متن درس
منازل السائرین: در باب غيرة العارف
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 502)
دیباچه
کتاب پیشرو، بازنویسی و تدوینی فاخر و علمی از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه پانصد و دوم است که به شرح و تحلیل باب غيرة العارف از منازل السائرین اختصاص دارد. این اثر، با نگاهی عمیق به مراتب سلوک عرفانی، غيرت عارف را بهمثابه محرکی معنوی در مسیر وصول به حق تبیین میکند.
بخش نخست: غيرة العارف و مراتب سلوک
مرتبه سوم غيرت: غيرة العارف
غيرت عارف، بهعنوان سومین مرتبه غيرت پس از غيرة العابد و غيرة المريد، جایگاهی والا در سلوک عرفانی دارد. این غيرت، از حساسیت عارف به هرگونه حجاب بر حقیقت یا کدورت بر سرّ وجودی او سرچشمه میگیرد. در بیان درسگفتار آمده است: «غيرة العارف على عين غطاها غين، و سر غشيه رين. و نفس علَقَ بر جاء أو التفت إلى عطاء». عين در اینجا، حقیقت جليله و حق متجلی است که عارف به آن شاهد است. غين، حجابی است که این حقیقت را میپوشاند، و رين، کدورتی است که بر سرّ، یعنی قلب ترقییافته به مقام روح، سایه میافکند. نفس عارف، در این مرتبه، به دلیل تعلق به رجاء (امید به پاداش) یا التفات به عطاء (نعمتهای الهی)، از شهود بیحجاب بازمیماند. این حساسیت عارف، او را به واکنشی عمیق وامیدارد تا هرگونه تعلق به غیرحق را از دل بزداید.
درنگ: غيرة العارف، حساسیت او به هرگونه حجاب (غين) بر حقیقت (عين) یا کدورت (رين) بر سرّ است که او را به سوی صفا و خلوص کامل سوق میدهد. |
عارف، در این مقام، چونان دیدهای بیدار است که کوچکترین غبار بر آینه وجودش را برنمیتابد. این غيرت، نه از حسادت نفسانی، بلکه از عشق بیغرض به حق نشأت میگیرد و او را به سوی فنای در ذات الهی هدایت میکند.
اهمیت حرکت آهسته و پیوسته در سلوک
سلوک عرفانی، مسیری است که نیازمند حرکتی مداوم و تدریجی است. در درسگفتار تأکید شده است: «در باب معرفت و سلوك و سير ربوبيات بايد آهسته و پيوسته حركت كرد». حرکت شتابزده و ناپیوسته، جز در موارد استثنایی که برخی سالکان توانایی حرکت سریع و پیوسته را دارند، به کمال حقیقی منجر نمیشود. این حرکت آهسته، چونان رودی آرام است که با صبوری، سنگهای مسیر را صیقل میدهد و به دریای وصال میرسد. استقامت و استمرار، دو بال سالک در این مسیرند که او را از شتابزدگی و انحراف مصون میدارند.
تنوع زبانها و اصطلاحات در بیان منازل سلوک
منازل سلوک، با زبانها و اصطلاحات گوناگونی بیان میشوند که هرکدام از منظری خاص به این مسیر نورانی مینگرند. در درسگفتار آمده است: «هر كس به زبان خودش سخن مىگويد و براى منازل و سير كمال، عناوين و اسماء و خصوصيات و بيانات مختلفى هست». برخی سلوک را به هزار منزل، برخی به صد منزل، و برخی به یک منزل تقسیم کردهاند. عطار نیشابوری، با تقسیمبندی هفتگانه منازل (هفت شهر عشق)، رویکردی نمادین و کلی ارائه داده است، در حالی که زبان قرآنی یا حکمی، جزئیات بیشتری را در بر میگیرد. این تنوع، چونان رنگینکمانی است که حقیقت واحد را در طیفهای گوناگون به نمایش میگذارد و فهم سلوک را برای مخاطبان مختلف ممکن میسازد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین غيرة العارف بهعنوان محرکی معنوی در سلوک و مراتب آن پرداخت. غيرت عارف، از حساسیت او به هرگونه حجاب یا کدورت نشأت گرفته و او را به سوی صفا و خلوص هدایت میکند. حرکت آهسته و پیوسته، لازمه سلوک است و تنوع زبانی در بیان منازل، نشاندهنده عمق و گستردگی این مسیر است. این مفاهیم، زمینهای برای فهم مراتب وجودی سالک در بخش بعدی فراهم میآورند.
بخش دوم: مراتب وجودی سالک در سلوک
تقسیمبندی منازل سلوک به چهار مرتبه اصلی
سلوک عرفانی، در درسگفتار به چهار مرتبه اصلی تقسیم شده است: طبع، نفس، قلب، و روح. هر یک از این مراتب، سطحی از وجود و آگاهی را نمایندگی میکند که سالک باید آن را طی کند. این تقسیمبندی، چونان نردبانی است که سالک را از خاک به افلاک میرساند. طبع، ابتداییترین مرتبه است که با حرکت و سکون مشخص میشود؛ نفس، مرتبه تعلقات جزئی و منیت است؛ قلب، مقام درک کلیات و کمالات است؛ و روح، اوج صعود سالک به خلاقیت الهی و وصول به امر ربی است.
