در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 479

متن درس





کتاب منازل السائرین: سکینه، آرامش قلب در سلوک الهی

منازل السائرین: سکینه، آرامش قلب در سلوک الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۷۹)

دیباچه

کتاب پیش‌رو، بازنویسی و تدوینی علمی و آکادمیک از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۴۷۹ از سلسله مباحث قسم الاودية، باب السکینه، از کتاب عرفانی منازل السائرین است. این اثر، با نگاهی عمیق به مفهوم سکینه، آرامش قلبی ناشی از معرفت و یقین، و ارتباط آن با مراتب سلوک عرفانی، راهی به سوی فهم حقیقت باطنی این مقام والا می‌گشاید.

بخش نخست: مفهوم سکینه و جایگاه آن در سلوک عرفانی

تعریف سکینه و ارتباط آن با قلب مؤمن

سکینه، حالتی از وقار و آرامش قلبی است که در پرتو معرفت و یقین در قلب مؤمن متجلی می‌شود. این مقام، نتیجه غلبه بر جهل و اضطراب است و در قلب سالکی شکل می‌گیرد که به مرتبه یقین رسیده باشد. سکینه، فراتر از آرامش ظاهری، استقراری باطنی است که از عبور موفق از مراتب خوف، رجاء، و الهام پدید می‌آید و قلب را به منزلگاه نور الهی بدل می‌سازد.

درنگ: سکینه، آرامش قلبی ناشی از معرفت و یقین است که قلب مؤمن را از اضطراب‌های وجودی مصون می‌دارد و به استقرار باطنی می‌رساند.

سکینه، چون نسیمی الهی است که در دل مؤمن می‌وزد و غبار تردید و اضطراب را از صفحه قلب می‌زداید. این آرامش، نه از جنس سكون ظاهری، بلکه نشانه‌ای از اتصال به حقیقت الهی است که سالک را به ساحل اطمینان رهنمون می‌شود. چنان‌که در قرآن کریم آمده است:

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ

(فتح: ۴) به : «اوست که آرامش را در دل‌های مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند.» این آیه، سکینه را موهبتی الهی معرفی می‌کند که ایمان را تعمیق بخشیده و قلب را از تلاطم‌های نفسانی آرام می‌سازد.

تمایز سکینه از سكون مطلق

سکینه، سكونی قلبی است که در مقابل اضطراب و حرکت‌های نفسانی قرار می‌گیرد، اما به معنای توقف محض نیست. این حالت، آرامشی است که در قلب مؤمن متيقن شکل می‌گیرد و از یقین به حقایق الهی سرچشمه می‌گیرد. برخلاف سكون فیزیکی یا آرامش‌های ناشی از شجاعت و اقتدار ظاهری، سکینه وصفی باطنی است که تنها در ظرف قلب مؤمن متجلی می‌شود.

این تمایز، چون خطی روشن میان نور و ظلمت است. سكون ظاهری، چون ایستایی آب در برکه‌ای راکد است که ممکن است از فقدان جریان نشأت گیرد، اما سکینه، چون آرامش دریایی است که در عمق خود، جریان‌های عمیق معرفت و یقین را پنهان دارد. این آرامش، سالک را از اضطراب‌های ناشی از جهل و تردید رهایی بخشیده و او را به ساحل اطمینان الهی می‌رساند.

شرایط تحقق سکینه

سکینه، تنها در قلبی شکل می‌گیرد که به مقام یقین و معرفت رسیده باشد. ایمان بدون قلب، که هنوز از آلودگی‌های جهل و اضطراب پاک نشده، نمی‌تواند پذیرای این موهبت الهی باشد. سالک باید مراتب خوف، رجاء، و الهام را پشت سر گذاشته و دست غیب را در دل خود مشاهده کند تا به این مقام نائل آید.

درنگ: سکینه، در قلب مؤمنی متجلی می‌شود که به مقام یقین و تهذیب نفس دست یافته باشد. بدون قلب متيقن، دستیابی به این مقام ممکن نیست.

