در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 514

متن درس





منازل السائرین: در باب وجد ثالث

منازل السائرین: در باب وجد ثالث

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۱۴)

دیباچه

کتاب پیش‌رو، بازنویسی علمی و فاخری از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه پانصد و چهاردهم است که به شرح و تحلیل درجه سوم وجد در باب الوجد از منازل السائرین اختصاص دارد. این اثر، با نگاهی عمیق به وجد ثالث به‌مثابه حالتی عرفانی که سالک را از بند دنیا و آخرت رها کرده و به عالم ربوبی هدایت می‌کند، مفاهیم سلوک عرفانی را تبیین می‌نماید.

بخش نخست: قواعد علمی و تقسیم‌بندی عوالم

تعریف و تقسیم در علوم

در علوم، تعریف، ماهیت یک شیء را بیان می‌کند و تقسیم‌بندی، بر آن متفرع است. در درس‌گفتار آمده است: «التَّعْرِيفُ يَتْلُوهُ التَّقْسِيمُ». برای مثال، انسان به‌عنوان حیوان ناطق تعریف می‌شود و سپس به انواع تقسیم می‌گردد، یا کلمه به اسم، فعل و حرف تقسیم می‌شود. این قاعده، در تحلیل عرفانی نیز به‌کار می‌رود و مبنای تبیین مفاهیم عرفانی مانند وجد قرار می‌گیرد. تعریف، چونان کلیدی است که درِ فهم حقیقت را می‌گشاید، و تقسیم، چونان نقشه‌ای است که مسیرهای معرفت را روشن می‌سازد.

درنگ: تعریف، ماهیت شیء را مشخص می‌کند و تقسیم‌بندی، انواع یا مراتب آن را تبیین می‌نماید، که این قاعده در تحلیل عرفانی نیز کاربرد دارد.

دو نوع پرسش ماهوی

پرسش از ماهیت، به دو صورت است: «ما هو» پیش از وجود (مفهومی) و «ما هو» پس از وجود (حقیقی). در درس‌گفتار آمده است: «مَا هُوَ قَبْلَ الْوُجُودِ وَمَا هُوَ بَعْدَ الْوُجُودِ». پرسش مفهومی، به تعریف ذهنی شیء می‌پردازد، در حالی که پرسش حقیقی، به حقیقت وجودی آن نظر دارد. این تمایز، چونان دو آینه است که یکی مفهوم را در ذهن منعکس می‌کند و دیگری حقیقت را در عالم وجود نمایان می‌سازد. این قاعده، در تحلیل عوالم و مراتب سلوک، زمینه‌ساز فهم دقیق‌تر است.

تقسیم‌بندی عوالم

عوالم به سه دسته تقسیم می‌شوند: عالم ماده (ناسوت)، عالم مثال، و عالم عقل؛ یا به‌صورتی دیگر: عالم دنیا، عالم آخرت، و عالم ربوبی (حق). در درس‌گفتار آمده است: «أُسُّ الْعَوَالِمِ ثَلَاثَةٌ: الدُّنْيَا، الْآخِرَةُ، عَالَمُ الْحَقِّ». تقسیم دوم، محور بحث است و عالم ربوبی را به‌عنوان عالمی فراتر از دنیا و آخرت معرفی می‌کند. این عالم، چونان قله‌ای است که از فراز آن، دنیا و آخرت چون دشت‌های پست به نظر می‌آیند، و سنگین‌ترین موضوع در ربوبیات است. عالم ربوبی، نه دنیا است و نه آخرت، بلکه عالم حق و الوهیت است که اهل آن، از هر دو کون منقطع‌اند.

درنگ: عالم ربوبی، عالم حق و الوهیت است که فراتر از دنیا و آخرت قرار دارد و اهل‌الله، با انقطاع از کونین، در آن سکنی می‌گزینند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، به تبیین قواعد علمی تعریف و تقسیم و نیز تقسیم‌بندی عوالم پرداخت. تعریف و تقسیم، مبنای تحلیل عرفانی است و عوالم به دنیا، آخرت و عالم ربوبی تقسیم می‌شوند. عالم ربوبی، عالم حق است که سالک را از وابستگی به دنیا و آخرت آزاد می‌کند و زمینه‌ای برای فهم وجد ثالث فراهم می‌آورد.

بخش دوم: وجد ثالث و انقطاع از کونین

مراتب وجد

وجد دارای سه مرتبه است: وجد عَرَضی (نخستین)، وجد روحی (دومین)، و وجد فنایی (ثالث). در درس‌گفتار آمده است: «الدرجة الثالثة: وجد يخطف العبد من يدي الكونين و يمحص معناه من درن الحظّ، و يسلبه من رقّ الماء و الطين». وجد ثالث، سالک را از سیطره دنیا و آخرت می‌رباید و او را به عالم ربوبی هدایت می‌کند. این وجد، چونان طوفانی است که کشتی وجود سالک را از بندرهای دنیا و آخرت جدا کرده و به دریای بی‌کران حق می‌رساند.

انقطاع از کونین

وجد ثالث، سالک را از «أَيْدِي الْكَوْنَيْنِ» (چهار دست دنیا و آخرت) می‌رباید. در درس‌گفتار تأکید شده است که دنیا و آخرت، هر یک دو دست دارند و سالک را محکم در چنگ خود نگه می‌دارند. وجد ثالث، چونان عقابی تیزپرواز است که بنده را از این چنگال‌ها رها می‌کند. این انقطاع، نفس و حظ نفسانی را محو می‌کند، زیرا میل به دنیا و آخرت از نفس سرچشمه می‌گیرد. سالک، در این مقام، چونان پرنده‌ای است که از قفس طبیعت آزاد شده و به سوی آسمان الهی پرواز می‌کند.

درنگ: وجد ثالث، سالک را از چهار دست دنیا و آخرت می‌رباید و با محو نفس و حظ نفسانی، او را به عالم ربوبی هدایت می‌کند.

تمحیص معنا

تمحیص معنا، پاک‌سازی حقیقت سالک از درن حظ است. در درس‌گفتار آمده است: «يُمَحِّصُ مَعْنَاهُ مِنْ دَرَنِ الْحَظِّ». این تمحیص، نه پاک‌سازی ظاهری، بلکه نابودی نفس و حظ نفسانی است. مثال پارچه‌ای که با شستن پاره می‌شود، نشان‌دهنده این است که برای رفع حظ، باید نفس محو شود. پارچه، چونان نفس است که رنگ حظ بر آن نشسته، و تنها با از هم پاشیدن تار و پودش، رنگ نیز محو می‌شود. این تمحیص، چونان کوره‌ای است که حقیقت سالک را صیقل داده و از هر زنگار نفسانی پاک می‌سازد.

سلب از رق ماء و طین

وجد ثالث، سالک را از رقیت آب و گل (طبیعت و ناسوت) آزاد می‌کند، نه از اصل آب و گل. در درس‌گفتار آمده است: «يُسَلِّبُهُ مِنْ رِقِّ الْمَاءِ وَالطِّينِ». این سلب، رهایی از بندگی طبیعت است، نه ترک دنیا. مثال رسول‌الله (ص) که با ظاهری نظیف و مرتب، از رقیت طبیعت آزاد بود، نشان‌دهنده این است که سالک می‌تواند در دنیا باشد، اما دلش به آن وابسته نباشد. این رهایی، چونان خلاص شدن از زنجیرهایی است که روح را به خاک میخکوب کرده‌اند.

درنگ: وجد ثالث، سالک را از بندگی آب و گل آزاد می‌کند، نه از اصل دنیا، و او را به حریت در برابر حق می‌رساند.

دو حالت وجد ثالث

وجد ثالث، یا سالک را به‌طور کامل از اسم دنیا محو می‌کند (انساه اسمه) یا دنیا را به‌صورت عاریه‌ای برای او باقی می‌گذارد (اعاره رسمه). در درس‌گفتار آمده است: «إِنْ سَلَبَهُ أَنْسَاهُ اسْمَهُ وَإِنْ لَمْ يُسَلِّبْهُ أَعَارَهُ رَسْمَهُ». در حالت کامل، سالک حتی مفهوم دنیا را فراموش می‌کند، مانند امیرالمؤمنین (ع) که نه در دنیا متولد شد و نه از آن رفت. در حالت عاریتی، دنیا به‌صورت ابزاری برای حق باقی می‌ماند. این دو حالت، چونان دو بال‌اند که یکی سالک را به محو کامل و دیگری به بقای عاریتی هدایت می‌کنند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به تبیین وجد ثالث و ویژگی‌های آن پرداخت. این وجد، سالک را از چهار دست دنیا و آخرت رها کرده، حقیقت او را از حظ نفسانی پاک می‌کند و از بندگی طبیعت آزاد می‌سازد. دو حالت وجد ثالث، یا به محو کامل اسم دنیا منجر می‌شود یا دنیا را به‌صورت عاریتی برای حق باقی می‌گذارد. این مفاهیم، زمینه‌ای برای فهم مقام اهل‌الله و نفوس مطمئنه فراهم می‌آورند.

بخش سوم: اهل‌الله و نفوس مطمئنه

اهل‌الله و انقطاع از دنیا و آخرت

اهل‌الله، با نفوس مطمئنه، از دنیا و آخرت منقطع‌اند و تنها برای حق عبادت می‌کنند. در درس‌گفتار آمده است: «لا طَمَعًا بِجَنَّتِكَ وَلَا خَوْفًا مِنْ نَارِكَ». قرآن کریم می‌فرماید:
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي
(فجر: ۲۷-۳۰، : «ای نفس مطمئن * به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که خشنود و پسندیده‌ای * پس در میان بندگانم درآی * و به بهشتم وارد شو»). این جنت، نه جنت خلد، بلکه مقام قرب به حق است. اهل‌الله، چونان پرندگان مهاجری‌اند که از سرزمین‌های دنیا و آخرت به سوی باغ بی‌کران حق پرواز می‌کنند.

درنگ: اهل‌الله، با نفوس مطمئنه، نه طمع بهشت دارند و نه خوف جهنم، و تنها برای حق عبادت می‌کنند.

پاکباختگی اهل‌الله

اهل‌الله، دنیا و آخرت را قمار می‌کنند و پاکباخته می‌شوند. در درس‌گفتار آمده است: «أَهْلُ اللَّهِ يُقَامِرُونَ وَيَخْسَرُونَ كُلَّ شَيْءٍ». آن‌ها، از هر تعلق آزادند و نه دنبال نفع‌اند و نه ضرر. این پاکباختگی، چونان از دست دادن همه دارایی‌ها در راه عشق است که سالک را به سوی معشوق حقیقی هدایت می‌کند. اهل‌الله، چونان عاشقانی‌اند که همه چیز را در پای معشوق ریخته و تنها او را می‌جویند.

آزمودن اهل‌الله

اهل‌الله در دنیا آزموده می‌شوند و در کوره‌های الهی به مقام راضیه مرضیه می‌رسند. در درس‌گفتار آمده است: «اللَّهُ يُجَرِّبُهُمْ فِي الدُّنْيَا بِالنَّارِ». مثال پیامبر (ص) و امام حسین (ع) نشان‌دهنده این است که تحمل سختی‌ها، آن‌ها را به مقام اطمینان و رضایت الهی می‌رساند. این کوره‌ها، چونان آتش‌هایی‌اند که زنگار نفس را می‌سوزانند و گوهر حقیقت را نمایان می‌کنند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به تبیین مقام اهل‌الله و نفوس مطمئنه پرداخت. آن‌ها، با انقطاع از دنیا و آخرت، تنها برای حق عبادت می‌کنند و در کوره‌های الهی آزموده می‌شوند تا به مقام راضیه مرضیه برسند. پاکباختگی، نشانه‌ای از تسلیم کامل آن‌ها به حق است که آن‌ها را از هر تعلق آزاد می‌کند.

