در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 455

متن درس





کتاب منازل السائرین: احسان نفسی و مقامات شهود

کتاب منازل السائرین: احسان نفسی و مقامات شهود

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۵۵)

دیباچه

کتاب منازل السائرین، اثری عرفانی و سترگ در تبیین مقامات سلوک الی‌الله است که در این مجال، بخشی از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۴۵۵، با موضوع «باب احسان» و درس دوم آن، به زبانی فاخر، علمی و دانشگاهی بازنویسی شده است. این متن، با نگاهی ژرف به مفهوم احسان نفسی، مقامات سه‌گانه آن، و احوال سالک در مسیر شهود، به تبیین استحکام باطنی در عبادت و چالش‌های پیش روی سالک می‌پردازد.

احسان نفسی، به مثابه نگینی در تاج سلوک، سالک را به حضور در محضر حق و مشاهده حقیقت الهی رهنمون می‌سازد. این مقام، فراتر از اعمال ظاهری، به استحکام باطنی و کیفیت قلب در عبادت اشاره دارد. در این نوشتار، با کاوش در مقامات تصحیح عباده، تصحیح احوال، و تحقیق احوال، و نیز بررسی نقش شیطان در مسیر سلوک، به تبیین این مفهوم پرداخته می‌شود. تأکید بر شریعت، نقد بدعت‌ها، و لزوم کتمان احوال، از ویژگی‌های برجسته این درس است. تمثیلات فاخر و پیوستارهای قرآنی، به غنای متن افزوده و آن را به آیینه‌ای برای تأمل در سلوک عرفانی بدل ساخته است.

باب اول: احسان نفسی، استحکام باطن و باب شهود

تعریف احسان نفسی و تمایز آن از احسان عملی

احسان، در مقام عرفانی، نه به معنای بخشش و خیررسانی به غیر (احسان عملی)، بلکه به استحکام نفسی و حضور قلب در محضر حق در عبادت اشاره دارد. این احسان نفسی، که به مثابه پایه‌ای استوار برای بنای سلوک است، سالک را به مشاهده و شهود الهی رهنمون می‌سازد. برخلاف احسان عملی که در ظاهر نمود می‌یابد، احسان نفسی، باطن عبادت را به کمال می‌رساند و سالک را در محضر حق، حاضر و ناظر می‌سازد. این مقام، به مانند آیینه‌ای صیقلی است که نور حق در آن منعکس می‌گردد و قلب سالک را به نورانیت الهی مزین می‌کند.

درنگ: احسان نفسی، استحکام باطنی در عبادت و حضور در محضر حق است که سالک را به شهود الهی رهنمون می‌سازد و از احسان عملی، که بخشش به غیر است، متمایز است.

این تعریف، بر اهمیت کیفیت باطنی عبادت تأکید دارد و از سطح ظاهری فراتر می‌رود. سالک در این مقام، نه تنها به انجام عبادت می‌پردازد، بلکه قلب خویش را از هرچه غیر حق است، پاک می‌سازد تا در محضر الهی، به تماشای حقیقت بنشیند. این حضور، به مانند نسیمی است که پرده‌های غفلت را کنار می‌زند و سالک را به آستان قرب الهی می‌رساند.

مقامات سه‌گانه احسان نفسی

احسان نفسی، در سه مقام متجلی می‌گردد که هر یک، گامی در مسیر کمال سلوک است:

  1. تصحیح العباده: تصحیح علمی عبادت بر پایه شریعت.
  2. تصحیح احوال: تصحیح حالات ناشی از عبادت خالص.
  3. تحقیق احوال: بررسی صحت احوال و تمایز میان احوال رحمانی و شیطانی.

این مقامات، به مانند نردبانی است که سالک را از ظاهر عبادت به باطن شهود می‌رساند. هر مقام، شرطی برای ورود به مقام بعدی است و سالک، تنها با گذر از این مراحل، می‌تواند به قله احسان نفسی دست یابد.

مقام اول: تصحیح العباده، پایبندی به شریعت

تصحیح العباده، به معنای انطباق عبادت با شریعت و انجام آن با نیت قربت و خلوص است. عبادت، به مانند نهالی است که تنها در خاک شریعت می‌روید و بدون این بنیاد، به بار نمی‌نشیند. سالک باید عبادت خویش را از هرگونه بدعت و خودساخته‌گی (مانند اعمال برخی دراویش و قلندری‌ها) پاک سازد. این مقام، بر لزوم رجوع به منابع شرعی تأکید دارد و هرگونه عبادت غیرشرعی را از دایره احسان خارج می‌داند.

درنگ: تصحیح العباده، انطباق عبادت با شریعت و پرهیز از بدعت‌های خودساخته است که شرط لازم برای ورود به مقامات احسان نفسی است.

نقد بدعت‌ها، که در متن درس‌گفتار به صراحت مطرح شده، نشان‌دهنده اهمیت پایبندی به شریعت است. اعمال غیرشرعی، حتی اگر با نیت خیر انجام شوند، به مقام قرب و شهود منجر نمی‌گردند. این نقد، به مانند چراغی است که مسیر سالک را از بیراهه‌های بدعت روشن می‌سازد.

مقام دوم: تصحیح احوال، پویایی حالات عبادت

عبادت شرعی و خالص، حالاتی در سالک ایجاد می‌کند که از رکعت به رکعت و از لحظه‌ای به لحظه دیگر تغییر می‌یابد. این حالات، به مانند امواجی است که از چشمه عبادت می‌جوشد و قلب سالک را به نشاط و حضور می‌رساند. عبادتی که با وضو، رو به قبله، دوری از حرام، و حضور قلب انجام شود، حالاتی پویا و متغیر ایجاد می‌کند که سالک را از کسالت و اجبار به سوی قرب الهی سوق می‌دهد.

مثال مقایسه مطالعه با میل و نماز اجباری، به زیبایی تفاوت کیفیت عبادت را نشان می‌دهد. مطالعه‌ای که با اشتیاق انجام شود، به مانند آبی گوارا، ذهن را سیراب می‌کند، اما نمازی که از سر اجبار خوانده شود، به مانند باری سنگین، قلب را خسته می‌سازد. این تمثیل، بر اهمیت حضور قلب و خلوص نیت در عبادت تأکید دارد.

درنگ: عبادت شرعی و خالص، حالاتی پویا و متغیر در سالک ایجاد می‌کند که با نشاط و حضور قلب همراه است و او را به قرب الهی رهنمون می‌سازد.

سالک در این مقام، باید از اشتغال ذهنی و کدورت قلب دوری جوید تا عبادتش به مانند آیینه‌ای صاف، نور حق را منعکس سازد. این حالات، نتیجه اجتهاد و تلاش سالک است و به مانند میوه‌ای است که از درخت عبادت به بار می‌نشیند.

مقام سوم: تحقیق احوال، تمایز رحمانی و شیطانی

تحقیق احوال، مرحله‌ای است که سالک باید احوال خویش را بررسی کند تا از رحمانی یا شیطانی بودن آن مطمئن گردد. این مقام، به مانند گذر از تنگنای شبهه است که سالک را به ساحل یقین می‌رساند. شیطان، به‌ویژه در مراحل بالای سلوک، فعال‌تر است و احوال سالک را به شبهه می‌کشاند. مثال تردید حضرت موسی علیه‌السلام در ندا (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ، طه: ۱۲، : «من پروردگار توام»)، نشان‌دهنده دشواری این مقام است. حتی در مقام اجتباء و اصطفاء، شیطان می‌تواند سالک را به تردید اندازد.

متن درس‌گفتار، با استناد به عبارت «والمخلَصون فی خطر عظیم»، خطر شیطان را برای مخلَصین برجسته می‌سازد. شیطان، به مانند شکارچی‌ای است که در کمین سالکان موفق می‌نشیند و تنها با عنایت الهی می‌توان از دام او رهایی یافت.

درنگ: تحقیق احوال، بررسی صحت احوال و تمایز میان رحمانی و شیطانی بودن آن‌هاست که به دلیل فعالیت شیطان در مراحل بالای سلوک، نیازمند هوشیاری و استمداد از عنایت الهی است.

غیبت در عبادت، نفی خودبینی و ریا

سالک باید در عبادت، غیبت داشته باشد، یعنی عبادت را به خود نسبت ندهد و آن را از عنایات حق بداند. این غیبت، به مانند پاک کردن آیینه قلب از غبار خودبینی است که سالک را از ریا و عجب مصون می‌دارد. نسبت دادن عبادت به خود، به مانند دزدی از گنجینه الهی است که سالک را از قرب حق محروم می‌سازد. این اصل، با آیه کریمه إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ (عنکبوت: ۴۵، : «همانا نماز از فحشا و منکر بازمی‌دارد») همخوانی دارد، زیرا عبادت خالص، سالک را از رذایل نفسانی حفظ می‌کند.

درنگ: غیبت در عبادت، نفی خودبینی و ریا است که سالک را از نسبت دادن عبادت به خود بازمی‌دارد و آن را فعل الهی می‌داند.

سالک باید از نمایش عبادت به غیر پرهیز کند، زیرا این نمایش، به مانند آلودن چشمه زلال عبادت است. ریا و خودبینی، به مانند سمی است که احوال سالک را فاسد می‌سازد و او را از توحید دور می‌کند.

نقش شیطان در مسیر سلوک

شیطان، به مانند راهزنی است که در مراحل بالای سلوک، با شبهه و وسوسه، در کمین سالک می‌نشیند. متن درس‌گفتار، با تبیین داستان حضرت موسی علیه‌السلام و تردید او در ندا، نشان می‌دهد که حتی انبیاء در مقامات عالی، از وسوسه شیطان در امان نیستند. شیطان، به مخلَصین توجه ویژه دارد، زیرا آنان به مانند گوهرهایی هستند که در معرض خطرند. عبارت «والمخلَصون فی خطر عظیم» به زیبایی این خطر را نشان می‌دهد.

شیطان، به مانند استادی است که پیچ و خم عبادت را به خوبی می‌شناسد و از این دانش، برای گمراهی سالک بهره می‌جوید. این تمثیل، بر لزوم هوشیاری و استمداد از عنایت الهی تأکید دارد. سالک، بدون لطف حق، به مانند کشتی‌گیری ناپخته است که در برابر پهلوانی قدرتمند، به زانو درمی‌آید.

درنگ: شیطان، در مراحل بالای سلوک، با شبهه و وسوسه، سالک را تهدید می‌کند و تنها با عنایت الهی می‌توان از دام او رهایی یافت.

ویژگی‌های احوال رحمانی و شیطانی

احوال سالک، به مانند دو شاخه از یک درخت، به دو گونه رحمانی و شیطانی تقسیم می‌گردد. احوال رحمانی، با نشاط، سکون، و طمأنینه همراه است و سالک را به استعلاء و جمع باطن می‌رساند. این احوال، به مانند نسیمی است که قلب سالک را به سوی بهشت قرب الهی می‌برد. مثال سالکی که پس از عبادت، همچنان در حال حضور است، نشان‌دهنده اجتماع همت با حق است که در کلام «کن فی الناس و لا تکن معهم» متجلی است.

در مقابل، احوال شیطانی، با غرور، یأس، سستی، و اضطراب همراه است و سالک را به تفرقه باطنی می‌کشاند. مثال سالکی که در عبادت به مشکلات دنیوی می‌اندیشد، نشان‌دهنده تفرقه و عدم حضور است. این احوال، به مانند تاریکی است که نور عبادت را می‌پوشاند و سالک را از مسیر حق دور می‌سازد.

درنگ: احوال رحمانی، با نشاط، سکون، و جمع باطن همراه است، در حالی که احوال شیطانی، غرور، یأس، و تفرقه باطنی می‌آورد.

علامات و آثار احوال

علامات و آثار احوال، به مانند نشانه‌هایی است که سالک را در تشخیص صحت یا فساد احوال یاری می‌رساند. احوال از جانب ایمن (راست)، غالباً حق است و با گوارایی و روشنی همراه است، در حالی که احوال از جانب ایسر (چپ)، غالباً باطل است و با قِلِق و سنگینی نمود می‌یابد. این تمایز، به مانند دو سوی یک ترازو است که سالک را به سوی حقیقت یا باطل هدایت می‌کند.

در مقامات عالیه، احوال فراتر از راست و چپ است، چنان‌که در آیه کریمه لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ (نور: ۳۵، : «نه شرقی و نه غربی») آمده است. آثار احوال حق، نشاط، سرور، و قوت در طاعت است، در حالی که آثار احوال باطل، کسالت، خباثت نفس، و میل به خواب را به دنبال دارد. این آثار، به مانند میوه‌هایی است که از درخت احوال می‌روید و کیفیت آن را نشان می‌دهد.

درنگ: علامات احوال از جانب راست، غالباً حق و با گوارایی است، و از جانب چپ، غالباً باطل و با قِلِق همراه است. آثار حق، نشاط و معرفت الهی است.

نقش اجتهاد در احوال

احوال در مقام دوم باب احسان، ثمرات اعمال و نتیجه اجتهاد سالک است، برخلاف احوال مقام سوم که مواهب صرف الهی است. این احوال، به مانند محصول زراعتی است که با کوشش و مراقبت سالک به بار می‌نشیند. نان حلال، خلوت، و تطهیر قلب، در ایجاد این احوال نقش دارند و سالک را به سوی نورانیت هدایت می‌کنند.

احوال مقام سوم، به مانند بارانی است که از آسمان الهی فرو می‌بارد و بدون دخالت اجتهاد، قلب سالک را سیراب می‌سازد. این تمایز، نشان‌دهنده تفاوت میان سلوک مبتنی بر کوشش و سلوک مبتنی بر عنایت الهی است.

درنگ: احوال مقام دوم، ثمرات اجتهاد سالک است، در حالی که احوال مقام سوم، مواهب صرف الهی است که بدون کوشش عطا می‌شود.

کتمان احوال و پرهیز از دعوی

سالک باید احوال خویش را کتمان کند و از دعوی، عجب، و طلب جاه پرهیز نماید، زیرا این‌ها به مانند آفتی است که احوال را آلوده می‌سازد. کتمان احوال، نشانه ظرافت نفسی و دوری از ریا است. مثال سالکی که حال خود را به نمایش می‌گذارد و دکان باز می‌کند، نشان‌دهنده انحراف از مسیر سلوک است. این اصل، با حدیث «الإخلاص سر من أسراری» همخوانی دارد که اخلاص را رازی الهی می‌داند.

درنگ: کتمان احوال، نشانه ظرافت نفسی و دوری از عجب و ریا است که احوال سالک را از آلودگی حفظ می‌کند.

سالک باید احوال خویش را به مانند گوهری گران‌بها حفظ کند و از ریختن آن در دسترس نامحرمان بپرهیزد. این کتمان، به مانند پرده‌ای است که حریم قدسی سالک را از نگاه بیگانگان مصون می‌دارد.

انقیاد به احکام احوال

سالک باید به احکام احوال منقاد باشد و حال خوش را مانع انجام واجبات (مانند نماز) قرار ندهد. حال خوشی که مانع واجب شود، به مانند سرابی است که سالک را از چشمه حقیقت دور می‌سازد. نقد دراویشی که حال خوش را بهانه ترک واجبات می‌کنند، نشان‌دهنده اهمیت پایبندی به شریعت است. این اصل، با آیه کریمه وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ (بقره: ۴۳، : «و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید») همخوانی دارد.

درنگ: انقیاد به احکام احوال، پایبندی به واجبات شرعی است و حال خوشی که مانع واجب شود، باطل است.

اهمیت تجربه و مشورت با اهل راه

تشخیص احوال، به مانند گذر از مسیری پرپیچ‌وخم است که نیازمند تجربه و مشورت با اهل راه (پیر یا مرشد) است. مثال تردید حضرت موسی علیه‌السلام در ندا، دشواری این مقام را نشان می‌دهد. سالک، بدون هدایت مرشد و تجربه عملی، به مانند مسافری است که در تاریکی شب، بی‌چراغ راه می‌پوید.

درنگ: تشخیص احوال، نیازمند تجربه و مشورت با اهل راه است، زیرا تمایز احوال رحمانی و شیطانی، دشوار و پرخطر است.

سلوک، موت اختیاری و آمادگی برای مرگ

سلوک، به مانند طریقی اختیاری به سوی موت است که سالک را از اجبار مرگ رها می‌سازد. این مسیر، به مانند پلی است که سالک را از دنیای فانی به سوی ابدیت می‌برد. آیه کریمه كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ (آل‌عمران: ۱۸۵، : «هر نفسی چشنده مرگ است») بر این حقیقت تأکید دارد، اما سلوک، این مرگ را به انتخابی آگاهانه بدل می‌سازد.

درنگ: سلوک، موت اختیاری است که سالک را از اجبار مرگ رها می‌سازد و او را برای دیدار حق آماده می‌کند.

جمع‌بندی باب اول

باب احسان نفسی، به مانند دریچه‌ای است که سالک را به سوی شهود الهی می‌گشاید. این مقام، با تأکید بر استحکام باطنی، تصحیح عبادت، و تحقیق احوال، سالک را از بیراهه‌های بدعت و وسوسه شیطان مصون می‌دارد. غیبت در عبادت، کتمان احوال، و انقیاد به شریعت، از ارکان این مسیر است. نقش شیطان، به مانند سایه‌ای است که در هر گام، سالک را تهدید می‌کند، اما عنایت الهی، به مانند نوری است که این تاریکی را می‌زداید. سلوک، به مثابه موت اختیاری، سالک را به سوی حقیقت ابدی رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با تبیین احسان نفسی و مقامات سه‌گانه آن، به بررسی استحکام باطنی سالک در عبادت و احوال ناشی از آن پرداخته است. تصحیح عبادت بر اساس شریعت، تصحیح احوال با حضور قلب، و تحقیق احوال برای تمایز رحمانی و شیطانی بودن آن، محورهای اصلی متن بوده‌اند. نقد بدعت‌ها، تأکید بر کتمان احوال، و انقیاد به احکام شرعی، از نکات برجسته است. نقش شیطان در مراحل بالای سلوک و لزوم استمداد از عنایت الهی، اهمیت هوشیاری سالک را نشان می‌دهد. تمثیلات فاخر، مانند مقایسه عبادت با مطالعه، و پیوستارهای قرآنی، عمق عرفانی متن را آشکار ساخته است.

سلوک، به مانند سفری است که سالک را از ظلمت نفس به نور حق می‌رساند. این مسیر، با چالش‌هایی چون وسوسه شیطان و شبهه احوال همراه است، اما عنایت الهی، به مانند چراغی است که راه را روشن می‌سازد. سالک، با پایبندی به شریعت، کتمان احوال، و استمداد از حق، می‌تواند به قله شهود دست یابد و در محضر الهی، به تماشای حقیقت بنشیند.

با نظارت صادق خادمی


فوتر بهینه‌شده