در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 506

متن درس





کتاب منازل السائرین: تأملی در باب الشوق

منازل السائرین: تأملی در باب الشوق

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۰۶)

مقدمه: شوق، آتشی در مسیر وصال

باب الشوق در منازل السائرین، مقامی بس متعالی در سیر و سلوک عرفانی است که چون آتشی زبانه‌کش، قلب سالک را به سوی لقای حق مشتعل می‌سازد. این مقام، که در بیان آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۵۰۶ به تفصیل تبیین شده، شوق را در سه مرتبه متمایز آشکار می‌کند: شوق العابد، شوق المرید، و شوق المراد. هر یک از این مراتب، چون پله‌هایی در نردبان وصال، سالک را از تعلقات نفسانی و دنیوی به سوی فنا و وحدت با ذات اقدس الهی رهنمون می‌شود. این نوشتار، با تأمل در درس‌گفتار مزبور و تحلیل‌های تفصیلی، شوق را به مثابه نیروی محرکه‌ای معرفی می‌کند که سالک را از عافیت‌طلبی و حظ‌جویی به مقام کمال و وصال می‌رساند.

بخش اول: مراتب سه‌گانه شوق در سلوک عرفانی

مرتبه نخست: شوق العابد، طلب عافیت و قبول

شوق العابد، نخستین منزل شوق در مسیر سلوک، در ظرف قبول و عافیت پدیدار می‌شود. این مرتبه، که خاص سالکان مبتدی است، شوق به صحت، امنیت و آسایش را در بر می‌گیرد. سالک در این مقام، به دنبال خدایی است که مایه آرامش و عافیت اوست، و عبادتش به انگیزه دستیابی به بهشت و نعم الهی است. گرچه این شوق، به دلیل پایبندی به شریعت، مستحسن و ممدوح شمرده می‌شود، اما در قیاس با مراتب بالاتر، در سطحی ابتدایی قرار دارد. این مرتبه، با شوق در ظرف ردود، که خاص اهل معصیت و طغیان است، متمایز است؛ زیرا شوق العابد در چارچوب شریعت و در مسیر تقرب به حق قرار دارد.

درنگ: شوق العابد، گرچه مقدماتی است، به دلیل پایبندی به شریعت، ارزشمند و زمینه‌ساز صعود به مراتب بالاتر سلوک عرفانی است.

مرتبه دوم: شوق المرید، اشتیاق به صفات جمال

شوق المرید، مرتبه‌ای است که سالک در آن به سوی خدایی مشتاق است که متصف به صفات جمال، چون ودود، رزاق، فیاض و جواد است، نه خدایی که جلال او در صفاتی چون جبار و قهار متجلی می‌شود. این شوق، در ظرف حظوظ قرار دارد، جایی که سالک در پی لذت معنوی و بهره‌مندی از فیض الهی است. اما این مرتبه، چون کوره‌ای پرآزمایش، خطر مکر الهی را در خود نهفته دارد. اگر سالک با جلال حق مواجه شود، ممکن است ایمانش سست گشته و به ردود یا حتی زندیقیت فرو افتد. استقامت در برابر این ابتلا، سالک را به سوی مرتبه سوم هدایت می‌کند، اما سستی در این آزمون، او را به ورطه گمراهی می‌کشاند.

درنگ: شوق المرید، آزمونی خطیر است که استقامت در برابر مکر الهی، سالک را به سوی شوق المراد رهنمون می‌شود، اما سستی، او را به ورطه ردود می‌افکند.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا» (سوره آل‌عمران، آیه ۱۷۸)، به این معنا که: «ما به آنان مهلت می‌دهیم تا بر گناه خود بیفزایند.» این آیه، خطر مکر الهی را در مرتبه شوق المرید به روشنی تبیین می‌کند.

