در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 461

متن درس





تبیین مراتب علم در سلوک عرفانی: بازنویسی درس‌گفتارهای منازل السائرین

تبیین مراتب علم در سلوک عرفانی: مراتب علم و جایگاه آن در سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۶۱)

مقدمه

کتاب شریف منازل السائرین اثر خواجه عبدالله انصاری، از برجسته‌ترین آثار عرفان اسلامی است که با نگاهی عمیق، مراحل سلوک سالک الی‌الله را ترسیم می‌کند. باب العلم، به‌عنوان یکی از منازل بنیادین این اثر، به بررسی مراتب علم و نقش آن در هدایت سالک به سوی حقیقت الهی می‌پردازد. درس‌گفتار حاضر، که برگرفته از جلسه ۴۶۱ درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره است، به تبیین درس اول از باب العلم اختصاص دارد. این درس، با تمرکز بر مراتب سه‌گانه علم (جلی، خفی، لدنی)، تعریف علم جلی، نقد علوم تجربی و تقلیدی، و اهمیت تحقیق و اجتهاد، راهنمایی جامع برای سالکان و پژوهشگران ارائه می‌دهد..

بخش اول: مراتب علم و جایگاه آن در سلوک عرفانی

مراتب سه‌گانه علم

علم، در مسیر سلوک عرفانی، چونان نوری است که راه سالک را به سوی حقیقت الهی روشن می‌سازد. این نور، در کتاب شریف منازل السائرین، به سه مرتبه تقسیم شده است: علم جلی، علم خفی، و علم لدنی. علم جلی، به‌سان پایه‌ای استوار، معرفتی است که با دلیل قائم شده و جهل را برمی‌دارد. علم خفی، چون لایه‌ای پنهان، معارفی عمیق‌تر را در بر دارد که از دسترس عامه دانش‌ها دور است. علم لدنی، اما، چون قله‌ای رفیع، معرفتی الهی است که بی‌واسطه اسباب عادی، از جانب حق تعالی عطا می‌شود.

قرآن کریم، در آیه شریفه «وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا» (کهف: ۶۵)، به علم لدنی اشاره دارد که به حضرت خضر عطا شده است. این آیه، که در سیاق داستان موسی و خضر نازل شده، بر متعالی بودن این مرتبه از علم تأکید می‌ورزد؛ علمی که حتی برای پیامبری اولوالعزم چون موسی (ع) دشوارالوصول است. گفت‌وگوی موسی با خضر، که در آن موسی درخواست می‌کند «هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا» (کهف: ۶۶)، و پاسخ خضر که «إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا» (کهف: ۶۷)، نشان‌دهنده عظمت و دشواری ادراک علم لدنی است. این مرتبه، با مفهوم شهود عرفانی و علم حضوری در فلسفه اسلامی همخوانی دارد و تنها با عنایت الهی نصیب بندگان خاص می‌گردد.

درنگ: علم لدنی، به‌سان نوری الهی، بی‌واسطه اسباب عادی از جانب حق تعالی عطا می‌شود و حتی برای پیامبران اولوالعزم چون موسی (ع) دشوارالوصول است. این علم، قله معرفت عرفانی است که تنها با عنایت خاص الهی حاصل می‌شود.

این تقسیم‌بندی، مانند نقشه‌ای است که مسیر معرفت را از پایه‌های استدلالی تا قله‌های شهودی ترسیم می‌کند. علم جلی، چون خاکی حاصلخیز، بستر رشد معرفت است؛ علم خفی، مانند رودی زیرزمینی، معارف پنهان را به قلب سالک می‌رساند؛ و علم لدنی، چون خورشیدی فروزان، حقیقت را بی‌پرده آشکار می‌سازد.

جایگاه علم لدنی در سلوک

علم لدنی، به دلیل اتصال مستقیم به حق تعالی، از هرگونه سبب و اکتساب بشری مبراست. قرآن کریم، در توصیف خضر، او را «عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا» (کهف: ۶۵) معرفی می‌کند. عبارت «من لدنا» در مقابل «من الاسباب» قرار دارد و بر غیراکتسابی بودن این علم دلالت می‌کند. این علم، نه از طریق مطالعه و نه از مجاهدت‌های عادی، بلکه تنها با رحمت خاص الهی نصیب می‌شود. نکته شگفت‌انگیز آنکه، قرآن کریم با تعبیر «عبدا من عبادنا»، بر کثرت چنین بندگان برخوردار از علم لدنی اشاره دارد، گویی خزانه الهی از این اولیای کامل تهی نیست، هرچند دسترسی به آنان برای هر سالکی میسر نباشد.

این علم، مانند چشمه‌ای است که از اعماق وجود الهی می‌جوشد و تنها به کسانی می‌رسد که قلبشان از هرگونه تعلق نفسانی پاک شده باشد. موسی (ع)، با وجود مقام نبوت و معجزاتی چون ید بیضا و عصای اژدها، در برابر خضر به تواضع می‌نشیند و درخواست تعلم می‌کند. پاسخ خضر، که صبر بر این علم را برای موسی ناممکن می‌داند، نشان‌دهنده سنگینی و عظمت این معرفت است. این گفت‌وگو، مانند آیینه‌ای است که دشواری مسیر سلوک و ضرورت صبر و تسلیم در برابر حقیقت الهی را بازمی‌تاباند.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست باب العلم، با تبیین مراتب سه‌گانه علم، بر جایگاه بنیادین علم جلی و متعالی بودن علم لدنی تأکید می‌ورزد. علم جلی، به‌عنوان پایه معرفت، با دلیل قائم شده و جهل را برمی‌دارد، در حالی که علم لدنی، به‌سان قله‌ای رفیع، تنها با عنایت الهی نصیب می‌شود. این مراتب، مانند نردبانی هستند که سالک را از معرفت استدلالی به شهود الهی هدایت می‌کنند. تأکید بر دشواری ادراک علم لدنی، سالک را به تواضع و تسلیم در برابر حقیقت دعوت می‌کند.

بخش دوم: تعریف و ویژگی‌های علم جلی

تعریف علم جلی

علم جلی، به‌فرموده متن شریف، «ما قام بدلیل و رفع الجهل» است؛ یعنی علمی که با دلیل استوار شده و جهل را به‌طور کامل برطرف می‌کند. این تعریف، ریشه در منطق ارسطویی و فلسفه اسلامی دارد که علم را معرفتی یقینی می‌داند. دلیل، در اینجا، یا نقل معتبر (کتاب و سنت) است یا برهان عقلی. اما صحت نقل نیز به برهان عقلی وابسته است، زیرا نبوت و اعجاز با عقل تصدیق می‌شوند. این علم، مانند بنایی است که تنها بر پایه‌های محکم دلیل و یقین استوار می‌ماند.

ابن‌سینا، برهان را معرفتی می‌داند که «إنّما» داشته باشد؛ یعنی بتوان گفت «این است و جز این نیست». این قید، علم را از ظنون و خیالات جدا می‌سازد. علم جلی، باید به اوليات، یعنی اصل امتناع اجتماع نقیضین، بازگردد، زیرا تنها این اصل، یقین مطلق را تضمین می‌کند. حتی اصل امتناع اجتماع ضدین نیز به اجتماع نقیضین تحلیل می‌شود، گویی تمام معارف نظری، چون شاخه‌هایی از یک درخت، به این ریشه واحد بازمی‌گردند.

درنگ: علم جلی، علمی است که با دلیل قائم شده و جهل را به‌طور کامل برمی‌دارد. این علم، باید به اوليات، یعنی اصل امتناع اجتماع نقیضین، بازگردد تا یقین مطلق را تضمین کند.

این تعریف، مانند میزان دقیقی است که هر معرفتی را با ترازوی یقین می‌سنجد. معرفتی که به این میزان نرسد، چونان سرابی است که تشنه حقیقت را به سوی خود می‌کشاند، اما جز گمراهی به ارمغان نمی‌آورد.

ویژگی‌های علم جلی

علم جلی، شامل مشاهدات (حسيات)، وجدانيات، استفاضه صحیح، و تجربه قدیمه است، اما همه اینها باید به اوليات بازگردند. مشاهدات، معارفی‌اند که از حواس ظاهری (چون بینایی و شنوایی) حاصل می‌شوند، و وجدانيات، از حواس باطنی (چون ادراک گرسنگی یا سیری) به دست می‌آیند. استفاضه صحیح، به تواتر معتبر اشاره دارد که یقین‌آور است. تجربه قدیمه، تجربه‌ای است که با تکرار و همراهی برهان، به یقین می‌رسد. قید «قدیمه»، نه به معنای کهنگی، بلکه به تکرار و استقرار دلالت دارد.

این ویژگی‌ها، مانند رنگ‌های گوناگونی‌اند که در تابلوی علم جلی نقش می‌بندند. اما این رنگ‌ها، تنها زمانی ارزشمندند که با قلم یقین و بر بوم اوليات ترسیم شوند. تجربه‌ای که فاقد برهان باشد، مانند نقشی است که بر آب کشیده شده و به زودی محو می‌گردد.

نقد علوم تجربی و ظنون

علوم تجربی، به دلیل وابستگی به استقراء ناقص و فقدان یقین مطلق، از دایره علم جلی خارج‌اند. این علوم، ظن تدریجی تولید می‌کنند، نه علم حقیقی. دانشمندان تجربی خود اذعان دارند که معرفتشان محدود به زمان حال است و ممکن است در آینده نقض شود. این صداقت، مانند اعتراف مسافری است که می‌داند مقصدش قطعی نیست، اما راه را ادامه می‌دهد.

ظنون معتبر، مانند فتاوای فقهی، نیز تنها در صورتی اعتبار دارند که پس از فحص کامل و یأس از دلیل حاصل شوند. این ظن، مانند پلی موقت است که سالک را به سوی حقیقت می‌رساند، اما نمی‌تواند جایگزین علم یقینی شود. این نقد، با دیدگاه فلاسفه اسلامی چون ابن‌سینا و ملاصدرا همخوانی دارد که علم را معرفتی یقینی می‌دانند.

این علوم، مانند جویبارهایی‌اند که گاه زلال و گاه گل‌آلودند. تنها علمی که به چشمه یقین متصل باشد، می‌تواند تشنگی حقیقت‌جوی سالک را فرو نشاند.

ضروریه و بازگشت به اوليات

تمام علوم نظری، باید به ضروریه، و ضروریه به اوليات بازگردند. ضروریه، شامل اوليات، فطریات، حسيات، وجدانيات، تجربيات، و حدسيات است، اما اصل، یکی است: امتناع اجتماع نقیضین. فطریات، قیاساتشان با خودشان است؛ حسيات و وجدانيات، به حواس ظاهری و باطنی وابسته‌اند؛ و تجربيات، با تکرار و برهان یقین‌آور می‌شوند. این وحدت اصل، مانند خورشیدی است که تمام شعاع‌های معرفت از آن ساطع می‌شوند.

این بازگشت، مانند سفری است که هر راه فرعی به جاده اصلی منتهی می‌شود. سالک معرفت، تنها با تکیه بر این اصل بنیادین، می‌تواند از پرتگاه‌های ظن و خیال در امان بماند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین تعریف و ویژگی‌های علم جلی، بر ضرورت یقین و بازگشت به اوليات تأکید می‌ورزد. علم جلی، به‌سان پایه‌ای استوار، معرفتی است که با دلیل قائم شده و جهل را برمی‌دارد. نقد علوم تجربی و ظنون، بر تفاوت میان ظن و علم دلالت دارد. بازگشت تمام معارف به اصل امتناع اجتماع نقیضین، وحدت علم حقیقی را نشان می‌دهد و سالک را به سوی معرفتی یقینی هدایت می‌کند.

بخش سوم: نقش عقل و نقل در علم جلی

حاکمیت عقل بر نقل

صحت نقل (کتاب و سنت) به دلیل عقلی وابسته است، زیرا نبوت و اعجاز با عقل تصدیق می‌شوند. قرآن کریم، در آیه شریفه «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» (بقره: ۲۳)، عقل را مخاطب تحدی خود قرار می‌دهد. این تحدی، مانند دعوتی است که خصم را به میدان حقیقت می‌کشاند و عقل را داور این میدان می‌سازد.

شیخ انصاری، در قاعده اصولی حاکمیت عقل بر نقل، تأکید می‌کند که در تعارض میان عقل و نقل، عقل حاکم است. این اصل، مانند چراغی است که مسیر حقیقت را از میان ظلمات ظنون روشن می‌سازد. عقل، مصدق نبوت و اعجاز است، زیرا تنها عقل می‌تواند معجزه را از سحر تمیز دهد. این حاکمیت، مانند سلطانی است که تمام معارف را زیر فرمان خود می‌آورد.

درنگ: عقل، مصدق نبوت و اعجاز است و در تعارض با نقل، حاکم است. صحت نقل، به برهان عقلی وابسته است، گویی عقل، داور نهایی حقیقت است.

این حاکمیت، مانند ریشه‌ای است که درخت دین را استوار می‌سازد. بدون عقل، دین به خیالات و اوهام آلوده می‌شود و از حقیقت فاصله می‌گیرد.

نقش نقل در علم جلی

نقل معتبر، شامل کتاب و سنت، یکی از پایه‌های علم جلی است، اما تنها زمانی اعتبار دارد که با برهان عقلی تأیید شود. قرآن کریم، به‌عنوان اعجاز نبوی، با عقل تصدیق می‌شود و سنت، به شرط صحت سند و انطباق با عقل، معرفتی یقینی تولید می‌کند. این نقل، مانند جویباری است که از چشمه عقل سیراب می‌شود و معرفت را به قلب سالک می‌رساند.

این وابستگی، مانند رابطه میان شاخه و ریشه است. نقل، تنها زمانی ثمر می‌دهد که به ریشه عقل متصل باشد، وگرنه به شاخه‌ای خشکیده بدل می‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین نقش عقل و نقل در علم جلی، بر حاکمیت عقل به‌عنوان مصدق دین تأکید می‌ورزد. نقل معتبر، تنها با تأیید برهان عقلی، در زمره علم جلی قرار می‌گیرد. این اصل، سالک را به سوی معرفتی یقینی هدایت می‌کند و از انحراف در مسیر حقیقت مصون می‌دارد.

بخش چهارم: نقد تقلید و اهمیت اجتهاد

نقد علم تقلیدی

علم تقلیدی، به دلیل فقدان دلیل و یقین، از دایره علم حقیقی خارج است. مقلد، هرچند متدین باشد، عالم نیست، زیرا معرفتش به تحقیق و فحص وابسته نیست. این علم، مانند سایه‌ای است که از نور حقیقت بهره‌ای ندارد و تنها ظاهری فریبنده دارد.

روایات شیعی، مانند «القاضي يجب أن يكون مجتهداً»، بر ضرورت اجتهاد در قضاوت تأکید دارند. اما در زمان غیبت، قضاوت توکیلی با عدالت و تدین مقلد نیز پذیرفته است، مشروط بر آنکه قاضی از دنیا و خیانت به دور باشد. این قید، مانند سپری است که قاضی را از انحراف در مسیر عدالت حفظ می‌کند.

اهمیت عدالت در قضاوت

عدالت، در قضاوت، از اجتهاد مهم‌تر است. قاضی عادل، حتی اگر مقلد باشد، می‌تواند با امانت‌داری و دقت، حکم شرع را اجرا کند. قاضی دنیاطلب، مانند راننده‌ای است که تنها مسافران پردرآمد را سوار می‌کند و از مسیر حق منحرف می‌شود.

این عدالت، مانند نوری است که قلب قاضی را روشن می‌سازد و او را از وسوسه‌های نفسانی مصون می‌دارد. قاضی عادل، با احساس وظیفه و نه برای دنیا، به قضاوت می‌نشیند و حکم الهی را اجرا می‌کند.

درنگ: عدالت در قضاوت، از اجتهاد مهم‌تر است. قاضی عادل، با امانت‌داری و دوری از دنیا، حکم شرع را اجرا می‌کند و از انحراف مصون می‌ماند.

این اصل، مانند میزان دقیقی است که قاضی را با ترازوی عدالت می‌سنجد و او را به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

اهمیت تحقیق در اجتهاد

اجتهاد، نیازمند فحص کامل و یأس از دلیل است. فتوای بدون تحقیق، ظن معتبر است، نه علم. شیخ انصاری، بر مسئولیت مجتهد در فحص کامل تأکید می‌کند و اصطلاحات «احتياط» و «احوط» را نشانه امانت‌داری مجتهد می‌داند. این اصطلاحات، مانند علامت‌هایی‌اند که مسیر صدق و دقت را به مجتهد نشان می‌دهند.

داستان امتناع سید از فتوای بدون دلیل، مانند آیینه‌ای است که متانت علمی را بازمی‌تاباند. مجتهد، مانند باغبانی است که با دقت و صبر، درخت فتوا را می‌پرورد و از شتابزدگی پرهیز می‌کند.

نقد روش‌های تحقیق در حوزه

تحقیق، نیازمند مناظره و نقد متقابل مجتهدان است، نه تعلیم یک‌طرفه یا جمع‌آوری شاگردان. فقدان مناظرات علمی، به تداوم اختلافات فقهی، مانند حجت بودن استصحاب، منجر شده است. این نقد، مانند زنگ بیداری است که حوزه‌های علمیه را به بازنگری روش‌های تحقیق دعوت می‌کند.

مناظره، مانند کشتی‌ای است که مجتهدان در آن با دلایل خود به مصاف می‌روند تا حقیقت آشکار شود. بدون این مصاف، علم به سرهم‌بندی و خیالات بدل می‌شود.

مسئولیت در برابر فتوا

هر لفظ مجتهد، با استناد به آیه شریفه «وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ» (انفطار: ۱۰)، ثبت می‌شود و در قیامت مورد بازخواست قرار می‌گیرد. دو ملک رقيب و عتيد، هر کلام را ضبط می‌کنند و مجتهد را به پاسخگویی ملزم می‌سازند. این مسئولیت، مانند باری سنگین است که تنها با امانت‌داری و صدق قابل تحمل است.

نقل از میرزا هاشم، که توصیه می‌کند مجتهد تنها نام خود را بر جلد رساله بنویسد و محتوای پیشینیان را حفظ کند، مانند هشداری است که مجتهد را به امانت‌داری دعوت می‌کند. این امانت، مانند گنجی است که تنها با دقت و صدق حفظ می‌شود.

درنگ: هر لفظ مجتهد، با نظارت دو ملک رقيب و عتيد، ثبت می‌شود و در قیامت مورد بازخواست قرار می‌گیرد. امانت‌داری و صدق، شرط حفظ این مسئولیت سنگین است.

این مسئولیت، مانند آتشی است که قلب مجتهد را پالایش می‌کند و او را به سوی صدق و دقت هدایت می‌نماید.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با نقد علم تقلیدی و تأکید بر اهمیت اجتهاد و تحقیق، بر ضرورت عدالت و امانت‌داری در فتوا دلالت دارد. مناظره علمی، به‌سان میدان حقیقت‌جویی، راه را برای کشف علم حقیقی هموار می‌کند. مسئولیت مجتهد در برابر کلام خود، او را به سوی صدق و دقت هدایت می‌نماید و از شتابزدگی بازمی‌دارد.

نتیجه‌گیری کلی

درس اول باب العلم از منازل السائرین، با تبیین مراتب سه‌گانه علم، تعریف علم جلی، نقد علوم تجربی و تقلیدی، و تأکید بر اهمیت اجتهاد و تحقیق، نقشه‌ای جامع برای سلوک عرفانی و معرفتی ارائه می‌دهد. علم جلی، به‌سان پایه‌ای استوار، معرفتی یقینی است که با دلیل قائم شده و جهل را برمی‌دارد. علم لدنی، اما، قله‌ای رفیع است که تنها با عنایت الهی نصیب می‌شود. حاکمیت عقل بر نقل، ضرورت بازگشت به اوليات، و اهمیت مناظره علمی، سالک را به سوی حقیقت هدایت می‌کنند. امانت‌داری و مسئولیت در فتوا، مجتهد را به سوی صدق و دقت می‌برد و از انحراف مصون می‌دارد.

این متن، مانند چراغی فروزان، راه معرفت را برای سالکان و پژوهشگران روشن می‌سازد و با دعوت به یقین، عدالت، و امانت، جایگاه علم حقیقی را در سلوک عرفانی و اجتهاد برجسته می‌کند. سالک با تکیه بر این درس، می‌تواند با قلب و دلی روشن، به سوی حقیقت گام بردارد و از پرتگاه‌های ظن و خیال در امان بماند.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده