در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 504

متن درس




شوق: سفری عرفانی در منازل السائرین

شوق: سفری عرفانی در منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۰۴)

دیباچه

مقام شوق، چونان نسیمی جان‌فزا در مسیر سلوک عرفانی، قلب سالک را به سوی معبود غایب به حرکت درمی‌آورد. این مقام، که در «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری جایگاهی والا دارد، چونان پلی است میان نقصان غیبت و کمال وصول به حق. شوق، چون شعله‌ای است که در دل مشتاق زبانه می‌کشد و او را به سوی رفع حجاب و دیدار معبود فرا می‌خواند.

بخش یکم: تبیین مفهوم شوق در سلوک عرفانی

تعریف شوق

شوق، در عرفان اسلامی، به «هبوب القلب إلى غائب» تعریف شده است؛ یعنی نسیم دل‌انگیزی که قلب سالک را به سوی معبودی غایب به حرکت درمی‌آورد. این حرکت، چونان اضطرابی است که از فقدان حضور معبود سرچشمه می‌گیرد و سالک را به سوی رفع حجاب و وصول به مشاهده حق هدایت می‌کند.

درنگ: شوق، چونان موتور محرکه‌ای است که سالک را از ایستایی به سوی پویایی معنوی سوق می‌دهد، هرچند ریشه در نقصان غیبت دارد.

شوق در منظومه عرفانی

در مذهب عرفا، شوق حالتی عظیم اما ناقص تلقی می‌شود، زیرا مبتنی بر غیبت معبود است. عرفا، که سلوکشان بر مشاهده و حضور دائمی حق استوار است، شوق را به مثابه دردی می‌دانند که سالک را به سوی کمال می‌کشاند. قرآن کریم، با تأکید بر حضور همیشگی حق، از واژه شوق به صراحت نام نبرده و به جای آن، از «رجاء» سخن گفته است:

مَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ

(سوره عنکبوت، آیه ۵؛ : هرکس به دیدار خدا امید دارد، [بداند که] زمان [موعود] خدا آمدنی است.)

این آیه، رجاء را به مثابه امید به لقای حق معرفی می‌کند که با شوق همخوانی دارد، اما به دلیل تأکید قرآن کریم بر حضور دائمی حق، واژه شوق به کار نرفته است.

نقص و کمال در شوق

مشتاق، از آن‌رو که معبود را در حضور ندارد، ناقص است، اما اشتیاق او به لقای حق، او را در مسیر کمال قرار می‌دهد. شوق، چونان شمشیری دو لبه است که هم نقصان غیبت را در خود دارد و هم طلب کمال را برمی‌انگیزد.

درنگ: شوق، چونان پلکان عروج است که سالک را از نقصان غیبت به سوی کمال حضور هدایت می‌کند.

درد و درمان شوق

درد شوق، خود درمان است. سالک مشتاق، گرچه از فقدان معبود در رنج است، اما این درد، چونان جرقه‌ای است که او را به سوی وصول به حق می‌کشاند. این درد، محرکی است که سالک را از سکون به حرکت وا می‌دارد و او را به سوی رفع حجاب هدایت می‌کند.

فاعل حقیقی در سلوک

در سلوک عرفانی، فاعل حقیقی، غایت و هدف است. همان‌گونه که تشنگی، انسان را به سوی آب می‌کشاند، اما سیرابی فاعل حرکت است، در سلوک نیز شوق، سالک را به سوی معبود سوق می‌دهد. فاعل حقیقی، نه خود سالک، بلکه حق تعالی است که سالک را به سوی خود می‌خواند.

دعا و استجابت

دعا، خود دلیل استجابت است، زیرا وجود دعا نشانه شوق و طلب است. سالکی که درد شوق دارد، صاحب درمان است، در حالی که بی‌درد، از درمان محروم است. دعا، چونان آیینه‌ای است که شوق باطنی سالک را آشکار می‌سازد.

درنگ: دعا، تجلی شوق است و وجود آن، نشانه آمادگی سالک برای دریافت فیض الهی است.

