در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 460

متن درس





کتاب منازل السائرین: احسان در وقت، مشاهده دائمی حق

کتاب منازل السائرین: احسان در وقت، مشاهده دائمی حق

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۶۰)

دیباچه

کتاب منازل السائرین، اثری جاودان در تبیین مقامات سلوک عرفانی، در این بخش به بررسی درس ششم از باب الإحسان می‌پردازد که مرتبه سوم احسان، یعنی احسان در وقت، را با ژرفایی بی‌مانند تشریح می‌کند. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۴۶۰، به تبیین مفاهیم والای مشاهده دائمی حق، همت نامحدود، و هجرت سرمدی به سوی حق پرداخته و با زبانی علمی نگاشته شده است.

احسان در وقت، به مانند قله‌ای رفیع در سلوک عرفانی است که سالک را به مقام تمکین و انقطاع کامل به حق می‌رساند. این مقام، با ویژگی‌هایی چون مشاهده دائمی حق، عدم محدودیت همت، و هجرت سرمدی، سالک را از ناسوت جدا ساخته و در محضر الهی ثابت می‌دارد. متن حاضر، با نقد بدعت‌ها، تأکید بر شریعت، و تبیین نقش اخلاص و خلاص، نقشه راهی جامع برای وصول به این مقام والا ارائه می‌دهد. تمثیلات فاخر، مانند مقایسه سالک با ماشینی خلاص‌شده در جاده حق، و نمونه‌های عرفای حقیقی چون مرحوم الهی و شعرانی، به غنای متن افزوده و آن را به آیینه‌ای برای تأمل در سلوک بدل ساخته است.

باب دوم: احسان در وقت، قله شهود و انقطاع به حق

تعریف احسان در وقت و ویژگی‌های آن

احسان در وقت، مرتبه سوم و والای احسان است که سالک را به مشاهده دائمی حق، همت نامحدود، و هجرت سرمدی به سوی حق رهنمون می‌سازد. این مقام، به مانند قفلی است که سالک را در محضر حق ثابت نگه می‌دارد و از بازگشت به ناسوت بازمی‌دارد. در این مرتبه، سالک از کثرت اوقات فراتر رفته و وقت را به مثابه جنس واحد، فراگیر و یکپارچه تجربه می‌کند. این وحدت وقت، به مانند دری است که به سوی ابدیت گشوده می‌شود و سالک را از محدودیت‌های زمانی و مکانی آزاد می‌سازد.

درنگ: احسان در وقت، مشاهده دائمی حق، همت نامحدود، و هجرت سرمدی به سوی حق است که سالک را از ناسوت جدا ساخته و در محضر الهی ثابت می‌دارد.

این تعریف، بر استحکام باطنی و انقطاع کامل به حق تأکید دارد. سالک در این مقام، به مانند پرنده‌ای است که بال‌هایش را در آسمان بی‌کران حق گشوده و از بند زمین رها شده است. مشاهده دائمی، همت بی‌انتها، و هجرت سرمدی، سه رکن این مقام‌اند که هر یک، سالک را به سوی کمال نهایی سلوک هدایت می‌کنند.

تمایز احسان نفسی و تعدی

احسان در ظرف نفسی، به معنای استحکام سلوک از طریق مشاهده حق است، نه خیررساندن به دیگران که در ظرف تعدی مطرح می‌گردد. این تمایز، به مانند خطی است که مسیر باطنی سالک را از اعمال ظاهری جدا می‌سازد. احسان نفسی، قلب سالک را به نور شهود مزین می‌کند، در حالی که احسان تعدی، به خیررسانی در عالم ظاهر محدود است. درس‌گفتار تأکید دارد که مراد از احسان در این مقام، استحکام باطنی است که از طریق رویت حق حاصل می‌شود.

درنگ: احسان نفسی، استحکام سلوک از طریق مشاهده حق است و از احسان تعدی، که خیررساندن به غیر است، متمایز می‌گردد.

این تمایز، بر تمرکز سالک بر باطن خویش و ارتباط مستقیم با حق تأکید دارد. احسان نفسی، به مانند آیینه‌ای است که نور حق را منعکس می‌کند و سالک را از توجه به غیر بازمی‌دارد. این مقام، قلب را از شائبه‌های ظاهری پاک ساخته و به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

مشاهده حق، جوهره احسان

احسان در عرفان، به معنای مشاهده حق است که جوهره سلوک عرفانی را تشکیل می‌دهد. این مشاهده، به مانند نوری است که تاریکی‌های نفس را می‌زداید و سالک را به مقام قرب الهی می‌رساند. درس‌گفتار تأکید دارد که احسان، در حقیقت، رویت حق است که سالک را از کثرت خلق به وحدت حق رهنمون می‌سازد. این رویت، نه تنها هدف سلوک، بلکه وسیله‌ای برای استحکام باطنی است.

درنگ: احسان در عرفان، مشاهده حق است که سالک را به مقام قرب الهی رهنمون می‌سازد و جوهره سلوک عرفانی را تشکیل می‌دهد.

این مشاهده، به مانند چشمه‌ای است که از قلب سالک می‌جوشد و او را به سوی اقیانوس بی‌کران حق هدایت می‌کند. سالک در این مقام، از توجه به خلق به لحاظ خلق بازمانده و تنها حق را در همه چیز می‌بیند.

مراتب سه‌گانه احسان

احسان دارای سه مقام است که هر یک، گامی در مسیر کمال سلوک است:

  1. تصحیح مشاهده: ادراک عالمانه حق از طریق بیان شریعت.
  2. تصحیح احوال: بررسی احوال عبادت و تمایز میان رحمانی و شیطانی بودن آن‌ها.
  3. احسان در وقت: مشاهده دائمی حق، همت نامحدود، و هجرت سرمدی به سوی حق.

این مراتب، به مانند نردبانی است که سالک را از ادراک ظاهری به شهود باطنی و نهایتاً به انقطاع کامل به حق می‌رساند. هر مقام، شرط لازم برای ورود به مقام بعدی است و احسان در وقت، قله این مسیر است.

مقام اول: تصحیح مشاهده، ادراک عالمانه حق

تصحیح مشاهده، به معنای ادراک عالمانه حق بر اساس بیان شریعت است. این مقام، به مانند بنیادی است که بنای سلوک بر آن استوار می‌شود. سالک باید حق را از طریق شرع و با رعایت صحت طریق و غایت بشناسد. درس‌گفتار تأکید دارد که اگر سالک به حق نرسد، یا طریقش ناصواب بوده یا غایتش نادرست است. این ادراک، به مانند کلیدی است که درهای شهود را می‌گشاید.

درنگ: تصحیح مشاهده، ادراک عالمانه حق بر اساس شریعت است که شرط لازم برای صحت سلوک و وصول به حق است.

این مقام، بر ضرورت پایبندی به شریعت تأکید دارد. سالک باید از هرگونه بدعت و خودساخته‌گی پرهیز کند تا عبادتش به مانند نهالی در خاک شریعت به بار نشیند.

نقد ریاضت‌های غیرشرعی

درس‌گفتار با نقدی صریح، ریاضت‌های خودساخته و غیرشرعی را فاقد اعتبار می‌داند. برخی طرق درویشی، با اختراع اذکار و اعمال غیرشرعی، از مسیر حق منحرف می‌شوند. شریعت، با ارائه ریاضت‌های مأثور مانند نماز جعفر طیار و حرزهای معتبر، راه را برای سلوک هموار کرده است. این نقد، به مانند چراغی است که بیراهه‌های بدعت را روشن می‌سازد.

درنگ: ریاضت‌های غیرشرعی و خودساخته، فاقد اعتبارند و شریعت با ارائه اعمال مأثور، نیازهای معنوی سالک را تأمین می‌کند.

منابع شرعی مانند مصباح کفعمی، زاد المعاد، و مفاتیح الجنان، به مانند گنجینه‌هایی هستند که ریاضت‌های کامل و کافی برای سالک فراهم آورده‌اند. سالک باید به این منابع پناه برد و از اختراع اعمال خودساخته پرهیز کند.

اهمیت معرفت معبود در عبادت

عبادت، تابع معرفت صحیح معبود است. بدون شناخت درست، عبادت به مانند بنایی است که بر شالوده‌ای سست بنا شده و فرو می‌ریزد. درس‌گفتار با استناد به آیه کریمه فَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ (محمد: ۱۹، : «بدانید که جز او خدایی نیست») بر لزوم علم به توحید تأکید دارد. سالکی که معبود را به درستی نشناسد، عبادتش بی‌ثمر خواهد بود.

درنگ: عبادت، تابع معرفت صحیح معبود است و بدون شناخت درست، به نتیجه نمی‌رسد.

مثال سالکی که پس از پنجاه سال عبادت، هیچ نتیجه‌ای ندیده، نشان‌دهنده اهمیت تصحیح معرفت معبود است. این سالک، به مانند کسی است که در تاریکی به سوی مقصدی نامعلوم گام برمی‌دارد و از مقصود بازمی‌ماند.

تنوع تصورات از معبود

تصورات متنوع از معبود در میان متکلمان، فلاسفه، و عارفان، لزوم پالایش معرفت را نشان می‌دهد. درس‌گفتار با طنزی عمیق، از «صد تا هزار تا خدا» سخن می‌گوید که هر گروه به گونه‌ای تعریف می‌کند. این تنوع، به مانند شاخه‌های پراکنده‌ای است که سالک را از مسیر اصلی منحرف می‌سازد.

درنگ: تنوع تصورات از معبود، لزوم تصحیح معرفت قبل از عبادت را نشان می‌دهد تا سالک به حق واقعی عبادت کند.

سالک باید معبود را صاف کند، یعنی تصور خویش را از شائبه‌های فلسفی، کلامی، یا عرفانی غیرصحیح پاک سازد. این تصحیح، به مانند پالایش آبی است که سالک از آن سیراب می‌شود.

اشکالات ظاهری و باطنی در عبادت

همان‌گونه که اشکالات ظاهری در نماز، مانند نادرست خواندن حمد و سوره، نیازمند اصلاح است، اشکال در معرفت معبود نیز باید برطرف شود. درس‌گفتار با تمثیلی زیبا، این دو را مقایسه می‌کند: اگر شکیات و حمد و سوره نادرست باشد، نماز به جماعت واجب می‌شود، پس چگونه اشکال در معرفت معبود بی‌اهمیت باشد؟ این مقایسه، به مانند ترازویی است که اهمیت معرفت باطنی را در کنار ظواهر شرعی نشان می‌دهد.

درنگ: اشکالات ظاهری و باطنی در عبادت، هر دو نیازمند اصلاح‌اند تا سالک به وصول به حق نائل آید.

این نکته، بر ضرورت اصلاح روش و هدف در عبادت تأکید دارد. سالک باید هم طریق را شرعی سازد و هم غایت را به سوی حق متمرکز کند تا عبادتش به مانند پلی به سوی قرب الهی باشد.

مقام دوم: تصحیح احوال، رحمانی یا شیطانی

مقام دوم احسان، بررسی احوال ناشی از عبادت است که ممکن است رحمانی یا شیطانی باشد. این احوال، به مانند امواجی است که از چشمه عبادت می‌جوشد و کیفیت آن‌ها، صحت یا فساد عبادت را نشان می‌دهد. درس‌گفتار دو طریق لمی (صحت طریق و غایت) و یک طریق انی (بررسی آثار) را برای تشخیص این احوال ارائه می‌دهد.

درنگ: احوال عبادت، با بررسی صحت طریق و غایت (لمی) یا آثار آن (انی)، به رحمانی یا شیطانی بودن تشخیص داده می‌شود.

آثار احوال رحمانی، مانند نشاط، فطرت، فقر، و فنا، قلب سالک را به نور حق مزین می‌کند، در حالی که احوال شیطانی، با غرور، ریا، سستی، و خواب‌آلودگی همراه است و سالک را از مسیر حق دور می‌سازد. این تمایز، به مانند دو شاخه از یک درخت است که یکی به سوی بهشت و دیگری به سوی تاریکی می‌رود.

مقام سوم: احسان در وقت، وقف حق

احسان در وقت، به معنای وقف کامل برای حق و قطع ارتباط با ناسوت است. این مقام، به مانند قفلی است که سالک را در محضر حق نگه می‌دارد و از بازگشت به کثرت بازمی‌دارد. درس‌گفتار تأکید دارد که وقت در این مقام، جنس واحد و فراگیر است که تمام اوقات را در بر می‌گیرد و سالک را از تفرقه صبح و شام رها می‌سازد.

درنگ: احسان در وقت، وقف کامل برای حق است که سالک را از ناسوت جدا ساخته و در وحدت وقت ثابت می‌دارد.

این وقف، به مانند خلاص کردن ماشینی است که در جاده حق به سوی ابدیت می‌تازد. سالک در این مقام، از هرگونه تعلق به غیر حق آزاد شده و به مانند پرنده‌ای در آسمان الهی پرواز می‌کند.

مشاهده دائمی و تمکین

مشاهده دائمی حق، نیازمند تمکین است که در آن شهود اختیاری می‌شود. درس‌گفتار سه دسته سالک را در این مقام معرفی می‌کند: کسانی که نمی‌توانند به شهود برسند، مجذوبانی که در شهود غرق شده و نمی‌توانند پایین بیایند، و صاحبان تمکین که اختیار حفظ شهود را دارند. این تمکین، به مانند تاجی است که بر سر سالک کامل نهاده می‌شود.

درنگ: مشاهده دائمی حق، در مقام تمکین اختیاری می‌شود و سالک را از نوسانات شهود حفظ می‌کند.

صاحبان تمکین، به مانند ستارگانی هستند که در آسمان شهود می‌درخشند و از پایین آمدن به ناسوت پرهیز می‌کنند. این هشدار درس‌گفتار، به مانند ناقوسی است که سالک را به حفظ شهود فرا می‌خواند.

همت و کمال در شهود

همت سالک در مقام احسان، باید به سوی حق باشد تا به کمال برسد. شهود به خاطر نفس، نقص است، اما شهود به خاطر حق، کمال محسوب می‌شود. درس‌گفتار با تمثیل «کلمینی یا حمیراء»، این نکته را تبیین می‌کند که همت متعلق به حق، سالک را به کمال می‌رساند.

درنگ: همت متعلق به حق، شهود را به کمال می‌رساند، در حالی که همت به خاطر نفس، نقص محسوب می‌شود.

این همت، به مانند بالی است که سالک را به سوی آسمان حق پرواز می‌دهد. هرگونه توجه به غیر حق، به مانند باری است که این بال‌ها را سنگین می‌کند.

هجرت سرمدی به سوی حق

هجرت سرمدی، به معنای جهت‌گیری دائمی به سوی حق و فراموشی همه چیز جز حق است. درس‌گفتار با نقل شعر «ما هر چه خوانده‌ایم همه از یادم رفت الا حدیث دوست که تکرار می‌کنم»، این انقطاع را به زیبایی ترسیم می‌کند. این هجرت، به مانند سفری است که سالک را از ظلمت خلق به نور حق می‌رساند.

درنگ: هجرت سرمدی، جهت‌گیری دائمی به سوی حق و فراموشی غیر است که سالک را به انقطاع کامل می‌رساند.

این هجرت، نشانه تمرکز کامل بر حق است. سالک در این مقام، به مانند عاشقی است که جز معشوق چیزی نمی‌بیند و همه چیز را در راه او فدا می‌کند.

رویت خلق به لحاظ حق

سالک در مقام احسان، خلق را به لحاظ حق می‌بیند، نه به صورت مستقل. این دیدگاه، به مانند عینک توحیدی است که خلق را در پرتو نور حق نمایان می‌سازد. درس‌گفتار با استناد به آیه کریمه إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا (نصر: ۱-۲، : «هنگامی که یاری خدا و پیروزی فرا رسید و دیدی که مردم دسته‌دسته در دین خدا داخل می‌شوند»)، نشان می‌دهد که حتی رسول الله(ص) در این مقام، به استغفار و تسبیح امر شده تا از شرک خفی مصون بماند.

درنگ: سالک در مقام احسان، خلق را به لحاظ حق می‌بیند و از اصالت دادن به خلق با استغفار و تسبیح مصون می‌ماند.

این استغفار، به مانند سپری است که سالک را از خطر رویت خلق به صورت مستقل حفظ می‌کند. حتی رسول الله(ص)، با دیدن خلق، به تسبیح و استغفار امر شده تا در مقام تمکین ثابت بماند.

نمونه رسول الله(ص) در مقام احسان

رسول الله(ص)، به عنوان الگوی کامل سلوک، در مقام احسان به اوج می‌رسد. آیه کریمه فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ (نصر: ۳، : «پس با ستایش پروردگارت تسبیح گوی و از او آمرزش بخواه») نشان‌دهنده لزوم تسبیح و استغفار حتی در اوج سلوک است. این امر، به مانند ناقوسی است که سالک را به هوشیاری در برابر شرک خفی فرا می‌خواند.

درنگ: رسول الله(ص) در مقام احسان، با تسبیح و استغفار از شرک خفی مصون می‌ماند و الگویی برای سالکان است.

این نمونه، نشان‌دهنده شدت دقت در سلوک عالی است. حتی رسول الله(ص)، با دیدن خلق، به استغفار امر شده تا از اصالت دادن به غیر حق پرهیز کند.

نمونه‌های عرفای حقیقی

درس‌گفتار با ذکر نمونه‌هایی از عرفای حقیقی مانند مرحوم الهی و شعرانی، نشان می‌دهد که این بزرگان از تعلقات مادی و حتی علمی فارغ شده و به حق متصل بودند. مرحوم الهی، که جز قرآن چیزی در کنارش نداشت، و مرحوم شعرانی، که برای کفن و دفنش کتاب‌هایش فروخته شد، به مانند ستارگانی در آسمان فقر و فنا می‌درخشند.

درنگ: عرفای حقیقی، با فارغ شدن از تعلقات مادی و علمی، به مقام فقر و فنا رسیده و به حق متصل می‌شوند.

این نمونه‌ها، به مانند آیینه‌هایی هستند که انقطاع کامل به حق را نشان می‌دهند. سالک در این مقام، از هرچه غیر حق است فارغ شده و به مانند گوهری در صدف حق جای می‌گیرد.

خواب مرحوم الهی و نهج‌البلاغه

درس‌گفتار با نقل خوابی از مرحوم الهی، که در آن نهج‌البلاغه زیر بغل داشت و به سوی بهشت می‌دوید تا درس امیرالمؤمنین(ع) را دریابد، اشتیاق به معرفت الهی و پیوند با اهل بیت(ع) را نشان می‌دهد. این خواب، به مانند نقشی است که عشق به حق و اهل بیت(ع) را در قلب عارف حک می‌کند.

درنگ: اشتیاق به معرفت الهی و پیوند با اهل بیت(ع)، نشانه عرفان حقیقی در مقام احسان است.

این نمونه، بر اهمیت اتصال به اهل بیت(ع) در سلوک تأکید دارد. عارف حقیقی، به مانند شاگردی است که در مکتب اهل بیت(ع) درس معرفت می‌آموزد.

تواضع در برابر نقص‌ها

عارف حقیقی، حتی از خوبی‌های خود توبه می‌کند و خود را در برابر حق ناقص می‌بیند. درس‌گفتار نقل می‌کند که مرحوم الهی از خوبی‌هایش خجالت می‌کشید و از خدا طلب عفو می‌کرد. این تواضع، به مانند گوهری است که قلب عارف را از عجب و ریا مصون می‌دارد.

درنگ: تواضع عارف در برابر نقص‌ها و استغفار از خوبی‌ها، نشانه اخلاص و انقطاع به حق است.

این تواضع، به مانند پرده‌ای است که حریم قدسی عارف را از نگاه خودبینی حفظ می‌کند. سالک در این مقام، از هرگونه ادعا و تظاهر دور می‌ماند.

نقد ریا و تظاهر در سلوک

فانی شدن در سلوک، نیازی به تظاهر و نمایش ندارد. درس‌گفتار با طنزی عمیق، نقد می‌کند که برخی گمان می‌کنند عارف باید «شاخ درآورد» یا رفتار غیرعادی داشته باشد. عارف حقیقی، در سادگی و بی‌ادعایی، به مانند آبی زلال است که در بستر زندگی جاری می‌شود.

درنگ: عرفان حقیقی، در سادگی و بی‌ادعایی متجلی است و نیازی به تظاهر و نمایش ندارد.

این نقد، بر اهمیت اخلاص و کتمان در سلوک تأکید دارد. عارف، به مانند ستاره‌ای است که در تاریکی شب می‌درخشد، اما نیازی به جلب توجه ندارد.

نقد عرفان غیرحقیقی

درس‌گفتار با نقدی صریح، عرفان غیرحقیقی را که در ادعاهای غیرمستند و خارج از حوزه دین یافت می‌شود، رد می‌کند. عرفان حقیقی، در حوزه‌های دینی و در میان مؤمنان اهل درد یافت می‌شود، نه در ادعاهای کاذب برخی افراد. این نقد، به مانند شمشیری است که باطل را از حق جدا می‌سازد.

درنگ: عرفان حقیقی، در حوزه دین و در میان مؤمنان اهل درد یافت می‌شود، نه در ادعاهای غیرمستند.

این تمایز، بر پیوند عرفان با شریعت و اهل بیت(ع) تأکید دارد. عارف حقیقی، به مانند درختی است که در خاک دین ریشه دارد و میوه‌های حقیقت به بار می‌آورد.

ویژگی عارف حقیقی

عارف حقیقی، با فدا کردن نفس خود و حفظ استقامت، به مقام قرب می‌رسد. درس‌گفتار تأکید دارد که عارف، جان خود را زیر پا می‌اندازد و خم به ابرو نمی‌آورد. این ایثار، به مانند گوهری است که در قلب عارف می‌درخشد.

درنگ: عارف حقیقی، با فدا کردن نفس و حفظ استقامت، به مقام قرب الهی نائل می‌شود.

این ویژگی، نشانه اخلاص و انقطاع است. عارف، به مانند سربازی است که در میدان حق، همه چیز را فدا می‌کند و جز معشوق نمی‌بیند.

سادگی در تشریفات عرفا

عرفای حقیقی، از تشریفات و تظاهر در زندگی و مرگ پرهیز دارند. درس‌گفتار نقل می‌کند که مرحوم الهی حتی در تشییع جنازه‌اش از شلوغی پرهیز داشت و مرحوم علامه طباطبایی برای رسیدن به جنازه او شتاب می‌کرد. این سادگی، به مانند آیینه‌ای است که بی‌اعتنایی به خلق را نشان می‌دهد.

درنگ: عرفای حقیقی، از تشریفات و تظاهر در زندگی و مرگ پرهیز دارند و در سادگی به حق متصل‌اند.

این سادگی، نشانه انقطاع از خلق و توجه کامل به حق است. عارف، به مانند گلی است که در گوشه‌ای می‌روید و عطرش را تنها برای حق می‌پراکند.

نقد ترویج غیرحقیقی

درس‌گفتار با نقدی تند، ترویج غیرحقیقی افراد با تعلقات مادی را در برابر سادگی عرفای حقیقی قرار می‌دهد. کسانی که با پول و شهرت ترویج می‌شوند، به مانند کاخ‌هایی هستند که بر شالوده‌ای سست بنا شده‌اند، در حالی که عرفای حقیقی، در فقر و بی‌ادعایی می‌درخشند.

درنگ: ترویج غیرحقیقی افراد با تعلقات مادی، در برابر سادگی و اخلاص عرفای حقیقی قرار دارد.

این نقد، بر اهمیت اخلاص و دوری از تظاهر تأکید دارد. عارف حقیقی، به مانند گنجی است که در نهان می‌درخشد و نیازی به نمایش ندارد.

فقر و فنا در عرفا

عرفای حقیقی، در فقر و فنا زندگی می‌کنند و از تعلقات مادی فارغ‌اند. درس‌گفتار نقل می‌کند که مرحوم الهی حتی قبر و تابوت نداشت و در فقر کامل به حق پیوست. این فقر، به مانند گوهری است که عارف را از بند دنیا آزاد می‌کند.

درنگ: فقر و فنا، نشانه انقطاع عرفای حقیقی از تعلقات مادی و اتصال به حق است.

این فقر، به مانند دری است که به سوی ابدیت گشوده می‌شود. عارف در این مقام، از هرچه غیر حق است فارغ شده و به مانند پرنده‌ای در آسمان الهی پرواز می‌کند.

نمونه تواضع و شوخ‌طبعی عرفا

درس‌گفتار با نقل خاطره‌ای از مرحوم آخوند همدانی، تواضع و شوخ‌طبعی عرفا را نشان می‌دهد. هنگامی که مقسم شهریه به مرحوم الهی شهریه نمی‌داد، آخوند همدانی با طنزی لطیف، از گردن کلفتی سخن گفت و بر بی‌اعتنایی عارف به مادیات تأکید کرد. این تواضع، به مانند نسیمی است که قلب عارف را از غبار دنیا پاک می‌کند.

درنگ: تواضع و شوخ‌طبعی عرفا، نشانه بی‌اعتنایی به مادیات و اتصال به حق است.

این نمونه، نشان‌دهنده عظمت عرفای حقیقی است که در برابر محرومیت‌ها، با لبخند و تواضع به حق می‌نگرند.

عرفان در جان عارف

عرفان حقیقی، در جان عارف نفوذ می‌کند، نه صرفاً در دانش ظاهری او. درس‌گفتار نقل می‌کند که مرحوم الهی، در کودکی از سخنان مرحوم قمشه‌ای لذت می‌برد، هرچند معنای آن‌ها را در نمی‌یافت. این نکته، به مانند گوهری است که نشان می‌دهد عرفان، در قلب و جان عارف ریشه دارد.

درنگ: عرفان حقیقی، در جان عارف نفوذ می‌کند و فراتر از دانش ظاهری است.

این عرفان، به مانند نوری است که از درون قلب عارف می‌تابد و او را به سوی حق هدایت می‌کند. عارف، به مانند کودکی است که در مکتب حق، درس عشق می‌آموزد.

وحدت وقت و عدم محدودیت همت

در مقام احسان، وقت به جنس واحد تبدیل می‌شود و از کثرت صبح و شام فراتر می‌رود. همت سالک نیز نباید به محدودیت‌های زمانی یا مکانی مقید شود. درس‌گفتار تأکید دارد که همت متعلق به ذات احدیت، به تجلیات غیرمتناهی راه می‌یابد و سالک را از هرگونه محدودیت آزاد می‌سازد.

درنگ: وحدت وقت و عدم محدودیت همت، سالک را به تجلیات غیرمتناهی ذات احدیت متصل می‌کند.

این وحدت، به مانند اقیانوسی است که سالک را در خود غرق می‌کند و از ساحل کثرت دور می‌سازد. همت نامحدود، به مانند بالی است که سالک را به سوی بی‌نهایت پرواز می‌دهد.

خطر حجاب همت

همت سالک نباید به حجابی برای شهود حق تبدیل شود. درس‌گفتار هشدار می‌دهد که اگر همت به غیر حق متعلق شود، سالک از مشاهده حق محروم می‌گردد. این خطر، به مانند سایه‌ای است که نور شهود را می‌پوشاند.

درنگ: همت سالک نباید به حجابی برای شهود حق تبدیل شود، بلکه باید به ذات احدیت متعلق باشد.

این هشدار، بر ضرورت خلوص در همت تأکید دارد. سالک باید همت خویش را به مانند آیینه‌ای صاف نگه دارد تا نور حق در آن منعکس شود.

اخلاص و خلاص

اخلاص، به معنای خلاص شدن از غیر حق و اتصال کامل همت به حق است. درس‌گفتار تأکید دارد که اخلاص، خلاص نهایی است که سالک را از هرگونه تعلق آزاد می‌کند. این اخلاص، به مانند کلیدی است که قفل‌های نفس را می‌گشاید و سالک را به آزادی ابدی می‌رساند.

درنگ: اخلاص، خلاص شدن از غیر حق و اتصال کامل به حق است که سالک را به آزادی ابدی می‌رساند.

این خلاص، به مانند ماشینی است که در جاده حق خلاص شده و به سوی مقصد ابدی می‌تازد. سالک در این مقام، از هرچه غیر حق است فارغ شده و به حق مشغول می‌شود.

خطر مخلصون

درس‌گفتار با استناد به عبارت «والمخلَصون فی خطر عظیم»، تأکید دارد که مخلصون، به دلیل باقی ماندن برخی تعلقات، در خطرند و باید به خلاص کامل برسند. این خطر، به مانند کمینی است که در مسیر سالک نهفته و تنها با انقطاع کامل به حق رفع می‌شود.

درنگ: مخلصون، به دلیل باقی ماندن تعلقات، در خطرند و باید به خلاص کامل از غیر حق برسند.

این هشدار، بر ضرورت هوشیاری در سلوک تأکید دارد. سالک باید از هرگونه تعلق، حتی در مراتب عالی، دوری جوید تا به خلاص نهایی دست یابد.

تفویض امر به حق

تفویض امر به حق، به مانند خلاص کردن ماشین است که سالک را به حرکت خودکار به سوی حق می‌رساند. درس‌گفتار با تمثیلی زیبا، این تفویض را به ماشینی تشبیه می‌کند که در سرازیری حق به سوی مقصد می‌تازد. این تفویض، نشانه تسلیم کامل به اراده الهی است.

درنگ: تفویض امر به حق، تسلیم کامل به اراده الهی است که سالک را به سوی مقصد ابدی هدایت می‌کند.

این تسلیم، به مانند سپردن سکان کشتی به دست ناخدای حق است. سالک در این مقام، از هرگونه تلاش نفسانی دست کشیده و به اراده حق متکی می‌شود.

قیام و قعود برای حق

قیام و قعود سالک، با قوت الهی و برای حق است. درس‌گفتار با استناد به عبارت «بحول الله و قوته اقوم و اقعد»، تأکید دارد که همه حرکات و سکنات سالک، به حق وابسته است. این وابستگی، به مانند ریشه‌ای است که درخت سلوک را استوار می‌دارد.

درنگ: قیام و قعود سالک، با قوت الهی و برای حق است و نشانه وابستگی کامل به حق است.

این وابستگی، به مانند نوری است که از حق بر قلب سالک می‌تابد و او را از بند نفس رها می‌سازد. سالک در این مقام، به مانند بنده‌ای است که جز برای حق حرکت نمی‌کند.

توجه کلی به حق

عشق و توجه کامل به حق، با انقطاع از غیر، جوهره احسان در وقت است. درس‌گفتار تأکید دارد که سالک در این مقام، جز حق نمی‌بیند و از هرگونه تعلق به غیر آزاد می‌شود. این توجه، به مانند اقیانوسی است که سالک را در خود غرق می‌کند.

درنگ: توجه کامل به حق با انقطاع از غیر، جوهره احسان در وقت و نشانه وصول به قرب الهی است.

این انقطاع، به مانند کلیدی است که قفل‌های نفس را می‌گشاید و سالک را به آزادی ابدی می‌رساند. سالک در این مقام، جز حق نمی‌بیند و جز به سوی او حرکت نمی‌کند.

نقد فرق‌گذاری بین خلق

فرق‌گذاری بین بندگان خدا، نشانه نقص در سلوک و شرک خفی است. درس‌گفتار با نقدی صریح، تأکید دارد که سالک نباید بین خلق تفاوت قائل شود، زیرا در نگاه حق، همه بندگان برابرند. این نقد، به مانند آیینه‌ای است که شرک خفی را در رفتار سالک نمایان می‌سازد.

درنگ: فرق‌گذاری بین خلق، نشانه شرک خفی است و سالک باید همه بندگان خدا را به یک چشم ببیند.

این نکته، بر ضرورت رفتار یکسان با همه بندگان خدا تأکید دارد. سالک باید به مانند خورشیدی باشد که بر همه به یکسان می‌تابد و از فرق‌گذاری پرهیز می‌کند.

فتوت و توجه به ضعفا

اهل فتوت، به ضعفا توجه بیشتری دارند و از آه آن‌ها می‌ترسند، نه از قدرت اقویا. درس‌گفتار تأکید دارد که جوانمردی، در توجه به ضعفا و ترس از آه آن‌ها متجلی است. این ویژگی، به مانند گوهری است که قلب عارف را زینت می‌بخشد.

درنگ: اهل فتوت، به ضعفا توجه بیشتری دارند و از آه آن‌ها می‌ترسند، که نشانه جوانمردی و اخلاص است.

این جوانمردی، به مانند نسیمی است که قلب عارف را از غبار خودبینی پاک می‌کند. سالک در این مقام، به مانند پدری مهربان است که ضعفا را در آغوش می‌کشد.

جمع‌بندی باب دوم

باب احسان در وقت، قله سلوک عرفانی است که سالک را به مشاهده دائمی حق، همت نامحدود، و هجرت سرمدی رهنمون می‌سازد. این مقام، با انقطاع کامل از غیر حق، سالک را در محضر الهی ثابت نگه می‌دارد. شریعت، با ریاضت‌های مأثور، راه را برای این سلوک هموار کرده و هرگونه انحراف از طریق یا غایت، مانع وصول است. نمونه‌های عرفای حقیقی، مانند مرحوم الهی و شعرانی، نشان‌دهنده فقر، فنا، و تواضع در این مقام‌اند. اخلاص و خلاص، جوهره این مقام بوده و سالک را از شرک خفی حفظ می‌کند. نقد بدعت‌ها، تأکید بر معرفت معبود، و توجه به ضعفا، نقشه راهی جامع برای نیل به این مقام والا ارائه می‌دهد.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با تجمیع درس‌گفتار جلسه ۴۶۰ و تحلیل‌های تفصیلی، به تبیین مرتبه سوم احسان، یعنی احسان در وقت، پرداخته است. مشاهده دائمی حق، همت نامحدود، و هجرت سرمدی، سه رکن این مقام‌اند که سالک را به انقطاع کامل به حق می‌رسانند. شریعت، با ارائه ریاضت‌های مأثور، راه را برای سلوک هموار کرده و نقد بدعت‌ها، بر لزوم پایبندی به شرع تأکید دارد. معرفت معبود، تصحیح احوال، و تمایز میان رحمانی و شیطانی بودن آن‌ها، از ارکان اساسی سلوک است. نمونه‌های عرفای حقیقی، مانند مرحوم الهی و شعرانی، نشان‌دهنده فقر، فنا، و تواضع در این مقام‌اند. اخلاص و خلاص، سالک را از شرک خفی و تعلقات حفظ کرده و به خلاص نهایی می‌رساند. تمثیلات فاخر، مانند مقایسه سالک با ماشینی خلاص‌شده، و پیوستارهای قرآنی، عمق عرفانی متن را آشکار ساخته است.

سلوک در این مقام، به مانند سفری است که سالک را از ظلمت نفس به نور حق می‌رساند. این مسیر، با چالش‌هایی چون شرک خفی و وسوسه‌های نفسانی همراه است، اما عنایت الهی، به مانند نوری است که راه را روشن می‌سازد. سالک، با پایبندی به شریعت، انقطاع به حق، و توجه به ضعفا، می‌تواند به قله احسان در وقت دست یابد و در محضر الهی، به تماشای حقیقت بنشیند.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده