در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 464

متن درس





باب العلم: تبیین علم لدنی در سلوک عرفانی

باب العلم: تبیین علم لدنی در سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۶۴)

مقدمه

علم، چونان نوری است که تاریکی‌های جهل را می‌زداید و راه سالک را به سوی حقیقت روشن می‌سازد. در منظومه عرفان اسلامی، علم لدنی جایگاهی بی‌مانند دارد؛ علمی که نه از اسباب ظاهری نشأت می‌گیرد و نه به ریاضت‌های باطنی محدود می‌شود، بلکه موهبتی است الهی که از لدن الحق به قلب اولیا و معصومان (ع) عطا می‌گردد. این علم، چونان مشک است که خود ببوید و نیازی به وصف عطار ندارد. درس‌گفتار حاضر، برگرفته از جلسه ۴۶۴ منازل السائرین، به تبیین این علم والا و جایگاه آن در سلوک عرفانی می‌پردازد و با نگاهی به آیات ۳۰ تا ۴۰ سوره ص، ارتباط دعای حضرت سلیمان (ع)، فتنه او، و علم لدنی را بررسی می‌کند.

بخش اول: مفهوم‌شناسی علم لدنی و مراتب علم

تعریف علم لدنی

علم لدنی، چنان‌که در درس‌گفتار آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره آمده، علمی است که «اسناده وجوده، ادراکه عیانه، نعته حکمه، و ليس بينه و بين الغيب حجاب». این علم، از لدن الحق عطا می‌شود و بی‌نیاز از اسباب ظاهری یا باطنی است. برخلاف علوم دیگر که به سبب اکتساب یا ریاضت پدید می‌آیند، علم لدنی موهبتی است که وجودش خود سندش، ادراکش شهودش، و وصفش اثرش است. این علم، چون آیینه‌ای است که غیب‌الغیوب را بی‌حجاب منعکس می‌کند و سالک را به شهود ذات حق رهنمون می‌سازد.

درنگ: علم لدنی، حقیقت علم است که از لدن الحق عطا می‌شود و بین آن و غیب‌الغیوب هیچ حجابی نیست. این علم، وجودش سندش، ادراکش شهودش، و وصفش حکمش است.

مراتب علم: جلی، خفی، و لدنی

علم، در منظر عرفانی، به سه مرتبه تقسیم می‌شود: علم جلی، علم خفی، و علم لدنی. علم جلی، علمی است اکتسابی که از درس، کتاب، و استدلال قیاسی پدید می‌آید و برای همگان، حتی کافران، قابل دسترسی است. این علم، چونان نوری ظاهری است که سطح اشیا را روشن می‌کند، اما به باطن آن‌ها راه نمی‌یابد. علم خفی، علمی است باطنی که از طهارت، ریاضت، و خلوت نشأت می‌گیرد. این علم، نزد اهلش روشن‌تر از علم جلی است، اما همچنان سبب‌دار و محدود به اسباب باطنی است. نقل از ابن‌سینا و ابوسعید ابوالخیر که «آنچه من می‌دانم، او می‌بیند» و «آنچه من می‌بینم، او می‌داند»، نشان‌دهنده برتری شهود عارف (علم خفی) بر دانش فیلسوف (علم جلی) است.

اما علم لدنی، فراتر از این دو، حقیقت علم است. این علم، نه به اکتساب وابسته است و نه به ریاضت، بلکه موهبتی است که از جانب حق تعالی عطا می‌شود. به تعبیر درس‌گفتار، علم جلی و خفی، در برابر علم لدنی، تقلیدی‌اند، چنان‌که جهل تعبدی در برابر اجتهاد است. علم لدنی، چونان دریایی بی‌کران است که تنها اولیا و معصومان (ع) از آن جرعه‌ای می‌نوشند.

