متن درس
باب الغنى: مقام بینیازی توحیدی در منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۴۴)
مقدمه: غنا، قله بینیازی در سلوک عرفانی
باب الغنى، یکی از مقامات والای سلوک عرفانی در «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، سالک را پس از نیل به ولايت به سوی بینیازی از اسباب و تحقق غنای توحیدی رهنمون میسازد. این مقام، که در درسگفتار جلسه ۴۴۴ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره تبیین شده، غنا را سلامت قلب از تعلق به اسباب و اتکال محض به حق میداند، مقامی که حتی از فنا نیز والاتر است. غنا، چونان چشمهای زلال، قلب سالک را از بند اسباب آزاد کرده و او را به اقیانوس بیکران توحید میرساند.
بخش اول: تبیین مقام غنا و نسبت آن با ولايت
ولايت، پیشنیاز غنا
غنا، مقامی است که پس از وصول به ولايت عرفانی در سلوک سالک پدیدار میشود. ولايت، چونان دروازهای است که سالک را به اتحاد با حق رهنمون میسازد و او را برای نیل به بینیازی از غیر آماده میکند. سالک در این مرتبه، از خود و تعلقاتش گذشته و آماده میشود تا همهچیز را از منظر حق ببیند.
تعریف غنا: بینیازی از اسباب
غنا، حالتی است که سالک را از هرگونه نیاز و تعلق به غیر رها میسازد و او را تنها به حق وابسته میکند. این بینیازی، جوهره توحید در سلوک عرفانی است، چنانکه سالک، چونان پرندهای آزاد از قفس اسباب، به سوی آسمان بیکران حق پرواز میکند. غنی واقعی، کسی است که از اسباب بینیاز بوده و همهچیز را از حق میبیند، نفی تأثیر مستقل اسباب را در قلب خود نهادینه میکند.
فقر در برابر غنا
در برابر غنا، فقر نفسانی قرار دارد که با احساس نیاز به غیر، حتی در صورت برخورداری از ثروت، قدرت یا علم، تعریف میشود. کسی که خود را محتاج اسباب میبیند، فقیر است، هرچند گنجهای دنیا در دستانش باشد. این فقر، چونان زنجیری است که قلب را به اسباب گره میزند و مانع وصول به غنای توحیدی میشود.
مراحل غنا: رهایی از اسباب
نخستین مرتبه غنا، بینیازی از اسباب است. سالک در این مرحله، همهچیز را از حق میبیند و اسباب را تنها مجرای اراده الهی میداند. این رهایی، چونان کلیدی است که قفل تعلقات را میگشاید و قلب را برای حضور حق آماده میسازد.
تزلزل قلب در نبود اسباب
کسی که در نبود اسباب دچار تزلزل قلب میشود یا در حضور آنها آرامش مییابد، فقیر است. این وابستگی، قلب را از حضور حق دور میکند. برای مثال، اتکال به مال یا قدرت، نشانه فقر نفسانی است، چنانکه قلب به جای حق، به اسباب مادی گره میخورد.
شادمانی در قطع اسباب
غنی واقعی، در قطع اسباب شادمان میشود، زیرا این قطع، او را به حق نزدیکتر میکند. این شادمانی، چونان نوری است که در تاریکی پريشانی میدرخشد و نشانه اتکال محض به حق است. سالک در این حالت، حجاب اسباب را کنار زده و به اقیانوس حضور الهی گام مینهد.
اقرار به مالکیت الهی
سالک در مقام غنا، در برابر هستی اقرار میکند که مالکیت تنها از آنِ حق است. چنانکه در قرآن کریم آمده است: لِمَنِ الْمُلْكُ (سوره غافر، آیه ۱۶: «حکومت از آنِ کیست؟»، ). این اقرار، نشانهای است از غنای توحیدی که سالک را از بند تعلقات رها میسازد.
استواری موحد در برابر سختیها
موحد، چونان سوهانی است که با هر ضربه قویتر و شفافتر میشود. برخلاف گوسفندی که با ضربهای نابود میگردد، موحد در برابر سختیها صیقل مییابد و به کمال میرسد. این تمثیل، استواری و رشد سالک در بلا و ابتلا را به زیبایی نشان میدهد.
جمعبندی بخش اول
مقام غنا، قلهای است که پس از ولايت در سلوک عرفانی پدیدار میشود. این مقام، سالک را از تعلق به اسباب رها کرده و به بینیازی توحیدی رهنمون میسازد. غنی، با اقرار به مالکیت الهی و استواری در برابر سختیها، قلب خود را از اسباب پاک کرده و تنها به حق متکی میشود.
بخش دوم: غنای قلبی و نفی تعلقات
غنای قلبی، سلامت از اسباب
غنای قلبی، اولین مرتبه غنا، با سلامت قلب از تعلق به اسباب، احکام و خصوصیات محقق میشود. سالک در این مقام، از مقام نفس خارج شده و به مقام قلب وارد میشود، جایی که جزئیات نفسانی مانند «من» و «مال من» نفی میگردد. این سلامت، چونان نسیمی است که غبار تعلقات را از قلب میزداید.