مرتبه طبع: مبدأ حرکت و سکون
مرتبه طبع، ابتداییترین سطح وجود است که در آن، حیات بهصورت غریزی و ابتدایی ظهور مییابد. در درسگفتار آمده است: «طبع يعنى مبدء حركت و سكون». این مرتبه، شامل موجوداتی است که صاحب حرکت و سکوناند، مانند نطفه، علقه، مضغه، و طفل که هنوز به خودآگاهی کامل نرسیدهاند. طبع، چونان بذری است که در خاک طبیعت کاشته شده و با سلوک، به درختی تناور بدل میشود. این مرحله، نقطه آغاز سفر سالک به سوی مراتب بالاتر است.
مرتبه نفس: تعلق به جزئیات و منیت
مرتبه نفس، مرحلهای است که انسان به لذتهای جزئی، تعلقات شخصی، و منیت گرایش دارد. در درسگفتار تأکید شده است: «صاحب جزيئات است، خوشش مىآيد، لذت مىبرد دوست دارد». این مرتبه، با ویژگی «النفس الأمارة بالسوء» شناخته میشود که خودمحوری و تعلق به امور دنیوی را تقویت میکند. نفس اماره، چونان آینهای شکسته است که تنها تصویر خویش را میبیند و از درک کلیات و کمالات الهی بازمیماند. سالک در این مرحله، باید از تعلقات نفسانی عبور کند تا به مرتبه قلب برسد.
قرآن کریم در اینباره میفرماید:
إِنَّ ٱلنَّفْسَ لَأَمَّارَةٌۢ بِٱلسُّوٓءِ (یوسف: ۵۳، : «بیتردید نفس [اماره] بسیار به بدی فرمان میدهد»). این آیه، بر خودمحوری نفس اماره تأکید دارد که سالک را در بند تعلقات مادی نگه میدارد.
درنگ: نفس اماره، با گرایش به جزئیات و خودمحوری، مانع از درک کلیات و کمالات الهی میشود و سالک را در بند تعلقات نفسانی نگه میدارد. |
مرتبه قلب: درک کلیات و کمالات
مرتبه قلب، مرحلهای است که سالک به درک کلیات و کمالات میرسد. در درسگفتار آمده است: «منزل سوم منزل قلب است. يعنى از كمال خوشش مىآيد چه خودش چه ديگرى». قلب، چونان دریایی است که از محدودیتهای نفسانی آزاد شده و محبت و رعایت را نهتنها برای خود، بلکه برای همه موجودات ابراز میکند. سالک در این مقام، از لذتهای جزئی عبور کرده و به وصال و کمال، چه برای خود و چه برای دیگران، شادمان میشود.
مرتبه روح: خلاقیت و وصول به امر ربی
مرتبه روح، اوج صعود سالک است که در آن، به خلاقیت الهی و وصول به مقام «قل الروح من امر ربی» میرسد. قرآن کریم میفرماید:
قُلِ ٱلرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى (اسراء: ۸۵، : «بگو روح از امر پروردگار من است»). روح، چونان نوری است که از امر الهی سرچشمه گرفته و سالک را قادر به ایجاد و تأثیرگذاری در حیات میسازد. این مقام، سالک را به مرتبه مسیحالله یا کلیمالله ارتقا میدهد.
مراتب صعود و نزول
پس از چهار مرتبه صعودی (طبع، نفس، قلب، روح)، سه مرتبه نزولی (سرّ، خفا، اخفا) وجود دارد که سالک در آنها به تلبس به اسماء و صفات الهی و فنای فعلی میرسد. در درسگفتار آمده است: «سه منزل ديگر ظرف نزول است». در مقام سرّ، سالک به فعل الهی متلبس میشود؛ در مقام خفا، به صفات الهی؛ و در مقام اخفا، به ذات الهی میرسد. این مراتب نزولی، چونان بازگشت پرندهای است که پس از اوجگیری در آسمان، با بالهای حقیقت به زمین الهی بازمیگردد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، مراتب وجودی سالک را از طبع تا روح و سپس مراتب نزولی سرّ، خفا، و اخفا تبیین کرد. این مراتب، سیر تکاملی انسان را از مرحله مادی به مقام الهی نشان میدهند. هر مرتبه، گامی است به سوی کمال که سالک را از تعلقات نفسانی آزاد کرده و به وصول به حق هدایت میکند.
بخش سوم: غيرت در مراتب عابد، مريد، و عارف
غيرة العابد
غيرت عابد، به انجام اوامر الهی و ترک نواهی معطوف است. در درسگفتار آمده است: «عابد صاحب عمل است». عابد، چونان سربازی وفادار است که به تکالیف الهی پایبند بوده و با انجام عمل صالح، به مقام عبودیت میرسد. این مقام، مقدمهای برای مراتب بالاتر سلوک است.
غيرة المريد
مريد، از مرحله عمل به اراده ارتقا یافته و غیرمحبوب را دنبال نمیکند. در درسگفتار تأکید شده است: «صاحب ارادة، مريد، صاحب سلوك سالك». مريد، چونان مسافری است که با تمرکز بر اراده الهی، از تعلقات نفسانی فاصله گرفته و به سوی وصول به حق حرکت میکند.
غيرة العارف: شهود بیحجاب
غيرت عارف، کاملترین مرتبه غيرت است که در آن، غیرحق هیچ جلوهای در دل او ندارد. در درسگفتار آمده است: «غيرة العارف يعنى غيرة الكامل، غيرة الواصل». عارف، چونان آینهای صیقلی است که جز حق را نمیبیند و کوچکترین زنگار یا کدورت را برنمیتابد. این شهود بیحجاب، او را از هرگونه تعلق به غیرحق آزاد میکند.
درنگ: غيرة العارف، به معنای وصول به حق و شهود بیحجاب است که عارف را از هرگونه زنگار یا کدورت آزاد میکند. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به تبیین غيرت در سه مرتبه عابد، مريد، و عارف پرداخت. غيرت عارف، بهعنوان کاملترین مرتبه، سالک را به شهود بیحجاب و صفا و خلوص کامل هدایت میکند. این مراتب، نشاندهنده سیر تکاملی سالک از عمل تا اراده و سپس وصول به حق است.
بخش چهارم: تبیین قرآنی و نقد تفسیری
تقسیمبندی قرآنی سالکان
سالکان در قرآن کریم به سه دسته تقسیم شدهاند: اصحاب شمال، اصحاب یمین، و مقربین. در درسگفتار آمده است: «اصحاب شمال، چسبيدههاى به طبيعت اند در نفس اند؛ اصحاب يمين صاحب قلب اند و صاحب روح اند؛ و مقربين، صاحب سرّ و خفى و اخفى هستند». اصحاب شمال، در بند طبیعت و نفساند؛ اصحاب یمین، به مراتب قلب و روح رسیدهاند؛ و مقربین، به دلیل قرب به حق، از هرگونه حجاب آزادند. این تقسیمبندی، چونان نقشهای است که مسیر سلوک را از تاریکی طبیعت به نور قرب الهی نشان میدهد.
نقد استفاده نادرست از آیات قرآنی
در درسگفتار، به استفاده نادرست از آیه «كَلَّا بَلْ ۖ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ» نقد شده است. قرآن کریم میفرماید:
كَلَّا بَلْ ۖ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ (مطففین: ۱۴، : «نه, بلکه آنچه مرتکب میشدند، بر دلهایشان زنگار بسته است»). این آیه، به اصحاب شمال و منکرین حق اشاره دارد، نه سالکان در مراتب قلب و روح. رين در مراتب قلب و روح، جزئی و موقتی است، در حالی که رين اصحاب شمال، مانع از ایمان است. این نقد، بر اهمیت دقت در تبیین مفاهیم عرفانی تأکید دارد.
عشق بیطمع: کمال عارف
عارف واقعی، از تعلق به رجاء و عطاء آزاد است. در درسگفتار آمده است: «اگر انسان به بى طمعى برسد به حق رسيده». عشق بیطمع، اوج سلوک عرفانی است که عارف را به مقام مقربین میرساند. این عشق، چونان گلی است که بدون انتظار میوه، در باغ وجود حق شکوفا میشود. عارف، جز مع آن و معشوق چیزی نمیبیند و از هرگونه طمع، حتی به اشرف اشیا، بینیاز است.
درنگ: عشق بیطمع، اوج سلوک عرفانی است که عارف را از هرگونه طمع به غیرحق آزاد کرده و به وصول کامل هدایت میکند. |
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تبیین تقسیمبندی قرآنی سالکان و نقد استفاده تفسیری از آیات، بر اهمیت دقت در تفهیم مفاهیم عرفانی تأکید کرد. عشق بیطمع، بهعنوان کمال عارف، او را به مقام قرب و فنای کامل هدایت میکند.
نتیجهگیری کلی
کتاب حاضر، با بازنویسی درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در باب غيرة العارف، نقشهای جامع از سلوک عرفانی ارائه داد. غيرت عارف، بهعنوان حساسیت به هرگونه حجاب یا کدورت، محرک اصلی او در مسیر وصول به حق است. مراتب سلوک، از طبع تا روح و سپس سرّ، خفا، و اخفا، سیر تکاملی سالک را از ماده به معنا نشان میدهند. تقسیمبندی قرآنی سالکان و نقد تفسیری، بر اهمیت دقت در تبیین مفاهیم عرفانی تأکید دارد. عشق بیطمع، اوج این مسیر است که عارف را به شهود بیحجاب و قرب الهی میرساند. این اثر، با زبانی فاخر و علمی، مرجعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان اسلامی است.
با نظارت صادق خادمی |