در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

منازل السائرین 499

متن درس





باب المحبة: تأملاتی در مراتب محبت الهی

باب المحبة: تأملاتی در مراتب محبت الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۹۹)

مقدمه: درآمدی بر محبت در سلوک عرفانی

محبت، چونان آتشی سوزان در کانون سلوک عرفانی، راه سالک را به سوی وصال الهی روشن می‌سازد. این مفهوم، که در عرفان اسلامی جایگاهی والا دارد، در باب المحبة از کتاب شریف منازل السائرین به قلم خواجه عبدالله انصاری، با دقتی عمیق و بیانی ژرف تبیین شده است. درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۴۹۹، با شرحی بدیع و تفصیلی، این باب را به مثابه نقشه‌ای برای سیر و سلوک عارفان ترسیم کرده و مراتب محبت را در سه سطح فعلی، وصفی و ذاتی تشریح می‌نماید. هدف آن است که سالک را در مسیر فهم حقیقت محبت یاری رساند و او را از ظواهر خلقی به سوی باطن ذاتی رهنمون شود.

بخش نخست: مراتب محبت در سلوک عرفانی

تقسیم‌بندی محبت به سه مرتبه

محبت، چونان نوری که در مراتب گوناگون می‌درخشد، به سه مرتبه تقسیم می‌شود: مرتبه فعلی، مرتبه وصفی و مرتبه ذاتی. این سلسله‌مراتب، که چونان پله‌های نردبانی به سوی معرفت الهی است، از سطح ظاهری و عقلانی آغاز شده و به قله‌ای متعالی می‌رسد که در آن، سالک در ذات حق محو می‌گردد. مرتبه فعلی و وصفی، در حوزه ظهور و خلق قرار دارند و با عقل و فهم انسانی هم‌نشین‌اند، اما مرتبه ذاتی، چونان آتشی که هرچه جز حق را می‌سوزاند، ورای عقل و بیان است و تنها در شهود باطنی متجلی می‌شود.

درنگ: تقسیم‌بندی محبت به مراتب فعلی، وصفی و ذاتی، چارچوبی عرفانی برای فهم سلوک ارائه می‌دهد که از سطح عقلانی به سوی تجربه شهودی پیش می‌رود.

تمایز مرتبه ظاهری و باطنی

مرتبه فعلی و وصفی، که به مرتبه ظاهری یا ظهوری موسوم‌اند، در ظرف عقل و فهم انسانی جای دارند و با بیان، استدلال و آثار ملموس همراه‌اند. این مراتب، چونان آیینه‌ای که تصاویر خلق را بازمی‌تاباند، برای عموم قابل درک و پیگیری‌اند. در مقابل، مرتبه ذاتی، که مرتبه باطنی است، از هرگونه عبارت و نطاق بیانی تهی است و تنها در قلب عارف، آن‌هم به عنایت حق، متجلی می‌شود. این تمایز، چونان خطی است که عقل را از عشق جدا می‌سازد و سالک را از محاسبات خلقی به سوی احتراق در آتش الهی سوق می‌دهد.

ویژگی‌های محبت ظاهری

محبت ظاهری، که در مراتب فعلی و وصفی نمود می‌یابد، دارای ظرف شهود، بیان، استدلال و نتایج است. این مرتبه، چونان جریانی گرم و ملموس، بر عقل و فهم مترتب است و در ظرف خلق، با نطاق و بیانی روشن، فهمیده و دنبال می‌شود. محبت در این سطح، چونان زینتی است که هم برای مؤمن و هم برای سالک، ارزشمند و مستحسن است. این مرتبه، به دلیل وابستگی به عقل، با محاسبات دنیوی و اخروی همراه است و می‌تواند به لذت دنیا یا وصال بهشت منتهی شود.

بخش دوم: محبت باطنی و گذر از عقل

محبت باطنی و فقدان بیان عقلانی

مرتبه سوم محبت، که به محبت باطنی یا ذاتی موسوم است، چونان آتشی است که هرچه جز حق را می‌سوزاند. این مرتبه، از لسان عقل، محاسبه و سود فراتر می‌رود و هیچ عبارتی توان توصیف آن را ندارد. عقل، که چونان چراغی در ظلمت خلق می‌درخشد، در برابر این آتش الهی ناتوان است و جای خود را به عشق می‌سپارد. این محبت، تنها در شهود باطنی و به عنایت الهی درک می‌شود و برای غیر اهل حق، چونان رمزی است که جز عارفان واصل به آن راه ندارند.

درنگ: محبت باطنی، با قطع عبارت و رفع نعوت، سالک را از محدودیت‌های عقلانی رها کرده و به وصال ذات الهی می‌رساند.

محبت خلقی و انگیزه‌های دنیوی و اخروی

محبت خلقی، که در مراتب ظاهری متجلی است، با انگیزه‌های دنیوی و اخروی همراه است. قرآن کریم در سوره تکاثر می‌فرماید: ﴿فَكَانَ قَابَ [مطلب حذف شد] : «تا آن که فاصله‌اش به دو کمان یا کمتر شد»). این آیه، نزدیکی بی‌نهایت پیامبر (ص) به ذات الهی را نشان می‌دهد که تنها از طریق محبت ذاتی ممکن است. سالک در این مرتبه، از خود تهی شده و در آتش الهی محو می‌گردد.

درنگ: محبت ذاتی، سالک را به مقام فنا می‌رساند، جایی که هیچ اثری از تعینات خلقی باقی نمی‌ماند و تنها ذات الهی متجلی است.

محبوبین و مقام فنا

محبت ذاتی، مقام محبوبین و اولیاء کاملین است که در آن، سالک از هرگونه تعین خلقی رها می‌شود. حدیث «خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی» نشان‌دهنده جایگاه والای اولیاء، مانند پیامبر (ص)، حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) است که وجودشان در محبت الهی محو شده است. این مقام، چونان قله‌ای است که تنها واصلان به آن می‌رسند و هیچ اثری از خود باقی نمی‌گذارند.

محبت خاطفه و قطع عبارت

محبت در مرتبه سوم، «خاطفه» است، یعنی رباینده و سریع، که چونان صاعقه‌ای، عبارت را قطع کرده و اشاره را دقیق می‌کند. این محبت، ورای نعوت است و به هیچ وصف و تعریفی محدود نمی‌شود. سرعت آن، فراتر از حرکت خلقی یا عبادی است و سالک را در یک آن به سوی ذات الهی می‌برد.

محبت ذاتی و رفع صفات

محبت ذاتی، سالک را از تفرق صفات (مانند رحمان، رحیم) به جمع ذات هدایت می‌کند. در این مرتبه، عقل و فهم سلب می‌شود و سالک، چونان پروانه‌ای در آتش، در نور جمال ذات محو می‌گردد. این مقام، جایی است که هیچ اثری از خلق باقی نمی‌ماند و تنها حق متجلی است.

بخش چهارم: اشارات توحیدی و عرفان سینه به سینه

اشارات توحیدی و محدودیت عقل

اشارات توحیدی در محبت ذاتی، چونان رمزی میان عاشق و معشوق، فراتر از درک عقل است. این اشارات، تنها به قلب اهل حق منتقل می‌شود و برای غیر واصلان، چونان گنجی پنهان است. عقل، که در محبت خلقی ابزار محاسبه و نفع است، در این مرتبه ناتوان است و تنها عنایت الهی راه را می‌گشاید.

درنگ: اشارات توحیدی، رمزی است میان عاشق و معشوق الهی که تنها به قلب عارف واصل منتقل می‌شود و عقل از درک آن عاجز است.

تفاوت عقل خلقی و عشق عرفانی

عقل خلقی، چونان چوپانی است که شتر را برای سود و منفعت می‌چراند. این عقل، در محاسبات نفع و زیان گرفتار است و محبت را در چارچوب دنیا و آخرت می‌جوید. اما عشق عرفانی، چونان آتشی است که سالک را از این محاسبات رها کرده و به سوی خرابی و فنا می‌کشاند. این تفاوت، چونان خطی است که سلوک عقلانی را از سلوک عرفانی جدا می‌سازد.

عرفان سینه به سینه

عرفان، چونان گنجی است که از سینه‌ای به سینه دیگر منتقل می‌شود و از کتاب به دست نمی‌آید. این علم، نیازمند تجربه‌ای عمیق و شهودی است که تنها از طریق ارتباط با اولیاء و عنایت الهی ممکن می‌گردد. عارف، چونان مسافری است که در این مسیر، خون دل می‌خورد تا به حقیقت واصل شود.

بخش پنجم: اولیاء معصومین و محبت ذاتی

محبت ذاتی و مقام اولیاء معصومین

اولیاء معصومین، مانند پیامبر (ص)، حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)، مظهر کامل محبت ذاتی‌اند. حدیث «لو لماک لما خلقت الافلاک» جایگاه بی‌نظیر اهل بیت (ع) را نشان می‌دهد که وجودشان برای وصال الهی آفریده شده است. حضرت فاطمه (س)، چونان قطبی است که سالکان بدون اذن او راه به سوی حق نمی‌برند.

درنگ: اولیاء معصومین، به‌ویژه حضرت فاطمه (س)، قطب محبت ذاتی‌اند و راهنمای سالکان در مسیر وصال الهی هستند.

فنا و رفع نعوت

محبت ذاتی، ورای نعوت است و معرفت آن، تنها از طریق وجود و شهود ممکن می‌شود. این مرتبه، چونان دری است که به سوی وحدت ذاتی گشوده می‌شود و سالک را از هرگونه نام و نشان رها می‌سازد. معرفت در این مقام، ادراکی نیست، بلکه وصولی است که تنها از طریق تجربه مستقیم ممکن می‌گردد.

تفاوت محبت ذاتی و محبت خلقی

محبت ذاتی، قطب سلوک الهی است و سالک را به وصال حق می‌رساند. در مقابل، محبت خلقی، که در مراتب فعلی و وصفی قرار دارد، قابل توصیف و ادعا توسط خلق است. این محبت، به دلیل وابستگی به عقل و نفع، در سطحی پایین‌تر قرار دارد و نمی‌تواند به مقام فنا منتهی شود.

بخش ششم: سلوک بدون اغراض و محبت خلقی

سلوک بدون اغراض

سلوک حقیقی، چونان سفری است که در آن، سالک از اغراض دنیا و اعواض آخرت رها می‌شود تا به وجه الله برسد. این رهایی، چونان کلیدی است که قفل‌های تعلقات را می‌گشاید و سالک را به مقام محبت ذاتی می‌رساند. ترک اغراض، نشانه اخلاص است که سالک را از کثرت به وحدت هدایت می‌کند.

محبت خلقی و ادعای خلق

محبت خلقی، به دلیل وابستگی به عقل و نفع، قابل ادعا توسط خلق است، چه صادقانه و چه کاذبانه. این محبت، که گاه با صفای قلب یا لطافت روح همراه است، در چارچوب محاسبات عقلانی قرار دارد و می‌تواند به ریا یا کثرت منجر شود. با این حال، برخی از این محبت‌ها، مانند احسان و انعام، شرافت دارند و عقل آن‌ها را واجب می‌داند.

محبت ذاتی و ورای عقل

محبت ذاتی، چونان نوری است که عقل را مغلوب می‌کند و هیچ برهانی جز وجود و شهود آن ندارد. این مرتبه، ورای قانون عقل است و سالک را به خرابی و فنای در حق می‌رساند. عارف در این مقام، چونان پروانه‌ای است که در آتش الهی می‌سوزد و از هرگونه تعلق رها می‌شود.

عرفان و رهایی از کثرت

عرفان، چونان جریانی است که سالک را از کثرت به وحدت می‌رساند. شعر حافظ که می‌فرماید: «تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز»، نشان‌دهنده این حقیقت است که سالک باید از خود و تعلقاتش رها شود تا به حق واصل گردد. این رهایی، به معنای کنار گذاشتن هرگونه آبادانی خلقی و جستجوی خرابی در ذات الهی است.

محبت ذاتی و آتش الهی

محبت ذاتی، سالک را در آتش الهی می‌سوزاند و او را از ترس جهنم رها می‌کند. عارفی که از خیرات و عبادات خود توبه می‌کرد، نشان داد که در این مقام، حتی اعمال نیک مانعی برای وصال‌اند. سالک در این مرتبه، چونان جزغاله‌ای است که در آتش محبت سوخته و از هرگونه ترس یا تعلق آزاد شده است.

درنگ: محبت ذاتی، سالک را در آتش الهی می‌سوزاند و او را از هرگونه تعلق، حتی به خیرات و عبادات، رها می‌سازد.

جمع‌بندی: محبت، مسیر وصال الهی

باب المحبة، چونان نقشه‌ای است که سالک را از ظواهر خلقی به سوی باطن ذاتی هدایت می‌کند. این مسیر، از محبت فعلی و وصفی آغاز می‌شود که در ظرف عقل و فهم قرار دارد و به محبت ذاتی می‌رسد که در آن، سالک در آتش الهی محو می‌گردد. اولیاء معصومین، به‌ویژه حضرت فاطمه (س)، چونان ستارگان درخشانی در این مسیر می‌درخشند و سالکان را به سوی وصال رهنمون می‌شوند. محبت ذاتی، با قطع عبارت، دقّت اشاره و رفع نعوت، سالک را به مقام فنا می‌رساند، جایی که هیچ اثری از خلق باقی نمی‌ماند و تنها حق متجلی است. این مرتبه، هدف نهایی سلوک است که تنها واصلان و محبوبین به آن دست می‌یابند.

با نظارت صادق خادمی