در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 496

متن درس

منازل السائرین: تسلی در مصائب و منشأ محبت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۹۶)

دیباچه

در مسیر سلوک عرفانی منازل السائرین، مقام محبت چون نگینی درخشان می‌درخشد که قلب سالک را از بند تعلقات دنیوی رها ساخته و به ساحت انس و قرب الهی رهنمون می‌سازد. این مقام، با ویژگی‌هایی چون تسلی در مصائب، تأمل در نعمت‌های الهی، و پیروی از سنت نبوی، سالک را از حزن و اندوه آزاد کرده و او را به سوی وحدت با معبود هدایت می‌کند. درس‌گفتار جلسه ۴۹۶، با تکیه بر شرح عمیق مقام محبت، به تبیین این حقیقت می‌پردازد که چگونه قلب عاشق، با انقطاع از غیر حق، در برابر مصائب آرامش یافته و با تأمل در نعمت‌های الهی و متابعت از شریعت، به کمال محبت دست می‌یابد.

بخش نخست: تسلی در مصائب و رهایی از تعلقات

ماهیت تسلی در مقام محبت

مقام محبت، با ویژگی تسلی در مصائب، قلب سالک را از اندوه و حزن مصون می‌دارد. این تسلی، نه از بی‌اعتنایی به امور، بلکه از انقطاع قلب از غیر محبوب سرچشمه می‌گیرد. چنان‌که در متن درس‌گفتار آمده: «و انما تسلى عن المصائب لأنه لا يتعلق قلبه بشىء غير المحبوب»، محب حقیقی، به دلیل تعلق قلبش تنها به حق، از فقدان امور دنیوی متأثر نمی‌شود. این رهایی، چون نسیمی است که غبار تعلقات را از آیینه قلب می‌زداید و آن را برای دریافت انوار الهی آماده می‌سازد.

درنگ: تسلی در مصائب، ناشی از انقطاع قلب از غیر محبوب است که سالک را از حزن فقدان امور دنیوی آزاد می‌سازد.

نسبت مصائب با تعلقات

شدت مصائب، به میزان تعلقات قلب وابسته است: «لأنّ المصائب على قدر العلائق فمن لا علاقة له بشى فلا مصيبة له بفقده». کسی که قلبش به غیر حق تعلق ندارد، فقدان هیچ‌چیز برایش مصیبت نیست، زیرا مصیبت، میوه تلخ تعلق به کثرات است. برای مثال، اگر انسانی به فرزندش تعلق یابد و او را از دست بدهد، این تعلق به حزن و اندوه منجر می‌شود. اما محب، که قلبش تنها به حق متعلق است، از این حزن رهایی می‌یابد، چنان‌که چون پرنده‌ای سبک‌بال، از بندهای نفسانی آزاد می‌شود.

درنگ: مصائب، به قدر تعلقات قلب‌اند؛ محب، با رهایی از تعلق به غیر حق، از مصیبت‌ها مصون می‌ماند.

آرامش محب در برابر فقدان

محب، به دلیل تمرکز قلبش بر حق، از فقدان امور دنیوی اندوهگین نمی‌شود. چنان‌که در درس‌گفتار آمده، اگر انسانی به فرزند یا مال تعلق یابد، فقدان آن‌ها به حزن می‌انجامد، اما محب، که علقه‌اش تنها به حق است، از این حزن مصون است. این آرامش، چون دریایی ژرف است که امواج مصائب، سطح آن را متلاطم نمی‌سازد، زیرا عمق آن به ساحت الهی متصل است.

بخش دوم: ماهیت عشق و تفاوت آن با هوس

عشق: سوز و هجران

عشق، که شدت‌یافته محبت است، حالتی متعالی است که با سوز، هجران، درد، فقر، ناله، اشک و آه همراه است: «عشق، و سوز است، گذار است، هجران است، درد است». برخلاف تصور عامه، که عشق را با شادی و لذت نفسانی اشتباه می‌گیرند، عشق حقیقی، رقص و مطربی نیست، بلکه تجربه‌ای است دردناک اما متعالی که قلب را به سوی حق سوق می‌دهد. این عشق، چون آتشی است که وجود سالک را در خود محو کرده و او را به ساحت وصال رهنمون می‌سازد.

درنگ: عشق، برخلاف هوس نفسانی، سوز، هجران، درد و اشک است که قلب سالک را به سوی حق هدایت می‌کند.

تفاوت عشق با وسواس نفسانی

عشق، از وسواس نفسانی و شهوت شیطانی متمایز است. آنچه در میان عامه به نام عشق شناخته می‌شود، اغلب لذت‌جویی و شادمانی نفسانی است که با رقص، مطربی و خوش‌گذرانی همراه است. اما عشق حقیقی، ناله و آه است، نه عیاشی و الواطی. این تمایز، چون خطی روشن میان نور و ظلمت، حقیقت عشق را از انحرافات نفسانی جدا می‌سازد.

عشق و گریه اولیا

اولیای الهی، عاشقان حقیقی‌اند که عشقشان در گریه و سوز متجلی می‌شود. قرآن کریم در آیه ۴۳ سوره زمر می‌فرماید: «فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا» (: پس اندك بخندند و بسيار بگريند). این گریه، نشانه انس با حق و دوری از لذات دنیوی است. رسول خدا (ص) در فراق ابراهیم، یعقوب در فراق یوسف، امام سجاد (ع) در کربلا، و حضرت زهرا (س) در فراق پدر، با گریه عشق خود را نشان داده‌اند. این گریه‌ها، چون چشمه‌هایی جوشان، قلب اولیا را به محبوب متصل می‌سازد.

درنگ: گریه اولیا در هجران، نشانه عشق حقیقی است که قلبشان را به ساحت الهی متصل می‌کند.

بخش سوم: قمار عشق و تجلی آن در کربلا

قمار عشق و شهادت

قمار عشق، در اوج خود در شهادت متجلی می‌شود: «قمار عشق آنموقعى است كه قطره آخر خون شهيد مى‌چكد». کربلا، میدان این قمار عاشقانه است که امام حسین (ع) و یارانش، با بذل جان، نرد عشق باختند. این عشق، نه در لذت‌جویی، بلکه در سجاده، جهاد فی سبیل الله، و خون شهدا تجلی می‌یابد. شهادت، چون گوهری درخشان، اوج محبت و فناء فی‌الله را نشان می‌دهد.

درنگ: قمار عشق، در شهادت و بذل جان در کربلا متجلی می‌شود که اوج محبت و فناء فی‌الله است.

کربلا: درس نهایی عشق

کربلا، درس نهایی عشق و معرفت ربوبیت است: «آخرين درسش مقاتل كربلاست». این میدان، نه‌تنها اوج عشق، بلکه تجلی کامل سلوک عرفانی است که شهادت را به‌عنوان مظهر محبت معرفی می‌کند. در آینده، هنگامی که تمدن بشری به اوج معرفت برسد، دانشگاه‌های عظیم باید مقاتل کربلا را تدریس کنند تا حقیقت عشق و سلوک را به جهانیان نشان دهند. کربلا، چون آیینه‌ای است که حقیقت عشق را در سوز، گریه و خون بازتاب می‌دهد.

درنگ: کربلا، درس نهایی عشق و معرفت است که شهادت را به‌عنوان اوج سلوک عرفانی معرفی می‌کند.

نقد بدعت در ابراز محبت

ادعای شادی حضرت زهرا (س) با الواطی، اغتشاش و معاصی، بدعت و انحرافی است که با حقیقت عشق اولیا مغایرت دارد: «اين همان مثل لشكريان يزيد است كه گفت 3 روز مدينه براى شما مباح باشد». لعن دشمنان ولایت، واجب است، اما نه با گناه و بدعت. این نقد، چون شمشیری بران، حقیقت محبت را از انحرافات جدا می‌سازد و بر ضرورت حفظ شریعت تأکید می‌کند.

بخش چهارم: منشأ محبت و تأمل در نعمت‌ها

مطالعة المنّة: خاستگاه محبت

محبت، از تأمل در نعمت‌های ظاهری و باطنی خدا نشأت می‌گیرد: «و هى محبة تنبت من مطالعة المنّة». این تأمل، قلب را به شکر و عشق به حق سوق می‌دهد، چنان‌که قرآن کریم در آیه ۱۸ سوره نمل می‌فرماید: «وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً» (: و نعمت‌های ظاهری و باطنی خود را بر شما تمام کرد). این نعمت‌ها، چون بارانی رحمت، قلب سالک را سیراب کرده و او را به سوی محبت الهی هدایت می‌کنند.

درنگ: محبت، از تأمل در نعمت‌های الهی نشأت گرفته و قلب را به شکر و عشق به حق سوق می‌دهد.

حدیث قدسی و اظهار محبت الهی

خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «مخلقت الخلق و تحببت اليهم بالنعم» (مخلوقات را آفریدم و با نعمت‌ها به آن‌ها محبت کردم). این نعمت‌ها، وسیله اظهار محبت الهی و منشأ محبت بندگان است. چنان‌که انسانی که گلی یا هدیه‌ای دریافت می‌کند، محبت اهداکننده را احساس می‌کند، نعمت‌های الهی نیز قلب بنده را به سوی محبوب حقیقی هدایت می‌کنند.

محبت و خون شهادت

محبت، از تأمل در نعمت‌ها آغاز شده و در اوج خود به خون شهادت می‌رسد: «اولش محبة آخرش خون است و اين خون عين الحب است». این خون، مظهر جلال و جبروت حق است که در شهدا متجلی می‌شود. رنگ قرمز خون، چون شعله‌ای از جبروت الهی، ناسوت را متزلزل می‌سازد و حقیقت عشق را آشکار می‌کند.

درنگ: محبت، از نعمت‌ها آغاز شده و در خون شهادت، به‌عنوان مظهر جلال حق، به اوج می‌رسد.

بخش پنجم: شریعت و استحکام محبت

اتباع السنة و تثبیت محبت

محبت، با پیروی از سنت پیامبر (ص) استحکام می‌یابد: «و انما تثبت باتباع السّنة». این متابعت، قلب سالک را نورانی کرده و او را به شهود محاسن محبوب هدایت می‌کند. قرآن کریم در آیه ۳۱ سوره آل‌عمران می‌فرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» (: بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد). این آیه، شریعت را کلید محبت الهی معرفی می‌کند.

درنگ: محبت، با پیروی از سنت نبوی استحکام یافته و قلب را به شهود محبوب هدایت می‌کند.

شریعت: پایه سلوک

شریعت، پایه سلوک و حقیقت است: «شريعت سالك حقيقت است». این مسیر، از شرع به طریق و سپس به حقیقت می‌رسد. بدون شریعت، سالک در بی‌راهه گمراه می‌شود. شریعت، چون سرچشمه‌ای زلال، سالک را به سوی حقیقت هدایت می‌کند، و هر که از آن غفلت ورزد، در بادیه نفسانیت سرگردان می‌ماند.

اطاعت حبی و قرب الهی

عشق، اطاعت حبی را به دنبال دارد: «عشق است كه اطاعت ازش در مى‌آيد، آنهم اطاعت حبى». این اطاعت، نه از خوف یا طمع، بلکه از محبت سرچشمه می‌گیرد و قلب را به قرب الهی می‌رساند. محب، چون پروانه‌ای عاشق، در حريم محبوب، جز اطاعت نمی‌جوید.

بخش ششم: اولیا و تجلی محبت

آرامش اولیا در برابر دنیا

اولیای الهی، به دلیل عدم تعلق به دنیا، در برابر مشکلات آرام‌اند: «شما ببينيد روحش شاد انمام در همه پيچ و خمها آرام بود». این آرامش، ناشی از عشق به حق و رهایی از مصائب دنیوی است. انسنان الهی در اوج ناملایمات، چون کوهی استوار، آرامش خود را حفظ می کند، زیرا قلبش به غیر حق تعلق ندارد.

درنگ: اولیای الهی، با رهایی از تعلقات دنیوی، در برابر مشکلات آرامش یافته و به قرب الهی می‌رسند.

محبوبیت اولیا

اولیای الهی، به دلیل تجلی اثر حق در وجودشان، حتی نزد دشمنان محبوب‌اند: «شما ببينيد اولياء خدا را همه دوست دشاتند حتى دشمنان خدا». این محبوبیت، ناشی از محبت و اخلاص آن‌هاست که قلب‌ها را به سوی خود جذب می‌کند، چنان‌که حتی معاویه و عایشه، در مواردی محبت خود را به امیرالمؤمنین (ع) و خدیجه (س) ابراز کرده‌اند.

سالک حقیقی و حقیقت سلوک

سالک حقیقی، کسی است که حقیقت سلوک را در قلب خود دارد: «سالك و عارف اين نيست كه يك كشكولى و يك سبيل 2 بيعى». این حقیقت، در عشق و اخلاص است، نه در ظواهر. سالک، چون جویباری زلال، تنها به سوی حق جاری است و از تعلقات ظاهری آزاد می‌ماند.

بخش هفتم: اخلاص و قربة الی الله

قربة الی الله در همه امور

مؤمن باید همه امورش برای خدا باشد: «اينهم كه مؤمن بايد همه كارش قربى باشد». تربیت فرزند، علم، و زندگی، اگر برای غیر حق باشد، به مصیبت و ناکامی منجر می‌شود. اما اگر برای خدا باشد، به سعادت می‌انجامد. این اخلاص، چون کلیدی است که درهای قرب الهی را می‌گشاید.

درنگ: اخلاص در همه امور، از تربیت فرزند تا علم و زندگی، سالک را به سعادت و قرب الهی می‌رساند.

محبت الهی و شهود حق

محبت به خدا، سالک را به شهود حق می‌رساند: «امّا محبّت الله اينطور نيست فمن يمت يرنى». حدیث قدسی «فمن یمت یرنی» (هرکس بمیرد، مرا می‌بیند)، وعده قرب الهی برای محبین است که قلبشان از تعلقات دنیوی رها شده است. این شهود، چون نوری است که تاریکی‌های نفس را زایل می‌سازد.

شلاق عشق و هجران

عشق، با هجران، سوز و اشک همراه است: «امّا هجر دارد، فراق دارد، سوز دارد». این‌ها، مصیبت دنیوی نیستند، بلکه شلاق عشق و نرد عاشقانه‌اند که سالک را به حق می‌رسانند. هجران، چون صیقلی بر آیینه قلب، آن را برای دریافت انوار الهی آماده می‌سازد.

جمع‌بندی

مقام محبت در منازل السائرین، چون آتشی فروزان، قلب سالک را از تعلقات دنیوی رها کرده و او را به ساحت قرب الهی هدایت می‌کند. تسلی در مصائب، ناشی از انقطاع از غیر محبوب است که سالک را از حزن فقدان مصون می‌دارد. عشق، برخلاف هوس نفسانی، سوز، هجران و گریه است که در اولیا و کربلا به اوج می‌رسد. تأمل در نعمت‌های الهی و پیروی از سنت نبوی، منشأ و استحکام محبت است که قلب را به شهود محبوب رهنمون می‌سازد. کربلا، درس نهایی عشق و معرفت است که شهادت را به‌عنوان مظهر اوج محبت معرفی می‌کند. اولیای الهی، با گریه و آرامش در برابر دنیا، الگوی عشق حقیقی‌اند. این مقام، با اخلاص و قربة الی الله، سالک را به وصال و فناء فی‌الله می‌رساند.

با نظارت صادق خادمی

 

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده