متن درس
منازل السائرین: باب محبت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۹۱)
دیباچه
باب محبت در منازل السائرین، چونان مشعلی فروزان در مسیر سلوک عرفانی، منزلگاهی است که سالک را از دلبستگیهای ناسوتی به سوی فنا و محو در ذات الهی رهنمون میسازد. این مقام، که بهسان آتشی سوزان وجود سالک را از ناخالصیهای نفسانی پاک میکند، اولین وادی فنا و عقبهای متعالی است که سالک را به منازل محو هدایت میکند. محبت، در این منظومه، نهتنها حالتی عاطفی، بلکه جریانی وجودی است که قلب و روح سالک را از خودبینی به حقبینی سوق میدهد.
بخش نخست: تبیین محبت و جایگاه آن در سلوک
محبت: اولین وادی فنا و عقبه محو
محبت، بهسان دروازهای عظیم در مسیر سلوک، اولین وادی فنا و عقبهای است که سالک را به سوی منازل محو هدایت میکند. در تعریف هویتی، محبت تعلق قلبی است که میان همت والا و انس با حق شکل میگیرد. این تعلق، قلب سالک را از غیر حق منع کرده و همه وجود او را به سوی بذل به حق سوق میدهد. در تعریف مصداقی، محبت بهسان آتشی توصیف میشود که وجود سالک را شعلهور ساخته و او را به سوی نابودی نفس در فعل، صفت و ذات حق رهنمون میسازد. استعاره وادی و عقبه، که در متن اصلی به کار رفته، بر دشواری و عظمت این مسیر تأکید دارد؛ وادی، چونان درهای عمیق، و عقبه، چونان قلهای رفیع، سالک را به ترک خویشتن و پرتاب به سوی فنا دعوت میکند.
درنگ: محبت، اولین وادی فنا و عقبهای است که سالک را از خودبینی به حقبینی هدایت میکند، و با تعلق قلبی میان همت و انس، وجود او را به سوی بذل به حق و منع غیر سوق میدهد. |
همت و گرمی وجود در سلوک
همت، چونان بادی نیرومند، سالک را در وادیهای سلوک به پیش میراند و او را به حالتی از گرمی و نشاط روحانی میرساند. این گرمی، که چونان حرارتی در بدن و روح سالک جریان مییابد، وجود او را تازه و شکوفا میسازد. هنگامی که سالک با همت والا وادیهای دشوار سلوک را پشت سر میگذارد، بدنش نرم، روحش گرم و حقیقتش زنده میشود. این گرمی، نشانهای از محبت است که چونان آتشی وجودی، سالک را از رخوت و سستی رها کرده و او را برای انس با حق آماده میسازد.
محبت و جنون عرفانی
محبت، به دلیل شدت و عمقش، به جنون تشبیه شده است؛ جنونی که سالک را به ترک خویشتن با آگاهی کامل دعوت میکند. این جنون، نه دیوانگی عقل ظاهری، بلکه حالتی متعالی است که سالک را از قله عقبه به وادی فنا پرتاب میکند. این پرتاب، که چونان شیرجهای از اوج به عمق دره است، نشانهای از اخلاص کامل و رهایی از تعلقات نفسانی است. سالک در این مقام، با چشم باز، نابودی نفس خود را در حق مشاهده میکند و از این مشاهده، به خلاص و رهایی وجودی دست مییابد.
جمعبندی
محبت، بهسان آتشی سوزان، اولین وادی فنا و عقبهای است که سالک را به سوی منازل محو هدایت میکند. این مقام، با همت والا و گرمی وجود، سالک را از سستی به نشاط و از خودبینی به حقبینی میرساند. جنون عرفانی محبت، که با ترک آگاهانه خویشتن همراه است، سالک را به سوی فنا و محو در حق سوق میدهد.
بخش دوم: بذل و منع در مقام محبت
بذل وجود به حق
در مقام محبت، سالک همه وجود خود را به حق میبخشد، چونان که شمعی در برابر آفتاب ذوب میشود. این بذل، که نشانه اخلاص کامل است، سالک را از هرگونه خودبینی و دلبستگی به غیر حق رها میسازد. او در این مقام، نهتنها داراییهای مادی، بلکه نفس و هویت خویش را به حق تقدیم میکند، تا هیچ چیز جز اراده الهی در وجودش باقی نماند.
منع غیر از خویش
همزمان با بذل وجود، سالک از پذیرش غیر حق امتناع میورزد. این منع، که چونان سپری در برابر تعلقات نفسانی است، قلب او را از هرگونه دلبستگی به غیر حق مصون میدارد. سالک در این مقام، جز حق چیزی نمیخواهد و جز از او چیزی نمیپذیرد، و این انقطاع کامل، او را به سوی توحید حبی رهنمون میسازد.
درنگ: بذل وجود به حق و منع غیر از خویش، نشانه اخلاص کامل سالک در مقام محبت است که او را از تعلقات نفسانی رها کرده و به سوی توحید هدایت میکند. |
تمایز محبت حقیقی از هوس
محبت حقیقی، که با آتش و فنا همراه است، از هوسهای نفسانی متمایز است. هوس، چونان سرابی فریبنده، به دنبال لذتهای مادی و زودگذر است، درحالیکه محبت، چونان آتشی پاککننده، سالک را به سوی نابودی نفس و قرب به حق سوق میدهد. هوس، دلبستگی به امور دنیوی چون مال، مقام یا لذت است، اما محبت، وجود سالک را در آتش عشق الهی شعلهور میسازد.
جمعبندی
بذل و منع، دو رکن اساسی مقام محبتاند که سالک را از خودمحوری به سوی اخلاص و انقطاع هدایت میکنند. محبت حقیقی، که از هوسهای نفسانی متمایز است، چونان آتشی وجودی، سالک را از ناخالصیها پاک کرده و به سوی فنا و محو در حق میبرد.
بخش سوم: مراتب فنا در محبت
فنای فعلی: محو افعال در فعل حق
فنا در مقام محبت، در سه مرتبه فعلی، وصفی و ذاتی رخ میدهد. در فنای فعلی، افعال سالک در فعل حق محو میشود، چونان که رودی در اقیانوس فرو میرود. سالک در این مرتبه، اعمال خود را به اراده الهی تسلیم میکند و هیچ فعلی را به خود نسبت نمیدهد. این محو، نشانهای از لا حول و لا قوة الا بالله است که سالک را از خودبینی عملی رها میسازد.
فنای وصفی: محو صفات در صفات حق
در مرتبه وصفی، صفات سالک، چون علم، اراده و قدرت، در صفات حق محو میگردد. این محو، چونان ذوب شدن یخ در برابر خورشید، صفات نفسانی سالک را در صفات الهی غرق میکند. در این مقام، سالک جز صفات حق چیزی در خود نمیبیند و از هرگونه خودستایی و تکبر رها میشود.
فنای ذاتی: محو ذات در ذات حق
در مرتبه ذاتی، که اوج سلوک عرفانی است، ذات سالک در ذات حق محو میشود. این مقام، چونان محو ستارهای در نور خورشید، سالک را از هرگونه وجود مستقل رها میسازد. او در این مرتبه، جز حق چیزی نمیبیند و تمامی زیباییها و حسنهای متفرق در عالم را در جمال مطلق حق مشاهده میکند.
درنگ: فنا در محبت، در سه مرتبه فعلی، وصفی و ذاتی رخ میدهد که سالک را از افعال، صفات و ذات نفسانی رها کرده و به توحید کامل در ذات حق رهنمون میسازد. |
جمعبندی
مراتب فنا در محبت، سیر تکاملی سالک را از محو افعال در فعل حق، محو صفات در صفات حق، و نهایتاً محو ذات در ذات حق ترسیم میکند. این مراحل، سالک را از هرگونه خودبینی رها کرده و به شهود جمال مطلق حق هدایت میکند.
بخش چهارم: محبت و توحید حبی
شهود جمال مطلق
در فنای ذاتی، سالک تمامی زیباییها و حسنهای متفرق در عالم را در جمال مطلق حق مشاهده میکند. این شهود، که چونان تماشای آفتاب در آیینه دل است، نشانه توحید حبی است که سالک را به وحدت با محبوب میرساند. او در این مقام، جز حق چیزی نمیبیند و هرچه میبیند، جلوهای از جمال الهی مییابد.
آیه قرآنی محبت
آیه شریفه قرآن کریم، ﴾وَالْمُؤْمِنُونَ أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ﴿ (بقره: ۱۶۵)، به «و مؤمنان در محبت به خدا سختترند»، بر شدت محبت مؤمنان به خداوند تأکید دارد. این آیه، مبنای قرآنی مقام محبت را تأیید میکند و نشان میدهد که محبت حقیقی، سالک را به ترک خویش و قرب به حق سوق میدهد.
درنگ: شهود جمال مطلق در فنای ذاتی، سالک را به توحید حبی رهنمون میسازد، و آیه ﴾وَالْمُؤْمِنُونَ أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ﴿ مبنای قرآنی این مقام را تأیید میکند. |
جمعبندی
توحید حبی، که در شهود جمال مطلق متجلی میشود، اوج مقام محبت است. این مقام، سالک را از تفرقه به وحدت و از خودبینی به حقبینی میرساند. آیه شریفه قرآن کریم، شدت محبت مؤمنان را تأیید کرده و محبت را بهعنوان مسیری به سوی فنا و محو در حق معرفی میکند.
بخش پنجم: محبت و خدمت به خلق
پیوند حب الله و حب الخلق
محبت به خلق، چونان شاخهای از درخت حب الله، از محبت به حق سرچشمه میگیرد. خدمت به خلق، بدون حب الهی، فاقد اصالت است و به تزویر منجر میشود. سالک در مقام محبت، با انس به حق، به خدمت بیمنت به خلق روی میآورد، زیرا خلق را جلوهای از خالق میبیند.
