متن درس
منازل السائرین: مراتب مراد در سلوک عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۴۸)
مقدمه
سلوک عرفانی، سفری است از خویشتن به سوی حق، که در آن، سالک با گذر از منازل و مقامات، به وصال معبود نزدیکتر میگردد. در این میان، منازل السائرین، به مثابه نقشهای معنوی، مسیر سالکان را روشن میسازد. درسگفتار حاضر، از مجموعه گرانسنگ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین یکی از عمیقترین مفاهیم عرفانی، یعنی مقام مراد و تفاوت آن با مقام مرید، میپردازد. این گفتار، با نگاهی عمیق به مراتب سلوک، جایگاه مراد را به عنوان برگزیده حق و مرید را به عنوان کوشنده راه حق، ترسیم میکند.
بخش نخست: تبیین مفاهیم بنیادین مرید و مراد
تفاوت مقام مرید و مقام مراد
در سلوک عرفانی، دو مقام مرید و مراد، چون دو ساحل متمایز، مسیر سالک را از مبدأ تا مقصد ترسیم میکنند. مقام مرید، بدایت باب اصول است، جایی که سالک با اراده خویش، گام در مسیر حق مینهد. این مقام، قلب سلوک نامیده شده، زیرا سالک در این مرحله به مقام قلب میرسد و تازه سلوک او آغاز میگردد. پیش از این، مبادی سلوک قرار دارد که سالک در آن، با تمرین و تهذیب نفس، خود را برای ورود به باب اصول آماده میسازد.
در مقابل، مقام مراد، نهایت باب اصول و مقصد والای سلوک است که با ولایت و برگزیدگی الهی پیوند دارد. فاصله میان مرید و مراد، به مثابه فاصله میان بدایت و نهایت است؛ مرید، کوشندهای است که با ریاضت و اراده، به سوی حق گام برمیدارد، اما مراد، برگزیدهای است که حقتعالی او را با اجتباء و اصطفاء به مقام خویشتن فرا میخواند.
درنگ: مقام مرید، بدایت باب اصول و قلب سلوک است، در حالی که مقام مراد، نهایت این باب و جایگاه ولایت و برگزیدگی الهی است. فاصله این دو، به مثابه فاصله میان آغاز و انجام سلوک است. |
اراده در باب مرید و اجتباء در باب مراد
باب مرید، بر اراده سالک استوار است. مرید، آن کسی است که با عزمی راسخ، تعلقات غیرحق را از دل میزداید و جز مراد خویش نمیبیند. این مقام، نیازمند ریاضت، مشقت و کوشش مداوم است تا سالک به ارادت، که بدایت باب اصول است، دست یابد. اما باب مراد، از جنس دیگری است؛ مراد، نه با کوشش خویش، بلکه با مشیت الهی و اجتباء حق به این مقام میرسد.
قرآن کریم در این باره میفرماید:
اللَّهُ يَجْتَبِي مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يُنِيبُ (شوری: ۱۳).
: «خدا هر که را بخواهد برمیگزیند و هر که را که بازگردد هدایت میکند.»
این آیه، تمایز میان باب مرید و مراد را به روشنی ترسیم میکند: هدایت مرید، به انابه و بازگشت او وابسته است، اما اجتباء مراد، تنها به مشیت الهی بستگی دارد.
مراد، چون گلی است که دست حق از باغ وجودش میچیند، بیآنکه خود در پی این برگزیدگی باشد. این مقام، مستقل از رأی و تلاش انسانی است، چنانکه در انتخاب انبیاء و اولیاء، رأی دیگران، هیچ اثری بر ولایت و مراد بودن ایشان ندارد.
درنگ: باب مرید، بر اراده و ریاضت سالک استوار است، اما باب مراد، با اجتباء و مشیت الهی پیوند دارد. مرید با کوشش به ارادت میرسد، در حالی که مراد، با انتخاب حق برگزیده میشود. |
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین تفاوت بنیادین میان مقام مرید و مراد پرداخت. مرید، سالکی است که با اراده و ریاضت، در بدایت سلوک گام مینهد، در حالی که مراد، برگزیده حق است که با اجتباء الهی به نهایت سلوک میرسد. این تمایز، نشاندهنده دو مسیر متمایز در عرفان اسلامی است: یکی مبتنی بر کوشش انسانی و دیگری متکی بر مشیت الهی.
بخش دوم: مراتب مقام مراد و ویژگیهای آن
مقام مراد و ضنائن الله
مقام مراد، چون گنجی پنهان در ضنائن الله است که حقتعالی با بخل خویش، آن را از غیر خود جدا میسازد. ضنائن الله، به معنای گنجهای الهی است که تنها به برگزیدگان خاص عطا میشود. حق، مراد را از هر تعلق به غیر خود پاک میگرداند و دیگران نیز، به دلیل قلت و دشواری این مقام، نسبت به آن بخل میورزند.
این مقام، به مثابه خلعت الهی است که بر قامت برگزیدگان دوخته میشود. قرآن کریم در این باره میفرماید:
إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ (احزاب: ۳۳).
: «خدا فقط میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید.»
کلمه «إنَّما» در این آیه، بر حصر اراده الهی تأکید دارد، نشاندهنده آن است که مراد بودن اهل بیت، نه نتیجه کوشش ایشان، بلکه اراده مستقیم حق است.
درنگ: مقام مراد، از ضنائن الله است که با بخل الهی و دیگران، خاص و قلیل است. این مقام، نه با کوشش عبد، بلکه با اراده و اجتباء حق عطا میشود. |
مراتب سهگانه مقام مراد
مقام مراد، دارای سه مرتبه است که تبیین دقیق آن، به دلیل پیچیدگی و اشکالات متنی، نیازمند دقت و تأمل است. مرتبه نخست، به تمایز میان عصمت و استشراف میپردازد، که در ادامه به تفصیل بررسی خواهد شد. این مراتب، چون پلههای نردبانی آسمانی، سالک را به سوی قلههای کمال هدایت میکنند.
پیچیدگی مراتب مراد، از دشواریهای کتاب منازل السائرین است که گاه به خلط مفاهیم یا نادرستی در نگارش منجر شده است. با این حال، این مراتب، نشاندهنده سیر تکاملی سالک در مقام برگزیدگیاند که هر یک، جلوهای از عنایت الهی را آشکار میسازد.
تمایز استشراف و اشراف
یکی از کلیدیترین مفاهیم در مراتب مراد، تفاوت میان استشراف و اشراف است. استشراف، حالتی است که سالک در معرض گناه قرار میگیرد و میل نفسانی به آن دارد، اما به عنایت الهی، از ارتکاب گناه بازمیماند. اشراف، مقامی والاتر است که سالک، حتی در مواجهه با گناه، هیچ میلی به آن ندارد و با کرامت و بیاعتنایی از کنار آن میگذرد.
تمثیل قهوهخانه، این مفهوم را به زیبایی روشن میسازد: سالکی که هر روز از کنار قهوهخانهای با آلات لهو و لعب میگذرد، اگر میل به آن داشته باشد، در مقام استشراف است، اما اگر بیاعتنا و بدون میل از آن عبور کند، در مقام اشراف قرار دارد. این تمایز، نشاندهنده مراتب مختلف اولیاء و انبیاء است، چنانکه برخی در اشراف و برخی در استشرافاند.
درنگ: استشراف، میل نفسانی به گناه در عین حفاظت الهی است، در حالی که اشراف، مواجهه با گناه بدون میل به آن است. این تمایز، مراتب اولیاء و انبیاء را روشن میسازد. |
تنقیض و تنقیص: دو رویکرد الهی در حفظ مراد
در مقام مراد، دو مفهوم تنقیض و تنقیص، ابزارهای الهی برای حفظ سالک از گناهاند. تنقیض، نقض کامل گناه است، بهگونهای که مراد اصلاً به گناه نمیافتد. حقتعالی، اسباب گناه را از او سلب میکند، چنانکه دیواری پیش رویش فرو میریزد یا مانعی ناگهانی پدیدار میشود. تنقیص، حالتی است که سالک به گناه مبتلا میشود، اما گناه در دلش ریشه نمیدواند و به دلیل عنایت الهی، ناقص میماند.
تمثیل کودکی که در بازی تیلهبازی میبازد، این مفهوم را به خوبی نشان میدهد: اگرچه او مال خود را از دست میدهد، اما از آلودگی به حرام مصون میماند. این باخت، به ظاهر ضرر است، اما در حقیقت، عنایتی است که او را از گناه حفظ میکند. تنقیص، گناهی است که به دل نمیچسبد، اما تنقیض، گناهی است که اصلاً رخ نمیدهد.
درنگ: تنقیض، نقض کامل گناه توسط حق است، در حالی که تنقیص، ناقص ماندن گناه در دل سالک است. این دو، مراتب حفاظت الهی از مراد را نشان میدهند. |
عصمت مراد و نقش عنایت خاصه
مراد، به دلیل عنایت خاص الهی، معصوم نگه داشته میشود، حتی اگر میل به گناه داشته باشد. قرآن کریم، این حفاظت را با فعل مجهول يُعْصَمُ (یوسف: ۱۲) بیان میکند، که نشاندهنده حفاظت عبد از گناه، بدون ذکر فاعل مشخص است. این حفاظت، ممکن است از طریق حق، اسباب طبیعی یا موانع دیگر باشد، چنانکه ماشینی ناگهان مسیر سالک را سد میکند یا دیواری فرو میریزد.
عنایت خاصه، چون سپری الهی، مراد را از گناه مصون میدارد. این عنایت، در مقابل عنایت عامه قرار دارد که گاه خود گناه است، برای نجات عبد از غرور و خودبینی. عنایت عامه، چون دارویی تلخ، عبد را به خاکساری میرساند، اما عنایت خاصه، چون شرابی گوارا، مراد را در مقام عصمت نگه میدارد.
درنگ: عصمت مراد، نتیجه عنایت خاصه الهی است که با تنقیض شهوات و سد مسالک معاصی، او را از گناه حفظ میکند. این حفاظت، گاه با اسباب غیرمستقیم الهی رخ میدهد. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به بررسی مراتب مقام مراد و ویژگیهای آن پرداخت. مقام مراد، چون گنجی در ضنائن الله، با اجتباء الهی عطا میشود. مراتب سهگانه این مقام، با تمایز استشراف و اشراف، و تنقیض و تنقیص، ترسیم شد. عصمت مراد، نتیجه عنایت خاصه الهی است که او را از گناه مصون میدارد، حتی در مواجهه با میل نفسانی.
بخش سوم: مصادیق و تمثیلات در مقام مراد
مثال یوسف و زلیخا: استشراف در برابر نفس اماره
داستان یوسف و زلیخا، یکی از برجستهترین مصادیق مقام مراد است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ (یوسف: ۲۴).
: «و او [زلیخا] به یوسف میل کرد و او [یوسف] نیز به وی میل ورزید، اگر برهان پروردگارش را ندیده بود.»
این آیه، نشاندهنده مقام استشراف یوسف است که میل نفسانی به گناه داشت، اما به دلیل برهان رب، از آن بازماند.
«لولا» در این آیه، تعلیقی است، نه تثبیتی، و نشان میدهد که میل یوسف، مشروط به فقدان برهان الهی بود. در مقابل، زلیخا در مقام نفس اماره قرار داشت که میل او مطلق و بیقید بود. این تمایز، میان استشراف یوسف و نفس اماره زلیخا را روشن میسازد. تفسیر امام صادق علیهالسلام، بر لزوم خواندن کامل آیه تأکید دارد تا از سوءتفاهمات، مانند آنچه در برخی کتب اهل سنت آمده، جلوگیری شود.
درنگ: یوسف در مقام استشراف بود و به دلیل برهان رب از گناه بازماند، در حالی که زلیخا در مقام نفس اماره قرار داشت. «لولا» در آیه، تعلیقی است و بر حفاظت الهی تأکید دارد. |
تفاوت یوسف و امیرالمؤمنین: استشراف در برابر اشراف
تمایز میان یوسف و امیرالمؤمنین علیهالسلام، مراتب مختلف مراد را آشکار میسازد. یوسف، در مقام استشراف بود و به دلیل «لولا» از گناه بازماند، اما امیرالمؤمنین، در مقام اشراف قرار داشت و هیچ میلی به غیر حق نداشت. روایت «طلقتك ثلاثة»، که در آن حضرت به دنیا فرمودند: «تو را سه طلاقه کردم»، نشاندهنده بیاعتنایی کامل ایشان به دنیا، حتی در صورت ایمان آوردن آن، است.
این مقام اشراف، چون قلهای است که هیچ نسیمی از تعلقات دنیوی بر آن نمیوزد. در مقابل، یوسف، پس از ایمان آوردن زلیخا، به او میل یافت، که نشاندهنده تأثیر «لولا» در مقام استشراف است. این تفاوت، مراتب اولیاء را نشان میدهد: برخی، چون امیرالمؤمنین، در اشراف کاملاند، و برخی، چون یوسف، در استشراف، با حفاظت الهی مصون میمانند.
درنگ: یوسف در مقام استشراف بود، اما امیرالمؤمنین علیهالسلام در مقام اشراف قرار داشت و هیچ میلی به غیر حق نداشت. این تمایز، مراتب اولیاء را روشن میسازد. |
تنقیض شهوات و تعویق ملاذ
در مقام مراد، حقتعالی شهوات را نقض و لذتهای حرام را تعویق میاندازد. تنقیض شهوات، به معنای از بین بردن ریشههای گناه است، چنانکه سالک، حتی اگر میل به گناه داشته باشد، اسباب آن از او سلب میشود. تعویق ملاذ، ایجاد موانع برای لذتهای حرام است، مانند مزاحمتی که مانع خلوت گناه میشود.
این دو، چون دو بال پرندهای آسمانی، مراد را از سقوط در ورطه گناه حفظ میکنند. تمثیل کودکی که در بازی میبازد، نشان میدهد که گاه ضرر ظاهری، در حقیقت، نجات از گناه است. این عنایت الهی، مراد را در مسیر عصمت نگه میدارد.
درنگ: تنقیض شهوات و تعویق ملاذ، ابزارهای الهی برای حفظ مراد از گناهاند. این دو، با سلب اسباب گناه و ایجاد موانع، عصمت مراد را تضمین میکنند. |
سد مسالک معاطب
حقتعالی، راههای گناه، یعنی مسالک معاطب یا مهاله، را بر مراد میبندد، حتی اگر خود او مایل به گناه باشد. معاطب، به معنای مسیرهایی است که به هلاکت میانجامند. خداوند با ایجاد موانع، مانند نبود فرصت یا حضور مزاحم، سالک را از وصول به گناه باز میدارد.
این سد، چون حصاری استوار، مراد را از گزند گناه مصون میدارد. تمثیل «خان میبخشد، خانقلم نمیبخشد»، نشاندهنده تناقض میان اراده عبد و مشیت الهی است که در نهایت، اراده حق غالب میشود.
درنگ: سد مسالک معاطب، بستن راههای گناه بر مراد است، حتی اگر او مایل به گناه باشد. این سد، با موانع الهی، عصمت مراد را حفظ میکند. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با مصادیق و تمثیلات، مراتب مقام مراد را روشن کرد. داستان یوسف و زلیخا، تمایز میان استشراف و نفس اماره را نشان داد، و مقایسه یوسف و امیرالمؤمنین علیهالسلام، مراتب اشراف و استشراف را آشکار ساخت. تنقیض شهوات، تعویق ملاذ و سد مسالک معاطب، ابزارهای الهی برای حفظ مراد از گناهاند.
بخش چهارم: توحید، عنایت الهی و مراتب انبیاء
عنایت خاصه و عنایت عامه
عنایت الهی، به دو گونه خاصه و عامه تقسیم میشود. عنایت خاصه، ویژه مرادین است که حقتعالی ایشان را از گناه مصون میدارد. این عنایت، چون نوری الهی، مراد را در مسیر عصمت هدایت میکند. عنایت عامه، شامل همه بندگان است و گاه خود گناه، ابزار آن است تا عبد را از غرور و خودبینی نجات دهد.
تمثیل فرعون، نشاندهنده نقش عنایت عامه است: اگر گناه نبود، بسیاری ادعای الوهیت میکردند. گناه، چون زنجیری، عبد را به خاکساری میکشاند و از تکبر بازمیدارد. اما مراد، با عنایت خاصه، از این زنجین رها است و در مقام عصمت جای دارد.
درنگ: عنایت خاصه، حفظ مراد از گناه است، در حالی که عنایت عامه، گاه با گناه، عبد را از غرور نجات میدهد. این دو، مراتب مختلف لطف الهیاند. |
توحید و فسخ عزائم
مراد، توحید را از طریق فسخ عزائم، یعنی نقض ارادههای نفسانی، میشناسد. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: «عرفت الله بفسخ العزائم»، به این معنا که حق، با نقض ارادههای عبد، قدرت خود را به او نشان میدهد. این فسخ، سالک را به توحید افعالی هدایت میکند، جایی که او فاعل حقیقی را حق میداند، نه خود.
تمثیل بزاز، که متر میکند اما حق از جای دیگر قیچی میزند، این مفهوم را روشن میسازد. مراد، هرچه اراده کند، حق آن را نقض میکند تا او را به توحید برساند. این نقض، چون آینهای است که جمال حق را به سالک نشان میدهد.
درنگ: توحید مراد، با فسخ عزائم و نقض ارادههای نفسانی شکل میگیرد. این نقض، سالک را به توحید افعالی و شناخت قدرت حق هدایت میکند. |
مراتب انبیاء و نقد تنزیه
انبیاء الله، دارای مراتب متفاوتیاند، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ (بقره: ۳۵۳).
: «برخی را بر برخی دیگر برتری دادیم».
برخی انبیاء، در مقام اشراف و برخی در استشرافاند. تنزیه انبیاء، که در برخی کتب شیعه و سنی آمده، نادرست است، زیرا فرض گناه و سپس تبرئه آنهاست. به جای تنزیه، باید تفضیل انبیاء را بررسی کرد، یعنی شناخت مراتب و مقامات ایشان.
این دیدگاه، بر لزوم دقت در مراتب انبیاء تأکید دارد. هر پیامبر، با توجه به مقام خویش، جلوهای از کمال الهی را نشان میدهد. نقد تنزیه، نشاندهنده عمق عرفان شیعی است که به جای تبرئه، بر تحلیل مراتب تمرکز دارد.
درنگ: انبیاء دارای مراتب متفاوتیاند و تنزیه ایشان نادرست است. تفضیل، یعنی بررسی مراتب و مقامات، باید جایگزین تنزیه شود. |
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به بررسی عنایت الهی، توحید و مراتب انبیاء پرداخت. عنایت خاصه و عامه، مراتب لطف الهی را نشان میدهند، و توحید فسخ عزائم، سالک را به شناخت حق هدایت میکند. نقد تنزیه انبیاء، بر اهمیت تفضیل و تحلیل مراتب ایشان تأکید دارد.
بخش پنجم: اشکالات متنی و نقد عرفانهای غیررسمی
اشکالات متنی در منازل السائرین
کتاب منازل السائرین، در بیان مراتب مراد و تمایز مفاهیمی چون تنقیض و تنقیص، دچار نقص و خلل است. خلط میان این مفاهیم، یا نادرست بودن برخی معانی، مانند معلوم کردن فعل يُعْصَمُ, نیاز به بازنگری دقیق را نشان میدهد. این اشکالات، گاه به سوءتفاهم در فهم مراتب عرفانی منجر شده است.
اصلاح این کتاب، چون ترمیم گوهری گرانبهاست که نیازمند دقت و دانش عمیق است. این بازنگری، میتواند جایگاه عرفان شیعی را در برابر دیگر مکاتب، بهویژه عرفانهای غیررسمی، برجستهتر سازد.
درنگ: منازل السائرین در بیان مراتب مراد و تمایز تنقیض و تنقیص ناقص است و نیازمند بازنگری دقیق برای روشنسازی مفاهیم عرفانی است. |
نقد عرفانهای غیررسمی
برخی مدعیان عرفان، بدون گذراندن ریاضت و سلوک عملی، ادعای مقامات عرفانی دارند. این افراد، چون شاخههای بیریشه، از اصالت عرفانی بیبهرهاند. عرفان، راهی است که با تهذب نفس و ریاضت طی میشود، نه با دانش نظری یا ادعاهای بیپشتوانه.
نقد این عرفانها، چون آینهای است که حقیقت عرفان شیعی را نشان میدهد. عرفان شیعی، با تأکید بر سلوک عملی و تهذب نفس، از عرفانهای نظری یا غیررسمی متمایز است. این دیدگاه، بر اصالت و عمق عرفان اسلامی تأکید دارد.
درنگ: عرفانهای غیررسمی، فاقد اصالتاند، زیرا بدون ریاضت و سلوک عملی ادعای مقامات عرفانی دارند. عرفان شیعی، با تأکید بر سلوک عملی، از این مدعیان متمایز است. |
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، به اشکالات متنی منازل السائرین و نقد عرفانهای غیررسمی پرداخت. نیاز به اصلاح کتاب، برای روشنسازی مفاهیم عرفانی ضروری است. نقد عرفانهای غیررسمی، بر اصالت عرفان شیعی و اهمیت سلوک عملی تأکید دارد.
نتیجهگیری کلی
منازل السائرین، چون چراغی در مسیر سلوک عرفانی، مراتب مرید و مراد را روشن میسازد. این درسگفتار، با تبیین تفاوت میان مرید و مراد، و مراتب مقام مراد، عمق عرفان شیعی را نشان داد. مرید، با اراده و ریاضت، به سوی حق گام مینهد، اما مراد، با اجتباء الهی، به مقام عصمت و ولایت میرسد. تمایز استشراف و اشراف، تنقیض و تنقیص، و عنایت خاصه و عامه، مراتب حفاظت الهی را آشکار کرد.
داستان یوسف و زلیخا، و مقایسه با امیرالمؤمنین علیهالسلام، مراتب اولیاء را ترسیم کرد. توحید فسخ عزائم، سالک را به شناخت حق هدایت میکند، و نقد تنزیه انبیاء، بر اهمیت تفضیل تأکید دارد. اشکالات متنی منازل السائرین، نیازمند بازنگری است، و نقد عرفانهای غیررسمی، اصالت عرفان شیعی را برجسته میسازد.
این کار، چون گوهری در دریای عرفان اسلامی، منبعی جامع برای پژوهشگران و سالکان است. امید است که با تأمل در این مراتب، راه سلوک برای طالبان حق روشنتر گردد.
با نظارت صادق خادمی |