بخش دوم: مراتب شوق و تمایز آن با عبادت

مراتب شوق

شوق در سه مرتبه متجلی می‌شود:

  • شوق عابد: این شوق، به سوی جنت، ایمنی از خوف، یا وصول به نعمات معطوف است. عابد، از ترس عذاب یا طمع به بهشت عبادت می‌کند.
  • شوق مرید: این شوق، بر محبت و طلب لقای حق استوار است. مرید، با وجود حجاب، در طلب رفع آن است و به سوی وصول گام برمی‌دارد.
  • شوق عارف: این شوق، به فنای ذاتی و مشاهده حق منتهی می‌شود. عارف، در این مرتبه، از خود و تعلقات نفسانی رها شده و در حق فانی می‌گردد.

درنگ: شوق عارف، چونان اوج قله سلوک است که سالک را به وحدت با حق می‌رساند.

تفاوت عابد و مشتاق

مشتاق، با وجود نقصان غیبت معبود، به دلیل درد شوق و طلب لقای حق، از عابد که برای جنت یا دوری از نار عبادت می‌کند، افضل است. عابد، در حجاب توقف کرده و قصد پاره کردن آن را ندارد، اما مشتاق، در طلب رفع حجاب است.

انگیزه‌های عابد، به سه دسته تقسیم می‌شود:

  • کسب ایمنی از خوف (لِيَأْمَنَ).
  • رفع حزن و کسب فرح (لِيَفْرَحَ).
  • وصول به نعمات و خیرات (لِيَظْفَرَ).

این انگیزه‌ها، عابد را در مرتبه‌ای نازل‌تر از مشتاق قرار می‌دهند، زیرا عبادت او مبتنی بر طمع یا خوف است، نه محبت خالص.

نقد عبادت عابد

عبادتی که برای جنت، دوری از نار، یا وصول به نعمات انجام شود، ناقص است، زیرا ریشه در طمع یا خوف دارد، نه محبت خالص. این عبادت، گرچه مشروع است، اما در مقایسه با عبادت عاشقانه، از مرتبه‌ای فروتر برخوردار است.

احرار و عبادت خالص

احرار، یا آزادگان، عبادت را نه برای جنت یا دوری از نار، بلکه برای خود حق انجام می‌دهند. این عبادت، چونان گوهری ناب است که از محبت خالص به حق سرچشمه می‌گیرد و سالک را به مقام عارفان ارتقا می‌دهد.

درنگ: عبادت احرار، چونان تجلی محبت خالص به حق است که سالک را از تعلقات نفسانی رها می‌سازد.

مثال‌های عابد در برابر احرار

عابد ممکن است صدقه دهد تا بلا دفع شود، زکات دهد تا مالش افزون شود، یا ولیمه دهد تا ثواب کسب کند. این اعمال، گرچه مشروع‌اند، اما از طمع یا خوف ناشی می‌شوند. در مقابل، احرار، بدون طمع به غیر خدا، عمل می‌کنند و اعمالشان از سر اخلاص است.

نقش نیت در عبادت

نیت، چونان روح عمل است که ماهیت آن را تعیین می‌کند. عملی که برای خدا باشد، عرفانی است؛ اگر برای جنت باشد، عبادت عابد است؛ و اگر برای دنیا باشد، مزدوری است. اخلاص در نیت، عمل را به مرتبه عرفان ارتقا می‌دهد.

شکر مخلوق و شکر خالق

شکر مخلوق، مقدمه شکر خالق است. حدیث شریف می‌فرماید:

مَن لَم یَشکُرِ المَخلُوقَ لَم یَشکُرِ الخَالِقَ

(ترجمه: کسی که از مخلوق تشکر نکند، از خالق نیز تشکر نکرده است.)

این حدیث، بر اهمیت احترام به مخلوقات به‌عنوان بخشی از شکر الهی تأکید دارد، اما شکر مخلوق نباید به طمع یا توقع منجر شود.

بخش سوم: فنای عرفانی و پیوند آن با شوق

فنای فعلی و صفاتی

سلوک عرفانی، با فنای فعلی آغاز می‌شود؛ یعنی سالک اعمال خود را از خدا ببیند و از خودبینی رها شود. این مرحله، به فنای صفاتی و در نهایت فنای ذاتی منتهی می‌شود که سالک را به مشاهده حق می‌رساند.

فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ

(سوره بقره، آیه ۵۴؛ : پس به‌سوی آفریننده خود بازگردید و نفس‌های خود را بکشید، که این برای شما نزد آفریننده‌تان بهتر است.)

این آیه، به فنای نفسانی اشاره دارد که سالک را به کشتن نفس اماره و بازگشت به حق دعوت می‌کند.

درنگ: فنای فعلی، چونان کلیدی است که درهای مشاهده حق را به روی سالک می‌گشاید.

مثال فنای فعلی

اگر سالک نانی به کسی دهد، نباید انتظار تشکر داشته باشد، زیرا صاحب نان حق است. منت گذاشتن یا توقع داشتن، نشانه عدم فنای فعلی است. این مثال، بر اهمیت رهایی از خودبینی در اعمال تأکید دارد.

رابطه فقرا و اغنیا

حدیث شریف می‌فرماید:

لَوْلَا الْفُقَرَاءُ لَهَلَكَ الْأَغْنِيَاءُ

(ترجمه: اگر فقرا نبودند، اغنیا هلاک می‌شدند.)

فقرا، چونان آیینه‌ای هستند که فرصت تزکیه و رهایی از خودبینی را به اغنیا می‌بخشند. انفاق به فقرا، اغنیا را از طمع و خودبینی نجات می‌دهد.

رابطه تکوین و تشریع

تربیت فرزند توسط والدین، تشریعی است، اما تربیت والدین توسط فرزند، تکوینی و از نظر عرفانی قوی‌تر است. فرزند، با وجود ضعف ظاهری، والدین را به سوی کمال هدایت می‌کند.

عشق و ارادت در سلوک

رابطه میان استاد و شاگرد، پیامبر و امت، یا امام و امت، باید بر پایه عشق استوار باشد، نه طمع یا توقع. عشق، چونان جریانی است که پیوند معنوی را در سلوک مستحکم می‌سازد.

برای مثال، امیرالمؤمنین علیه‌السلام، با شنیدن نام پیراهن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، اشتیاقی عاشقانه نشان می‌دهند که نه از سر طمع، بلکه از محبت خالص سرچشمه می‌گیرد. این اشتیاق، نشانه‌ای از عشق عمیق به پیامبر است.

درنگ: عشق در سلوک، چونان گوهری است که روابط معنوی را از هرگونه طمع یا توقع پاک می‌سازد.

نقص عابد در شوق

عابد، تا زمانی که از علل شوق (خوف، حزن، طمع) رها نشود، به اخلاص دست نمی‌یابد. اخلاص، هدیه‌ای الهی است که عابد را از انگیزه‌های نفسانی نجات می‌دهد.

عبودیت حقیقی

عبودیت حقیقی، عبادتی است که نه از خوف نار باشد و نه از طمع جنت، بلکه از سر محبت به حق است:

لَا خَوْفًا مِن نَارِكَ وَلَا طَمَعًا لِجَنَّتِكَ بَلْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ

(ترجمه: نه از ترس آتش تو و نه از طمع به بهشت تو، بلکه تو را شایسته عبادت یافتم.)

این کلام، عالی‌ترین مرتبه عبودیت را نشان می‌دهد که مبتنی بر محبت خالص است و عابد را به مقام عارفان ارتقا می‌دهد.

جمع‌بندی

مقام شوق، چونان مشعلی فروزان در مسیر سلوک عرفانی، سالک را از تاریکی غیبت به سوی نور حضور هدایت می‌کند. این مقام، با وجود ریشه در نقصان غیبت، به دلیل محبت‌محور بودن، سالک را به سوی وصول به حق سوق می‌دهد. تمایز میان شوق عابد، مرید و عارف، مراتب مختلف سلوک را آشکار می‌سازد. شوق عابد، در بند خوف و طمع است؛ شوق مرید، در طلب لقای حق است؛ و شوق عارف، به فنای ذاتی و مشاهده حق منتهی می‌شود. تحلیل تفصیلی این مقام، بر نقش محبت، اخلاص و فنا در سلوک عرفانی تأکید دارد و نشان می‌دهد که شوق، چونان کلیدی است که درهای وصل به حق را به روی سالک می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده