متن درس
احسان در وقت: تبیین مقام استمرار شهود در سلوک عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۵۷)
دیباچه
درس چهارم باب احسان از کتاب عرفانی منازل السائرین، به قلم خواجه عبدالله انصاری، یکی از برجستهترین متون عرفانی اسلامی است که به تبیین مراتب سلوک و مقامات سالکان میپردازد. این درس، با تمرکز بر درجه سوم احسان، یعنی «احسان در وقت»، به بررسی استمرار شهود حق و انقطاع کامل از غیر در مسیر سلوک عرفانی اختصاص دارد.
بخش نخست: تعریف و تبیین احسان در وقت
ماهیت احسان در وقت
احسان در درجه سوم، که به «احسان در وقت» موسوم است، به معنای استمرار مشاهده حق در همه اوقات تعریف میشود، به گونهای که سالک از شهود حق مفارقت نکند، همتش به غیر محدود نشود و هجرتش به سوی حق ابدی گردد. این مقام، فراتر از احسان عملی (خیررسانی به دیگران) و احسان نفسی (استحکام در سلوک) است و به وقف کامل وجود سالک برای حق اشاره دارد. در این مرتبه، سالک به چنان استحکامی نفسی دست مییابد که ظرف زمان برای او به وحدت میرسد و کثرت اوقات در شهود حق محو میشود.
درنگ: احسان در وقت، استمرار شهود حق در همه اوقات است، به گونهای که سالک از مشاهده حق مفارقت نمیکند، همتش به غیر محدود نمیشود و هجرتش به سوی حق سرمدی است. |
این مقام، به مثابه قلهای است که سالک پس از پیمودن مراتب پیشین، در آن استقرار مییابد و دیگر بازگشت به ناسوت برایش ناممکن میگردد. عبارت «وَلَا تُزَايِلِ الْمُشَاهَدَةَ أَبَدًا»، به استمرار و وحدت وقت در شهود اشاره دارد، گویی سالک در اقیانوسی از نور حق غوطهور است و هر موج، او را به ساحل قرب الهی نزدیکتر میکند.
ویژگیهای احسان در وقت
احسان در وقت، با سه ویژگی بنیادین شناخته میشود:
- عدم مفارقت از مشاهده: سالک در همه اوقات در شهود حق باقی میماند و هیچگاه از این مقام فرو نمیافتد.
- عدم محدودیت همت: همت سالک به هیچ زمان یا غایتی محدود نمیشود و همواره در افق بیکران حق سیر میکند.
- هجرت سرمدی به سوی حق: حرکت سالک به سوی حق، ابدی و بیوقفه است، گویی روح او در سفری بیپایان به سوی معبود در پرواز است.
این ویژگیها، سالک را به مقامی میرسانند که در آن، بازگشت به عالم کثرت و ناسوت محال است. شهود دائمی، همت بیمرز و هجرت ابدی، نشانههای تمکین و اختیار در شهود هستند. این مقام، با آیه شریفه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا» (مریم: ۹۶) همخوانی دارد، زیرا شهود دائمی، میوه محبت الهی است که در قلب سالک ریشه میدواند.
بخش دوم: شروط و موانع سلوک در احسان
لزوم پایبندی به شریعت
سلوک عرفانی، تنها در سایه پایبندی به شریعت به مقصد میرسد. بدعتهایی نظیر ذکرها و ریاضتهای خودساخته، که برخی از طرق درویشی به آن مبتلا هستند، مانع وصول به حقاند. شریعت، با منابعی چون مصباح کفعمی، زاد المعاد و مفاتیح الجنان، ابزارهای کافی برای سلوک فراهم آورده است. ذکرهای شرعی، مانند نماز جعفر طیار یا حرز امام جواد (ع)، سالک را از اختراعات غیرشرعی بینیاز میکند.
درنگ: بدعتهای غیرشرعی، مانند ذکرها و ریاضتهای خودساخته، مانع سلوک حقیقیاند. شریعت با منابع اصیل، ابزارهای کافی برای سالک فراهم کرده است. |
این نقد، با آیه کریمه «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر: ۷) همراستاست، که بر لزوم پیروی از دستورات رسول اکرم (ص) تأکید میورزد. بدعت، گویی حجابی است که سالک را از نور هدایت محروم میسازد و او را در تاریکی جهل گرفتار میکند.
اهمیت شناخت معبود
عبادت بدون شناخت معبود، بیثمر است، زیرا عبادت فرع بر معبود است. سالک پیش از عبادت، باید به معرفت حق نائل آید. آیه شریفه «فَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ» (محمد: ۱۹) بر این اصل تأکید دارد که معرفت، مبنای عبادت است. عبادت بدون معرفت، مانند کاخی بیبنیاد است که با اولین نسیم فرو میریزد.
درنگ: عبادت بدون معرفت معبود، بیاثر است. سالک باید پیش از عبادت، به شناخت حق دست یابد. |
سالکی که معبود را نشناسد، گویی در بیابانی بیراهنما سرگردان است. متکلم، فیلسوف و عارف، هر یک معبود را به گونهای تصویر میکنند، اما سالک باید با تجربه شهودی، معبود حقیقی را بشناسد تا عبادتش به قرب الهی منجر شود.
بخش سوم: مقام تمکین و چالشهای شهود
تمکین و اختیار در شهود
تنها سالکان صاحب تمکین، که به مقام مکنت رسیدهاند، میتوانند در شهود اختیار داشته باشند و از مفارقت مشاهده پرهیز کنند. متن، سالکان را به سه دسته تقسیم میکند:
- کسانی که به شهود نمیرسند.
- مجذوبینی که در شهود غرقاند و اختیاری ندارند.
- صاحبان تمکین که شهودشان اختیاری است.
درنگ: تنها سالکان صاحب تمکین، که شهود اختیاری دارند، میتوانند از مفارقت مشاهده پرهیز کنند. |
صاحبان تمکین، مانند اولیاء، میتوانند شهود را حفظ کنند یا به اختیار به خلق بازگردند. با این حال، توصیه میشود که از شهود مفارقت نکنند (لَا تُزَايِلِ الْمُشَاهَدَةَ). این مقام، با حدیث شریف «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» همخوانی دارد، زیرا معرفت نفس، دروازه شهود حق است.
نقد رؤیت غیر در شهود
رؤیت غیر (خلق) به جای حق، حتی برای پیامبر اکرم (ص) در مقام عالی، نقص محسوب میشود و استغفار را لازم میآورد. آیه کریمه «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا فَسَبِّحْ بِحَمْ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ» (نصر: ۱-۳) نشان میدهد که رؤیت ناس به جای ناصر (حق)، نقص است. شدت خطاب الهی (فَسَبَحْ بِحَمْدَ رَبِّكَ)، حساسیت این مقام را آشکار میسازد.
درنگ: رؤیت غیر در شهود، حتی برای پیامبر اکرم (ص)، نقص است و استغفار را لازم میآورد. |
این امر، گویی که سالک در اوج پرواز، لحظهای به زمین نظر کند و از آسمان بازماند. حتی پیامبر اکرم (ص) که قطب عالم امکان است، در این مقام به استغفار مأمور میشود، چه رسد به سالکان دیگر که در معرض این خطرند.
انحراف از شهود و سقوط به قسم اول
انحراف از شهود با رؤیت غیر، سالک را به قسم اول (اشکال در طریق یا غایت) بازمیگرداند، نه صرفاً به مراتب پایینتر. این سقوط، مانند مورچهای است که از دیوار به یکباره فرو میافتد و به نقطه آغاز بازمیگردد. آیه کریمه «وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِيْ اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ» (مائده: ۵۴) بر این حقیقت تأکید دارد.
درنگ: انحراف از شهود، سالک را به قسم اول بازمیگرداند، گویی تمام تلاشهای او به یکباره نقش بر آب میشود. |
این سقوط، هشداری است به سالک که در مقام احسان، هر لحظه در معرض خطر رؤیت غیر است. گویی سالک بر لبه تیغی حرکت میکند که یک لحظه غفلت، او را به ورطه هلاک میافکند.
بخش پنجم: خلاص، اخلاص و تجلیات حق
خلاص و اخلاص در سلوک
اخلاص به معنای خلاص، رهایی کامل از غیر است. سالک باید همت خود را منحصر به حق کند تا به خلاص نائل آید. متن، میان مخلِص (کوشنده در اخلاص)، مخلَص (رسیده به اخلاص)، اخلاص (حالت رهایی) و خلاص (رهایی کامل) تمایز قائل است. حدیث شریف «الْإِخْلَاصُ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِي» و عبارت «وَالْمُخَلَّصُونَ فِي خَطَرٍ عَظِيمٍ» نشان میدهد که مخلَصان هنوز در معرض خطر تعلقاتاند.
درنگ: خلاص، مرحله نهایی اخلاص است که سالک را از هر تعلق غیر آزاد میسازد. |
خلاص، گویی رهایی پرندهای است که از قفس تعلقات به سوی آسمان بیکران حق پرواز میکند. سالک در این مقام، نه تنها از غیر، بلکه از خود نیز رها میشود و وجودش در حق فانی میگردد.
تجلیات غیرمتناهی حق
همت سالک نباید محدود شود، زیرا تجلیات ذات الهی غیرمتناهی است. آیه کریمه «يَاءَأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمَنُوا» (نساء: ۱-۳۶) بر ضرورت استمرار ایمان و شهود تأکید دارد. سالک باید همواره در سیر این تجلیات باشد، گویی در اقیانوسی بیکران که هر موج، جلوهای جدید از حق را آشکار میسازد.
درنگ: تجلیات غیرمتناهی حق، سالک را به سیر دائمی در شهود دعوت میکند و محدودیت همت، مانع وصول است. |
این تجلیات، به مثابه نوری بیپایاناند که هر لحظه چهرهای نو از جمال الهی را بر سالک میگشایند. سالک در این مسیر، هرگز به پایان راه نمیرسد، زیرا مقصد او، ذات بینهایت حق است.
بخش ششم: مصداقها و نقدهای عملی
مصاحقهای عینی از سالکان
نمونههایی مانند مرحوم آیت و شعرانی، که جز به حق به چیزی مشغول نبودند، نشاندهنده انقطاع کامل از غیر است. مرحوم آیت، که جز قرآن چیزی در دست نداشت، و مرحوم شعرانی، که حتی برای کفن و دفن خود چیزی باقی نگذاشت، الگوهایی از سلوک حقیقیاند. آیه کریمه «وَالَّذِينَ جَزَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُّلَنَا» (عنکبوت: ۶۹) بر این حقیقت تأکید دارد که مجاهدت در راه حق، به هدایت و انقطاع میانجامد.
درنگ: انقطاع از غیر، نتیجه سلوک حقیقی است و مصداق آن در زندگی عرفایی چون آیت و شعرانی آشکار است. |
این عارفان، گویی چون پرندگانی سبکبال، از بار تعلقات رها شدند و در آسمان قرب الهی به پرواز درآمدند. زندگی آنها، آیینهای است که حقیقت سلوک را به نسلها نشان میدهد.
نقد ریا و لحاظ غیر
ریا و لحاظ غیر، حتی در قالب عبادت برای بهشت، انحراف از شهود حق است. آیه کریمه «وَمَا أُمِرُوْا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُحْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» (بینه: ۵) اخلاص را شرط عبادت میداند. عبادت برای بهشت، گویی حق را نردبانی برای غیر قرار دادن است که معبود را به غیر بدل میکند.
درنگ: لحاظ غیر، حتی در قالب عبادت برای بهشت، شرق است و معبود را به غیر بدل میکند. |
سالک باید از این دام بگریزد، گویی از تلهای که شکارچی نفس برای او نهاده است. عبادت خالص، تنها برای حق است و هر نگاهی به غیر، حجاب شهود میشود.
پرهیز از تفاوتگذاری بین خلق
سالک نباید بین خلق خدا تفاوت بگذارد، زیرا این امر، نشانه رؤیت غیر و شرق است. آیه کریمه «لَا تَفَاوُتَ فِي خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ» (ملک: ۳) و حدیث شریف «مَنْ أَصْبَحَ وَلَمْ يَهْتَمَّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ» بر لزوم یکساننگری به خلق تأکید دارند.
درنگ: تفاوتگذاری میان خلق، نشانه شرق است و سالک باید به همه با نگاهی یکسان نظر کند. |
سالک حقیقی، مانند خورشیدی است که بر همه به یکسان میتابد، بیآنکه میان قوی و ضعیف فرقی نهد. تفاوتگذاری، گویی پردهای است که چهره حق را از دید او پنهان میسازد.
فتوح و توجه به ضعفا
اهل فتوت، به ضعفا بیش از اقویا توجه دارند و از آه ضعیف میترسند، نه از قدرت قوی. آیه کریمه «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًاَ» (انسان: ۸) محبت به ضعفا را نشانه ایمان میداند.
درنگ: اهل فتوت، از آه ضعیف میترسند و به محبت به آنان اهتمام میورزند. |
اهل فتوت، گویی چون نسیمیاند که به گلهای شکننده بیش از درختان تنومند مهر میورزند. آه ضعیف، مانند آتشی است که میتواند بنیان سالک را بر باد دهد، در حالی که قدرت قوی، جز سایهای زودگذر نیست.
جمعبندی
درس چهارم باب احسان از منازل السائرین، با تبیین احسان در وقت، به یکی از عالیترین مقامات سلوک عرفانی پرداخته است. این مقام، که با استمرار شهود حق، عدم محدودیت همت و هجرت سرمدی به سوی حق شناخته میشود. نقد بدعتها، تأکید بر شناخت معبود و هشدار درباره خطر رؤیت غیر، از درسهای اساسی این متن است. مصداقهایی از عرفا، مانند مرحوم آیت و شعرانی، و نقد تفاوتگذاری میان خلق، عمق عرفانی و کاربردی متن را نشان میدهد. حساسیت مقام عالی شهود، حتی برای پیامبر اکرم (ص)، اهمیت اخلاص و خلاص را برجسته میسازد.
با نظارت صادق خادمی |