او. خدا، مانند پدری مهربان، «أنا»ی سالک را پذیرفته، وگرنه به مقتضای عقل، عبادت جایز نیست. این لطف، مانند پلی، سالک را به سوی حق هدایت می‌کند.

درنگ: پذیرش عبادات سالک، نتیجه لطف الهی است، نه استحقاق او؛ خدا «أنا»ی او را از سر فضل پذیرفته است.

شناخت خدا از طریق نفی خود

درس‌گفتار، با استناد به حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، تأکید می‌کند که شناخت عدم ذاتی خود، مانند کلیدی، در شناخت حق را می‌گشاید. سالک، با فسخ عزائم (نفی خود)، مانند کسی که از خواب غفلت بیدار می‌شود، به معرفت الهی می‌رسد.

درنگ: شناخت عدم ذاتی خود، مقدمه شناخت خداست؛ سالک با فسخ عزائم، به معرفت الهی دست می‌یابد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، مرتبه دوم فقر را با تأمل در عدم ذاتی و فضل الهی تبیین کرد. رجوع إلی السبق، سالک را از خودبینی در اعمال، احوال و مقامات رها می‌سازد. وجود تصدقی، فضل محض، و نفی خود، مانند چراغ‌هایی، حقیقت این مرتبه را روشن کردند. این بخش، مانند آیینه‌ای، عمق فقر عرفانی را بازتاب داد.

بخش چهارم: مرتبه سوم فقر: صحة الاضطرار

تعریف مرتبه سوم

مرتبه سوم فقر، صحة الاضطرار و وقوع در ید منقطع وحدانی، مانند اوج سلوک است که سالک در آن، مضطر به ید الهی می‌شود. درس‌گفتار، این مرتبه را مقام تسلیم کامل می‌داند، جایی که سالک، مانند برگی در دست باد، هیچ دخالتی در آمدن و رفتن خود ندارد و در وحدت وحدانی غرق می‌شود.

درنگ: مرتبه سوم فقر، صحة الاضطرار است که سالک را به تسلیم در ید منقطع وحدانی و فنای وحدانی می‌رساند.

اضطرار وحدانی و نفی اختیار

اضطرار، مانند درک این حقیقت است که سالک نه در آمدن و نه در رفتن دخالتی دارد. درس‌گفتار، با نفی اختیار ظاهری، سالک را در ید الهی نشان می‌دهد، مانند قطره‌ای که در اقیانوس حق محو می‌شود. این تسلیم، مانند کلیدی، در وحدت را می‌گشاید.

درنگ: اضطرار وحدانی، نفی اختیار ظاهری است که سالک را به تسلیم کامل در ید الهی می‌رساند.

فنای وحدانی و حضرت جمع

درس‌گفتار، با اشاره به نسخه «فی التقطع»، مرتبه سوم را مقام فنای وحدانی می‌داند، جایی که خودی تکه‌پاره شده، جز حق چیزی باقی نمی‌ماند. حضرت جمع، مانند محرابی مقدس، محل انقطاع اغیار است که هیچ رسم یا نامی جز حق در آن باقی نمی‌ماند. سالک، مانند شمعی که در نور آفتاب محو می‌شود، به وحدت می‌رسد.

درنگ: در ید التقطع، سالک به فنای وحدانی در حضرت جمع می‌رسد، جایی که جز حق چیزی باقی نمی‌ماند.

استناد به آیه کل شیء هالک

درس‌گفتار، با استناد به آیه شریفه كُلُّ شَيْءٍ هَٰلِكٌ إِلَّا وُجُوهَهُ (سوره قصص، آیه ۸۸, : «هر چیزی جز ذات او نابودشونده است»), فقر را مقام هلاکت همه چیز جز وجه‌الله می‌داند. این آیه، مانند نوری، حقیقت وحدت را در مرتبه سوم روشن می‌کند.

درنگ: آیه كُلُّ شَيْءٍ هَٰلِكٌ إِلَّا وُجُوهَ، تحقق فقر را در مقام وحدت نشان می‌دهد، جایی که جز وجه‌الله چیزی باقی نمی‌ماند.

آیه لمن الملک و وحدت الهی

درس‌گفتار، با تفسیر آیه شریفه لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ۖ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ (سوره غافر، آیه ۱۶, : «امروز فرمانروایی از آنِ کیست؟ از آنِ خدای یگانه قهار»), تأکید می‌کند که «یَوْمَ» به معنای حضور است، نه صرف قیامت. این آیه، مانند آیینه‌ای، مالکیت حق را در همه زمان‌ها، از جمله دنیا، نشان می‌دهد.

درنگ: آیه لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ، وحدت الهی را در همه حضور، از جمله دنیا، تأیید می‌کند.

فقر صوفیه

فقر صوفیه، مانند تسلیمی کامل، اضطرار در ید منقطع وحدانی است که سالک را از دفاع خودی بازمی‌دارد. درس‌گفتار، با مثال سیلی، تأکید می‌کند که سالک حتی آسیب را به حق نسبت داده، تسلیم می‌شود، زیرا همه چیز در ید الهی است.

درنگ: فقر صوفیه، اضطرار در ید منقطع وحدانی است که سالک را از دفاع خودی بازمی‌دارد و به تسلیم کامل هدایت می‌کند.

تحقق اضطرار

اضطرار، مانند درک این حقیقت است که همه امور، حکم سابقه ازلی دارند و اتفاقی نیستند. درس‌گفتار، با نفی تصادف، تأکید می‌کند که هر رویداد، مانند خطی در کتاب تقدیر، از ازل رقم خورده است. سالک در اضطرار، این تقدیر را می‌پذیرد و تسلیم می‌شود.

درنگ: اضطرار، درک این است که همه امور، حکم سابقه ازلی دارند و اتفاقی نیستند؛ سالک این تقدیر را می‌پذیرد.

عزمة الامور

درس‌گفتار، با تشبیه امور به گیسوانی در دست حق، تأکید می‌کند که همه چیز تحت تدبیر الهی است. عزمة الامور، مانند سری که گیسوان را می‌جنباند، در ید حق است و همه چیز از مدد اوست. این دیدگاه، مانند نوری، وحدت الهی را عیان می‌کند.

درنگ: همه امور در ید حق است و عزمة الامور از مدد اوست، که وحدت الهی را در تدبیر خلق نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، مرتبه سوم فقر را با اضطرار وحدانی و فنای در حضرت جمع تبیین کرد. آیات كُلُّ شَيْءٍ هَٰلِكٌ إِلَّا وُجُوهَ و لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ، وحدت الهی را روشن ساختند. فقر صوفیه، تسلیم کامل در ید حق است. این بخش، مانند دری، سالک را به سوی وحدت وحدانی هدایت کرد.

بخش پنجم: ویژگی‌های فقر و چالش‌های آن

التفاتی بودن فقر

فقر، مانند گوهری که از آسمان لطف الهی فرو می‌ریزد، مقامی التفاتی است. درس‌گفتار تأکید می‌کند که فقر، با لطف حق، نه اکتساب صرف، در سالک ایجاد می‌شود. خدا، مانند باغبانی حکیم، زمینه‌های فقر را فراهم می‌کند، گاه با مصیبت، مانند شکستن پا، که سالک را از خود رها می‌سازد.

درنگ: فقر، مقامی التفاتی است که با لطف الهی، نه اکتساب صرف، در سالک ایجاد می‌شود.

لطف و مصیبت

درس‌گفتار، مصیبت را، مانند کلیدی، وسیله‌ای برای رهایی از خود می‌داند. خدا، گاه با مصیبت، مانند شکستن ظرف خودی، سالک را به فقر می‌رساند. این مصیبت، مانند لیلی که ظرف دل را می‌شکند، لطفی است که سالک را به حق نزدیک‌تر می‌کند.

درنگ: مصیبت، مانند لطف الهی، وسیله‌ای است که سالک را از خود رها ساخته و به فقر می‌رساند.

دشواری فقر و خطر ادعا

فقر، مانند صعودی دشوار به قله حقیقت، مشکل‌ترین مقام سلوک است. درس‌گفتار، با هشدار درباره ادعای فقر، آن را خطری می‌داند که به خباثت و کبریای نفسانی منجر می‌شود. سالک، مانند کسی که در آیینه تکبر خویش می‌نگرد، باید از این دام پرهیز کند.

درنگ: فقر، مشکل‌ترین مقام سلوک است؛ ادعای آن، به خباثت و کبریای نفسانی می‌انجامد.

خطر اطوار فقر

درس‌گفتار، اطوار ظاهری فقر، مانند لباس کهنه و گرسنگی عمدی، را قلندربازی می‌داند. فقر حقیقی، مانند نوری در قلب، رهایی از علاقه به دنیاست، نه نمایش ظاهری. این دیدگاه، مانند آیینه‌ای، حقیقت فقر را از تظاهر جدا می‌کند.

درنگ: اطوار ظاهری فقر، مانند قلندربازی، با فقر حقیقی متفاوت است؛ فقر، رهایی قلبی از دنیاست.

فقر امیرالمؤمنین

درس‌گفتار، با مثال حضرت علی علیه‌السلام، فقر را مقامی می‌داند که سالک در آن، مانند کسی که هم پا دارد و هم ندارد، از تعلقات ظاهری و باطنی رها است. این مثال، مانند نوری، اوج فقر را در سادگی و تسلیم نشان می‌دهد.

درنگ: فقر امیرالمؤمنین، مانند حالتی است که سالک از تعلقات ظاهری و باطنی رها بوده، در تسلیم کامل به حق است.

دعای فقر و استعداد آن

درس‌گفتار، سالک را به طلب استعداد فقر، نه خود فقر، دعوت می‌کند. مانند شناگری که پیش از پریدن به دریا، خود را آماده می‌کند، سالک باید زمینه‌های فقر را طلب کند تا از خطر غرق شدن در ادعا در امان بماند.

درنگ: سالک باید استعداد فقر را طلب کند، نه خود فقر، تا زمینه‌های آن با لطف الهی فراهم شود.

زمینه‌های قهری و اختیاری فقر

زمینه‌های فقر، مانند بذرهایی که گاه با حکمت و گاه با لطف الهی کاشته می‌شوند، قهری یا اختیاری‌اند. درس‌گفتار، با تشبیه این زمینه‌ها به قفل و کلیدی که حق می‌گشاید، تأکید می‌کند که فقر، نتیجه اراده الهی است.

درنگ: زمینه‌های فقر، گاه قهری و گاه اختیاری‌اند، اما همه با حکمت و لطف الهی ایجاد می‌شوند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، ویژگی‌های فقر را با تأکید بر التفاتی بودن، دشواری، و خطر ادعا تبیین کرد. مصیبت، اطوار ظاهری، و مثال امیرالمؤمنین، حقیقت فقر را روشن ساختند. دعای استعداد و زمینه‌های قهری، مانند چراغ‌هایی، مسیر فقر را برای سالک هموار کردند. این بخش، مانند آیینه‌ای، چالش‌های فقر را بازتاب داد.

بخش ششم: فقر و مسئولیت اجتماعی

فقر و مسئولیت در برابر دیگران

درس‌گفتار، با تأکید بر مسئولیت اجتماعی، فقر را مشروط به عدم آسیب به دیگران می‌داند. سالک، مانند باغبانی که نباید به دیگران زیان رساند، نباید فقر خود را به کفر یا نیاز دیگران منجر کند. این خودخواهی، مانند سدی، مانع فقر حقیقی است.

درنگ: فقر سالک نباید به کفر یا نیاز دیگران منجر شود؛ این خودخواهی، مانع فقر حقیقی است.

کیاست عرفانی: کن فی الناس

درس‌گفتار، با تأکید بر «کن فی الناس و لا تکن معهم»، سالک را به کیاستی عرفانی دعوت می‌کند. سالک، مانند ستاره‌ای در آسمان، باید میان مردم باشد، اما دلش به حق بسته باشد. این حضور ظاهری، مانند نقشی بر آب، نباید به دل‌بستگی منجر شود.

درنگ: سالک باید «کن فی الناس و لا تکن معهم» را رعایت کند، با حضور ظاهری میان مردم، اما با دلی بسته به حق.

خروج بدون بازگشت

درس‌گفتار، با استناد به سخن امام صادق علیه‌السلام («و اذا خرجت خرجت علی من لا یعود»), سال را به خروجی از خانه خودی دعوت می‌کند که گویی بازگشتی نیست. این خروج، مانند سفری بی‌بازگشت، سالک را از تعلقات رها می‌سازد.

درنگ: سالک باید چونان از خانه خودی خارج شود که گویی بازگشتی نیست، تا از تعلقات رها شود.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با تأکید بر مسئولیت اجتماعی، فقر را در چارچوب کیاست عرفانی و عدم آسیب به دیگران تبیین کرد. «کن فی الناس» و خروج بی‌بازگشت، مانند راهنمایی‌هایی، سالک را به سوی فقر حقیقی هدایت کردند. این بخش، مانند پلی، فقر را با مسئولیت اجتماعی پیوند داد.

بخش هفتم: عشق، ذکر، و رهایی از خود

عشق و یاد دائم

درس‌گفتار، با تمایز عشق و هوس، یاد دائم معشوق را نشانه عشق حقیقی می‌داند. عاشق، مانند پروانه‌ای که گرد شمع می‌گردد، جز به معشوق نمی‌اندیشد. این یاد، در فقر، به ذکر حق تبدیل شده، سالک را از خود رها می‌کند.

درنگ: عشق حقیقی، یاد دائم معشوق است که در فقر، به ذکر حق تبدیل شده، سالک را از خود رها می‌کند.

وابستگی وجودی در برابر ظاهری

درس‌گفتار، با اشاره به ضرب‌المثل «از دل برود هرآنکه از دیده برفت»، وابستگی ظاهری را قابل فیه شدن می‌داند، اما وابستگی وجودی، مانند ریشه‌ای در خاک قلب، دائمی است. فقر، این وابستگی را به حق معطوف می‌کند، مانند رودی که به دریا می‌پیوندد.

درنگ: وابستگی وجودی به حق، برخلاف وابستگی ظاهری، دائمی است و در فقر، قلب را به حق متصل می‌کند.

خطر خودی

درس‌گفتار، خودی را منشأ خوف، خطر، و هوس می‌داند. فقر، مانند آتشی که خارهای خودی را می‌سوزاند، سالک را از این خطرات رها می‌کند. این رهایی، مانند گشایش دری، سالک را به آرامش وجودی می‌رساند.

درنگ: خودی، منشأ خوف، خطر، و هوس است؛ فقر با رفع آن، سالک را به آرامش وجودی می‌رساند.

جمع‌بندی بخش هفتم

بخش هفتم، با تبیین عشق، ذکر، و رهایی از خود، فقر را نتیجه یاد دائم حق دانست. وابستگی وجودی و خطر خودی، مانند دو سوی یک سکه، حقیقت فقر را روشن کردند. این بخش، مانند نوری، مسیر رهایی از خود را برای سالک هموار ساخت.

بخش هشتم: کمیابی فقر و قدرت الهی

کمیابی فقر

درس‌گفتار، فقر را از یقین نادرتر می‌داند، زیرا یقین خود کم‌یاب است و فقر، پس از مراتب یقین، اراده، و ذکر پدید می‌آید. فقر، مانند گوهری کمیاب، تنها در قلب‌های آماده تجلی می‌یابد.

درنگ: فقر، از یقین نادرتر است، زیرا پس از مراتب یقین، اراده، و ذکر، در قلب‌های آماده پدید می‌آید.

قدرت الهی و تدبیر موزون

درس‌گفتار، با تشبیه مورچه و شتر، قدرت الهی را در تدبیری موزون نشان می‌دهد که گاه به ظاهر ناموزون است. خدا، مانند نقاشی حکیم، امور را به صلاح خلق هدایت می‌کند، مانند مورچه‌ای که بار شتر می‌کشد و شتری که خالی می‌رود.

درنگ: قدرت الهی، امور را به‌گونه‌ای موزون تدبیر می‌کند که گاه به ظاهر ناموزون است، اما به صلاح خلق هدایت می‌شود.

جمع‌بندی بخش هشتم

بخش هشتم، با تأکید بر کمیابی فقر و قدرت الهی، فقر را مقامی نادر و نتیجه تدبیر حکیمانه حق دانست. تشبیه مورچه و شتر، مانند آیینه‌ای، حکمت الهی را بازتاب داد. این بخش، مانند پلی، فقر را به تدبیر الهی پیوند زد.

جمع‌بندی

درس‌گفتار جلسه ۴۴۲ آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، چونان مشعلی فروزان، باب الفقر را در منازل السائرین تبیین کرد. فقر، با مراتب سه‌گانه رفع الیدین، رجوع إلی السبق، و صحة الاضطرار، سالک را از تعلقات ظاهری و باطنی رها ساخته، به وحدت وحدانی می‌رساند. مرتبه دوم، با تأمل در عدم ذاتی و فضل الهی، خودبینی را زایل کرد. مرتبه سوم، با اضطرار در ید منقطع، فنای وحدانی را محقق ساخت. آیات كُلُّ شَيْءٍ هَٰلِكٌ إِلَّا وُجُوهَ و لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ، وحدت الهی را عیان نمودند. فقر، مقامی التفاتی است که با لطف الهی، نه اکتساب، پدید می‌آید. مسئولیت اجتماعی، کیاست عرفانی، و عشق حقیقی، مانند گوهرهایی، این مقام را آراستند.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده