در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 451

متن درس





تحلیل و بازنویسی باب المراد در منازل السائرین

تحلیل و بازنویسی باب المراد در منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۵۱)

مقدمه

باب المراد، یکی از مقامات کلیدی در سلوک عرفانی «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، به مثابه دروازه‌ای است که سالک در آن با خطای خویش (هفوه) مواجه می‌شود و از رهگذر این آزمون الهی به سوی کمال و وصول به مقامات معنوی رهنمون می‌گردد. درس‌گفتار شماره ۴۵۱، با تأمل در این مقام و نقد دیدگاه‌های مطرح‌شده در متن اصلی کتاب، به‌ویژه درباره انبیای الهی چون سلیمان، موسی، داود و آدم علیهم‌السلام، بر ضرورت فهم دقیق قرآن کریم و التزام به کتاب و سنت تأکید می‌ورزد.

بخش نخست: تبیین مفهوم هفوه و پیامدهای آن در باب المراد

ماهیت هفوه در سلوک عرفانی

هفوه، به‌مثابه خطای سالک در مقام باب المراد، نه تنها نقص او را آشکار می‌سازد، بلکه زمینه‌ساز ظهور کمال و وصول به مقامات معنوی است. این خطا، چون آینه‌ای است که نقصان سالک را به او نمایانده و او را به سوی توبه و انابه رهنمون می‌شود. حق تعالی، با قرار دادن سالک در موقعیت آزمون، نقص او را عیان می‌کند تا از این رهگذر، حکمت الهی در تربیت و هدایت او تجلی یابد.

درنگ: هفوه، آزمایشی الهی است که با آشکارسازی نقص، سالک را به سوی توبه و کمال هدایت می‌کند.

پیامدهای هفوه: ظهور کمال و وصول به مقام

آثار هفوه، به ظهور کمال و نیل به مقامات معنوی منجر می‌شود. این فرآیند، نشانه‌ای از حکمت الهی است که نقص را به کمال و خطا را به سوی صواب رهنمون می‌سازد. سالک، پس از مواجهه با هفوه، با انابه و توبه به سوی حق بازمی‌گردد و از این رهگذر، عطای کمال الهی را دریافت می‌کند.

آزمایش الهی و نقش آن در تربیت سالک

خداوند متعال، با قرار دادن سالک در موقعیت‌های آزمایشی، نقص او را بر او آشکار می‌سازد. این آشکارسازی، چون چراغی است که مسیر انابه و اصلاح را روشن می‌کند. آزمایش الهی، نه برای عذاب، بلکه برای تربیت و هدایت سالک طراحی شده است تا او را به مقامات معنوی رهنمون سازد.

انابه و توبه: دروازه کمال

انابه و توبه، پس از هفوه، چون کلیدی است که درهای کمال الهی را به روی سالک می‌گشاید. این بازگشت صادقانه به سوی حق، زمینه‌ساز دریافت عطای الهی و نیل به مقامات معنوی است. توبه، نه تنها خطا را محو می‌کند، بلکه سالک را به مرتبه‌ای والاتر از پیش ارتقا می‌دهد.

درنگ: انابه و توبه، نتیجه هفوه و مقدمه دریافت کمال الهی در باب المراد است.

بخش دوم: نقد دیدگاه‌های منازل السائرین درباره انبیای الهی

مصادیق باب المراد در متن اصلی

متن اصلی «منازل السائرین» دو نمونه از انبیای الهی، یعنی سلیمان و موسی علیهما‌السلام، را به‌عنوان مصادیق باب المراد معرفی می‌کند. این انتخاب، محل نقد است، زیرا با مبانی قرآنی و عرفانی سازگاری ندارد. ادعای ضنائن بودن این دو پیامبر، به دلیل عدم عتاب الهی در برابر خطای آن‌ها، فاقد پایه و اساس قرآنی است.

نقد ادعای ضنائن بودن سلیمان و موسی

کتاب مدعی است که تنها سلیمان و موسی از ضنائن‌اند، زیرا خطای آن‌ها بدون عتاب الهی بوده است. این ادعا، به دلیل مغایرت با آیات قرآن کریم، مردود است. به عنوان مثال، موسی علیه‌السلام توسط خضر مورد عتاب قرار گرفت که این عتاب، به مراتب شدیدتر از عتاب مستقیم الهی بود:

«أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا» (سوره کهف، آیه ۷۲)

ترجمه: «مگر نگفتم که تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی؟» ()

این آیه نشان می‌دهد که موسی علیه‌السلام، برخلاف ادعای کتاب، مورد عتاب قرار گرفته و از این‌رو، نمی‌توان او را از ضنائن دانست.

درنگ: ادعای ضنائن بودن سلیمان و موسی، به دلیل مغایرت با آیات قرآنی، نادرست است.

نقد نسبت هفوه به موسی علیه‌السلام

ادعای هفوه برای موسی علیه‌السلام و انابه متعاقب آن، فاقد مبنای قرآنی است. داستان درگیری موسی با برادرش، هارون، که در قرآن کریم آمده، نشانه‌ای از معصیت الهی نیست، بلکه ناشی از غیرت دینی و حساسیت موسی به شرک و کفر قومش بود:

«فَلَا تُشْمِتْ بِي الْأَعْدَاءَ» (سوره اعراف، آیه ۱۵۰)

ترجمه: «دشمنان را بر من شماتت‌مدار» ()

این آیه، درگیری موسی با برادرش را نشان می‌دهد، اما هیچ عتاب الهی در پی آن ذکر نشده است، زیرا این رفتار، معصیت نبود، بلکه جلوه‌ای از غیرت دینی بود.

استغفار موسی: نشانه تواضع

استغفار موسی علیه‌السلام پس از درگیری با برادرش، نه به دلیل معصیت، بلکه نشانه تواضع و بازگشت سریع به سوی حق بود:

«رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي» (سوره اعراف، آیه ۱۵۱)

ترجمه: «پروردگارا، مرا و برادرم را ببخش» ()

این استغفار، چون گوهری است که قلب مؤمن را از هر شائبه‌ای پاک می‌سازد و او را به مقامات والاتر رهنمون می‌کند.

نقد نسبت هفوه به سلیمان علیه‌السلام

ادعای قضا شدن نماز عصر سلیمان علیه‌السلام و نسبت دادن هفوه به او، فاقد مبنای قرآنی است. تفسیر آیه مربوط به سلیمان، که به داستان اسب‌ها اشاره دارد، به اشتباه به غروب خورشید نسبت داده شده، در حالی که معنای صحیح آن، غیبت اسب‌ها از نظر سلیمان است:

«رَدُّوهَا عَلَيَّ ۖ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ» (سوره ص، آیه ۳۳)

ترجمه: «آنها را نزد من بازگردانید. پس به ساق‌ها و گردن‌ها دست کشید» ()

این آیه، به بازگرداندن اسب‌ها اشاره دارد، نه خورشید، و هرگونه تفسیر مبنی بر کشتار یا مثله کردن اسب‌ها، با منطق قرآنی و عقل سلیم ناسازگار است.

درنگ: تفسیر «ردّوها» به معنای بازگرداندن اسب‌ها، با سیاق قرآنی سازگار است، نه خورشید.

نقد داستان کشتار اسب‌ها

نسبت دادن کشتار یا مثله کردن اسب‌ها به سلیمان علیه‌السلام، عملی غیرمنطقی و غیرانسانی است که با مقام نبوت او ناسازگار است. این ادعا، نه تنها فاقد مبنای قرآنی است، بلکه حتی از منظر عقل عملی نیز غیرقابل پذیرش است. چگونه ممکن است پیامبری چون سلیمان، به دلیل غفلت خود، موجودات بی‌گناه را مجازات کند؟ این نسبت، چون خاری است که در چشم حقیقت فرو می‌رود.

بخش سوم: بررسی مصادیق دقیق‌تر باب المراد

آدم علیه‌السلام: مصداق اصلی باب المراد

آدم علیه‌السلام، به دلیل هفوه در مخالفت با نهی الهی و کمال متعاقب آن، مصداق اصلی باب المراد است. عتاب الهی به آدم و حوا، به دلیل نزدیک شدن به درخت ممنوعه، در قرآن کریم چنین آمده:

«أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ» (سوره اعراف، آیه ۲۲)

ترجمه: «مگر شما را از آن درخت نهی نکردم؟» ()

اخراج آدم از بهشت، نه نقص، بلکه کمال او بود، زیرا زمینه‌ساز تخلق ارضی و نیل به مقام خلافت الهی شد. این فرآیند، با منطق باب المراد همخوانی دارد.

درنگ: آدم علیه‌السلام، به دلیل هفوه و کمال متعاقب آن، مصداق اصلی باب المراد است.

داود علیه‌السلام: هفوه در قضاوت

داود علیه‌السلام، به دلیل تعجیل در قضاوت، مصداق دیگری برای باب المراد است. داستان دو خصم، که در قرآن کریم ذکر شده، آزمایشی برای قضاوت عادلانه داود بود:

«وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ» (سوره ص، آیه ۲۱)

ترجمه: «آیا خبر کشمکش‌کنندگان به تو رسیده است، آنگاه که از محراب بالا رفتند؟» ()

خطای داود، نه در معصیت اخلاقی، بلکه در تعجیل در قضاوت بدون شنیدن سخنان طرف مقابل بود. عتاب الهی، او را به عدالت در قضا هدایت کرد و این تنبیه، زمینه‌ساز کمال او شد.

نقد داستان جعلی داود

نسبت دادن داستان نود و نه زن به داود علیه‌السلام، از اسرائیلیات کفرآمیز است که با مقام عصمت و خلافت او ناسازگار است. این داستان، که مدعی نگاه فاعلی و قتل شوهر برای تصاحب همسر اوست، فاقد مبنای قرآنی و روایی است. قرآن کریم، هرگونه نشر فاحشه را نکوهش کرده است:

«إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا» (سوره نور، آیه ۱۹)

ترجمه: «کسانی که دوست دارند زشتی در میان مؤمنان شایع شود» ()

نقل این داستان، حتی به صورت غیرمستقیم، گناهی است که چهره انبیا را مخدوش می‌سازد.

درنگ: داستان نود و نه زن برای داود، از اسرائیلیات کفرآمیز است و با مقام نبوت او ناسازگار است.

بخش چهارم: التزام به کتاب و سنت و نقد اسرائیلیات

اهمیت فهم قرآن کریم

فهم معانی و مبانی قرآن کریم، بر تجوید و ترتیل مقدم است. این فهم، نیازمند طهارت ولایت است، زیرا قلب پاک از شائبه‌ها، تنها ظرفی است که معارف الهی را دریافت می‌کند. بدون طهارت ولایت، فهم قرآن کریم ممکن نیست، هرچند فرد به حفظ و قرائت آن مسلط باشد.

درنگ: فهم قرآن کریم، نیازمند طهارت ولایت است، نه صرف حفظ و تجوید.

نقد اسرائیلیات و روایات بی‌اساس

اسرائیلیات، به دلیل ناسازگاری با قرآن کریم و سنت، مردودند. داستان‌هایی چون کشتار اسب‌ها توسط سلیمان یا نود و نه زن برای داود، نمونه‌هایی از این روایات کفرآمیزند که به‌منظور تخریب چهره انبیا ساخته شده‌اند. التزام به کتاب و سنت، تنها راه رهایی از این تحریفات است.

نقد فلسفه و عرفان غیرمعتبر

هر دانشی که از صراط کتاب و سنت خارج باشد، فاقد ارزش دنیوی و اخروی است. فلسفه و عرفانی که با قرآن کریم و سنت همخوانی نداشته باشد، چون زخرفی است که ظاهر دارد، اما باطن آن تهی است. مطالعه علوم، تنها زمانی ارزشمند است که در راستای فهم کتاب و سنت باشد.

بخش پنجم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

باب المراد، مقامی است که سالک در آن با هفوه مواجه شده و از طریق انابه و توبه به کمال می‌رسد. نقد دیدگاه‌های «منازل السائرین» درباره سلیمان و موسی علیهما‌السلام نشان داد که این دو پیامبر، به دلیل عتاب الهی، نمی‌توانند مصادیق اصلی این مقام باشند. در مقابل، آدم و داود علیهما‌السلام، به دلیل هفوه و کمال متعاقب آن، مصادیق دقیق‌تری هستند. آیات قرآنی، چون چراغی فروزان، مسیر حقیقت را روشن می‌کنند و هرگونه تفسیر خارج از این چارچوب، زخرف و فاقد اعتبار است. التزام به کتاب و سنت، تنها راه حفظ اصالت معارف دینی است، و فهم قرآن کریم، نیازمند طهارت ولایت و دوری از اسرائیلیات و روایات بی‌اساس است.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده