متن درس
منازل السائرین: تأملی در باب الوجد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۱۲)
مقدمه: وجد، شعلهای در قلب عاشق
باب الوجد در منازل السائرین، مقامی عرفانی است که چون شعلهای نورانی، پس از کمال عطش در قلب سالک زبانه میکشد. این مقام، که در درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۵۱۲ با استناد به آیات قرآنی و داستان اصحاب کهف تبیین شده، حالتی نفسانی یا عقلانی است که از شهود الهی (سمعی، بصری، یا قلبی) نشأت میگیرد. وجد، نتیجه سلوک، ریاضت، و معرفت است و تنها در قلب کسانی شکوفا میشود که از تعلقات دنیوی بریده و در مسیر حق گام نهادهاند. این نوشتار، با زبانی فاخر و ساختاری علمی، به تبیین مراتب وجد، نقش ربط قلب، و الگوی اصحاب کهف میپردازد تا این مقام عرفانی را برای مخاطبان متخصص به روشنی آشکار سازد.
بخش اول: وجد، ظهور نور در قلب سالک
وجد، نتیجه کمال عطش
وجد، حالتی نفسانی یا عقلانی است که پس از کمال عطش، یعنی اشتیاق سوزان به حق، در سالک پدید میآید. این مقام، فرع بر سلوک، ریاضت، معرفت، و عمل است و به افراد عادی که در مسیر سلوک گام ننهادهاند، دست نمیدهد. عطش کامل، قلب را برای دریافت ربط الهی آماده میسازد، و این ربط، به ظهور وجد میانجامد. وجد، چون جرقهای الهی، از رویداد شهود (دیدن، شنیدن، یا یافتن حقیقت) برمیخیزد و قلب سالک را به نور و سرور منور میسازد.
درنگ: وجد، نتیجه کمال عطش و سلوک است و تنها در قلب سالکانی پدید میآید که با ریاضت و معرفت، به سوی حق گام برداشتهاند.
ربط قلب، مقدمه ظهور وجد
ربط قلب، تقویت الهی قلب سالک است که با نور مشرق، نوری خالص و بیناخالصی، همراه است. این ربط، شرط لازم برای ظهور وجد است و در داستان اصحاب کهف، به روشنی متجلی شده است. قرآن کریم در این باره میفرماید: «وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَ pondلُوا رَبَّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا» (سوره کهف، آیه ۱۴)، به این معنا که: «و دلهایشان را استوار ساختیم آنگاه که بهپا خاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است، جز او هرگز معبودی را فرا نمیخوانیم، که در این صورت قطعاً سخنی گزاف گفتهایم.» این آیه، عنایت خاص الهی به فتیان مؤمن را نشان میدهد که با ایمان و جوانمردی، مستحق ربط قلب و وجد شدند.
درنگ: ربط قلب، تقویت الهی قلب سالک با نور مشرق است که مقدمه ظهور وجد و شرط لازم برای آن به شمار میرود.
جمعبندی بخش اول
وجد، چون نوری که پس از عطش سوزان در قلب سالک میدرخشد، نتیجه سلوک و ریاضت است. ربط قلب، به مثابه کلیدی الهی، قلب را برای دریافت این نور آماده میسازد. این مقام، که خاص سالکان است، با شهود الهی ظهور مییابد و قلب را به سرور و نور منور میکند.
بخش دوم: مراتب سهگانه وجد
وجد سمعی: شهود از طریق گوش
وجد سمعی، از شنیدن صدای الهی یا ربوبی، مانند شنیدن «سبوح قدوس» در نماز، پدید میآید. این شهود، در ظرف حس و خیال رخ میدهد و قلب سالک را به نور و سرور میافروزد. اما اگر سالک در این حالت، عبادتش را مختل کند، از غفلت رهایی نیافته و گمراه میشود. سالک باید با تمرکز و استقامت، این شهود را در مسیر سلوک حفظ کند.
درنگ: وجد سمعی، از شنیدن صدای الهی در ظرف حس و خیال پدید میآید و نیازمند تمرکز و استقامت سالک است.
وجد بصری: شهود از طریق چشم
وجد بصری، از دیدن صورتی الهی، مانند ملک یا نور، در ظرف خیال و حس رخ میدهد. این شهود، گرچه افضل از رؤیای صادقه است، اما همچنان در مرتبهای پایینتر از وجد قلبی قرار دارد. سالک در این مقام، باید با چشمی باز و حواسی جمع عبادت کند تا از پرت شدن حواس و غفلت در امان ماند.
درنگ: وجد بصری، با دیدن صورتی الهی در ظرف خیال پدید میآید، اما سالک باید با تمرکز و هوشیاری، از غفلت در این شهود پرهیز کند.
وجد قلبی: شهود معانی غیبیه
وجد قلبی، افضل مراتب وجد است که در عالم قدس و عقل رخ میدهد. در این مقام، سالک بدون واسطه حس، معانی غیبیه، مانند چگونگی صدور اشیا از باری تعالی یا تدبیر الهی، را مییابد. این وجد، مختص کملین و محبوبین است که از ضعف حس و خیال مبرا هستند و معنا را در قلب خود دریافت میکنند.
درنگ: وجد قلبی، با دریافت معانی غیبیه در عالم قدس، افضل مراتب وجد است و مختص محبوبین و صاحبان فکر است.
جمعبندی بخش دوم
مراتب سهگانه وجد، چون پلههایی در مسیر شهود الهی، سالک را از حس و خیال به عالم قدس و عقل رهنمون میشوند. وجد سمعی و بصری، در ظرف خیال و برای مبتدیان مناسب است، اما وجد قلبی، که معانی غیبیه را دریافت میکند، مختص کملین است و قله وجد به شمار میرود.
بخش سوم: اصحاب کهف، الگوی وجد
اصحاب کهف، به عنوان الگویی بینظیر از وجد، با ایمان، جوانمردی، و انصراف از دنیا، مستحق ربط قلب و وجد شدند. قرآن کریم در آیات ۱۰ تا ۱۴ سوره کهف، داستان آنها را چنین روایت میکند: «إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا * فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا * ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا * نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى * وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبَّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا»، به این معنا که: «آنگاه که جوانان به غار پناه بردند و گفتند: پروردگارا، از جانب خود به ما رحمتی عطا کن و کارمان را به رشد و صلاح آور. پس بر گوشهایشان در آن غار سالیانی چند پرده افکندیم. سپس آنان را برانگیختیم تا بدانیم کدامیک از آن دو گروه مدت درنگشان را بهتر میشمارند. ما خبرشان را بهراستی برایت حکایت میکنیم. آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم. و دلهایشان را استوار ساختیم آنگاه که بهپا خاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است، جز او هرگز معبودی را فرا نمیخوانیم، که در این صورت قطعاً سخنی گزاف گفتهایم.» این آیات، نشاندهنده ایمان راسخ و انصراف کامل اصحاب کهف از دنیا و تعلقات آن است که آنها را به وجد و ربط قلب نائل ساخت.
درنگ: اصحاب کهف، با ایمان و انصراف از دنیا، الگوی وجد و ربط قلب هستند که هدایت مضاعف یافتند.
جمعبندی بخش سوم
اصحاب کهف، چون ستارگانی در آسمان سلوک، با ایمان، جوانمردی، و ترک دنیا، الگوی وجد و ربط قلب هستند. آنها با طلب رحمت و رشد از حق، به نور الهی منور شدند و نشان دادند که وجد، نتیجه انصراف کامل از تعلقات دنیوی است.
بخش چهارم: نور مشرق و شرایط ظهور وجد
نور مشرق، خلوص وجد
وجد، با نور مشرق، نوری خالص و بدون ناخالصی، همراه است که قلب را از غفلت و ناخالصیها پاک میسازد. این نور، برخلاف نار جهنم که ناخالص است، بهشت را که جایگاه عشاق نورشده است، متجلی میسازد. بهشت، مقام عشق و نور است، و آتش جهنم، ناخالصیهایی است که باید در دنیا یا برزخ سوخته شود تا سالک به نور وجد نائل آید.
درنگ: نور مشرق، با خلوص خود، قلب را از ناخالصیها پاک کرده و وجد را به مثابه شعلهای نورانی در دل سالک میافروزد.
شرط وجد: خلوت و صفا
ظهور وجد، نیازمند خلوت، صفا، و دوری از شلوغی نفسانی و ذهنی است. اشتغال معده (لقمه حرام) و اشتغال مغز (هرج و مرج فکری) مانع دریافت نور وجد میشوند. سالک باید با نظم و تمرکز، در عبادت و زندگی، قلب خود را از آلودگیها پاک نگه دارد. مثال مطالعه منظم و عبادت متمرکز، نشاندهنده لزوم خلوت و صفا است.
درنگ: خلوت، صفا، و دوری از لقمه حرام و شلوغی ذهنی، شرط ظهور وجد در قلب سالک است.
خطر سقوط در وجد
وجد و ربط قلب، به دلیل عارضی و ناگهانی بودن، ممکن است با لحظهای غفلت از دست برود. هرچه مقام سالک بالاتر باشد، خطر سقوط او نیز بیشتر است. این اصل، با عبارت «إِذَا غَفَلَ لَحْظَةً بَعُدَ مَسِيرَةَ مِائَةِ سَنَةٍ» تأیید میشود که غفلت لحظهای میتواند سالک را صد سال به عقب بازگرداند.
درنگ: وجد، به دلیل عارضی بودن، در معرض سقوط است و نیازمند حفظ و استقامت سالک است.
جمعبندی بخش چهارم
نور مشرق، چون جویی زلال، قلب سالک را از ناخالصیها پاک میکند و وجد را در او میافروزد. خلوت و صفا، شرط لازم برای دریافت این نور است، اما خطر سقوط، سالک را تهدید میکند. حفظ وجد، نیازمند تمرکز، استقامت، و دوری از غفلت است.
بخش پنجم: تمایز شهود مثالی و معنایی
شهود مثالی: وجد سمعی و بصری
شهود مثالی، شامل وجد سمعی و بصری، در ظرف خیال و حس رخ میدهد و برای مبتدیان یا ضعفا مناسب است. این شهود، گرچه نشاطآور و گوارا است، اما به دلیل وابستگی به حس و خیال، در مرتبهای پایینتر قرار دارد. مثالهایی مانند دیدن ملک یا شنیدن کلام الهی، نشاندهنده این نوع شهود است که ممکن است با ضعف حس یا عقل همراه باشد.
درنگ: شهود مثالی، در ظرف خیال و حس، برای مبتدیان گوارا است، اما به دلیل وابستگی به حس، در مرتبهای پایینتر از شهود معنایی قرار دارد.
شهود معنایی: وجد قلبی و مقام لقمانی
شهود معنایی، که در وجد قلبی متجلی میشود، در عالم قدس و عقل رخ میدهد و معانی غیبیه، مانند چگونگی خلق یا تدبیر الهی، را دریافت میکند. این مقام، مختص کملین و محبوبین است که از ضعف حس و خیال مبرا هستند. مثال لقمان حکیم، که کلامش معنا و حکمت است، این مرتبه را نشان میدهد.
درنگ: شهود معنایی در وجد قلبی، با دریافت معانی غیبیه در عالم قدس، مختص کملین و قله وجد است.
جمعبندی بخش پنجم
تمایز شهود مثالی و معنایی، چون دو مسیر در سلوک، سالک را از حس و خیال به عالم قدس و عقل هدایت میکند. شهود مثالی، برای مبتدیان نشاطآور است، اما شهود معنایی، که در وجد قلبی متجلی میشود، قله کمال و مختص محبوبین است.
بخش ششم: اهمیت تمرکز در عبادت
تمرکز در عبادت، چون کلیدی برای گشودن درهای وجد، شرط لازم برای دریافت شهود الهی است. بستن چشم در نماز، به دلیل پرت شدن حواس، نادرست است؛ سالک باید با چشمی تیز و حواسی جمع عبادت کند. این اصل، با بیت «جهان چون چشم و خال و خط و ابروست / که هر چیزی به جای خویش نیکوست» تأیید میشود که نظم و تمرکز را در هر عمل نیکو میداند.
درنگ: تمرکز در عبادت، با چشمی باز و حواسی جمع، شرط دریافت وجد و دوری از غفلت است.
جمعبندی بخش ششم
تمرکز در عبادت، چون نوری که قلب را روشن میکند، سالک را برای دریافت وجد آماده میسازد. این تمرکز، با دوری از شلوغی ذهنی و نظم در عمل، قلب را به سوی شهود الهی هدایت میکند.
نتیجهگیری و جمعبندی نهایی
باب الوجد در منازل السائرین، مقامی است که چون شعلهای نورانی، پس از کمال عطش و با ربط قلب الهی در سالک پدید میآید. وجد، با مراتب سهگانه خود (سمعی، بصری، و قلبی)، سالک را از حس و خیال به عالم قدس و عقل رهنمون میشود. اصحاب کهف، با ایمان و انصراف از دنیا، الگویی بینظیر از این مقام هستند که با طلب رحمت و رشد، به نور وجد منور شدند. نور مشرق، قلب را از ناخالصیها پاک میکند، اما خطر سقوط، سالک را تهدید میکند. خلوت، صفا، و تمرکز در عبادت، شرایط لازم برای ظهور وجد هستند. این مقام، چون جرقهای الهی، سالک را از عطش به شهود حق و قرب الهی سوق میدهد و قله آن، در وجد قلبی و مقام لقمانی متجلی میشود.
با نظارت صادق خادمی