تمایز علم لدنی با علوم سبب‌دار

علم لدنی، برخلاف علوم جلی و خفی، بی‌سبب است. علم جلی، از اسباب ظاهری چون درس و کتاب نشأت می‌گیرد و علم خفی، از اسباب باطنی چون تقوا و ریاضت. اما علم لدنی، چونان بارانی است که بی‌ابر بر زمین فرو می‌بارد. این علم، به تعبیر قرآن کریم، از لدن الحق عطا می‌شود: «وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا» (کهف: ۶۵، : «و به او از نزد خود علمی آموختیم»). این آیه، در داستان حضرت خضر (ع)، بر موهبت بودن علم لدنی تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش اول

علم لدنی، به دلیل ماهیت الهی و بی‌سببی‌اش، از علوم جلی و خفی متمایز است. این علم، با ویژگی‌هایی چون وجود سندری، شهود عینی، و حکمت عملی، هدف نهایی سلوک عرفانی است که تنها اولیا و معصومان (ع) به آن راه می‌یابند.

بخش دوم: ویژگی‌ها و آثار علم لدنی

ویژگی‌های علم لدنی

علم لدنی، به تعبیر درس‌گفتار، دارای سه ویژگی بنیادین است:

  1. اسناده وجوده: وجود این علم، خود سندش است. علم لدنی، چونان مشک است که بوی خود را بی‌نیاز از وصف عطار می‌پراکند. این علم، نیازی به اسناد ذهنی یا اثبات استدلالی ندارد.
  2. ادراکه عیانه: ادراک این علم، شهود عینی است، نه تصور ذهنی. همان‌گونه که حرارت آتش با تصور ادراک نمی‌شود، علم لدنی نیز تنها برای کسی که آن را دارد، قابل فهم است.
  3. نعته حکمه: وصف این علم، در حکمش متجلی است. آثار و احکام آن، مانند راه رفتن بر آب یا زنده کردن مرده، نشان‌دهنده حقیقت آن است، نه ادعای صاحبش.

این علم، بین خود و غیب‌الغیوب حجابی ندارد و سالک را به شهود ذات حق و باطن اشیا رهنمون می‌سازد. به تعبیر درس‌گفتار، علم لدنی، علم‌الحق است که تجلی ذاتی حق را در قلب سالک منعکس می‌کند.

درنگ: علم لدی، با ویژگی‌های «اسناده وجوده»، «ادراکه عیانه»، و «نعته حکمه»، علمی است بی‌حجاب با غیب‌الغیوب که تنها از لدن الحق عطا می‌شود.

آثار علم لدنی در سلوک عرفانی

علم لدنی، چونان کلیدی است که قفل‌های غیب را می‌گشاید و سالک را به تأویل امور و شهود باطن اشیا می‌رساند. داستان حضرت خضر (ع) و موسی (ع) در قرآن کریم، نمونه‌ای روشن از این علم است. خضر (ع)، به دلیل موهبت الهی («آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا»، کهف: ۶۵)، تأویل امور را می‌داند و موسی (ع)، با وجود مقام نبوت، از درک آن عاجز است. این داستان، عظمت علم لدنی و نادر بودن آن را نشان می‌دهد.

آثار علم لدنی، در احکام و تصرفات صاحب آن متجلی است. به تعبیر درس‌گفتار، خضر (ع) از مدبرات امر و جنود حق است که امور باطنی را تدبیر می‌کند. حتی موجودات، از سنگ و پرنده تا انسان، دارای حکم‌اند و علم لدنی در آن‌ها به نحوی ظهور دارد. نقل پرنده‌ای که به خضر (ع) می‌گوید «علم تو و موسی بیش از ذره‌ای نیست»، بر محدودیت علم حتی در مراتب عالی تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

علم لدنی، با ویژگی‌های وجودی، شهودی، و حکمی‌اش، علمی است که غیب‌الغیوب را بی‌حجاب می‌بیند. آثار آن، در تصرفات و احکام صاحبش، مانند تأویل امور و تدبیر باطنی عالم، متجلی است. این علم، چنان رفیع است که حتی موسی (ع)، پیامبر اولوالعزم، برای کسب آن به خضر (ع) نیاز دارد.

بخش سوم: عشق و عقل در سلوک عرفانی

پیوند عشق و عقل

در سلوک عرفانی، عشق و عقل نه در تضاد، بلکه در تکامل یکدیگر هستند. درس‌گفتار تأکید دارد که عشق، شکوفه عقل و ظهور حکمت است. برخلاف برخی اشعار که بین عقل و عشق تضاد می‌سازند، عرفان اسلامی عشق را تجلی عقل می‌داند. عقل، مبنای علم جلی و خفی است، و عشق، شدت شوق به حق است که در علم لدنی به اوج می‌رسد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّا لِلَّهِ» (بقره: ۱۶۵، ترجمه: «مؤمنان در محبت به خدا شدیدترند»).

به تعبیر درس‌گفتار، عرفان، غنچه حکمت است و عشق، شکوفه‌ای که از گل حکمت می‌دمد. بیت حافظ («جناب عشق را درگه، بسی بالاتر از عقل است») به معنای نفی عقل نیست، بلکه بر تکامل آن در عشق تأکید دارد. عشق بدون عقل، جهل است، و عرفان، ظهور حکمت عقلانی است.

درنگ: عشق، شکوفه عقل و ظهور حکمت است. عرفان، غنچه حکمت است و عقل و عشق، مکذب یکدیگر نیستند، بلکه در سلوک عرفانی یکدیگر را تکمیل می‌کنند.

جایگاه عشق در سلوک

عشق، شدت شوق به حق است که سالک را به شهود حقانی می‌رساند. این شدت، در علم لدنی به اوج خود می‌رسد. درس‌گفتار تأکید دارد که اگر عشق در ظرف عقل نباشد، جهل است. عقل، چونان ریشه‌ای است که درخت عشق را تغذیه می‌کند، و عشق، میوه‌ای است که از این درخت می‌روید.

جمع‌بندی بخش سوم

عشق و عقل، در سلوک عرفانی، نه در تضاد، بلکه در تکامل‌اند. عشق، شکوفه عقل و ظهور حکمت است که در علم لدنی به اوج می‌رسد. این پیوند، سالک را به شهود حقانی و معرفت بی‌حجاب هدایت می‌کند.

بخش چهارم: تحلیل آیات ۳۰ تا ۴۰ سوره ص و ارتباط با علم لدنی

دعای حضرت سلیمان (ع) و تسخیر باد و شیاطین

آیات ۳۰ تا ۴۰ سوره ص، به دعای حضرت سلیمان (ع) («رَبِّ هَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي»، ص: ۳۵، ترجمه: «پروردگارا، به من ملکی عطا کن که پس از من برای احدی شایسته نباشد»)، فتنه او، و انابه‌اش می‌پردازند. دعای سلیمان (ع)، درخواست حکومتی الهی است که عاری از جنگ و عداوت باشد و همه، حتی شیاطین، مطیع آن باشند. این دعا، با تسخیر باد («فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ»، ص: ۳۶)، شیاطین («وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ»، ص: ۳۷)، و مواهب دیگر اجابت شد. باد، نماد سرعت و قدرت در اجرای اوامر الهی، و تسخیر شیاطین، نشانه نفوذ حکومتی است که حتی موجودات سرکش را مطیع می‌کند.

درس‌گفتار تأکید دارد که این اجابت، متناسب با دعاست، زیرا سلیمان (ع) حکومتی می‌خواست که بدون نیاز به جنگ، همه تحت امر حق باشند. آیه «هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ» (ص: ۳۹، ترجمه: «این عطای ماست، پس ببخش یا نگه دار بدون حساب») بر بی‌کرانگی این موهبت تأکید دارد.

فتنه سلیمان (ع) و القاء جسد بر کرسی

فتنه سلیمان (ع) («وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ»، ص: ۳۴)، نتیجه غفلت موقت او از ذکر خدا بود. آیات ۳۰ تا ۳۴، اواب بودن سلیمان (ع) را در دو مرحله تبیین می‌کنند: اواب بودن اولیه («نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»، ص: ۳۰) و اواب بودن پس از فتنه («ثُمَّ أَنَابَ»، ص: ۳۴). هنگام عرض اسب‌های جنگی («إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ»، ص: ۳۱)، حب الخیر («أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي»، ص: ۳۲) او را از ذکر خدا غافل کرد تا اسب‌ها در حجاب غروب پنهان شدند («حَتَّىٰ تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ»، ص: ۳۲).

دو احتمال برای تفسیر این غفلت وجود دارد:

  • احتمال اول: حب الخیر تا غروب ادامه داشت و این غفلت طولانی، فتنه را در پی داشت.
  • احتمال دوم: حب الخیر تا قبل از غروب بود و پس از غروب، سلیمان (ع) متوجه غفلت شد و گفت «رَدُّوهَا عَلَيَّ» (ص: ۳۳). مسح اسب‌ها، نشانه توبه و توجه به خدا با نیت جهاد بود.

احتمال دوم قوی‌تر است، زیرا «رَدُّوهَا عَلَيَّ» و «فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ» نشان‌دهنده بازگشت سلیمان (ع) به حالت ذکر و توبه است. فتنه او، با القاء جسد بر کرسی («وَأَلْقَيْنَا عَلَىٰ كُرْسِيِّهِ جَسَدًا»، ص: ۳۴) آشکار شد. «جسد»، به احتمال قوی، موجودی بی‌روح (مانند شیطان یا انسانی فاقد حیات معنوی) است که به‌صورت موقت بر کرسی قرار گرفت تا غفلت سلیمان (ع) را نمایان کند و او را به انابه وادارد.

درنگ: فتنه سلیمان (ع)، نتیجه غفلت موقت از ذکر خدا بود که با القاء جسد بر کرسی و انابه او، به دریافت ملکی بی‌مانند و تسخیر باد و شیاطین منجر شد.

ارتباط فتنه و انابه با علم لدنی

فتنه سلیمان (ع)، آزمایشی الهی بود که او را به انابه و دریافت مواهب بالاتر رهنمون ساخت. این فتنه، مشابه داستان موسی (ع) و خضر (ع) است که نادانی ظاهری موسی (ع) او را به علم لدنی خضر (ع) هدایت کرد. علم لدنی، غفلت‌های موقت را به انابه و شهود حقانی تبدیل می‌کند. سلیمان (ع)، با انابه («رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا»، ص: ۳۵)، به مقامی رسید که تسخیر باد و شیاطین، نشانه‌ای از علم لدنی و حکمش بود.

جمع‌بندی بخش چهارم

آیات ۳۰ تا ۴۰ سوره ص، اواب بودن سلیمان (ع)، فتنه او، و انابه‌اش را تبیین می‌کنند. فتنه، نتیجه غفلت موقت از ذکر خدا بود که با القاء جسد بر کرسی و انابه، به اجابت دعای ملکی بی‌مانند منجر شد. این فتنه، با علم لدنی پیوند دارد، زیرا انابه، سلیمان (ع) را به شهود حقانی و حکمی رفیع رساند.

جمع‌بندی نهایی

علم لدنی، چونان مشعله‌ای است که غیب‌الغیوب را روشن می‌کند و سالک را به شهود ذات حق و باطن اشیا هدایت می‌کند. این علم، با ویژگی‌های وجودی، شهودی، و حکمی‌اش، حقیقت علم است که از لدن الحق عطا می‌شود. علوم جلی و خفی، در برابر آن، تقلیدی‌اند و تنها اولیا و معصومان (ع) به این علم دست می‌یابند. عشق، شکوفه عقل و ظهور حکمت است که در سلوک عرفانی، سالک را به علم لدنی رهنمون می‌سازد. داستان موسی (ع) و خضر (ع)، عظمت این علم را نشان می‌دهد، و آیات سوره ص، فتنه سلیمان (ع) را آزمایشی الهی می‌دانند که او را به انابه و دریافت مواهب لدنی رساند. این درس‌گفتار، دریچه‌ای است به سوی معرفتی بی‌حجاب که قلب سالک را به نور حق روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


فوتر بهینه‌شده