ترازوی عدالت در محبت
سالک، به فرموده امیرمؤمنان علیهالسلام، باید نفس خود را ترازویی عادلانه قرار دهد که بین خود و دیگران تفاوتی قائل نشود. این عدالت، که چونان آیینهای صاف عمل میکند، نشانه محبت حقیقی است که سالک را به ایثار و خیرخواهی برای دیگران سوق میدهد. او در این مقام، غیر را بر خود ترجیح میدهد و از خودمحوری به سوی خیرخواهی کامل میرسد.
درنگ: محبت به خلق، از حب الله سرچشمه میگیرد و سالک با ترازوی عدالت، غیر را بر خود ترجیح میدهد، که نشانهای از اخلاص و ایثار در مقام محبت است. |
جمعبندی
محبت به خلق، جلوهای از حب الله است که سالک را به خدمت بیمنت و خیرخواهی برای دیگران هدایت میکند. ترازوی عدالت، که نفس را میان خود و غیر برابر میدارد، سالک را از خودمحوری به سوی ایثار و اخلاص سوق میدهد.
بخش ششم: استعارههای محبت و تجلی
استعاره وادی و عقبه
وادی، چونان درهای عمیق میان دو کوه بلند، و عقبه، چونان قلهای رفیع، استعارههایی هستند که دشواری و عظمت مقام محبت را به تصویر میکشند. سالک برای رسیدن به فنا، باید خود را از اوج عقبه به وادی فنا پرتاب کند، عملی که نیازمند شجاعت و اخلاص کامل است. این استعاره، بر ضرورت ترک خویشتن با آگاهی کامل تأکید دارد.
استعاره آب و نور تجلی
نور تجلی حق، چونان سیلی خروشان، ناخالصیهای دل سالک را میشوید و او را به سوی فنا هدایت میکند. این استعاره، که نور حق را به آبی پاککننده تشبیه میکند، بر قدرت تحولآفرین تجلی الهی تأکید دارد. هنگامی که این نور به دل سالک میتابد، همه تعلقات نفسانی را میسوزاند و او را به سوی محو در حق سوق میدهد.
درنگ: استعارههای وادی، عقبه و آب تجلی، دشواری و تحولآفرینی مقام محبت را به تصویر میکشند که سالک را از تعلقات نفسانی به سوی فنا و محو در حق هدایت میکند. |
جمعبندی
استعارههای وادی، عقبه و آب تجلی، ابعاد مختلف مقام محبت را به تصویر میکشند. وادی و عقبه، بر دشواری و عظمت این مسیر تأکید دارند، و نور تجلی، چونان سیلی پاککننده، دل سالک را از ناخالصیها رها کرده و به سوی محو در حق هدایت میکند.
بخش هفتم: محبت و استقبال از بلا
بلاها بهمثابه توفیقات اجباری
بلاها و مشکلات، چونان کورهای سوزان، ناخالصیهای نفس را میسوزانند و سالک را به سوی تزکیه و محبت نزدیکتر میکنند. این توفیقات اجباری، که چونان دارویی تلخ اما شفابخشاند، سالک را به صبر و رضا دعوت میکنند. او در این مقام، به جای فرار از بلا، از آن استقبال میکند تا به خلاص و رهایی وجودی دست یابد.
محبوبین و محبین در آتش محبت
محبوبین، چون معصومین علیهمالسلام، که از سوی حق در آتش محبت قرار میگیرند، با مسموم شدن یا شهادت، به اوج مقام محبت میرسند. محبین، اما، باید با تلاش و همت، خود را در این آتش افکنند تا به محبت حقیقی دست یابند. این تفاوت، نشاندهنده مرتبه والای محبوبین است که از سوی حق برای این مقام برگزیده شدهاند.
درنگ: بلاها، چونان توفیقات اجباری، سالک را به سوی تزکیه و محبت هدایت میکنند، و محبوبین، که در آتش محبت حق قرار میگیرند، به اوج این مقام میرسند. |
جمعبندی
بلاها، بهمثابه کورهای برای تزکیه نفس، سالک را به سوی محبت و فنا هدایت میکنند. محبوبین، که از سوی حق در آتش محبت قرار میگیرند، و محبین، که با تلاش خود به این مقام میرسند، هر دو در مسیر توحید حبی گام برمیدارند.
نتیجهگیری کل
باب محبت در منازل السائرین، چونان مشعلی فروزان، مسیر سلوک عرفانی را از وادی فنا به منازل محو روشن میسازد. محبت، با تعلق قلبی میان همت و انس، سالک را از خودبینی به حقبینی و از تعلقات نفسانی به سوی بذل و منع هدایت میکند. مراتب فنا در فعل، صفت و ذات، سیر تکاملی سالک را به سوی توحید حبی و شهود جمال مطلق حق ترسیم میکند. استعارههای وادی، عقبه و آب تجلی، دشواری و تحولآفرینی این مسیر را به تصویر میکشند، و خدمت به خلق و استقبال از بلاها، سالک را به اخلاص و رهایی وجودی میرساند. این منزل، با تبیین دقیق سیر عرفانی، برای پژوهشگران و متخصصان الهیات و عرفان، راهنمایی جامع و ژرف ارائه میدهد که هم از نظر علمی غنی است و هم از نظر معنوی الهامبخش.
با نظارت صادق خادمی |