مرتبه سوم: شوق المراد، آتش محبت صافی

شوق المراد، قله رفیع سلوک عرفانی است که در آن، آتش محبت صافی، قلب سالک را از هرگونه حظ نفسانی و تعلق دنیوی پاک می‌سازد. این مرتبه، که خاص کملین و واصلین است، سالک را به سوی لقای ذات اقدس الهی سوق می‌دهد. در این مقام، عیش نفسانی ناقص، حظوظ سلب، و غیر حق، کدر و بی‌ارزش می‌شود. سالک، چون پروانه‌ای که در شعله شمع فنا می‌گردد، تنها به وصال معشوق حقیقی مشتاق است و هیچ مصیبت یا عزایی نمی‌تواند این شوق سوزان را فرو نشاند.

درنگ: شوق المراد، با محبت صافی، سالک را به مقام فنا و لقای حق می‌رساند، جایی که هیچ چیز جز وصال حق او را آرام نمی‌کند.

جمع‌بندی بخش اول

مراتب سه‌گانه شوق، چون نردبانی به سوی کمال، سالک را از عافیت‌طلبی به حظ‌جویی و نهایتاً به فنا و وصال هدایت می‌کنند. شوق العابد، در ظرف قبول، سالک را در مسیر شریعت نگه می‌دارد؛ شوق المرید، در ظرف حظوظ، او را در معرض آزمون مکر الهی قرار می‌دهد؛ و شوق المراد، با آتش محبت صافی، او را به قله وصال می‌رساند. این مراتب، با مراتب محبت در دیگر درس‌گفتارها هم‌خوانی دارند و سیر تدریجی سالک را به سوی وحدت با ذات حق آشکار می‌سازند.

بخش دوم: نقش ابتلا و مکر الهی در سلوک شوق

مکر الهی، آزمونی در مسیر شوق المرید

مکر الهی، چون تیغی دو لبه، در مرتبه شوق المرید، سالک را در بوته آزمایش قرار می‌دهد. اگر سالک در این مرتبه با جلال حق مواجه شود، ممکن است ایمانش فرو ریزد و به ردود یا زندیقیت فرو افتد. مثال‌هایی چون گم شدن فرزند در زیارت یا مواجهه با سختی‌ها، نشان‌دهنده سستی ایمان در برابر این ابتلا هستند. اما استقامت در برابر این آزمون، سالک را به سوی شوق المراد هدایت می‌کند، جایی که او از حظوظ نفسانی رها شده و تنها حق را می‌طلبد.

درنگ: مکر الهی در شوق المرید، آزمونی است که سالک را یا به سوی کمال هدایت می‌کند یا به ورطه گمراهی می‌افکند.

تحمل و اراده در شوق المراد

در شوق المراد، سالک با اراده‌ای پولادین، در برابر آتش ابتلا و بلا مقاومت می‌کند. این اراده، که از محبت صافی سرچشمه می‌گیرد، او را از ترس و جزع مصون می‌دارد. چون دست در آتش، که گرچه می‌سوزد اما اراده را قوی‌تر می‌سازد، سالک در این مرتبه، بدون نیاز به اجبار، در برابر بلایا استوار می‌ماند. اولیای الهی، مانند حضرت امام حسین علیه‌السلام، این اراده را در اوج مصائب به نمایش گذاشتند.

درنگ: اراده پولادین در شوق المراد، سالک را در برابر بلایا استوار می‌سازد و او را به مقام واصلین می‌رساند.

جمع‌بندی بخش دوم

مکر الهی و ابتلا، چون کوره‌ای گدازان، سالک را در مرتبه شوق المرید می‌آزماید و او را یا به سوی کمال رهنمون می‌شود یا به ورطه گمراهی می‌افکند. اما در شوق المراد، اراده‌ای که از محبت صافی نشأت می‌گیرد، سالک را در برابر هر بلا و مصیبتی استوار می‌سازد، تا جایی که او تنها به لقای حق مشتاق می‌گردد و از همه تعلقات بریده می‌شود.

بخش سوم: شوق المراد، قله وصال و فنا

فنا و رهایی از حظوظ

شوق المراد، سالک را به مقام فنا می‌رساند، جایی که عیش نفسانی، حظوظ، و حتی بقای نفس برای او بی‌ارزش می‌شود. غیر حق، چون غباری کدر، در نظرش بی‌اهمیت می‌گردد و تنها لقای ذات حق مطلوب اوست. این فنا، که با عبارت قرآنی «وَيَرَى مَا سِوَى الْوَجْهِ الْبَاقِي كَدَرًا» تأیید می‌شود، سالک را از هر حجابی آزاد می‌سازد و او را به وحدت با حق می‌رساند.

درنگ: در شوق المراد، فنا سالک را از تعلقات نفسانی و دنیوی رها ساخته و او را تنها به لقای حق مشتاق می‌سازد.

محبت ذات، منزه از صفات

شوق المراد، محبت به ذات حق است که از تعلق به صفات جمال یا جلال منزه است. سالک در این مقام، نه به ودود بودن حق می‌نگرد و نه به جبار بودن او؛ تنها ذات اقدس الهی مطلوب اوست. این محبت، که با عبارت «خَالِصَةٌ مِنَ النَّظَرِ إِلَى النِّعَمِ وَالْمُنْعِمِ» توصیف می‌شود، سالک را از حظوظ نفسانی و حتی نعم الهی آزاد می‌کند.

درنگ: محبت ذات در شوق المراد، سالک را از تعلق به صفات و نعم الهی رها ساخته و او را به وحدت با ذات حق می‌رساند.

شوق و اولیای الهی

اولیای خدا، چون حضرت امام حسین علیه‌السلام و حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، در شوق المراد، از هر مصیبت و بلایی بی‌باکنند، زیرا شوقشان تنها به لقای حق است. کربلا، اوج تجلی این شوق است، جایی که حضرت امام حسین علیه‌السلام با فدا کردن همه چیز، تنها وصال حق را طلبید و به مقام «فُزْتُ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ» نائل آمد.

درنگ: اولیای الهی در شوق المراد، با بریدن از همه تعلقات، تنها لقای حق را می‌طلبند و از هیچ بلایی نمی‌هراسند.

جمع‌بندی بخش سوم

شوق المراد، چون آتشی سبز و شفاف، سالک را به مقام فنا و وصال می‌رساند. در این مرتبه، محبت ذات، که از تعلق به صفات و نعم منزه است، سالک را از هر حجابی آزاد می‌سازد. اولیای الهی، با تجلی این شوق، الگویی بی‌بدیل از استقامت و وصال ارائه داده‌اند.

بخش چهارم: نقش ذکر در تقویت شوق

ذکر، به‌ویژه ذکر «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»، چون جویی زلال، قلب سالک را از تعلقات نفسانی پاک می‌سازد و شوق به حق را در او تقویت می‌کند. این ذکر، با استوار ساختن عقیده توحیدی، سالک را به این باور می‌رساند که همه چیز امانت الهی است و در لحظه مرگ، او این امانت را با رضایت به حق بازمی‌گرداند.

درنگ: ذکر «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»، با پاک‌سازی قلب از تعلقات، شوق سالک را به سوی لقای حق تقویت می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

ذکر، چون کلیدی برای گشودن قفل‌های نفسانی، سالک را در مسیر شوق یاری می‌رساند. این عمل، با تقویت عقیده توحیدی، قلب را برای پذیرش محبت صافی آماده می‌سازد و سالک را به سوی وصال حق هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

باب الشوق در منازل السائرین، مقامی است که سالک را از عافیت‌طلبی به حظ‌جویی و نهایتاً به فنا و وصال با ذات حق رهنمون می‌سازد. شوق العابد، سالک را در مسیر شریعت نگه می‌دارد؛ شوق المرید، او را در معرض آزمون مکر الهی قرار می‌دهد؛ و شوق المراد، با آتش محبت صافی، او را به قله وصال می‌رساند. اولیای الهی، چون حضرت امام حسین علیه‌السلام، با تجلی این شوق، الگویی بی‌نظیر از استقامت و وصال ارائه داده‌اند. ذکر، به‌ویژه ذکر «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»، چون نوری در مسیر سلوک، قلب سالک را از تعلقات پاک کرده و او را برای لقای حق آماده می‌سازد. این مقام، چون آتشی سوزان اما شفاف، سالک را از هرچه غیر حق است رها ساخته و به وحدت با ذات اقدس الهی می‌رساند.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده