متن درس
منازل السائرین: فقر الصوفیة و سلوک به سوی ولایت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۴۳)
دیباچه: درآمدی بر فقر عرفانی و سلوک به سوی حق
سلوک عرفانی، چونان سفری است از ظلمت خویشتن به سوی نور بیکران حق، که در آن، فقر، نه تنها نقیصهای مادی، بلکه مرتبهای والا از انقطاع و تسلیم در برابر ذات اقدس الهی است. درسگفتار شماره ۴۴۳ از سلسله درسهای منازل السائرین، با تمرکز بر باب الفقر، مرتبه سوم این مقام، یعنی «صحة الاضطرار و الوقوع فی ید المنقطع الوحداني و الاحتباس فی قید التجریج»، را تبیین کرده و آن را فقر الصوفیة مینامد. این مرتبه، سالک را به تسلیم کامل، انقطاع از اسباب و تجرید از صفات رهنمون میسازد، تا در حضرة احدیت، جز حق نبیند و جز به او نیندیشد.
بخش نخست: مفهومشناسی فقر عرفانی و مراتب آن
تبیین فقر: از زهد تا انقطاع به حق
فقر در سلوک عرفانی، نه صرفاً تهیدستی مادی، بلکه حالتی نفسانی است که سالک را از تعلقات دنیا، خود و اسباب بریده و به سوی بینیازی الهی سوق میدهد. درسگفتار، فقر را در سه مرتبه متمایز تبیین میکند، که هر یک، چونان پلهای در نردبان معرفت، سالک را به حق نزدیکتر میسازد.
مرتبه اول فقر: دست شستن از دنیا
در مرتبه نخست، فقر به معنای دست شستن از دنیا و بیاعتنایی به مال و منال آن است. سالک در این مقام، از دلبستگی به مادیات رها شده و سخنی در امور دنیوی ندارد. این مرتبه، چونان زهدی است که خاک تعلقات را از پای سالک میزداید و او را برای سلوک آماده میسازد.
درنگ: فقر در مرتبه اول، چونان کلیدی است که قفل تعلقات دنیوی را گشوده و سالک را به سوی زهد و بینیازی رهنمون میسازد. |
مرتبه دوم فقر: رجوع به فضل الهی
مرتبه دوم فقر، رجوع به سبق با مطالعه فضل است، بدین معنا که سالک همه خیرات و کمالات را از حق دیده و از خود چیزی نمیبیند. در این مقام، سالک به توحید افعالی دست یافته و خود را محض عدم میداند، تا هرچه هست را به فضل الهی نسبت دهد. این مرتبه، نفی خودبینی و درک وابستگی کامل به حق را در پی دارد.
نفی منتگذاری بر حق
سالک در این مرتبه، از منتگذاری بر حق پرهیز کرده و نمیگوید که هرچه هست از خداست، بلکه خود را محض عدم میبیند. این تواضع عرفانی، سالک را از ادعای مالکیت خیرات بازداشته و او را به درک فضل الهی رهنمون میسازد. باور به محض عدم بودن، چونان آینهای است که حقیقت وابستگی به حق را منعکس میکند.
مرتبه سوم فقر: فقر الصوفیة
مرتبه سوم فقر، که فقر الصوفیة نامیده میشود، اوج سلوک عرفانی است و با «صحة الاضطرار و الوقوع فی ید المنقطع الوحداني و الاحتباس فی قید التجریج» تعریف میگردد. در این مقام، سالک از دنیا، هستی و خود دست شسته و به تسلیم کامل در برابر حق میرسد. صحة الاضطرار، نشانه تسلیم و توکل مطلق است که سالک را در ید الله قرار داده و از تلاشهای بیمورد بازمیدارد.
درنگ: فقر الصوفیة، چونان قلهای است در سلوک عرفانی، که سالک را از اسباب و خود بریده و به حضرة احدیت متصل میسازد. |
جمعبندی
بخش نخست، با تبیین مراتب فقر، از زهد ابتدایی تا انقطاع کامل به حق، چارچوبی معرفتی برای فهم سلوک عرفانی ارائه داد. مرتبه سوم، بهعنوان فقر الصوفیة، سالک را به تسلیم و تجرید رهنمون ساخته و او را از تعلقات نفسانی و اسباب مادی رها میکند. این بخش، زمینه را برای بررسی عمیقتر مقامات جمع و احدیت فراهم میآورد.
بخش دوم: صحة الاضطرار و مقامات جمع و احدیت
صحة الاضطرار: تسلیم در ید الله
صحة الاضطرار، حالتی است که سالک، پس از انقطاع از دنیا و خود، به تسلیم کامل در برابر حق میرسد. در این مقام، سالک در ید الله قرار گرفته و از تقلا و تلاش بیمورد دست میکشد، زیرا همهچیز به تدبیر الهی است. این تسلیم، چونان دری است که سالک را به آرامش و توکل رهنمون میسازد.
دو ظرف اضطرار: مقام جمع و احدیت
صحة الاضطرار در دو ظرف متمایز تجلی مییابد: نخست، در ظرف منقطع وحداني، که مقام جمع است و در آن، غیر منقطع بوده و همه افعال به حق نسبت داده میشود. دوم، در قید تجرید، که مقام احدیت است و در آن، جز حق چیزی نیست. درسگفتار، این تمایز را با استناد به آیه شریفه قرآن کریم تبیین میکند:
لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
این آیه، بر توحید افعالی در مقام جمع گواهی میدهد، جایی که سالک غیر را فاقد اثر میداند.
مقام واحدیت و احدیت
مرتبه سوم فقر، سالک را از مقام واحدیت، که وحدت در افعال است، به مقام احدیت، که وحدت ذاتی حق را نشان میدهد، ارتقا میبخشد. در مقام احدیت، جز حق چیزی نیست و همهچیز به قید تجرید محدود میشود. درسگفتار تأکید میکند که هرچه در عالم واقع میشود یا ممکن است واقع شود، از ید الله و جانب خداست، چنانکه همه افعال به حق نسبت داده میشود.
درنگ: مقام احدیت، چونان آینهای است که جز حقیقت ذات حق را منعکس نمیکند و سالک را از هر غیر و صفتی تجرید میسازد. |
نفی همراهی غیر در احدیت
در مقام احدیت، «لا یکون معه شیء»، یعنی حقی هست و بس، و حتی مفهوم غیر حذف میشود. این نفی، به وحدت مطلق ذات الهی اشاره دارد، که سالک را از هرگونه دوگانگی و تعلق رها میسازد. قید تجرید، با مقام اسمایی منافات ندارد، زیرا اسما جزء ذاتاند و تعدد نسبی آنها با احدیت سازگار است.
جمعبندی
بخش دوم، با تبیین صحة الاضطرار و مقامات جمع و احدیت، فقر الصوفیة را بهعنوان مرتبهای متعالی معرفی کرد که سالک را به تسلیم کامل و تجرید از غیر رهنمون میسازد. این بخش، با استناد به آیات قرآنی و تحلیلهای فلسفی، چارچوبی دقیق برای فهم مراتب سلوک ارائه داد.
بخش سوم: فقر الصوفیة و پیوند با غنا
تبدیل فقر به غنا
فقر در مرتبه سوم، به غنا بدل میشود، زیرا سالک به ظرف احدیت میرسد، جایی که جز خدا در کار نیست. درسگفتار، این تبدیل را با استناد به آیه شریفه قرآن کریم تبیین میکند:
وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى (ضحی: ۸)
: «و تو را تهیدست یافت، پس بینیازت کرد». این آیه، بر پیوند فقر و غنا در سلوک عرفانی گواهی میدهد، که سالک را به بینیازی الهی میرساند.
غنی عن السبب
غنی، کسی است که از همهچیز و از اسباب بینیاز است، برخلاف فقیر که به علم، زور یا مال وابسته است. درسگفتار تأکید میکند که نشانه فقر، تزلزل با نبود اسباب و آرامش با وجود آنهاست، در حالی که غنی، در پريشانی شادمان است، زیرا قطع اسباب را به نزدیکی با حق تعبیر میکند.
درنگ: غنی، چونان سوهانی است که با هر ضربه مصیبت، تیزتر و شفافتر میشود، زیرا دل به اسباب نبسته و جز حق نمیبیند. |
شادمانی در پريشانی
غنی در سختیها و پريشانیها شادمان است، زیرا اسباب را حجابی میان خود و حق میداند. وقتی اسباب بریده میشود، او به حق نزدیکتر شده و میگوید: «هنیئاً لی، الحمدلله». این شادمانی، نشانه توکل و رضایت به قضای الهی است، که غنی را در مصائب استوار میسازد.
نفی دلبستگی به اسباب
غنی دل به اسباب خوش نمیکند و غنای خود را با حق میبیند، نه با همتایان فقیر. درسگفتار، با تمثیلاتی چون پلاک مغازه یا گل و خشت مسجد، وابستگی به مادیات را نقد کرده و موحد را چونان سوهانی میداند که با هر ضربه تیزتر میشود، برخلاف فقیر که با سختیها تکهپاره میگردد.
تمثیل سوهان و مصقل
درسگفتار، با تمثیل سوهان و مصقل، استواری غنی را در برابر سختیها تبیین میکند. سوهان، با خوردن کارد، تیزتر و شفافتر میشود، در حالی که گوسفند با کارد نابود میگردد. قصابها مصقل آبدیده را ترجیح میدهند، زیرا کارد را تیز میکند، چنانکه سالک صیقلیافته، با تجربه و صبر، به غنای پایدار میرسد.
جمعبندی
بخش سوم، با تبیین پیوند فقر و غنا، فقر الصوفیة را بهعنوان مرتبهای معرفی کرد که سالک را به بینیازی الهی میرساند. تمثیلات سوهان و مصقل، استواری غنی را در برابر مصائب نشان داد، در حالی که آیات قرآنی، مبنای الهی این مقام را تقویت کرد.
بخش چهارم: فتوت و ولایت در سلوک عرفانی
تمایز صوفیة و تصوف
درسگفتار، با تمایز میان صوفیة و تصوف، صوفیة را مقام ولایت و تصوف را مقام فتوت معرفی میکند. تصوف، سیر به سوی ولایت و تخلق به جوانمردی است، در حالی که صوفیة، مقام تخلق به حق و وصول به ولایت است. این تمایز، مراتب سلوک را از اخلاق انسانی به صفات الهی ارتقا میدهد.
درنگ: صوفیة، چونان ستارهای است که در آسمان ولایت میدرخشد، در حالی که تصوف، راهی است که سالک را به این آسمان رهنمون میسازد. |
فتوت: مقام جوانمردی
فتوت، مقام جوانمردی است که دشوارترین اعمال شمرده میشود، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا (فرقان: ۷۲)
: «و چون بر لغو گذر کنند، با بزرگواری گذر کنند». این آیه، به کرامت اخلاقی جوانمرد اشاره دارد، که از لغو و پستی دوری میجوید.
ولایت: تخلق به حق
ولایت، مقام تخلق به حق است، که اعلی از فتوت بوده و سالک را به اتصال به ذات الهی میرساند. درسگفتار، با استناد به شعار «لافتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقار»، فتوت را در جوانمردی امیرالمؤمنین علیهالسلام و ولایت را در سیف ذوالفقار تبیین میکند. سیف، نماد ولایت است، که هر ضربهاش حق بوده و از عدالت و فتوت ناشی میشود.
نقد ولایت ظاهری
درسگفتار، با نقدی صریح، ولایت ظاهری را که مبتنی بر زور و جهل است، رد میکند. هر که شمشیر دارد، ولی نیست، زیرا ولایت، با عدالت و فتوت تعریف میشود، نه با قدرت ظاهری. این نقد، به اهمیت عدالت در نظام شیعی اشاره دارد، که شرط ولایت و هر مقام دینی است.
سیف ولایت و عدالت
شمشیر حق، تنها به دست کسی داده میشود که نامردی نکند. درسگفتار، با تمثیل شمشیر آخرالزمان، که کوچک شده اما همان سیف مرتضی علی است، به تداوم ولایت در شرایط متفاوت اشاره میکند. مؤمن، حتی اگر شمشیرش برای پوست کندن خیار باشد، قائم بالسیف است، که نشانه آمادگی معنوی و عملی اوست.
جمعبندی
بخش چهارم، با تبیین فتوت و ولایت، مراتب سلوک را از جوانمردی به تخلق به حق ارتقا داد. تمایز صوفیة و تصوف، نقش عدالت و فتوت را در وصول به ولایت برجسته ساخت، در حالی که نقد ولایت ظاهری، بر اهمیت حقیقت در برابر ظاهر تأکید ورزید.
بخش پنجم: غنای الهی و استواری موحد
ملک پایانناپذیر
غنی، صاحب «ملک لا ینفد» است، که نه به دنیا و نه به آخرت دل میبندد، زیرا هر دو بر اهلالله حراماند. درسگفتار، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، این مقام را تبیین میکند:
لِمَنِ الْمُلْكُ (غافر: ۱۶)
: «فرمانروایی از آن کیست؟». این آیه، به توحید در ملک اشاره دارد، که غنی را به بیاعتنایی به مالکیت ظاهری سوق میدهد.
شجاعت غنی
غنی از قوت دشمن نمیترسد، بلکه با قوی شدن دشمن سرحال میشود، زیرا ریشه در بینیازی و اعتماد به حق دارد. درسگفتار، با تمثیل مصقل، که کارد را تیز میکند بدون ترس از برندگی آن، شجاعت غنی را تبیین میکند. این شجاعت، فقیر را از حسد و ضعف نفسانی متمایز میسازد.
درنگ: غنی، چونان مصقلی آبدیده است که نه تنها از کارد نمیهراسد، بلکه آن را تیزتر میسازد، زیرا به حق متکی است. |
نقد ضعف نفسانی
درسگفتار، با نقد ضعف نفسانی، افرادی را که از موفقیت دیگران ناراحت میشوند یا به مادیات وابستهاند، فقیر میداند. حسودان و بخیلان، حتی با ثروت، فقیرند، زیرا از غنای درونی بیبهرهاند. این نقد، بر اهمیت تهذیب نفس در سلوک تأکید دارد.
برتری غنا بر فنا
مقام غنا، اشرف از فناست، زیرا غنی جز حق نمیبیند و حتی در برابر طناب دار میخندد، چنانکه امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «فزت ورب الکعبة». این شادمانی، نشانه رستگاری در مقام غناست، که سالک را از دنیا و آخرت بریده و به حق متصل میکند.
شادی مؤمن
مؤمن، در مقام غنا، همیشه شادمان است، چنانکه حدیث میفرماید: «المؤمن بشٌّ حسٌّ». این نشاط، ریشه در توکل و رضایت به قضای الهی دارد، که نمونه اعلای آن در سیره امام حسین علیهالسلام در عاشورا تجلی یافت، که فرمود: «رضا برضاک مطیعاً لأمرک».
جمعبندی
بخش پنجم، با تبیین غنای الهی و استواری موحد، مقام غنا را بهعنوان مرتبهای متعالی معرفی کرد که سالک را به ملک پایانناپذیر و شادمانی ابدی میرساند. تمثیلات مصقل و سوهان، شجاعت و صلابت غنی را نشان داد، در حالی که آیات و احادیث، مبنای قرآنی این مقام را تقویت کرد.
فرجامسخن: فقر الصوفیة، پلی به سوی حق
منازل السائرین، در درسگفتار شماره ۴۴۳، فقر را چونان جویباری الهی معرفی کرد که از زهد ابتدایی به غنای الهی و ولایت رهنمون میشود. فقر الصوفیة، اوج سلوک عرفانی است، که با صحة الاضطرار، انقطاع و تجرید، سالک را به حضرة احدیت متصل میسازد. تمایز فتوت و ولایت، نقش عدالت و جوانمردی را در این مسیر برجسته کرد، در حالی که تمثیلات سوهان و مصقل، استواری غنی را در برابر سختیها نشان داد. آیات قرآنی، چونان چراغهایی فروزان، مسیر را روشن ساخته و سیره اولیای الهی، راهنمایی سالکان بود. این کتاب، با بازنویسی فاخر و علمی، منبعی جامع برای پژوهشگران و سالکان راه حقیقت فراهم آورده و دعوتی است به تأمل در فقر عرفانی و سلوک روشمند.
با نظارت صادق خادمی |