متن درس
منازل السائرین: تحلیل و بازنویسی باب العطش
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۰۹)
دیباچه
باب العطش، منزلگاهی ژرف در سیر و سلوک عرفانی کتاب شریف منازل السائرین است که سالک را پس از عبور از بیقراری و قلق، به تشنگی و ولع بیپایان برای وصول به معشوق ازلی فرا میخواند. عطش، چونان آتشی در قلب سالک زبانه میکشد که با احضار حضور حق، او را به طلب و حرکت به سوی ساحت قدسی هدایت میکند.
بخش یکم: عطش، ولع قلب به سوی معشوق ازلی
ماهیت عطش: احضار معشوق در قلب
عطش عرفانی، حالتی است که در آن، سالک با احضار حضور معشوق در قلب خویش، به تشنگی و ولع برای وصول به حق گرفتار میشود. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره عطش را چنین توصیف میفرمایند: «تشنگى، حضور الماء است فى القلب.» این حضور، نه به معنای وصال، بلکه به معنای ادراک فقدان معشوق و طلب اوست. سالک عطشان، چونان مسافری در کویر است که با ادراک دوری از چشمه حیات، به سوی آن روانه میشود. بدون احضار معشوق در قلب، تشنگی پدید نمیآید، همانگونه که بیماری که میل به غذا ندارد، از فقدان آن رنج نمیبرد.
عطش، خود علت رفع خویش است، زیرا با برانگیختن سالک به طلب، او را به سوی سیرابی هدایت میکند. این طلب، چونان جوشش چشمهای است که از دل سنگ میتراود و سالک را به حرکت وامیدارد. عطش، ظهور شدت حب و ولع به معشوق است که سالک را از بیقراری و قلق به سوی وصول به حق سوق میدهد. به تعبیر شاعر:
آب کم جو، تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
این بیت، عطش را بهمثابه کلید سیرابی معرفی میکند، زیرا تشنگی، خود نشانه وجود آب و انگیزه طلب آن است.
عطش و پیوند با عشق
عطش، ظهور شدت حب و مقدمهای برای عشق کامل است. پس از بیصبری و قلق، که سالک را در اضطراب و بیقراری فرو میبرند، عطش چونان آتشی در قلب او زبانه میکشد و او را به سوی وصول به معشوق میراند. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره عطش را «شدة الحبى» مینامند که نسبت به غایت و معشوق پدید میآید. این ولع، سالک را از ایستایی به پویایی میکشاند و او را به ذکر و طلب مداوم حق وامیدارد.
در عشق کامل، کلام به پایان میرسد و سالک به وصال معشوق میرسد، اما عطش، مرحلهای است که سالک هنوز در فقدان به سر میبرد و با ذکر و طلب، به سوی حضور گام برمیدارد. این ذکر، چونان زمزمهای است که قلب را به معشوق نزدیکتر میسازد: «اهدنا الصراط المستقیم» بگو تا هدایت شوی، «الله» بگو تا به الله واصل گردی. عطش، سالک را به ایمان و باور به معشوق میرساند و این باور، او را به حرکت و وصول هدایت میکند.
درد عطش: درمان در خویش
درد عطش، خود درمان است. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره میفرمایند: «باید درد پیدا کرد، نه درمان را جستوجو.» سالک بیدرد، بیدرمان است، زیرا بدون تشنگی، انگیزهای برای طلب معشوق ندارد. عطش، چونان جرقهای است که آتش طلب را در قلب سالک برمیافروزد و او را به سوی چشمه سیرابی هدایت میکند. این درد، نهتنها نقص نیست، بلکه کمال سالک را در طلب و حرکت به سوی حق آشکار میسازد.
سالک عطشان، با ادراک فقدان معشوق، به سوی انقطاع از غیر و وصول به حقیقت روانه میشود. این انقطاع، چونان رهایی پرندهای از قفس است که او را به آسمان معشوق پرواز میدهد. عطش، منزلگاهی در سلوک است که سالک را از حجابهای ناسوتی عبور داده و به توحید و حضور در ساحت قدسی میرساند.
بخش دوم: نقد استشهاد قرآنی و حفظ حرمت قرآن کریم
نقد استشهاد به آیه سوره انعام
باب العطش در منازل السائرین با استناد به آیه ۷۶ سوره انعام آغاز میشود که به شرح حال حضرت ابراهیم (ع) اشاره دارد:
﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ﴾ (انعام: ۷۶)
ترجمه: «پس چون شب بر او تار شد، ستارهای دید و گفت: «این پروردگار من است.» اما چون غروب کرد، گفت: «غروبکنندگان را دوست نمیدارم.»
آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره این استشهاد را به شدت مورد نقد قرار میدهند و آن را «تحریف و بیحرمتی به قرآن کریم» مینامند. به باور ایشان، این آیه هیچ ارتباطی با باب العطش ندارد و در لسان محاجه و جدال احسن با مشرکین نازل شده است. قرآن کریم در این آیه، حالات نفسانی و سلوکی حضرت ابراهیم (ع) را بیان نمیکند، بلکه او را در مقام هدایت و ارشاد مشرکین نشان میدهد.
سوره انعام، سورهای است که بیش از چهل بار واژه «قل» در آن تکرار شده و لسان آن، لسان جدال و گفتوگو با مردم است. این سوره، بهویژه در آیات مربوط به حضرت ابراهیم (ع)، در مقام محاجه با مشرکین و جهال است، نه توصیف حالات عرفانی ایشان. استناد این آیه به عطش، به معنای تشنگی حضرت ابراهیم به لقاء الله، با شأن ایشان که به یقین الحق رسیده بودند، ناسازگار است.
شأن حضرت ابراهیم (ع) و جدال احسن
حضرت ابراهیم (ع)، بهتعبیر قرآن کریم، پیش از این آیات به یقین رسیده و ملكوت سماوات و ارض را مشاهده کرده بودند:
﴿وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾ (انعام: ۷۵)
ترجمه: «و اینگونه ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از یقینکنندگان باشد.»
آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره تأکید میکنند که حضرت ابراهیم (ع)، که به مقام یقین و مشاهده ملكوت رسیده بودند، نمیتوانستند در ظرف عطش یا جهل باشند. ایشان میفرمایند: «ابراهیم از موقن بود و کار خود را تمام کرده بود.» این آیه نشان میدهد که ایشان قبل از محاجه با مشرکین، به سیرابی کامل رسیده و در مقام هدایت خلق قرار داشتند.
در این آیات، حضرت ابراهیم (ع) با لسان مشرکان سخن میگویند تا آنها را به شك و سپس به توحید هدایت کنند. ایشان با گفتن «هذا ربي»، ابتدا تصدیق ظاهری عقاید مشرکان را به کار میبرند و سپس با اشاره به افول ستاره، ماه و خورشید، نارسایی این معبودها را آشکار میسازند. این روش، جدال احسن است که در آن، سالک با زبان مخاطب سخن میگوید تا او را به حقیقت رهنمون کند. این محاجه، چونان چراغی است که تاریکی شرک را میزداید و راه توحید را روشن میسازد.
نقد تفسیر بلسان الاشاره
کتاب منازل السائرین، آیه سوره انعام را با لسان الاشاره تفسیر کرده و مدعی شده که حضرت ابراهیم (ع) به دلیل شدت عطش و شوق به لقاء الله، هر نور و کمالهای را رب خویش میپنداشتند، مانند تشنهای که سراب را آب میبیند. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره این تفسیر را «تخریب و جهل» میدانند و تأکید میکنند که لسان الاشاره باید فراتر از لسان العباره باشد، نه در تضاد با آن. تفسیر عطشمحور، با شأن حضرت ابراهیم (ع) که شیخالانبیاء و صاحب توحید خالص بودند، ناسازگار است.
لسان العباره کتاب، بیان میکند که حضرت ابراهیم (ع) در مقام بيان للغير بودند، نه در حال عبادت یا جهل. این عبارت، با اشاره اولیه که ایشان را در ظرف عطش و غلبه شوق معرفی میکند، در تناقض است. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره میفرمایند: «اشاره اگر ضد عبارت باشد، خود را نفي میکند.» این تناقض، به تحریف معنای قرآن کریم و بدآموزی در عرفان منجر میشود، چنانکه برخی از عرفان هراسیده و از آن دوری میجویند.
حفظ حرمت قرآن کریم و وظیفه عالم
قرآن کریم باید در نطاق و سیاق خود تفسیر شود. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره تأکید میکنند که تاویلات بیاساس، به تحریف معنای قرآن کریم منجر میشود و حرمت آن را خدشهدار میکند. قرآن کریم، هم شفا برای مؤمنین است و هم خسران برای غیرمؤمنین؛ ازاینرو، هر آیه باید در جایگاه و مخاطب خاص خود فهمیده شود. استناد آیه سوره انعام به باب العطش، مصداقی از این تحریف است که با سیاق محاجهای آیه ناسازگار است.
وظیفه عالم، حفظ حرمت دین و قرآن کریم است. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره میفرمایند: «شأن عالم، حفظ حرمت دین است.» این وظیفه، در همه علوم دینی، از فقه و اصول تا فلسفه و عرفان، جاری است. عرفان، عين شریعت است و هر تاویلی که به بدآموزی یا دوری از دین منجر شود، مردود است. عالم باید با روش جدال احسن، مانند حضرت ابراهیم (ع)، خلق را به حقیقت هدایت کند و از تحریف و تخریب دین بپرهیزد.
بخش سوم: عطش و وصول به توحید
عطش و ولع: طلب معشوق
عطش، کنایه از غلبه ولع و شوق به معشوق است. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره ولع را «شدة الشعف بشيء و الحرص علیه» تعریف میکنند. سالک عطشان، چونان تشنهای است که با فریاد «آب، آب»، در پی چشمه حیات میگردد. این ولع، سالک را به ذکر مداوم حق وامیدارد و او را به سوی وصول هدایت میکند. ذکر، چونان کلیدی است که قفل قلب را میگشاید و سالک را به باور و ایمان به معشوق میرساند.
سالک با زمزمه «اهدنا الصراط المستقیم»، به هدایت میرسد و با ذکر «الله»، به وصال الله واصل میشود. این طلب، شدنی است، اما مشروط به سلوک و عبور از حجابهای ناسوتی. عطش، نشانه وجود معشوق است، زیرا اگر معشوق نبود، تشنگی پدید نمیآمد. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره میفرمایند: «همینکه تشنه شدی، معلوم است که آب هست، منتها باید پیدایش کرد.»
عطش و توحید: عبور از حجابها
عطش، سالک را به سوی توحید و وصول به حق میراند. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره میفرمایند: «انسان را نمیشود سیراب کرد، زیرا تمام این جهانها حجاب است تا برسد به حق.» سالک عطشان، با عبور از حجابهای ناسوتی، به ساحت قدسی واصل میشود. این عبور، چونان سفری است که سالک را از کویر نفسانی به چشمه توحید میرساند.
عطش، طلب بالعرض است، زیرا وصول به معشوق، شدنی اما مشروط به سلوک است. سالک با شناخت خویش، به شناخت حق میرسد، چنانکه حدیث شریف میفرماید: «من عرف نفسه فقد عرف ربه.» این شناخت، با عطش و طلب مداوم پدید میآید و سالک را به عشق کامل و وصال معشوق هدایت میکند. در این مقام، سالک چونان موسی کلیمالله یا رسولالله (ص) به الله واصل میشود.
نقد تاویلات و عرفان در چارچوب شریعت
تاویلات بیاساس در عرفان، به بدآموزی و هراس از این علم منجر میشود. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره تأکید میکنند که عرفان باید عين شریعت باشد و هر تفسیری که به تحریف دین یا دوری از شریعت منجر شود، مردود است. تفسیر آیه سوره انعام به عطش، نمونهای از این تاویلات است که با شأن حضرت ابراهیم (ع) و سیاق قرآنی ناسازگار است. عرفان، چونان نوری است که در چارچوب شریعت میدرخشد و هر انحرافی از این چارچوب، به تاریکی جهل میانجامد.
عالم عارف، باید با روش جدال احسن، خلق را به حقیقت هدایت کند و از تحریف و بدآموزی بپرهیزد. این روش، چونان راهی است که حضرت ابراهیم (ع) پیمودند و با زبان مشرکان، آنها را به توحید رهنمون شدند. عرفان، هنگامی ارزشمند است که حرمت دین را حفظ کند و سالک را به سوی حق هدایت نماید.
جمعبندی
باب العطش در منازل السائرین، منزلگاهی است که سالک را با تشنگی و ولع به سوی وصول به معشوق ازلی هدایت میکند. عطش، احضار حضور حق در قلب است که سالک را از بیقراری و قلق به طلب و سیرابی میراند. این حالت، ظهور شدت حب و مقدمه عشق کامل است که با ذکر و طلب مداوم، سالک را به توحید و حضور در ساحت قدسی میرساند. درد عطش، خود درمان است، زیرا سالک را به انقطاع از غیر و وصول به حقیقت سوق میدهد. نقد استشهاد به آیه ۷۶ سوره انعام، نشاندهنده اهمیت حفظ حرمت قرآن کریم و تفسیر آن در نطاق و سیاق خود است. این آیه، در لسان جدال احسن با مشرکین نازل شده و هیچ ارتباطی با عطش عرفانی ندارد. حضرت ابراهیم (ع)، که به یقین و مشاهده ملكوت رسیده بودند، در مقام هدایت خلق بودند، نه در ظرف عطش یا جهل. وظیفه عالم، حفظ حرمت دین و هدایت خلق با روش جدال احسن است، و عرفان، عين شریعت است که سالک را به سوی حق رهنمون میکند.