جهانشمولی قلب
سالک در مقام قلب، همهچیز را متعلق به خود میبیند، زیرا به حق متصل است. هر کودک، چونان فرزند او، و هر خانه، چونان منزل اوست. این جهانشمولی، نشانهای است از غنای قلبی که سالک را از تنگنای نفس به وسعت توحید میرساند.
تسلیم در برابر تقدیر
غنی، در برابر تقدیر الهی تسلیم است و با خدا خصومتی ندارد. چنانکه امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا فرمود: «رضآ برضاك مطيعآ لامرك»، این تسلیم، نشانه رضایت کامل و غنای عرفانی است. سالک، چونان برگی در باد تقدیر، با آرامش به اراده الهی گردن مینهد.
مرگ پیش از مرگ
سالک با مرگ اختیاری پیش از مرگ طبیعی، از خصومت با خدا رها میشود. این مرگ، به معنای نفی تعلقات است، چنانکه سالک خود را پیش از حساب، به حساب میکشد و چونان مؤمنی رو به قبله، تسلیم محض میشود.
نفی تأثیر اسباب
مؤمن یقین دارد که اسباب، بیتأثیر و تنها مجرای اراده الهیاند. چنانکه در قرآن کریم آمده است: مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى (سوره انفال، آیه ۱۷: «تو پرتاب نکردی هنگامی که پرتاب کردی، بلکه خدا پرتاب کرد»، ). این یقین، مبنای غنای توحیدی است که قلب را از اسباب پاک میکند.
قناعت، مال ناپایان
قناعت، چونان گنجی ناپایان، قلب را از حرص و طمع پاک کرده و به غنا میرساند. چنانکه در حدیث آمده: «القناعة مالٌ لا ينفد». این مال، غنای درونی و معنوی است که سالک را از نیاز به اسباب بینیاز میکند.
جمعبندی بخش دوم
غنای قلبی، با سلامت از اسباب و نفی تعلقات، سالک را به توحید وجودی رهنمون میسازد. این مقام، با تسلیم در برابر تقدیر، یقین به نفی تأثیر اسباب و قناعت بهعنوان مال ناپایان، قلب را برای وصول به حق آماده میکند.
بخش سوم: غنا و اخلاق الهی
نفی تعلق به دنیا و آخرت
غنی، نه به دنیا دل میبندد و نه به آخرت، زیرا تنها حق را میجوید. چنانکه گفته شده: «هما حرامان على اهل اللّه». این حرمت، نشانه اخلاص در سلوک است که اهلالله را از یوم التغابن مبرا میسازد.
بیهراسی از مرگ
غنی، از مرگ و تهدیدات نمیهراسد، زیرا به حق متکی است. چنانکه امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: فُزْتُ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ («به پروردگار کعبه سوگند که رستگار شدم»، ). این بیهراسی، نشانه غنای توحیدی است که سالک را به فوز و رستگاری میرساند.
اخلاق رسولالله
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، به دلیل غنای کامل، از طلبکاری نسبت به خلق بینیاز بود. این اخلاق، چونان آیینهای است که غنای عرفانی را به نمایش میگذارد و الگویی برای سالکان است.
نفی حرص و طمع
حرص و طمع، حتی با تصرف جهان، قلب را فقیر نگه میدارد. سالک غنی، با قناعت و رضایت، از این بند رها میشود و به آرامش توحیدی دست مییابد.
جمعبندی بخش سوم
غنا، با نفی تعلق به دنیا و آخرت، بیهراسی از مرگ و تخلق به اخلاق الهی، سالک را به اخلاص و توحید کامل رهنمون میسازد. این مقام، قلب را از حرص و طمع پاک کرده و به آرامش ابدی میرساند.
نتیجهگیری و جمعبندی
باب الغنى، مقامی است که سالک را پس از ولايت به بینیازی از اسباب و تحقق غنای توحیدی هدایت میکند. آیات قرآن کریم، مانند يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ (سوره فاطر، آیه ۱۵: «ای مردم، شما به خدا نیازمندید»، ) و وَوَجَدَكَ فَقِيرًا فَأَغْنَىٰ (سوره ضحی، آیه ۸: «و تو را نیازمند یافت، پس بینیازت کرد»، )، فقر ذاتی انسان و امکان غنا به خدا را تبیین میکنند. غنای قلبی، با سلامت از اسباب و قناعت، قلب را برای وصول به حق آماده میسازد. سالک، مانند مصقل، با سختیها صیقل مییابد و حتی دشمن را تقویت میکند، زیرا به حق متکی است. اهلالله، با نفی تعلق به دنیا و آخرت، از یوم التغابن مبرا هستند و تنها به حق توجه دارند.