متن درس
منازل السائرین: تأملاتی در باب حکمت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۶۶)
مقدمه
حکمت، چونان چراغی درخشان در مسیر سلوک عرفانی، راهنمای سالکان به سوی حقیقت است. این مقام، که در کلام آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره به تفصیل تبیین شده، فراتر از علم صوری، با عقل، ادراک و شهود درآمیخته و به عملی عادلانه و منصفانه منتهی میشود.
بخش اول: اول: ماهیت و چیستی حکمت
تعریف حکمت: فراتر از علم صوری
حکمت، چونان نسیمی که از باغ حقیقت میوزد، نه تنها علم است، بلکه با عقل و ادراک درآمیخته و به سوی شهود حقیقت میرود. این مقام، برخلاف دانش صرفاً نظری که در کتب معقول یافت میشود، به درک عمیق و عملی حقیقت میانجامد. حکمت، مانند رودی زلال، از سرچشمه علم لدنی و مطبوع سرچشمه میگیرد و مطالعه کتب، هرچند لازم، برای دستیابی به آن کافی نیست.
درنگ: حکمت، ترکیبی از علم، عقل و ادراک است که با شهود حقیقت و عمل عادلانه همراه است و فراتر از دانش صوری، به علم لدنی متصل میشود. |
اولوالالباب: صاحبان حکمت
در قرآن کریم، صاحبان حکمت با عنوان «اولوالالباب» معرفی شدهاند؛ کسانی که با تأمل در آیات الهی، به حقیقت دست مییابند. این گروه، چونان ستارگان در آسمان معرفت، با عقل و ادراک خود، نشانههای الهی را در خلقت آسمانها و زمین میبینند.
﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ﴾ (آل عمران: ۱۹۰)
: بهراستی در آفرینش آسمانها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز، برای خردمندان نشانههایی است.
اولوالالباب، با تأمل در این آیات، به حکمت الهی دست مییابند و عقل خود را در مسیر حقیقت به کار میگیرند. این تأمل، چونان کلیدی است که درهای معرفت را میگشاید و سالک را به سوی شهود هدایت میکند.
حکمت و علم لدنی
حکمت با علم لدنی و مطبوع پیوندی عمیق دارد. این علم، چونان نوری که از جانب حق بر قلب سالک تابیده میشود، او را به درک حقیقت فراتر از کتب و مطالعات صوری رهنمون میسازد. حکیم، نه تنها به دانش ظاهری بسنده نمیکند، بلکه با شهود قلبی، به حقیقت امور دست مییابد. این علم، مانند بارانی است که زمین قلب را سیراب کرده و نهال حکمت را در آن میرویاند.
حکمت و عمل عادلانه
حکمت، در زبان عمل متجلی میشود. حکیم، چونان باغبانی که هر درخت را بهموقع آبیاری میکند، با عدالت و انصاف رفتار مینماید. این عدالت عملی، مبتنی بر عقل و لب است و در اعطا و منع، تنها حق و انصاف را میبیند. حکیم، مانند آیینهای صاف، حقیقت را در همه افعال الهی منعکس میکند و جز عدل و خیر نمیبیند.
جمعبندی بخش اول
حکمت، مقامی است که علم، عقل و ادراک را در خود جمع کرده و به شهود و عمل عادلانه منتهی میشود. این مقام، با علم لدنی تقویت شده و فراتر از دانش صوری، سالک را به درک عمیق حقیقت هدایت میکند. اولوالالباب، با تأمل در آیات الهی، به این مقام دست مییابند و با عدالت عملی، حکمت را در زندگی خود متجلی میسازند.
بخش دوم: مراتب حکمت
مرتبه اول: اعطای حق به هر چیز
مرتبه نخست حکمت، اعطای حق هر چیز به جایگاه شایسته آن است. حکیم، مانند معماری که هر سنگ را در جای خود قرار میدهد، بدون تجاوز یا تعجیل، به هر چیز حقش را میدهد. این مرتبه، نیازمند رعایت حدود الهی و انجام امور در زمان مناسب است. سالک در این مقام، با انصاف و دقت، عدالت را در رفتار خود جاری میسازد.
درنگ: مرتبه اول حکمت، اعطای حق به هر چیز به جایگاه بِشسته آن، بدون تجاوز یا تعجیل، و با رعایت انصاف و عدالت است. |
مرتبه دوم: به: شهود عدل الهی در وعید و منع
در مرتبه دوم، سالک به شهود نظر الهی در وعید، شناخت عدل در احکام الهی، و درک خیر در منع الهی دست مییابد. این مقام، مانند صعود به قلهای است که از آن، منظرهای وسیع از حکمت الهی نمایان میشود. حکیم در این مرتبه، وعید الهی را حق میبیند و در منع الهی، جز خیر و برّ نمیجوید.
﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَٰكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ (یونس: ۴۴)
: بهراستی خدا به مردم هیچ ستمی نمیکند، لیکن مردم خود به خویشتن ستم میکنند.
این آیه از قرآن کریم، بر عدم ظلم الهی تأکید دارد و حکیم را به این حقیقت رهنمون میسازد که همه افعال الهی، از اعطا تا منع، عادلانه و خیر است. سالک در این مقام، با درک این حقیقت، به تسلیم و رضایت میرسد.
خطای نادیده گرفتن وعید الهی
برخی، با استناد به رحمت الهی، وعید خدا را نادیده میگیرند و گمان میبرند که خداوند تنها ارحمالراحمین است. این خطا، مانند ندیدن نیمهای از حقیقت است. حکیم، رحمت و جبروت الهی را توأمان میبیند و وعید را حق میداند. خداوند، نه تنها ارحمالراحمین، بلکه قاسمالجبارین نیز هست و حکمت او در هر دو صفت متجلی است.
خیر در منع الهی
منع الهی، مانند قفلی است که در را برای حفظ بنده از خطر میبندد. این منع، خود نوعی اعطاست، زیرا سالک را از گمراهی و شر محافظت میدارد. حکیم، در منع الهی، جز خیر و برّ نمیبیند و این شهود، او را به مقام رضایت و تسلیم میرساند.
﴿وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعَلَمُونَ﴾ (بقره: ۲۱۶)
: و چه بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و چه بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما شر است، و خدا میداند و شما نمیداند.
این آیه از قرآن کریم، حکمت الهی را در منع و اعطا را آشکار میسازد. حکیم، با درک این حقیقت، به نادانی خود و علم الهی ایمان میآورد و در برابر قضای الهی تسلیم میشود.
مرتبه سوم: بصیرت، حقیقت و غایت
مرتبه سوم حکمت، اوج سلوک عرفانی است که در آن، سالک به بصیرت در استدلال، حقیقت در ارشاد، و غایت در اشاره دست مییابد. این مقام، مانند رسیدن به قلهای است که از آن، حقیقت مطلق نمایان میشود. بصیرت، نوری است که عقل را با نور قدس الهی روشن میکند و سالک را به نهاییت ادراک میرساند.
درنگ: مرتبه سوم حکمت، با بصیرت در استدلال، حقیقت در ارشاد، و اشاره به غایت، سالک را به شهود کامل حقیقت و هدایت خلق به سوی حق رهنمون میسازد. |
بصیرت: نور عقل و ملکه قدسیه
بصیرت، مانند چشمی است که قلب را به دیدن حقیقت قادر میسازد. این نور عقل، با نور قدس الهی تقویت شده و به ملکه قدسیه منتهی میشود. این ملکه، در اجتهاد نیز شرط است و مجتهد را از صرف حفظ اصول و فروع متمایز میکند. عدالت، در این مقام، اهمیتی بیش از علم دارد و قلب را از تعلقات دنیوی پاک میکندسازد.
ارشاد به حقیقت
مرشد حکیم، چونان چراغی در تاریکی، جز به حقیقت ارشاد نمیکند. سخنان او، مانند جویباری زلال، از سرچشمه حق جاری میشود و خلق را به سوی وحدت الهی هدایت میکند. این ارشاد، نیازمند سعه صدر و خلوص است تا حتی گناهکاران را به سوی خیرشان رهنمون سازد.
اشاره به غایت: فنای رسوم در حق
اشاره به غایت، مانند ایما و اشارهای است که حقیقت را در ورای عبارات نشان میدهد. این مقام، سالک را به عین جمع و فنای رسوم در حق هدایت میکند. در این مرحله، همه رسوم فانی شده و ذات احدی باقی میماند. رسولالله (ص)، با دعوت به عین جمع، حتی ابوسفیان را به مقام شایستهاش رساند.
﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ ِ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ َۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّو مِنْ حَوْلِكَ﴾ (آل عمران: ۱۵۹)
: پس به [برکت] رحمت الهی با آنان نرمخو شدی، و اگر تندخو و سختدل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده میشدند.
این آیه از قرآن کریم، سعه صدر و رحمت رسولالله (ص) را در هدایت خلق نشان میدهد. حکیم، با الگوگیری از این روش، همه را به سوی حقیقت دعوت میکند.
جمعبندی بخش دوم
مراتب حکمت، چونان پلههایی به سوی حقیقت، سالک را از اعطای حق به هر چیز، به شهود عدل الهی در وعید و منع، و نهایتاً به بصیرت، حقیقت و غایت هدایت میکنند. این مراتب، با انصاف، تسلیم و شهود الهی همراه است و حکیم را به مقام ارشاد و هدایت خلق میرساند.
بخش سوم: انصاف و حکمت
انصاف: اساس کمال
انصاف، مانند کلیدی است که درهای کمال را میگشاید. بدون انصاف، حتی شهادتین نمیتواند به پاکی واقعی وجود منجر شود. این مقام، تطه نفس را از ظلم و اعوجاج ممکن میسازد و سالک را به سوی دین حقیقی هدایت میکند.
درنگ: انصاف، اساس کمال و شرط تطه نفس است. بدون آن، هیچ دینی به معنای حقیقی محقق نمیشود. |
نقص انصاف در فرهنگ عمومی
در فرهنگ عمومی، انصاف غالباً دچار نقص است. این کمبود، مانند سایهای بر روابط اجتماعی، در مواجهه با اختلافات به بیانصافی منجر میشود. حکیم، با غلبه بر این نقص، خدا و خلق را به حق میبیند و با انصاف رفتار میکند.
بیانصافی در رفتار با اشیا
بیانصافی، حتی در رفتار با اشیاء مانند لباس و اموال دیده میشود. این رفتار، مانند آینهای است که عدم تعادل در نفس را نشان میدهد. حکیم، با انصاف در همه جنبههای زندگی، تعادل را در وجود خود برقرار میکند.
جهل: ریشه بیانصافی
ریشه بیانصافی، جهل است که مانند پردهای بر قلب، مانع از دیدن حق و عدل میشود. حکمت، با رفع این جهل، انصاف را در رفتار و شهود سالک تقویت میکند.
﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ﴾ (عصر: ۲)
: بهراستی انسان در زیان است.
این آیه از قرآن کریم، خسران را نتیجه جهل به حکمت الهی میداند. حکیم، با رفع جهل، به رضایت و انصاف دست مییابد.
جمعبندی بخش سوم
انصاف، ستون فقرات حکمت است که بدون آن، هیچ کمالی محقق نمیشود. نقص انصاف در فرهنگ عمومی و حتی در رفتار با اشیاء، ریشه در جهل دارد. حکیم، با رفع این جهل، انصاف را در همه جنبههای زندگی خود جاری میکند و به حقیقت رضایت الهی میرسد.
بخش چهارم: حکمت در قضا و دعا
خیر در قضای الهی
هر قضای الهی برای مؤمن خیر است، مانند بارانی که زمین را سیراب میکند. این خیر، به شرط ایمان و تسلیم، در قلب سالک متجلی میشود. حکیم، با درک این حقیقت، در برابر قضا و قدر الهی رضایت دارد.
مثال منع الهی
منع الهی، مانند بستن در به روی کودکی است که از خطر ناآگاه است. این منع، نشانه لطف و خیرخواهی الهی است که بنده را از گمراهی حفظ میکند. حکیم، این حکمت را در منع میبیند و به آن تسلیم است.
لطف و حکمت در افعال الهی
خداوند، گاه در رحمت را میگشاید و گاه به حکمت، در را قفل میکند. این تنوع، مانند فصول طبیعت، نشانه حکمت الهی است که خیر بنده را تضمین میکند. حکیم، با این شهود، از هرگونه اعتراض یا طمع به غیر قضا دور است.
دعا و حکمت
دعا، مانند پلی است که قلب را به خدا متصل میکند. اما دعای نادرست، مانند پلی شکسته، ممکن است به شر منجر شود. دعای حکیمانه، مانند «افعل بی ما أنت أهله»، قلب را به حکمت الهی تسلیم میکند و از طمع و حرص دور نگه میدارد.
درنگ: دعای حکیمانه، با تسلیم به اراده الهی، سالک را از طمع دور نگه میدارد و به خیر حقیقی هدایت میدهد. |
دعای مأثور
دعای مأثور، مانند دعای ورود به خیر و خروج از سوء، سالک را به حقیقت متصل میکند. این دعا، مانند جویباری زلال، قلب را از خودخواهی پاک کرده و به خیر الهی هدایت میکند.
خطر دعای نادرست
دعای نادرست، مانند بذری است که ممکن است ثمرهای تلخ به بار آورد. این دعا، با تغییر قدر، به نتایج نامطلوب منجر میشود. حکیم، با احتیاط در دعا، از این خطر دوری میجوید و به قضای الهی رضایت میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
حکمت در قضا و دعا، سالک را به رضایت و تسلیم به اراده الهی هدایت میکند. منع الهی، خیر است و دعای حکیمانه، قلب را به حقیقت متصل میسازد. حکیم، با درک این حقیقت، از طمع و اعتراض دور میشود و به خیر الهی ایمان دارد.
بخش پنجم: حکمت در خلقت و هدایت
حکمت در خلقت
حکمت الهی در خلقت، مانند تابلویی است که تعادل و خیر موجودات را نشان میدهد. مثالهایی مانند گاو و الاغ، حکمت الهی در تنظیم ویژگیهای موجودات برای خیر آنها را آشکار میکند. خداوند، با نجابت و شاخ به گاو، و چشمان زیبا به الاغ، خیر را در خلقتشان تضمین کرده است.
مسئولیت انسان
برخی مشکلات، مانند سایهای از اعمال انسان، نتیجه قضای الهی نیست، بلکه از اشتباهات خود اوست. حکیم، این تمایز را درک کرده و از نسبت دادن مشکلات به خدا پرهیز میکند. این مسئولیت، مانند آینهای است که رفتار انسان را نشان میدهد.
عبد مؤمن و حکمت
عبد مؤمن، مانند درختی است که ریشه در ایمان دارد. او با انصاف و ایمان، از حب و بغض، ریا و نفسانیات مصون است. این پاکی، قلب را به حکمت الهی متصل میکند و سالک را به رضایت و تسلیم میرساند.
هدایت همگانی
مرشد حکیم، مانند پزشکی که در مطبش را به روی همه بیماران میگشاید، با سعه صدر، حتی گناهکاران را به سوی خیرشان هدایت میکند. رسولالله (ص)، با دعوت به عین جمع، حتی ابولهب را به مقام خودش هدایت کرد.
﴿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ﴾ (مسد: ۱)
: بریده باد هر دو دست ابولهب و مرگ بر او.
این آیه از قرآن کریم، وصول ابولهب به مقام اضلالی را نشان میدهد. حکیم، با سعه صدر، هر خلق را به مقام شایستهاش هدایت میکند.
ارزش وصول
وصول، حتی به مقام اضلالی، ارزشمند است، زیرا از بیهودگی و مهمل ماندن بهتر است. حکیم، مانند استادی ماهر، هر شاگردی را به جایگاهش میرساند و از بیفایده ماندن او جلوگیری میکند.
درنگ: هدایت حکیمانه، هر کس را به مقام شایسته خود میرساند، حتی اگر اضلالی باشد، و از بیهودگی و مهمل ماندن جلوگیری میکند. |
جمعبندی بخش پنجم
حکمت در خلقت، تعادل و خیر موجودات را تضمین میکند. مسئولیت انسان در برابر اعمالش، او را از نسبت دادن مشکلات به خدا بازمیدارد. مرشد، با سعه صدر، همه را به هدایت میکند و وصول، حتی به مقام اضلالی، ارزشمند است.
نتیجهگیری نهایی
حکمت، مانند گوهری تابناک در مسیر سلوک عرفانی، سالک را به سوی حقیقت هدایت میکند. این مقام، با علم لدنی، عقل و ادراک درآمیخته و به عملی عادلانه و منصفانه منتهی میشود. مراتب حکمت، از اعطای حق به هر چیز، به شهود عدل الهی و منع، تا بصیرت و هدایت به حقیقت امتداد مییابد. انصاف، ستون فقرات این مسیر است و بدون آن، هیچ کمالی محقق نمیشود. حکیم، با سعه صدر، همه را به سوی خیرشان هدایت میکند و حتی گناهکاران را از بیهودگی نجات میدهد.
با نظارت صادق خادمی |