بخش چهارم: فنای محض و مقامات والای وجد ثالث

فنای محض در وجد ثالث

وجد ثالث، سالک را در عین حقیقت فانی می‌کند و از شهود دنیا و آخرت محو می‌نماید. در درس‌گفتار آمده است: «يُفَنِّيهِ مِنْ شُهُودِ الْدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ». این فناء، چونان محو شدن سایه در برابر نور خورشید است که سالک را از تصرف و حکم کونین آزاد می‌کند. او دیگر نه دنیا را می‌بیند و نه آخرت، بلکه تنها حق را مشاهده می‌کند. این حالت، چونان غرق شدن در اقیانوس حق است که هیچ اثری از جزیره‌های نفسانی باقی نمی‌گذارد.

درنگ: وجد ثالث، سالک را از شهود دنیا و آخرت فانی کرده و او را تنها به مشاهده حق هدایت می‌کند.

عبودیت ذاتیه

وجد ثالث، سالک را به مقام عبودیت ذاتیه می‌رساند که ترکیبی از عبودیت و ربوبیت است. در درس‌گفتار آمده است: «يُقِيمُهُ فِي مَقَامِ الْعُبُودِيَّةِ الذَّاتِيَّةِ الْمَخْلُوطَةِ». این مقام، هنوز خالص نیست و با حق مخلوط است، اما سالک هم عبد حق است و هم مولا. این مقام، چونان آینه‌ای است که هم نور حق را منعکس می‌کند و هم سایه‌ای از وجود سالک در آن باقی است.

تمکین و استقرار

با زوال تلوین و تواتر تجلی ذاتی، سالک به مقام تمکین می‌رسد. در درس‌گفتار آمده است: «فِي مَقَامِ التَّمْكِينِ يَسْتَقِرُّ الْوَجْدُ الثَّالِثُ». تمکین، استقرار کامل در وجد ثالث است که سالک را از تلوین و بقای نفسانی آزاد می‌کند. این مقام، چونان ساحل آرام اقیانوس حق است که سالک پس از طوفان‌های سلوک در آن آرام می‌گیرد.

خطر نفس و حظ

نفس، منشأ حظ و خسّت است و تا باقی است، مانع وصول به حق می‌شود. در درس‌گفتار آمده است: «النَّفْسُ مَنْشَأُ الْحَظِّ وَالْخِسَّةِ». برای رفع حظ، باید نفس محو شود، مانند پارچه‌ای که برای پاک شدن از لکه، تار و پودش از هم می‌پاشد. نفس، چونان ریشه‌ای است که حظ نفسانی از آن می‌روید، و تنها با قطع این ریشه، سالک به صفا و خلوص می‌رسد.

درنگ: نفس، منشأ حظ و خسّت است و تا محو نشود، حظ نفسانی مانع وصول به حق باقی می‌ماند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به تبیین فنای محض، عبودیت ذاتیه، تمکین و خطر نفس در وجد ثالث پرداخت. این وجد، سالک را از شهود کونین فانی کرده و به مقام عبودیت ذاتیه و سپس تمکین می‌رساند. محو نفس، شرط رهایی از حظ نفسانی است که سالک را به وحدت با حق هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

کتاب حاضر، با بازنویسی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در باب وجد ثالث، نقشه‌ای جامع از سلوک عرفانی ارائه داد. وجد ثالث، سالک را از چهار دست دنیا و آخرت رها کرده، حقیقت او را از حظ نفسانی پاک می‌کند و از بندگی طبیعت آزاد می‌سازد. اهل‌الله، با نفوس مطمئنه، تنها برای حق عبادت می‌کنند و در کوره‌های الهی به مقام راضیه مرضیه می‌رسند. این وجد، یا به محو کامل اسم دنیا منجر می‌شود یا دنیا را به‌صورت عاریتی برای حق باقی می‌گذارد. سالک، در نهایت، به عبودیت ذاتیه و تمکین می‌رسد، جایی که با زوال تلوین، در حق مستقر می‌شود. این اثر، با زبانی فاخر و علمی، مرجعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان اسلامی است.

با نظارت صادق خادمی


فوتر بهینه‌شده