متن درس
علم خفی: تبیین مقام وراثت معرفت در سلوک عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۶۳)
دیباچه
باب العلم از کتاب عرفانی منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، یکی از برجستهترین متون عرفان اسلامی است که به تبیین مراتب علم و جایگاه آن در سلوک الیالله میپردازد. درس سوم این باب، با تمرکز بر علم خفی یا علم وراثت، به بررسی رابطه علم و عمل، شرایط تحقق علم باطنی و آفات مانع آن اختصاص دارد. این درسگفتار، که از بیانات عمیق آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۴۶۳ استخراج شده، دریچهای به سوی فهم عمیق مقامات عرفانی و الزامات سلوک باطنی میگشاید.
بخش نخست: تبیین علم خفی و جایگاه آن در سلوک
ماهیت علم خفی و نامگذاری آن
علم خفی، مرتبه دوم علم در سلسله مراتب معرفتی منازلالسائرین، به علم وراثت موسوم است، زیرا از عمل به علم جلی نشأت میگیرد. این نامگذاری ریشه در حدیث شریف من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم يعلم دارد، به این معنا که هر کس به دانستههای خود عمل کند، خداوند معرفت نادانستهها را به او عطا میفرماید. علم خفی، برخلاف علم جلی که اکتسابی و مبتنی بر برهان و نقل است، از طهارت نفس، خلوص و ریاضت باطنی سرچشمه میگیرد.
درنگ: علم خفی یا علم وراثت، معرفتی است که از عمل به علم جلی ناشی میشود و بر اساس حدیث من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم يعلم، به سالک عطا میگردد. |
این علم، گویی گوهری است که در صدف قلب سالک، پس از صیقل یافتن با عمل صالح، تجلی مییابد. آیه شریفه «وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ» (بقره: ۲۸۲، : و از خدا پروا کنید، و خدا به شما میآموزد) بر این حقیقت دلالت دارد که تقوا، که خود میوه علم جلی است، دروازه ورود به علم خفی است. این رابطه علّی، با دیدگاههای عرفانی اسلامی، مانند آنچه در احیاء علوم الدین غزالی آمده، همخوانی دارد، جایی که علم باطنی را ثمره تزکیه نفس میداند.
تفاوت علم جلی و خفی
علم جلی، متکی بر اسباب ظاهری چون برهان، نقل و اسناد کتبی است، در حالی که علم خفی به اسباب باطنی نظیر طهارت، خلوص و ریاضت وابسته است. نزد اهل ظاهر، علم خفی به دلیل فقدان دلایل ظاهری، پنهان است، اما نزد اهل سلوک، به دلیل شهودی بودن، أجلی من الجلی است، یعنی روشنتر از علم جلی. این علم، گویی نوری است که در قلب سالک میدرخشد و حقایق غیبی را آشکار میسازد.
درنگ: علم خفی، نزد اهل ظاهر پنهان است، اما نزد اهل سلوک، به دلیل اتصال به نور الهی، روشنتر از علم جلی است. |
تمایز میان این دو علم، با تقسیمبندی علوم در آثار عرفانی، مانند آنچه خواجه نصیرالدین طوسی در تبیین علم ظاهری و باطنی ارائه کرده، همراستاست. علم خفی، به دلیل وابستگی به سِرّ و طهارت، از دسترس اهل علم جلی خارج است و تنها در قلبهای صافیه، که از کدورات نفسانی پاک شدهاند، تجلی مییابد. این مقام، با عبارت ينظر بنور الله توصیف میشود، که به شهود الهی و اتصال به علم الهی اشاره دارد.
بخش دوم: رابطه علم، تقوا و عمل
چرخه علم و تقوا
تقوا، که خود معلول علم جلی است، به نوبه خود علت علم خفی میشود. این چرخه نشاندهنده تقدم آموزش بر پرورش و سپس تقدم پرورش بر علم بعدی است. به بیان دیگر، سالک ابتدا باید به علم جلی مجهز شود تا تزکیه نفس یابد، و این تزکیه، او را به علم خفی رهنمون میسازد.
درنگ: تقوا، میوه علم جلی است و خود، بستر علم خفی میشود، گویی حلقهای از معرفت و تزکیه که سالک را به سوی حق میکشاند. |
این دیدگاه، با نظریههای تربیتی اسلامی، مانند آنچه ابنمسکویه در تهذیب الاخلاق بیان کرده، همخوانی دارد که علم را مقدم بر تهذیب نفس میداند، اما تهذیب را شرط علم باطنی معرفی میکند. آیه کریمه «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا» (عنکبوت: ۶۹، : و کسانی که در راه ما کوشیدهاند، به یقین آنها را به راههای خود هدایت میکنیم) نیز بر این حقیقت تأکید دارد که مجاهدت در راه حق، به هدایت و معرفت باطنی منجر میشود.
نقد علم بدون عمل
علم بدون عمل، گویی باری است که سالک را به جای قرب، به دوری از حق میکشاند. این علم، مانند ثروتی است که بدون مصرف، جز رنج و حرص به بار نمیآورد، یا مانند خارکنی است که بار سنگین خار را بر دوش میکشد، اما به مقصد نمیرسد، چنانکه شیخ بهایی در کشکول به زیبایی توصیف کرده است: لا يزيده إلا بعدا. عالم بیعمل، به تعبیر قرآن کریم، مانند «كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا» (جمعه: ۵، : مانند الاغی است که کتابهایی را حمل میکند) است، که علم را حمل میکند، اما از آن بهرهای نمیبرد.
درنگ: علم بدون عمل، مانند باری است که سالک را از مقصد دور میکند و عالم بیعمل، به الاغی ماننده است که کتابها را حمل میکند، اما از آن بهرهای نمیگیرد. |
این نقد، با دیدگاه غزالی در کیمیای سعادت همخوانی دارد، که علم را ابزار عمل میداند، نه هدف. عالم بیعمل، مانند قارون است که ثروتش به هلاکتش منجر شد، چنانکه قرآن کریم میفرماید: «فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ» (قصص: ۸۱، : پس او و خانهاش را در زمین فرو بردیم). سالک باید به جای حرص علم، به عمل اهتمام ورزد، تا علم خفی به او عطا شود.
بخش سوم: شرایط تحقق علم خفی
اسباب باطنی علم خفی
علم خفی در أسرار طاهره (قلوب صافیه)، أبدان زاکیه (بدنهای پاک از محرمات و شهوات) و با ماء الریاضة (ریاضت خالص برای خدا) پدید میآید. متن، علم خفی را به زرع تشبیه کرده که قلب، زمین آن، ریاضت، آب آن و طهارت، شرط رشد آن است. این علم، تنها در قلبی رویش مییابد که از أکدار النفس (صفات نفسانی چون شک و خیال)، أقذار الطبایع (پرخوابی، پرخوری، پرگویی) و أدناس العلائق (علاقه به لذات مادی) پاک شده باشد.
درنگ: علم خفی در قلوب صافیه، بدنهای پاک و با ریاضت خالص پدید میآید، گویی زرعی است که در زمین قلب و با آب ریاضت میروید. |
این تشبیه، با استعارههای عرفانی مولوی در مثنوی معنوی همخوانی دارد، که قلب را زمین و معرفت را کشت توصیف میکند. آیه کریمه «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا» (شمس: ۹، : به راستی رستگار شد کسی که آن را پاکیزه داشت) نیز بر لزوم تزکیه نفس برای وصول به معرفت تأکید دارد. سالک باید از تعلقات مادی، حتی اگر حلال باشند، دوری گزیند تا ذهن و قلبش برای دریافت علم خفی آماده شود.
نقش خلوص و ریاضت
ریاضت، که به ماء الریاضة تعبیر شده، باید خالص برای خدا باشد و از هرگونه غرض دنیوی یا اخروی (طلب جاه، کراهت، ریا) پاک باشد. علم خفی در أنفاس صادقه، یعنی اوقات صفای روحی و نفحات الهی، ظاهر میشود. این اوقات، با حدیث شریف لي مع الله وقت لا يسعني فيه ملك مقرب (منسوب به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله) همخوانی دارد، که به خلوت عارفانه و لحظات تجلی الهی اشاره میکند.
درنگ: علم خفی در اوقات صفای روحی و با ریاضت خالص برای خدا ظاهر میشود، گویی نوری است که در خلوت عارفانه بر قلب سالک میتابد. |
این لحظات، با مفهوم نفحات رحمانی در عرفان اسلامی، مانند آنچه در آثار ابنعربی آمده، سازگار است. سالک باید فرصتی برای حق بگذارد، گویی در خلوت، دریچه قلب را به سوی نسیم رحمت الهی گشوده تا نور معرفت بر او بتابد. این خلوت، با آیه کریمه «وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا» (اعراف: 205، : و پروردگارت را در دل خود با تضرع یاد کن) همخوانی دارد.
بخش پنجم: آفات مانع علم خفی
آفات نفس و عمل
آفاتی چون ریا، خودخواهی، طمع، طلب جاه و کراهت، مانع تحقق علم خفیاند. حتی عمل برای نیل به بهشت، اگر خالص نباشد، حجابی بر شهود حق میشود. سالک باید از أغراض (غرضهای دنیوی) و أعواض (غرضهای اخروی) دوری گزیند تا به خلوص نائل آید. این امر، با آیه کریمه «وَمَ أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» (بینه: ۵، : و به آنها دستوری جز این داده نشده بود که خدا را در حالی که دین را برای او خالص میکنند، بپرستند) همخوانی دارد.
درنگ: آفات نفس و عمل، مانند ریا و طمع، حجاب علم خفیاند و سالک باید عمل را از هر غرض دنیوی و اخروی پاک کند. |
این آفات، گویی پردههاییاند که نور حق را از قلب سالک بازمیدارند. سالک باید مانند پرندهای سبکبال، از قید این تعلقات رها شود تا به آسمان معرفت پرواز کند. حدیث شریف الإخلاص سر من أسراري بر این حقیقت تأکید دارد که اخلاص، گوهری است که تنها در قلبهای پاک از تعلقات میدرخشد.
نقد حرص به علم
حرص به علم بدون عمل، مانند حرص به مال است که جز رنج و دوری از مقصد، ثمری ندارد. عالمی که علم را انبار کند و به عمل نرساند، مانند کسی است که کشتی پر از طلا را در طوفان نگه دارد و خود را به هلاکت اندازد. این حرص، سالک را از سلوک بازمیدارد و او را در دام خودخواهی گرفتار میکند.
درنگ: حرص به علم بدون عمل، مانند حرص به مال، سالک را از مقصد دور میکند و او را در دام خودخواهی گرفتار میسازد. |
این نقد، با دیدگاه سهروردی در حکمت الاشراق همخوانی دارد، که علم را مقدمه شهود باطنی میداند، اما آن را بدون عمل، بیثمر میشمارد. سالک باید به جای افزودن علم، به عمل اهتمام ورزد، گویی که گوهری را از معدن معرفت استخراج کرده و در زندگی به کار میبندد.
بخش ششم: مقامات علم خفی و تجلیات الهی
ویژگیهای علم خفی
علم خفی، غایب (حق و اسرار باطنی) را ظاهر و شاهد (نفس و ماسوی الله) را غایب میکند. این علم، سالک را به مقام جمع و فردانیت ذاتی احدی میرساند، جایی که او ينظر بنور الله و با علم الهی عالم میشود. در این مقام، غفلت و کثرت از سالک زایل میشوند و او در حضور حق، از هرچه غیر است، بینیاز میگردد.
درنگ: علم خفی، حق را ظاهر و نفس را غایب میکند، و سالک را به مقام جمع و اتصال به علم الهی میرساند. |
این مقام، با مفهوم جمع در عرفان ابنعربی، بهویژه در فتوحات مکیه، همخوانی دارد، جایی که سالک در کثرت، وحدت را میبیند و در خلق، حق را مشاهده میکند. این علم، مانند نوری است که حجابها را میسوزاند و سالک را در اقیانوس توحید غرق میسازد، گویی که در آیینه قلبش، جمال حق تجلی یافته است.
نقش همت عالی
علم خفی تنها برای أهل الهمة العالیة، یعنی کسانی که همتشان به حق تعلق دارد و از لذات دنیا و آخرت بینیازند، محقق میشود. این همت، با محبت خالص به خدا، که از طمع بهشت و ترس جهنم آزاد است، تقویت میشود. کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام، إن أدخلتني النار أعلنت أني أحبك، بر این حقیقت دلالت دارد که عشق الهی، سالک را از هرچه غیر است، بینیاز میکند.
درنگ: علم خفی تنها برای کسانی با همت عالی، که جز خدا را دوست ندارند و محبتشان خالص برای اوست. |
این عشق، با مفهوم عشق الهی در دیوان شمس مولوی همخوانی دارد، که محبت به خدا را فراتر از هر طمع و ترس میداند. آیه کریمه «أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهَ هَوَاهُ» (جاثیه: ۲۳، : آیا دیدی کسی را که هوای نفس خود را معبود خویش قرار داده است؟) هشدار میدهد که خودخواهی، مانع این محبت خالص است. سالک باید مانند ابری سبک، از بار تعلقات رها شود تا در آسمان قرب الهی به پرواز درآید.
نقش خلوت و مراقبه
علم خفی در خلوات و <أحايين حالية، یعنی اوقاتی که با حضور، مراقبه و ذکر مزیناند، ظاهر میشود. این خلوت، بستر نفحات الهی و تجلیات رحمانی است، چنانکه در حدیث إن لي مع الله حالات لا يحتملها نبي مرسل آمده است. سالک باید در این اوقات، گوش دل را از غفلت و جهل بیدار کند تا صدای حق را بشنود.
درنگ: علم خفی در خلوت عارفانه و اوقات مزین به حضور و مراقبه ظاهر میشود، گویی نسیمی از نفحات الهی بر قلب سالک میوزد. |
این خلوت، با آیه کریمه «وَاذْكُرْ رَبَّكَكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُعًا» (اعراف: 205، : و پروردگارت را در دل خود با تضرع یاد کن) همخوانی دارد. سالک، مانند مسافری است که در خلوت شب، در انتظار نسیم سحری مینشیند تا نور هدایت بر قلبش بتابد. این اوقات، گویی آیاتیاند که در کتاب دل سالک نگاشته میشوند.
بخش هفتم: نقدهای اجتماعی و عملی
نقد تبلیغ بدون اجتهاد
تبلیغ دین، فرع بر اجتهاد و پختگی معنوی است. تبلیغ بدون این شرایط، به دلیل احتمال خطا یا ناپختگی، به اعتماد مردم آسیب میرساند و از اثرگذاری آن میکاهد. در سنت پیشین، علما پس از کسب اجتهاد به تبلیغ میپرداختند، اما امروزه، تبلیغ پیش از پختگی، گاه به زیان دین میانجامد.
درنگ: تبلیغ دین باید پس از اجتهاد و پختگی انجام شود، زیرا تبلیغ ناپخته، به اعتماد مردم آسیب میرساند. |
این نقد، با سنت علمای شیعه، مانند شیخ انصاری، همخوانی دارد، که تبلیغ را وظیفه مجتهد پخته میدانستند. آیه کریمه «وَلَا تَقُولُوا لَمَمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ» (نحل: ۱۱,۶، : و به دروغ آنچه زبانهایتان توصیف میکند نگویید) بر ضرورت دقت در تبلیغ تأکید دارد. سالک باید مانند باغبانی، ابتدا درخت دانش خود را بارور کند، سپس میوه آن را به خلق عرضه نماید.
اهمیت عمل به علم
عمل به علم جلی، کلید دریافت علم خفی است. سالک باید به جای غصه ندانستن، به عمل به دانستهها اهتمام ورزد، تا خداوند علم نادانستهها را به او عطا کند. حدیث شریف من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم يعلم بر این اصل تأکید دارد.
درنگ: عمل به علم جلی، شرط دریافت علم خفی است و سالک باید به جای حرص علم، به عمل اهتمام ورزد. |
این اصل، با دیدگاه سهروردی در حکمت الاشراق همخوانی دارد، که عمل صالح را مقدمه شهود باطنی میداند. سالک، مانند کشاورزی است که بذر علم را در زمین عمل میکارد و با صبر و مراقبت، میوه معرفت را برمیچیند. این عمل، گویی کلیدی است که قفل درهای غیب را میگشاید.
جمعبندی
درس سوم باب العلم از منازل السائرین، با تبیین علم خفی، به یکی از عالیترین مراتب معرفت در سلوک عرفانی پرداخته است. این علم، که از عمل به علم جلی و با طهارت، خلوص و ریاضت حاصل میشود، در قلوب صافیه و در اوقات نفحات الهی ظاهر میگردد. نقد علم بدون عمل، تبلیغ بدون اجتهاد و آفات نفس، اهمیت خلوص و همت عالی را برجسته میکند. علم خفی، با اتصال به نور الهی، غیب را ظاهر و نفس را غایب میکند و سالک را به مقام جمع و احدیت میرساند.
با نظارت صادق خادمی |