در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 468

متن درس





منازل السائرین: تأملاتی در باب بصیرت، درس دوم

منازل السائرین: تأملاتی در باب بصیرت، درس دوم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۶۸)

مقدمه: در جست‌وجوی نور بصیرت

کتاب شریف منازل السائرین، اثر خواجه عبدالله انصاری، چونان مشعلی فروزان، مسیر سالکان طریق حق را روشن می‌سازد. درس دوم از باب البصیرة این اثر گران‌سنگ، به تبیین مراتب بصیرت، با تأکید بر شهود عدل الهی، خیر در تلوین اقسام، و رؤیت حبل وصال در جذبه‌های عبادی می‌پردازد. این درس، با نگاهی ژرف و عرفانی، سالک را به سوی درک حقیقت هدایت و اضلال، عدالت در اعطا و منع، و قرب الهی در سلوک رهنمون می‌شود. بصیرت، چون نوری الهی، قلب سالک را از ظلمت جهل و تعلقات نفسانی رهایی بخشیده و او را به مقام شهود حقیقت می‌رساند.

بخش اول: ماهیت و مراتب بصیرت

مرتبه نخست بصیرت: رؤیت خیر در شرایع الهی

بصیرت در مرتبه نخست، چون آیینه‌ای صاف، شرایع الهی را عین خیر و حقیقت نشان می‌دهد. سالک در این مقام، با قلبی مملو از یقین، هر آنچه از سوی حق به لسان شرع نازل شده را خیر محض می‌بیند. این رؤیت، نه تنها باور به حقانیت شرع، بلکه شهودی عمیق است که سالک را از شناخت باطل بی‌نیاز می‌سازد. او چون عاشقی واله، جز محبوب خویش نمی‌بیند و هر آنچه در برابر حق قرار گیرد، در نظرش بی‌مقدار است.

درنگ: بصیرت در مرتبه نخست، چون نوری زلال، شرایع الهی را خیر محض نشان داده و سالک را از شناخت باطل بی‌نیاز می‌سازد.

حب و غيرت: موتور محرک دفاع از حق

حب به حق، چون شعله‌ای سوزان، غيرت را در قلب سالک برمی‌افروزد. این حب، علت اصلی غيرت است؛ چنان‌که بدون عشق به حق، غيرتی در دفاع از حقیقت پدید نمی‌آید. سالک صاحب بصیرت، چون نگهبانی بیدار، از عظمت محبوب خویش در برابر هر تحقیر یا انکار دفاع می‌کند. این دفاع، نشانه‌ای از عمق حب است که قلب را به سوی حق متمرکز کرده و از هر تعلق نفسانی آزاد می‌سازد.

تمایز بصیرت از جهل و تقلید

بصیرت، چون خطی روشن، سالک را از وادی جهل و تقلید کورکورانه جدا می‌سازد. پیش از نیل به این مقام، ذهن آدمی چون کاروان‌سرایی پر از خیالات و بافته‌های بی‌اساس است. اما با ظهور بصیرت، قلب از این تاریکی‌ها رهایی یافته و به نور حقیقت متصل می‌شود. سالک در این مرتبه، شرع را نه از روی تقلید، بلکه با شهودی عمیق، حق می‌بیند و به آن ملتزم می‌گردد.

دفاع از محبوب: نشانه عظمت حب

دفاع از حق، چون سپری استوار، نشانه عظمت محبوب در قلب محب است. سالک با بصیرت، در برابر هر کس که حق را تحقیر یا انکار کند، چون شیر غران از حقیقت دفاع می‌کند. این دفاع، نه از روی تعصب، بلکه از سر عشق و غيرت است که قلب را به سوی حق متمایل ساخته و از هر باطلی دور نگه می‌دارد.

بخش دوم: مرتبه دوم بصیرت، شهود عدل الهی

تعریف مرتبه دوم: رؤیت عدالت در افعال الهی

مرتبه دوم بصیرت، چون قله‌ای رفیع، سالک را به شهود عدل الهی در هدایت و اضلال، اعطا و منع، و تلوین اقسام رهنمون می‌شود. در این مقام، سالک نه تنها به عدالت الهی باور دارد، بلکه آن را با عين شهود می‌بیند. او چون بیننده‌ای حکیم، ترازوی عدل حق را در هر امر مشاهده کرده و می‌بیند که آنچه خداوند به هر کس عطا یا از او منع کرده، عین خیر و عدالت است.

درنگ: مرتبه دوم بصیرت، چون نوری الهی، عدل حق را در هر فعل، از هدایت تا اضلال، به عين شهود نشان می‌دهد.

عدالت در اعطا و منع

خداوند، چون حکیمی دانا، به هر کس به اندازه استحقاقش عطا می‌کند؛ نه کم و نه زیاد. این عدالت، چون جویباری زلال، در همه افعال الهی جاری است. اگر به فردی علم، مال یا قدرت عطا نشده، این منع، خیر اوست؛ زیرا اعطای آن ممکن است به فساد او منجر شود. سالک با بصیرت، این حکمت را می‌بیند و از هرگونه اعتراض یا شکایت نفسانی رهایی می‌یابد.

خیر در منع الهی

منع الهی، چون سپری محافظ، بنده را از ناتوانی در تحمل نعمت حفظ می‌کند. خداوند، با منع برخی از علم یا ثروت، خیر ایشان را تضمین می‌کند. این منع، نه از بخل، بلکه از لطف الهی سرچشمه می‌گیرد که بنده را از خطر فساد و انحراف مصون می‌دارد. سالک در این مقام، چون باغبانی حکیم، منع را چون هرس شاخه‌های زاید می‌بیند که به رشد نهال وجودش کمک می‌کند.

شهود ترازوی عدل

سالک در مرتبه دوم، ترازوی عدل الهی را در هر امر به عين می‌بیند. این شهود، چون کلیدی زرین، قلب را از شک و تردید رهایی بخشیده و به یقین متصل می‌سازد. او می‌بیند که هدایت و اضلال، اعطا و منع، همگی بر اساس حکمت و استحقاق تنظیم شده‌اند و هیچ جوری در این ترازو نیست.

بخش سوم: حبل وصال در جذبه عبادت

وصال در عبادت: میوه بصیرت

بصیرت، چون نهالی بارور، در عبادت به وصال الهی منجر می‌شود. سالک با شهود خیر الهی، در نماز و عبادات خویش، قرب حق را احساس می‌کند. این قرب، چون نسیمی روح‌افزا، قلب را سبک کرده و از سنگینی تعلقات نفسانی رهایی می‌بخشد. او در جذبه عبادت، حبل وصال را می‌بیند؛ ریسمانی استوار که او را به سوی حق می‌کشاند.

درنگ: بصیرت، چون چراغی فروزان، در جذبه عبادت، حبل وصال را به سالک نشان داده و او را به قرب الهی رهنمون می‌سازد.

اثر عبادت: سبکی یا سنگینی

سالک با بصیرت، اثر عبادت را در خویش می‌بیند؛ گاه سبکی و قرب، و گاه سنگینی و دوری. این تشخیص، چون آیینه‌ای صاف، حال باطنی او را نشان می‌دهد. اگر عبادت، تغییری در حالش ایجاد نکند، نشانه فقدان بصیرت است. اما اگر نمازش او را سبک کند، نشانه وصال و توفیق الهی است.

نماز قضا و عذاب روح

سالک صاحب قرب، اگر نمازی از او قضا شود، چون آتش در جانش شعله‌ور می‌شود و روحش تا مدتی در عذاب است. این حساسیت، نشانه بصیرت و حب به حق است. اما کسی که قضای نماز را با بی‌اعتنایی جبران کند، چون بازیگری است که عبادت را به مسخره گرفته و از قرب محروم است.

مکاشفون و رؤیت وصال

تنها مکاشفون، با نور بصیرت، حبل وصال را در جذبه عبادت می‌بینند. آنان، چون بینندگانی بیدار، قرب الهی را در طاعت خویش شهود می‌کنند. این رؤیت، موهبتی است که قلب را از شک و نارضایتی رهایی بخشیده و به رضایت کامل از قضای الهی می‌رساند.

بخش چهارم: تقدیر الهی و نقش تلاش

تقدیر الهی: چارچوب وجود

تقدیر الهی، چون نقشه‌ای حکیمانه، مسیر زندگی سالک را ترسیم می‌کند. انسان نمی‌تواند فراتر از آنچه برایش مقدر شده کسب کند یا از آن فرار نماید. این تقدیر، نه به معنای تعطیلی تلاش، بلکه چارچوبی است که سالک را به سوی خیر مقدر هدایت می‌کند.

درنگ: تقدیر الهی، چون ریسمانی استوار، سالک را در مسیر خیر مقدر نگه می‌دارد، اما او را از تلاش مسئولانه بی‌نیاز نمی‌سازد.

مثال رزق غیرمقرر

مثال فردی که رزق غیرمقرر را خورد و خفه شد، چون آیینه‌ای روشن، اجتناب‌ناپذیری تقدیر را نشان می‌دهد. این حکایت، بر حاکمیت حکمت الهی تأکید دارد که حتی با اراده انسان، قابل تغییر نیست. سالک باید در چارچوب تقدیر، با تلاش و اخلاص حرکت کند.

عرفان و تعادل بین تلاش و تسلیم

عرفان، چون جویباری زلال، سالک را از بی‌خیالی و لاابالی‌گری دور نگه می‌دارد. او مکلف است در چارچوب تقدیر، با جدیت و پشتکار تلاش کند. این تلاش، نه در برابر تقدیر، بلکه در هماهنگی با آن است که سالک را به سوی خیر هدایت می‌کند.

عشق و تقدیر: انگیزه اعمال

برخی اعمال، چون گلی در باغ، از عشق الهی و تقدیر سرچشمه می‌گیرند، نه منفعت مادی. سالک گاه چون عاشقی واله، به تحقیق یا عبادتی می‌پردازد که هیچ پاداش ظاهری ندارد. این عشق، نشانه تقدیر الهی است که قلب را به سوی خیر می‌کشاند.

اجبار در تقدیر: جاذبه الهی

تقدیر الهی، چون مغناطیسی نیرومند، قلب سالک را به سوی خود می‌کشد. او حتی اگر بخواهد، نمی‌تواند از این مسیر جدا شود. این اجبار، نه از سر جبر، بلکه از حکمت الهی است که سالک را در مسیر مقدر نگه می‌دارد.

بخش پنجم: حب و غيرت در سلوک

غيرت اولیاء: دفاع از حقیقت

اولیاء خدا، چون نگهبانانی غیور، جز در مسیر حق با هیچ‌کس انس و الفت نداشتند. آنان، حتی با خویشاوندان، جز بر اساس حق رابطه‌ای برقرار نمی‌کردند. این غيرت، نشانه خلوص و حب به حق است که قلب را از تعلقات نفسانی آزاد می‌سازد.

درنگ: غيرت اولیاء، چون شعله‌ای سوزان، قلب را از هر تعلق نفسانی آزاد کرده و به دفاع از حق وامی‌دارد.

ضعف غيرت و گناه

آلودگی به گناه و نفاق، چون پرده‌ای تاریک، غيرت نسبت به حق را کاهش می‌دهد. سالک گرفتار گناه، قلبش از حساسیت به حقیقت دور شده و به روابط نفسانی گرایش می‌یابد. این ضعف، مانع از بصیرت و قرب الهی است.

رفاقت و ارشاد

رفاقت با بی‌نماز یا گناهکار، اگر بدون قصد ارشاد باشد، نشانه فقدان حب به شريعت است. سالک باید روابط خویش را بر اساس حق تنظیم کند و از هرگونه تعلق نفسانی که او را از حقیقت دور می‌کند، بپرهیزد.

حب و بغض اولیاء: برای خدا

اولیاء خدا، چون ستارگانی در آسمان هدایت، حب و بغضشان برای خداست. آنان با دشمنان حق مهربان نیستند و رفتارشان بر اساس حق تنظیم می‌شود. این خلوص، قلب را به نور بصیرت متصل می‌کند.

مثال اميرالمؤمنين (ع): تعادل در رفتار

اميرالمؤمنين (ع)، چون خورشیدی درخشان، با کودکان ملاطفت داشت، اما با دشمنان حق با شدت برخورد می‌کرد. این تعادل، نشانه غيرت و حکمت است که رفتار را بر اساس حق و خیر تنظیم می‌کند. او با عقيل، برادر خویش، بر اساس حق رفتار کرد، نه خویشاوندی، و این نشانه تقدم حق بر تعلقات نفسانی است.

بخش ششم: روابط دینی و نفسانی

برادری دینی: مقدم بر خویشاوندی

برادری دینی، چون گوهری گرانبها، بر روابط خونی مقدم است. اما این فرهنگ در جامعه اسلامی به‌خوبی جا نیفتاده و روابط نفسانی غالب‌اند. سالک باید قلب خویش را به اخوت اسلامی متصل کند و روابط را بر اساس ایمان تنظیم نماید.

درنگ: برادری دینی، چون ریسمانی الهی، قلب‌ها را به حق متصل کرده و از تعلقات نفسانی رهایی می‌بخشد.

صله رحم: با قصد ارشاد

صله رحم با غیرمؤمن، چون پلی معنوی، باید با قصد ارشاد باشد، نه حب نفسانی. این قصد، رابطه را از حالت نفسانی به عملی معنوی تبدیل کرده و قلب را به حق نزدیک می‌سازد.

زیارت مؤمن: برای ایمان

زیارت مؤمن، چون گلی در باغ ایمان، باید به قصد حب الهی باشد، نه نیاز مادی یا ترحم. این زیارت، قلب را از تعلقات نفسانی رهایی بخشیده و به نور ایمان متصل می‌کند.

روابط گوشتی: مانع قرب

روابط مبتنی بر خویشاوندی و نفسانیات، چون زنجیری سنگین، قلب را از قرب دینی دور می‌کنند. سالک باید از این تعلقات رهایی یابد و روابط خویش را بر اساس حق و ایمان تنظیم کند.

بخش هفتم: سر القدر و حکمت الهی

شهود هدایت و اضلال

سالک باید هدایت و اضلال الهی را عادلانه ببیند. این شهود، چون نوری زلال، قلب را از شک و اعتراض رهایی بخشیده و به حکمت الهی متصل می‌سازد. خداوند در هدایت و اضلال، عادل است و بر اساس استحقاق هر فرد عمل می‌کند.

درنگ: شهود هدایت و اضلال، چون آیینه‌ای صاف، عدالت الهی را در افعال او نشان داده و قلب را به یقین متصل می‌سازد.

آیه عدالت در هدایت

قرآن کریم می‌فرماید: يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (الأحزاب: ۳۳). : «خدا می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک گرداند.» این آیه، بر عدالت الهی در هدایت اهل بیت (ع) تأکید دارد که متناسب با عين ثابت آنهاست.

سر القدر: راز حکمت

شهود عدالت الهی، نیازمند شناخت سر القدر و احوال اعيان ثابته است. سر القدر، چون گوهری پنهان، راز حکمت الهی در افعال اوست که تنها با کشف و بصیرت قابل درک است. سالک با این شناخت، از اعتراض به تفاوت‌ها رهایی می‌یابد.

آیه استحقاق

قرآن کریم می‌فرماید: وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ (الأنعام: ۱۳۲). : «و از هرچه از او خواستید به شما عطا کرد.» این آیه، بر اعطای الهی بر اساس استعداد و استحقاق تأکید دارد که حکمت و عدالت حق را نشان می‌دهد.

شهود، نه ایمان صرف

سالک باید عدل الهی را با عين شهود ببیند، نه صرفاً به آن ایمان داشته باشد. این شهود، چون پلی نورانی، قلب را به رؤیت مستقیم حقیقت متصل کرده و از باورهای سطحی فراتر می‌برد.

اعتراض جاهل و حکمت حکیم

جاهل، چون کودکی نادان، به تفاوت در اقسام اعتراض می‌کند و می‌گوید: «اگر دستم به چرخ گردون رسد، از او پرسم که این چون است و آن چون.» اما حکیم با بصیرت، این تفاوت‌ها را خیر و عادلانه می‌بیند و از هر شکایتی رهایی می‌یابد.

مثال کارگر: عدل در سر القدر

حکایت کارگری که با تغییر وضعیت به فساد گرایید، چون آیینه‌ای روشن، عدل الهی را در سر القدر نشان می‌دهد. این مثال، بر حکمت منع الهی تأکید دارد که برخی را از نعمت‌هایی که به فسادشان منجر می‌شود، محروم می‌سازد.

بخش هشتم: تلوین اقسام و لطف الهی

خیر در تفاوت رزق

تفاوت در رزق، چون رنگ‌آمیزی نقاشی حکیمانه، خیر بندگان را تضمین می‌کند. خداوند با توسيع بر برخی و تضييق بر دیگران، مصلحت هر فرد را رعایت می‌کند. این تفاوت، نه از ظلم، بلکه از لطف الهی سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: تلوین اقسام، چون نقشی حکیمانه، خیر بندگان را در توسيع و تضييق رزق تضمین می‌کند.

حدیث فقر و غنا

خداوند می‌فرماید: «از بندگانم کسانی‌اند که جز فقر صلاحشان نیست و اگر غنی شوند، فاسد می‌گردند؛ و کسانی‌اند که جز غنا صلاحشان نیست و اگر فقیر شوند، فاسد می‌شوند.» این حدیث، بر حکمت الهی در تنظیم رزق بر اساس مصلحت تأکید دارد.

تفاوت در استعداد

برخی بندگان، چون ظرفی شکننده، توان تحمل علم یا قدرت را ندارند. منع این نعمت‌ها، خیر آنهاست که از فساد و انحراف مصونشان می‌دارد. این تفاوت، ریشه در عين ثابت هر فرد دارد که خداوند بر اساس آن عمل می‌کند.

لطف الهی در تنظیم اقسام

لطف الهی، چون جویباری زلال، در تنظیم اقسام بر اساس حکمت و عدل جاری است. خداوند با توسيع و تضييق، بندگان را از فساد ناشی از نعمت‌های نامتناسب حفظ می‌کند و خیرشان را تضمین می‌نماید.

بخش نهم: دعا و رضایت الهی

اثر بصیرت: رهایی از نارضایتی

بصیرت، چون نوری الهی، قلب را از نارضایتی و شکایت رهایی می‌بخشد. سالک با بصیرت، به رضایت کامل از قضای الهی می‌رسد و از حاجت‌خواهی نفسانی آزاد می‌شود. او چون پرنده‌ای سبک‌بال، در آسمان تسلیم پرواز می‌کند.

درنگ: بصیرت، چون کلیدی زرین، قلب را از نارضایتی رهایی بخشیده و به رضایت الهی متصل می‌سازد.

دعای حکیمانه: تسلیم به اراده حق

دعای سالک با بصیرت، چون نسیمی روح‌افزا، تسلیم به اراده الهی است. او می‌گوید: «افعل بی ما أنت أهله»، یعنی: «ای خفا با من آن کن که تو شایسته آنی.» این دعا، قلب را از حاجت‌خواهی نفسانی رهایی بخشیده و به حکمت الهی متصل می‌کند.

حاجت‌خواهی: نشانه نارضایتی

حاجت‌خواهی نفسانی، چون سایه‌ای تاریک، نشانه نارضایتی از قضای الهی است. سالک با بصیرت، از این حالت رهایی یافته و به مقامی می‌رسد که جز تسلیم و رضایت، چیزی از حق نمی‌خواهد.

جمع‌بندی

درس دوم باب البصيرة از منازل السائرین، چون نقشه‌ای دقیق، مراتب بصیرت را ترسیم کرده و سالک را به سوی شهود عدل و خیر الهی هدایت می‌کند. در مرتبه نخست، بصیرت به معنای رؤیت خیر در شرایع الهی و دفاع غیورانه از حق است. در مرتبه دوم، سالک با نور بصیرت، عدالت الهی را در هدایت و اضلال، اعطا و منع، و تلوین اقسام می‌بیند و در جذبه عبادت، حبل وصال را شهود می‌کند. حب و غيرت، قلب را به دفاع از حق و دوری از باطل وامی‌دارند و روابط او بر اساس شريعت و ایمان تنظیم می‌شوند. آیات قرآنی مانند وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُوهُ و وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ بر حکمت و عدالت الهی تأکید دارند. تقدیر الهی، سالک را در چارچوبی حکیمانه به سوی خیر هدایت می‌کند، اما او را از تلاش مسئولانه بی‌نیاز نمی‌سازد. این متن، با نگاهی ژرف به محتوای اصلی، راهکارهایی عملی برای نیل به بصیرت و قرب الهی ارائه داده و بر اهمیت حب، غيرت، و تسلیم تأکید دارد.

با نظارت صادق خادمی


فوتر بهینه‌شده