متن درس
منازل السائرین: باب محبت: حقیقت عشق
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۹۵)
مقدمه
عشق، چونان نگینی درخشان در تاج سلوک عرفانی، منزلگاهی است که قلب سالک را به نور الهی منور میسازد. این باب، که در کتاب منازل السائرین جایگاه ویژهای دارد، عشق را به مثابه جوهره خلقت و محور حرکت هستی معرفی میکند. درسگفتار حاضر، استخراجشده از جلسه چهارصد و نود و پنجم آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با تبیینی عمیق و چندلایه، مراتب عشق را از منظر عرفانی و فلسفی کاویده و با استناد به آیات قرآن کریم و تحلیلهای حکمی، راهنمای جامعی برای سالکان طریق حقیقت ارائه میدهد. این نوشتار، عشق را نه تنها به عنوان حالتی عاطفی، بلکه به مثابه حقیقتی ربوبی و فراگیر در هستی معرفی میکند که از صدر عرش تا تحت الثری، تمامی مراتب وجود را در بر میگیرد.
بخش نخست: حقیقت عشق و جایگاه آن در هستی
عشق، جوهره خلقت و محور هستی
عشق، چونان روح جاری در کالبد هستی، تمامی مراتب وجود را از عرش اعلی تا ثری فروین در بر گرفته و به مثابه حقیقتی ربوبی، فاعلیت و قابلیتی عالم را تبیین میکند. این حقیقت، که در بیان شاعرانه «زمین عشق و فلک عشق و ملک عشق، ز فوق عرش تا تحت الثری عشق» متجلی است، هستی را به عنوان نکاح وجودی و پیوندی عاشقانه میان فاعل و قابل معرفی میکند. در این دیدگاه، هر مفهومی از جبر و قهر تا لطف و مهر، ظهوری از عشق است و هیچ معنایی جز عشق در عالم یافت نمیشود. این نگاه، که ریشه در حکمت عرفانی دارد، عشق را به عنوان موتور محرک خلقت و جوهره تمامی روابط وجودی معرفی میکند.
درنگ: عشق، جوهره خلقت و حقیقتی ربوبی است که تمامی مراتب هستی را از عرش تا ثری در بر گرفته و هر مفهومی در عالم، ظهوری از آن است.
فاعلیت حق بالعشق و امکان عشقی
در تبیین فلسفی عشق، مرحوم الهی، با پرشی بلند از چارچوبهای متعارف حکمت، فاعلیت حق را نه بر اساس اراده، رضا یا تجلی، بلکه بالعشق دانستهاند. این دیدگاه، که فراتر از بیانات حکمای پیشین است، عشق را به عنوان جوهره فاعلیت الهی معرفی میکند. افزون بر این، امکان نیز در این منظر، نه امکان فقری صدرایی، بلکه امکان عشقی است. در این نگاه، فاعل و قابل هر دو در پیوندی عاشقانه قرار دارند؛ حق، فاعل بالعشق است و خلق، قابل بالعشق. این تبیین، هستی را به مثابه تجلی عشق الهی و عالم را سراسر مملو از این حقیقت ربوبی معرفی میکند.
درنگ: فاعلیت حق بالعشق و امکان خلق، امکان عشقی است؛ هستی، تجلی پیوند عاشقانه میان فاعل و قابل است.
عشق، ظهور عقل صافی
برخلاف تصور رایج که عشق را در تقابل با عقل میانگارد، عشق در این درسگفتار، شکوفه و جلای عقل صافی معرفی شده است. عقل، چونان درختی تنومند، هنگامی که از ناخالصیها پاک شود، گلی به نام عشق بر شاخسار آن میشکفد. این دیدگاه، مغالطه تقابل عقل و عشق را که در برخی اشعار و متون ادبی رایج است، رد کرده و عشق را به عنوان ظهور متعالی عقل معرفی میکند. عشق، نه از جنون، بلکه از عقل سرچشمه میگیرد و اطاعت و انقیاد در برابر حق را در پی دارد.
درنگ: عشق، شکوفه عقل صافی است و نه در تقابل با عقل، بلکه ظهور متعالی آن است که به اطاعت و انقیاد الهی میانجامد.
آیه عشق در قرآن کریم
قرآن کریم در آیه شریفه ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ﴾ (سوره بقره، آیه ۱۶۵) با : «و مؤمنان در عشق به خدا سختترند»، عشق را به عنوان شدت حب معرفی میکند. این آیه، عشق را نه تنها یک حالت عاطفی، بلکه ویژگی بارز مؤمنان میداند که با ایمان و عقل پیوندی ناگسستنی دارد. عشق در این معنا، مرتبهای از حب است که قلب مؤمن را به سوی حق سوق داده و او را از پراکندگیهای نفسانی رها میسازد.
درنگ: آیه ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ﴾ عشق را شدت حب مؤمنان به خدا معرفی میکند که با عقل و ایمان پیوند دارد.
بخش دوم: مراتب عشق و تمایز آنها
تقسیمبندی مراتب عشق
عشق، چونان جویباری که از سرچشمههای گوناگون جاری میشود، به سه مرتبه تقسیم میگردد: عشق حقیقی، عشق عفیف، و عشق نفسانی. عشق حقیقی، که همان عشق به حق است، مرتبهای متعالی است که سالک را به توحید و قرب الهی میرساند. عشق عفیف، که در ظرف عفت و طهارت نفس شکل میگیرد، پلی است میان عشق صوری و عشق ربوبی. عشق نفسانی، که از غلبه سلطان شهوت ناشی میشود، وسواسی است که قلب را به سوی صور ظاهری میکشاند و از حقیقت دور میسازد. این تقسیمبندی، سلسلهمراتب سلوک را ترسیم کرده و راه سالک را از مراتب نازل به سوی مراتب متعالی روشن میسازد.
درنگ: عشق به سه مرتبه تقسیم میشود: عشق حقیقی به حق، عشق عفیف در ظرف عفت، و عشق نفسانی ناشی از شهوت که وسواس است.
عشق نفسانی: وسواس و عبادت نفس
عشق نفسانی، چونان آتشی کاذب، از تثلیث فکری و استحسان صور ظاهری نشأت میگیرد و در حقیقت، عبادت نفس اماره است. این نوع عشق، که در دل کافر و فاسق نیز یافت میشود، سالک را در بند لذتهای نفسانی گرفتار کرده و از حقیقت الهی محروم میسازد. نفس اماره، چونان سلطانی خودکامه، انسان را به نوکری خویش وامیدارد و او را از خدمت به حق بازمیدارد. این عشق، که با غلبه شهوت و وسواس همراه است، از طهارت و عفت بیبهره بوده و قلب را به سوی پراکندگی و تشتت سوق میدهد.
درنگ: عشق نفسانی، وسواسی است که از تثلیث فکری و استحسان صور ظاهری ناشی شده و عبادت نفس اماره است.
عشق عفیف: پلی به سوی عشق حقیقی
عشق عفیف، چونان گوهری درخشان در ظرف عفت، با طهارت نفس و ملازمت عفت شکل میگیرد. این عشق، که ظهور محب و محبوب است، قلب سالک را از وسواس و غلبه نفس رها کرده و او را به سوی حقیقت الهی هدایت میکند. عشق عفیف، با ترکیب حسن صورت، طهارت نفس و عفت، هموم را متحد ساخته و خدمت به محبوب را لذتبخش میسازد. این مرتبه، که در سیره اولیای الهی متجلی است، سالک را برای دستیابی به عشق حقیقی آماده میسازد.
درنگ: عشق عفیف، با طهارت نفس و عفت، قلب را از وسواس رها کرده و سالک را به سوی عشق حقیقی هدایت میکند.
عشق حقیقی: توحید و قرب الهی
عشق حقیقی، چونان قلهای رفیع در سلوک، سالک را به توحید و قرب الهی میرساند. این عشق، که از صافی شدن باطن و تلطیف سرّ ناشی میشود، قلب را از تشتت خاطر و پراکندگی رها کرده و به وحدت با محبوب میرساند. در این مرتبه، سالک جز محبوب نمیبیند و تمامی هموم او به همّ واحد تبدیل میشود. این حالت، که با لذت خدمت به محبوب و سهولت طاعت همراه است، نتیجه عبور از مراتب عشق عفیف و آمادگی باطنی است.
درنگ: عشق حقیقی، سالک را به توحید و قرب الهی رسانده و با تلطیف باطن، هموم را به همّ واحد تبدیل میکند.
بخش سوم: عشق عفیف در سیره اولیای الهی
سیره پیامبر اکرم (ص) و تجلی عشق عفیف
سیره پیامبر اکرم (ص)، چونان مشعلی فروزان، عشق عفیف را در قالب نکاح شرعی، طیب و صلات متجلی ساخته است. ایشان با انتخاب «النِّسَاءَ وَالطِّيبَ وَقُرَّةَ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ»، که در روایات نقل شده، نشان دادند که عشق عفیف، با شریعت و طهارت پیوندی ناگسستنی دارد. نکاح شرعی، طیب و صلات، نفس و جوارح مؤمن را صیقل داده و او را به سوی تقرب الهی هدایت میکنند. این سیره، که با اخلاص و صراحت همراه است، الگویی متعالی برای سالکان طریق عفت و عشق ارائه میدهد.
درنگ: سیره پیامبر (ص) با انتخاب نکاح شرعی، طیب و صلات، عشق عفیف را به عنوان راهی به سوی تقرب الهی متجلی ساخته است.
حضرت زهرا (س) و عصمت در عشق عفیف
حضرت زهرا (س)، چونان گوهری بیمانند در آسمان عصمت، تجلی عشق عفیف و طهارت نفساند. برخلاف کسانی که جمال ظاهری را در غلبه نفس جستجو میکردند، ایشان با حجابی الهی، جمال حق را متجلی ساختند که جز برای اهل حقیقت قابل درک نبود. این عصمت، که با عفت و طهارت همراه است، الگویی برای سالکان است که عشق عفیف را نه در صور ظاهری، بلکه در سیرت و حقیقت جستجو کنند.
درنگ: حضرت زهرا (س) با عصمت و عفت، جمال حق را در عشق عفیف متجلی ساخته و الگویی برای جستجوی حقیقت ارائه دادهاند.
نقد برداشتهای نادرست از انبیاء
برخی برداشتهای نادرست، که انبیاء را از عشق عفیف یا کمال انسانی محروم میدانند، در این درسگفتار مورد نقد قرار گرفتهاند. ادعاهایی چون نازایی یا فقدان شهوت در برخی انبیاء، با تأکید بر عصمت و کمال ایشان رد شده است. اولیای الهی، چونان مشعلداران حقیقت، دارای عشق عفیف و عصمت بودهاند و هرگز ناقصالخلقه یا فاقد کمال انسانی نبودهاند. این نقد، بر تصحیح دیدگاههای تاریخی و کلامی تأکید دارد و انبیاء را الگوهای متعالی عشق عفیف معرفی میکند.
درنگ: انبیاء، با عصمت و عشق عفیف، الگوهای متعالی سلوکاند و از هرگونه نقص یا فقدان کمال مبرا هستند.
یوسف صدیق و عشق عفیف
داستان یوسف صدیق (ع)، چونان آیینهای صاف، عشق عفیف را در برابر وسواس نفسانی متجلی میسازد. قرآن کریم در آیه شریفه ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ﴾ (سوره یوسف، آیه ۲۴) با : «و همانا [زلیخا] قصد او کرد و او نیز قصد وی کرد، اگر برهان پروردگارش را ندیده بود»، برهان رب را عامل رهایی یوسف از وسوسه معرفی میکند. برخلاف برداشتهای نادرست که یوسف را همعنان زلیخا میدانند، امام صادق (ع) تأکید دارند که همّ یوسف، با برهان الهی مهار شد و او را به سوی عفت و طهارت هدایت کرد.
درنگ: یوسف صدیق (ع) با برهان رب، عشق عفیف را بر وسواس نفسانی ترجیح داد و الگویی برای طهارت نفس شد.
بخش چهارم: نقش عشق عفیف در سلوک و جامعه
تلطیف باطن و آمادگی برای عشق حقیقی
عشق عفیف، چونان کیمیایی گرانبها، باطن سالک را صیقل داده و او را برای عشق حقیقی آماده میسازد. این عشق، با تلطیف سرّ، هموم را به همّ واحد تبدیل کرده و تشتت خاطر را قطع میکند. خدمت به محبوب در این مرتبه، لذتبخش شده و طاعت و عبادت را سهل میسازد. سالک، که قلبش با عشق عفیف زنده شده، از سردی و جمود رها گشته و به سوی حیات معنوی سوق مییابد.
درنگ: عشق عفیف، با تلطیف باطن، سالک را از تشتت خاطر رها کرده و برای عشق حقیقی آماده میسازد.
نقش شریعت در پرورش عشق عفیف
شریعت، چونان بستری زلال، عشق عفیف را در چارچوب احکام شرعی پرورش داده و سالک را از انحرافات نفسانی حفظ میکند. احکامی چون نکاح شرعی، صلات و روزه، نفس را صیقل داده و حیات معنوی را در آن میدمند. این چارچوب، که با عفت و طهارت همراه است، سالک را به سوی جهاد و اطاعت الهی سوق داده و او را از وسواس نفسانی رها میسازد.
درنگ: شریعت، با احکام شرعی چون نکاح و صلات، عشق عفیف را پرورش داده و سالک را به سوی اطاعت الهی هدایت میکند.
خمودگی عفت و پیامدهای آن در جامعه
در جامعهای که عفت خمود شده، عشق به غربت افتاده و وسواس نفسانی غوغا میکند. فقدان عشق عفیف، به رواج گناه و معصیت منجر شده و قلبها را از حیات معنوی محروم میسازد. این خمودگی، که با ضعف ایمان و عصمت همراه است، امراض روانی و اجتماعی را فراوان کرده و جامعه را از صفا و طهارت دور میسازد. در مقابل، جامعهای که عفت در آن رواج دارد، چونان باغی پرشکوفه، مملو از حیات و نشاط معنوی است.
درنگ: خمودگی عفت، به رواج گناه و وسواس نفسانی منجر شده و جامعه را از حیات معنوی محروم میسازد.
عشق عفیف و تأثیرات روانشناختی و جسمانی
عشق عفیف، چونان اکسیری حیاتبخش، نه تنها باطن را صیقل میدهد، بلکه اعصاب را تقویت کرده و عمر را طولانی میسازد. این عشق، که با صفا و طهارت همراه است، امراض روانی را کاهش داده و حیات را در وجود سالک میدمد. در مقابل، فقدان عشق، به خمودگی، سردی و بیماریهای جسمانی و روانی منجر میشود. این دیدگاه، عشق عفیف را به عنوان نیرویی جامع برای جسم و جان معرفی میکند.
درنگ: عشق عفیف، با تقویت اعصاب و طولانی کردن عمر، جسم و جان را به حیات و صفا میرساند.
بخش پنجم: عشق و تکالیف شاقه
عشق و سهولت تکالیف صعبه
عشق عفیف، چونان مرهمی الهی، تکالیف شاقه چون صیام و قیام را سهل و لذتبخش میسازد. سالک عاشق، که قلبش با عشق زنده شده، از زحمت عبادت نمینالد و خدمت به محبوب را با شوق و بهجت انجام میدهد. این حالت، که با یقین و طهارت همراه است، عبادت را از اکراه به لذت تبدیل کرده و سالک را به سوی قرب الهی سوق میدهد.
درنگ: عشق عفیف، تکالیف شاقه را سهل و لذتبخش ساخته و سالک را به سوی قرب الهی هدایت میکند.
نقد عبادت نفس و لذتجویی
عبادت نفس، که در عشق نفسانی متجلی است، سالک را به نوکری لذتهای نفسانی وامیدارد. این حالت، که با وسواس و تشتت خاطر همراه است، قلب را از حقیقت الهی محروم کرده و انسان را در بند نفس اماره نگه میدارد. در مقابل، عشق عفیف، با رهایی از وسواس، سالک را به سوی خدمت حق و لذت عبادت هدایت میکند.
درنگ: عبادت نفس، سالک را در بند لذتهای نفسانی نگه داشته، در حالی که عشق عفیف او را به خدمت حق رهنمون میسازد.
جمعبندی
عشق، چونان منزلگاهی نورانی در مسیر سلوک، عشق را به عنوان جوهره خلقت و محور حرکت هستی معرفی میکند. این درسگفتار، با تبیینی عمیق و چندلایه، مراتب عشق را از عشق نفسانی تا عشق عفیف و حقیقی ترسیم کرده و جایگاه عشق عفیف را به عنوان پلی به سوی توحید و قرب الهی برجسته ساخته است. عشق، که شکوفه عقل صافی و ظهور حقیقتی ربوبی است، با طهارت نفس و عفت، قلب سالک را از وسواس و تشتت رها کرده و او را به سوی وحدت با محبوب هدایت میکند. سیره اولیای الهی، بهویژه پیامبر اکرم (ص) و حضرت زهرا (س)، الگویی متعالی برای عشق عفیف ارائه داده و شریعت را بستری برای پرورش این عشق معرفی کرده است. نقد برداشتهای نادرست و تأکید بر عصمت انبیاء، راه را برای فهم صحیح عشق عفیف هموار میسازد. این متن، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم، تحلیلهای فلسفی و تمثیلات ادبی، نقشهای جامع برای سالکان طریق حقیقت ترسیم کرده و عشق را به عنوان راهی به سوی حیات معنوی و توحید معرفی میکند.
با نظارت صادق خادمی