قلب مؤمن، چون زمینی است که باید از سنگلاخ‌های جهل و اضطراب پاک شود تا بذر معرفت در آن کاشته گردد. تنها در این صورت است که نهال یقین ریشه دوانده و شکوفه سکینه بر شاخسار آن می‌روید. این شرط، بر ضرورت تهذیب نفس و ارتقای مراتب ایمانی تأکید دارد و نشان می‌دهد که سکینه، موهبتی است که تنها به شایستگان عطا می‌شود.

بخش دوم: مصادیق سکینه و نقد تقسیم‌بندی‌ها

سکینه بنی‌اسرائیل و تابوت

یکی از مصادیق سکینه، آرامشی است که به بنی‌اسرائیل از طریق تابوت عطا شد. این قوم، به دلیل ضعف ایمان و اضطراب باطنی، قادر به کسب سکینه قلبی نبودند؛ از این‌رو، خداوند متعال از طریق تابوت، که نمادی از حضور الهی بود، این موهبت را به آن‌ها ارزانی داشت. چنان‌که در قرآن کریم آمده است:

إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ

(بقره: ۲۴۸) به : «نشانه پادشاهی او این است که تابوتی که در آن از جانب پروردگارتان آرامشی است به سوی شما می‌آید.»

تابوت، چون چراغی بود که در تاریکی اضطراب بنی‌اسرائیل افروخته شد و نور اطمینان را به آن‌ها هدیه داد. این تابوت، در جنگ‌ها به‌عنوان مقدمه لشکر به کار می‌رفت و با ایجاد رعب در دل دشمنان، نشانه‌ای از پیروزی و حضور الهی بود. مفسران، این سکینه را به نسیمی تشبیه کرده‌اند که با صدایی خاص، دل دشمن را می‌لرزاند و برای انبیا معجزه و برای پادشاهان کرامت محسوب می‌شد.

کارکرد تابوت در جنگ

تابوت، در جنگ‌های بنی‌اسرائیل، به‌عنوان نمادی از حضور الهی، در پیشاپیش لشکر قرار می‌گرفت و با ایجاد رعب در دشمن، به پیروزی مؤمنان یاری می‌رساند. این کارکرد، نشان‌دهنده نقش سکینه در تقویت روحیه و اطمینان قلبی مؤمنان و تضعیف دشمنان بود.

درنگ: تابوت، به‌عنوان مصداقی از سکینه، نماد حضور الهی بود که آرامش و اطمینان را به بنی‌اسرائیل عطا کرده و در جنگ‌ها به پیروزی آن‌ها یاری می‌رساند.

تابوت، چون پرچمی بود که در میدان نبرد برافراشته می‌شد و نور الهی را در دل‌های مؤمنان می‌تاباند. این حضور، نه‌تنها قلب مؤمنان را استوار می‌ساخت، بلکه دشمنان را در برابر عظمت الهی به زانو درمی‌آورد. این کارکرد، نشان‌دهنده پیوند عمیق سکینه با ایمان و پیروزی در مسیر حق است.

نقد حواشی مربوط به تابوت

بحث‌های حاشیه‌ای درباره شکل، جنس، یا اندازه تابوت، از مقصود اصلی که فهم حقیقت سکینه است، دور است. برخی مفسران به جای تمرکز بر حقیقت معنوی تابوت، به ویژگی‌های ظاهری آن پرداخته‌اند، حال‌آنکه این امور، از اهمیت باطنی سکینه غافل می‌سازد.

این انحراف، چون گمراهی مسافری است که به جای توجه به مقصد، در پیچ‌وخم‌های مسیر سرگردان می‌شود. حقیقت تابوت، در نقش آن به‌عنوان واسطه‌ای برای انتقال سکینه و تقویت ایمان نهفته است، نه در جزئیات مادی آن. این نقد، بر ضرورت تمرکز بر معارف باطنی و پرهیز از حواشی بی‌اهمیت تأکید دارد.

نقد تقسیم‌بندی سه‌گانه سکینه

درس‌گفتار، سکینه را به سه مصداق تقسیم می‌کند: سکینه بنی‌اسرائیل در تابوت، سکینه محدثین در مقام تحدث، و سکینه قلبی مؤمنان. اما این تقسیم‌بندی به دلیل اشتراک لفظی رد شده و تأکید می‌شود که سکینه، حقیقتی واحد است که در مصادیق مختلف ظهور می‌یابد.

درنگ: سکینه، حقیقتی واحد است که در مصادیق گوناگون، مانند تابوت و تحدث، ظهور می‌یابد. تقسیم‌بندی سه‌گانه، به دلیل وحدت حقیقت سکینه، نادرست است.

سکینه، چون خورشیدی است که نور آن در آینه‌های مختلف بازتاب می‌یابد، اما ذات آن یکسان است. تابوت، تحدث، و آرامش قلبی، همگی جلوه‌هایی از این حقیقت واحدند که از معرفت و یقین الهی سرچشمه می‌گیرند. این نقد، بر وحدت معنوی سکینه و ضرورت فهم عمیق آن تأکید دارد.

بخش سوم: سکینه تحدث و مقام محدثین

سکینه تحدث، نطق الهی

سکینه دوم، نطقی است که بر زبان محدثین جاری می‌شود و از لطایف صنع الهی است. این حالت، مشابه وحی است که بر قلب انبیا نازل می‌شود، اما نه به‌صورت عینی مانند ملک، بلکه به‌صورت هیأتی نورانی که اسرار و حقایق را بر زبان سالک جاری می‌سازد. این نطق، بدون قصد قبلی، کلمات غریبی را بر زبان محدثین می‌آورد که گاه خودشان نیز از آن تعجب می‌کنند.

درنگ: سکینه تحدث، نطقی الهی است که حکمت و اسرار را بر زبان محدثین جاری می‌سازد و قلب آن‌ها را با نور حق روشن می‌کند.

این نطق، چون جویباری است که از چشمه حکمت الهی سرچشمه می‌گیرد و کلمات را چون گوهرهایی درخشان بر زبان سالک می‌ریزد. این کلمات، گاه چنان غریب‌اند که خود محدث از آن‌ها شگفت‌زده می‌شود و معنای آن‌ها را پس از بیان درک می‌کند. این ویژگی، نشانه‌ای از اتصال به عالم غیب و دریافت انوار الهی است.

مثال تحدث حضرت عیسی (ع)

درس‌گفتار، به تحدث حضرت عیسی (ع) اشاره دارد که بدون شنیدن از دیگران، از امور پنهان در خانه‌ها خبر می‌داد. این نطق، نمونه‌ای از تحدث است که حقایق غیبی را بر زبان اولیای خدا جاری می‌سازد.

تحدث حضرت عیسی (ع)، چون آینه‌ای است که حقایق غیب را منعکس می‌کند و خلق را به شگفتی وا می‌دارد. این نطق، نه از دانش ظاهری، بلکه از الهام الهی سرچشمه می‌گیرد و اولیا را به ابزار هدایت خلق بدل می‌سازد.

تحدث معصومان و اولیای کامل

تحدث در اولیای کامل، مانند معصومان (ع)، فراتر از حالت غیرارادی است و با آگاهی و حکمت انجام می‌شود. برای مثال، بیان مشترک پیامبر اکرم (ص) و حضرت زهرا (س) از مقام ربوبی آن‌ها ناشی می‌شود و گاه برای اظهار مقام دیگران، مانند حسنین (ع)، به کار می‌رود. چنان‌که حضرت زهرا (س) از زبان طفل خود سخن گفتند تا مقام حسنین (ع) را آشکار سازند.

درنگ: تحدث معصومان، با آگاهی و حکمت انجام می‌شود و نشانه‌ای از وحدت وجودی آن‌ها و نقششان در هدایت خلق است.

تحدث معصومان، چون شعاعی از نور ربوبی است که از قلب آن‌ها به سوی خلق می‌تابد و حقایق را آشکار می‌سازد. این نطق، نه‌تنها نشانه کمال آن‌هاست، بلکه ابزاری برای هدایت و تعالی دیگران به کار می‌رود.

نورانیت قلب در تحدث

سکینه تحدث، قلب محدثین را با نور حق روشن می‌کند و اسرار و حقایق را برایشان مکشوف می‌سازد. دقایق حکمی که در این مقام بر اولیا آشکار می‌شود، عقل آن‌ها را مبهوت می‌کند، اما در اولیای کامل، این بهت در برابر جلوه‌های ربوبی و اسمای الهی است، نه امور جزئی.

این نورانیت، چون شعله‌ای است که در دل محدث افروخته می‌شود و ظلمت‌های جهل و شبهات را می‌زداید. قلب او، چون آینه‌ای صیقلی، حقایق الهی را منعکس می‌کند و او را به بداهت این حقایق می‌رساند، چنان‌که نفوسشان با آن آرام می‌گیرد و قلبشان استقرار می‌یابد.

بخش چهارم: سکینه قلبی، حقیقت اصلی

سکینه قلبی، موهبت الهی

سکینه سوم، که حقیقت اصلی سکینه است، موهبتی الهی است که در قلب پیامبر اکرم (ص) و مؤمنان نازل شده و ترکیبی از نور، قوت، و روح است. این سکینه، خوف، حزن، و تردید را از قلب مؤمن زایل کرده و او را به اطمینان و استقرار می‌رساند.

درنگ: سکینه قلبی، حقیقت اصلی سکینه است که با نور، قوت، و روح، قلب مؤمن را از خوف و تردید آزاد کرده و به اطمینان می‌رساند.

این سکینه، چون بارانی الهی است که بر صحرای دل مؤمن می‌بارد و آن را از خشکی اضطراب و تردید به سبزه‌زار اطمینان بدل می‌سازد. نور آن، قلب را روشن می‌کند؛ قوت آن، روح را استوار می‌سازد؛ و روح آن، جان را به حیات ابدی متصل می‌کند.

نقد تقسیم‌بندی سه‌گانه

تقسیم‌بندی سکینه به سه نوع، نادرست است، زیرا سکینه حقیقتی واحد است و تابوت و تحدث، تنها مصادیق آن هستند. حقیقت سکینه، آرامش قلبی ناشی از یقین است که در قلب مؤمن متجلی می‌شود.

این نقد، چون چراغی است که راه را از بیراهه جدا می‌سازد. تابوت و تحدث، چون آینه‌هایی هستند که نور سکینه را بازتاب می‌دهند، اما حقیقت سکینه، در آرامش قلبی نهفته است که از معرفت و اتصال به حق سرچشمه می‌گیرد.

بخش پنجم: معجزه، کرامت، و ولایت

تمایز معجزه و کرامت

معجزه و کرامت، هر دو خرق عادت‌اند، اما معجزه همراه با تحدی و اثبات نبوت است و اظهار آن بر پیامبر واجب است. کرامت، بدون الزام اظهار، در اولیای خدا بروز می‌یابد و با حکمت و اختیار آن‌ها همراه است.

درنگ: معجزه، ابزاری برای اثبات نبوت است، در حالی که کرامت، موهبتی الهی است که با حکمت و اختیار اولیا ظهور می‌یابد.

معجزه، چون خورشیدی است که برای هدایت همگان می‌تابد، اما کرامت، چون ستاره‌ای است که در آسمان دل اولیا درخشیده و تنها به شایستگان نور می‌بخشد. این تمایز، بر نقش معجزه در رسالت عمومی و کرامت در ولایت خاص تأکید دارد.

نقد ادعای غیرارادی بودن کرامت

ادعای بروز کرامت بدون قصد اولیا نادرست است، زیرا اولیای خدا با آگاهی و حکمت عمل می‌کنند و کرامت را در مواقع ضرورت، مانند مظلومیت، اظهار می‌کنند. همچنین، ادعای عدم وجوب اظهار کرامت نادرست است، زیرا اولیا بر اساس مصلحت، کرامت را اظهار یا اخفا می‌کنند.

این نقد، چون تیغی است که پرده‌های اشتباه را می‌درد. اولیای خدا، چون باغبانانی حکیم‌اند که میوه کرامت را در زمان مناسب و با قصد الهی به خلق عرضه می‌کنند، نه به‌صورت غیرارادی یا بدون مصلحت.

ولایت خاصه و کرامت

کرامت، مختص اولیایی است که دارای ولایت خاصه‌اند. بدون حب به ولایت اهل بیت (ع)، انسان از دستیابی به مقامات معنوی، مانند کرامت و سکینه، محروم می‌ماند. روایات تأکید دارند که فقدان حب به اهل بیت (ع)، انسان را ملعون می‌سازد.

درنگ: حب به ولایت خاصه اهل بیت (ع)، شرط لازم برای دریافت کرامت و سکینه است. بدون این حب، انسان از مواهب الهی محروم می‌ماند.

ولایت خاصه، چون کلیدی است که درهای معرفت و کرامت را می‌گشاید. قلب سالک، تنها در سایه حب به اهل بیت (ع) می‌تواند پذیرای انوار الهی شود و به مقامات معنوی دست یابد.

بخش ششم: موانع سکینه و راه‌های رفع آن

آثار لقمه حرام و کدر شدن قلب

لقمه حرام، قلب را کدر کرده و مانع لذت بردن از زیارت، قرآن، و عبادات می‌شود. سالک باید دائماً خود را محک بزند تا از این کدر شدن مصون بماند.

درنگ: لقمه حرام، قلب را از دریافت انوار الهی محروم می‌کند و مانع دستیابی به لذت معنوی عبادات و زیارت می‌شود.

لقمه حرام، چون زهری است که قلب را مسموم می‌سازد و نور معرفت را در آن خاموش می‌کند. سالک، چون باغبانی است که باید خاک قلب خود را از این سموم پاک سازد تا گل‌های عبادت و زیارت در آن شکوفا شوند.

محک رفتار با سادات

رفتار انسان با سادات، معیاری برای سنجش حالات باطنی اوست. بی‌احترامی یا حسادت به سادات، نشانه کدر شدن قلب است. سادات، به دلیل اتصال به اهل بیت (ع)، دارای شرافت ذاتی‌اند و احترام به آن‌ها، وظیفه‌ای دینی و معنوی است.

سادات، چون شاخه‌های درخت تنومند ولایت‌اند که میوه‌های معرفت و شرافت را به خلق عرضه می‌کنند. احترام به آن‌ها، چون آبی است که این درخت را سیراب می‌سازد و قلب سالک را به نور ولایت متصل می‌کند.

اهمیت زیارت حضرت معصومه (س)

زیارت حضرت معصومه (س)، دروازه‌ای برای قرب به اهل بیت (ع) است. بدون توجه به این مقام، دسترسی به ولایت معصومان ممکن نیست. این زیارت، سالک را به مقامات بالاتر هدایت می‌کند.

درنگ: زیارت حضرت معصومه (س)، پلی به سوی ولایت اهل بیت (ع) است که سالک را به مقامات معنوی رهنمون می‌سازد.

زیارت حضرت معصومه (س)، چون دری است که به باغ معرفت اهل بیت (ع) گشوده می‌شود. سالک با ورود به این در، در سایه‌سار ولایت قرار گرفته و به نور معصومان روشن می‌گردد.

تواضع در برابر سادات و طلاب

عدم تحمل سلام به طلبه یا سادات، نشانه غرور و کدر شدن قلب است. سالک باید از غرور نسبت به بندگان خدا، به‌ویژه سادات، پرهیز کند، زیرا تواضع، شرط لازم سلوک است.

تواضع، چون خاکی است که بذر معرفت در آن کاشته می‌شود. غرور، چون سنگی است که این خاک را سخت می‌سازد و مانع رویش معرفت می‌گردد. سالک باید با فروتنی در برابر سادات و طلاب، قلب خود را برای دریافت انوار الهی آماده سازد.

بخش هفتم: طهارت، عبادات، و دستیابی به سکینه

اهمیت طهارت و حضور قلب

طهارت، حضور قلب در زیارت، و التزام به عبادات، شرایط لازم برای دریافت سکینه و شنیدن صدای غیب هستند. مؤمنی که با رعایت این امور، صدایی از غیب نمی‌شنود، دچار نقص باطنی است و باید آن را برطرف کند.

درنگ: طهارت و حضور قلب در عبادات و زیارت، شرایط لازم برای دریافت سکینه و اتصال به عالم غیب هستند.

طهارت، چون آبی زلال است که قلب را شست‌وشو می‌دهد و حضور قلب، چون نوری است که این آب را درخشان می‌سازد. سالک با این دو، به دریافت انوار غیبی نائل می‌شود و قلبش پذیرای صدای حق می‌گردد.

اولویت نماز و زیارت

نماز و زیارت، مقدم بر مطالعه و تحقیقات علمی‌اند و باید با حضور قلب انجام شوند. سالک باید ابتدا عبادات خود را با توجه کامل به جای آورد و سپس به امور دیگر بپردازد.

نماز و زیارت، چون دو بال‌اند که سالک را به سوی آسمان معرفت پرواز می‌دهند. بدون این بال‌ها، تحقیقات علمی، چون پرنده‌ای بی‌پر است که به مقصد نمی‌رسد.

تأثیر قرائت قرآن

قرائت قرآن، به‌ویژه پس از نماز صبح، درهای معرفت را گشوده و مشکلات را برطرف می‌کند. قرآن کریم، غذای روح است که قلب را نورانی کرده و سالک را به مقامات معنوی نزدیک‌تر می‌سازد.

درنگ: قرائت قرآن، به‌ویژه پس از نماز صبح، قلب را نورانی کرده و درهای معرفت را به سوی سالک می‌گشاید.

قرآن کریم، چون چشمه‌ای است که آب حیات را به قلب سالک می‌رساند. قرائت آن، به‌ویژه در سحرگاه، چون کلیدی است که قفل‌های مشکلات را گشوده و راه را به سوی حقیقت هموار می‌سازد.

بخش هشتم: قصد مبادی در تحصیل علوم

تحصیل علوم به قصد قرب الهی

تحصیل علوم دینی، مانند فقه و عرفان، باید به قصد مبادی، یعنی قرب به قرآن کریم و اهل بیت (ع) باشد، نه برای خود علوم. این قصد، علوم را از خودنمایی مصون می‌دارد و به ابزار تقرب به ولایت تبدیل می‌کند.

درنگ: تحصیل علوم دینی باید به قصد قرب به قرآن کریم و اهل بیت (ع) باشد تا قلب را به نور معرفت متصل سازد.

علوم دینی، چون پلی است که سالک را به ساحل ولایت می‌رساند، اما تنها در صورتی که با نیت خالص پیموده شود. قصد مبادی، این پل را استوار ساخته و سالک را از خطر خودنمایی و غرور نجات می‌دهد.

نقد عرفان برای عرفان

به گفته ابن‌سینا در اشارات، عرفان برای عرفان، حجابی است و هدف آن باید وصول به حق باشد. تحصیل علوم بدون نیت خالص، سالک را از مقصد بازمی‌دارد.

عرفان بدون نیت قرب به حق، چون سفری است که به مقصدی نمی‌رسد. سالک باید علوم را به نیت خدمت به ولایت و قرآن کریم فرا گیرد تا قلبش از حجاب‌های خودنمایی آزاد شود.

جمع‌بندی نهایی

کتاب منازل السائرین: سکینه، آرامش قلب در سلوک الهی، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مقام والای سکینه در سلوک عرفانی پرداخته است. سکینه، حقیقتی واحد است که در مصادیقی مانند تابوت بنی‌اسرائیل، تحدث محدثین، و آرامش قلبی مؤمنان ظهور می‌یابد. این مقام، نتیجه معرفت و یقین است و قلب مؤمن را از اضطراب و تردید آزاد می‌سازد. آیات قرآن کریم، مانند آیه فتح و بقره، بر نقش سکینه در تقویت ایمان و ایجاد اطمینان تأکید دارند. اولیای خدا، با ولایت خاصه و حب به اهل بیت (ع)، به این مقام دست می‌یابند و از طریق تواضع، طهارت، و التزام به عبادات، آن را حفظ می‌کنند. نقدهای ارائه‌شده، بر وحدت حقیقت سکینه و ضرورت تمرکز بر معارف باطنی تأکید دارند.

با نظارت صادق خادمی

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده