در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 515

متن درس





کتاب منازل السائرین: تحلیل و بازنویسی باب الدهش

منازل السائرین: تحلیل و بازنویسی باب الدهش

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۱۵)

دیباچه

باب الدهش در کتاب شریف منازل السائرین، منزلگاهی است که سالک را در مواجهه با تجلی الهی یا زیبایی خلق، به بهت و حیرتی عظیم فرو می‌برد. این بهت، عقل، علم و صبر سالک را مغلوب ساخته و او را به سوی فریاد، ناله یا شطح می‌کشاند. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در درس‌گفتارهای خویش، دهش را حالتی عارضی توصیف می‌کنند که از مواجهه ناگهانی با عظمت الهی یا خلقی چون یوسف علیه‌السلام پدید می‌آید و سالک را به آستانه شهود و معرفت رهنمون می‌شود.

بخش یکم: ماهیت و مراتب دهش در سلوک عرفانی

تعریف دهش: بهت و حیرت عارضی

دهش، حالتی است عارضی که سالک را در مواجهه ناگهانی با امری عظیم، اعم از تجلی الهی یا زیبایی خلق، به بهت و حیرت فرو می‌برد. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره آن را چنین توصیف می‌کنند: «الدهش بهتة تأخذ العبد إذا فجأه ما یغلب عقله أو علمه أو صبره.» این بهت، چونان چوبی است که در چرخ روان عقل، علم یا صبر سالک فرو می‌رود و تعادل او را برهم می‌زند. سالک در این حالت، از ادراک و حس خویش بازمانده و به فریاد، ناله یا شطح کشیده می‌شود. این حالت، پلی است بین غیبت و حضور که سالک را به آستانه شهود حق می‌رساند.

روایت شریف «إِذَا عَرَفْتَ نَفْسَكَ فَقَدْ عَرَفْتَ رَبَّكَ» (بحارالانوار) نشان می‌دهد که دهش، با برانگیختن سالک به خودشناسی، او را به معرفت پروردگار هدایت می‌کند. این حیرت، چونان جرقه‌ای است که آتش طلب را در قلب سالک برمی‌افروزد و او را از ایستایی به پویایی می‌کشاند.

درنگ: دهش، بهت و حیرتی عارضی است که عقل، علم و صبر سالک را مغلوب ساخته و او را به سوی فریاد، ناله یا شهود حق هدایت می‌کند.

مراتب دهش: از مرید تا محب

دهش در سه مرتبه متجلی می‌شود: دهشة المرید، دهشة السالک و دهشة المحب. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره این مراتب را به ترتیب سیر تکاملی سالک از ظاهر به باطن تبیین می‌کنند:

  • دهشة المرید: این مرتبه، ناشی از مواجهه با صورت، صدا یا معنای ظاهری است. سالک در این مرحله، به دلیل شدت بهت، به فریاد و ناله می‌افتد. این دهش، چونان نسیمی است که شاخسار وجود مرید را به لرزه درمی‌آورد.
  • دهشة السالک: در این مرتبه، دهش از معنای عمیق‌تر و تجلیات الهی ناشی می‌شود. سالک با تضرع و وجد، به سوی حق کشیده می‌شود، مانند پرنده‌ای که بال‌هایش را به سوی آسمان معشوق می‌گشاید.
  • دهشة المحب: این مرتبه، از شهود حق پدید می‌آید و به کشف و سکون می‌انجامد. محب در این حالت، چونان دریاچه‌ای آرام است که انعکاس نور حق را در خویش به تماشا می‌نشیند.

این مراتب، سیر تکاملی سالک را از مواجهه با خلق تا شهود خالق نشان می‌دهند، چنان‌که هر مرحله، سالک را به معرفتی ژرف‌تر رهنمون می‌سازد.

درنگ: دهش در سه مرتبه مرید، سالک و محب متجلی می‌شود که از مواجهه با صورت و صدا تا شهود حق امتداد می‌یابد و سالک را به سوی کمال سلوک هدایت می‌کند.

دهش مبتدی و منتهی

دهش مبتدی، از مواجهه با صورت یا صدا، مانند زیبایی یوسف علیه‌السلام، پدید می‌آید و سالک را به ناله و بی‌صبری می‌کشاند. این حالت، چونان موجی است که ساحل وجود مرید را درمی‌نوردد. اما دهش منتهی، از شهود حق ناشی شده و به سکون و وصول می‌انجامد، مانند آرامشی که پس از طوفان در قلب محب پدیدار می‌شود. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید می‌کنند که دهش منتهی، کمال سلوک را در حضور حق آشکار می‌سازد، درحالی‌که دهش مبتدی، تنها جرقه‌ای برای آغاز این سفر است.

درنگ: دهش مبتدی از صورت و صدا پدید می‌آید و به ناله می‌انجامد، اما دهش منتهی از شهود حق ناشی شده و به سکون و وصول به حق می‌رسد.

بخش دوم: استشهاد قرآنی و تبیین دهش در ماجرای یوسف علیه‌السلام

استشهاد به آیه سوره یوسف

قرآن کریم در آیه ۳۱ سوره یوسف، دهش زنان مصر را در مواجهه با زیبایی یوسف علیه‌السلام توصیف می‌کند:

﴿فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَٰذَا بَشَرًا ۖ إِنْ هَٰذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ﴾ (یوسف: ۳۱)

ترجمه: «پس چون او را دیدند، بزرگش شمردند و دست‌های خود را بریدند و گفتند: «منزه است خدا، این بشر نیست، این جز فرشته‌ای بزرگوار نیست.»
آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره این آیه را نمونه‌ای از دهش مبتدی می‌دانند که از عظمت ظاهری و سیرت یوسف علیه‌السلام ناشی شده است. زنان مصر، به دلیل شدت بهت و حیرت، از حس و ادراک خویش بازماندند و دست‌هایشان را بریدند. این دهش، نه صرفاً از زیبایی ظاهری، بلکه از ترکیب صورت و سیرت یوسف علیه‌السلام پدید آمد که تجلی الهی در خلق بود.

زلیخا، که خود متخصص زیبایی بود، با ترتیب دادن این مواجهه، به زنان نشان داد که عظمت یوسف علیه‌السلام فراتر از ادراک آن‌هاست. این ماجرا، چونان آیینه‌ای است که تجلی زیبایی الهی را در خلق منعکس می‌کند و سالک را به سوی معرفت حق فرا می‌خواند.

درنگ: آیه ۳۱ سوره یوسف، دهش زنان مصر را در مواجهه با زیبایی یوسف علیه‌السلام توصیف می‌کند که از ترکیب صورت و سیرت او ناشی شده و تجلی الهی در خلق را نشان می‌دهد.

زیبایی یوسف: صورت و سیرت

زیبایی یوسف علیه‌السلام، تنها در صورت او خلاصه نمی‌شد، بلکه سیرت والای او نیز در این دهش نقش داشت. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره می‌فرمایند: «حسن یوسف هم همه در صورت نبوده، بلکه در صورت و سیره بوده.» این زیبایی، چونان نوری بود که از وجود یوسف علیه‌السلام ساطع شد و زنان مصر را به حیرت و بهت فرو برد. ورود یوسف علیه‌السلام به مجلس زنان، با اطاعت از امر مولایش و بدون معصیت، نشان‌دهنده عظمت سیرت اوست که این دهش را برانگیخت.

این ماجرا، نشان‌دهنده آن است که دهش می‌تواند از تجلی الهی در خلق پدید آید، اما این تجلی، تنها مقدمه‌ای است برای حرکت به سوی شهود خالق. زیبایی یوسف علیه‌السلام، چونان آیینه‌ای بود که نور حق را منعکس کرد و زنان را به آستانه معرفت رهنمون ساخت.

درنگ: زیبایی یوسف علیه‌السلام، ترکیبی از صورت و سیرت بود که دهش زنان را برانگیخت و تجلی الهی در خلق را آشکار ساخت.

بخش سوم: دهش و حالات سالک در سلوک

دهش و شطح: مرز کمال و حرمان

دهش، گاه سالک را به شطح می‌کشاند، حالتی که در آن کنترل ظاهر از دست می‌رود و فریاد، گریه یا رفتار غیرمعمول پدید می‌آید. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید می‌کنند که شطح، تا زمانی که به معصیت نینجامد، کمال است، اما اگر به ترک شرعیات منجر شود، حرمان خواهد بود. روایت «مَنْ أَحَبَّ شَيْئًا أَفْنَاهُ» (غررالحکم) نشان می‌دهد که سالک در شدت عشق، در معشوق فانی می‌شود، اما این فناء باید در چارچوب شریعت باشد.

شطح، چونان طوفانی است که سالک را در خود فرو می‌برد، اما بدون هدایت مربی، ممکن است به معصیت و حرمان منجر شود. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره می‌فرمایند: «سالک در ظرف دهش باید صاحب داشته باشد، مربی داشته باشد.» این مربی، چونان چراغی است که راه سالک را در تاریکی شطح روشن می‌سازد و او را از انحراف حفظ می‌کند.

درنگ: شطح در دهش، اگر به معصیت نینجامد، کمال است، اما بدون هدایت مربی، ممکن است به حرمان منجر شود.

دهش و نصر الهی

سالک در ظرف دهش، به نصر الهی نیاز دارد تا از حرمان به کمال هدایت شود. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره سه حالت را برای این نصر برمی‌شمارند:

  • کشف: که کمال اکمل است و سالک را به شهود و وصول می‌رساند.
  • ادامه تضرع: که سالک را در حال ناله و ضجه نگه می‌دارد و کمال محسوب می‌شود، مانند گریه‌های یعقوب علیه‌السلام.
  • صبر: که به آرامش و خشکی می‌انجامد و نشانه حرمان است.

این نصر، چونان بارانی است که کویر وجود سالک را سیراب می‌کند و او را از خطر حرمان نجات می‌دهد. اگر سالک به صبر و آرامش فرو رود، از طلب بازمانده و به حرمان می‌افتد، اما اگر به کشف یا تضرع هدایت شود، به سوی کمال پیش می‌رود.

درنگ: نصر الهی در دهش، سالک را به کشف (کمال اکمل)، تضرع (کمال) یا صبر (حرمان) هدایت می‌کند؛ کشف و تضرع، نشانه‌های کمال‌اند.

دهش و سکرات موت

آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره سکرات موت را نمونه‌ای از دهش می‌دانند که عقل و علم را مغلوب می‌کند و سالک را از بیان توحید بازمی‌دارد، مگر اینکه توحید او برای قبر آماده شده باشد. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾ (بقره: ۱۳۲)

ترجمه: «نمیرید مگر اینکه مسلمان باشید.»
این آیه، بر اهمیت آمادگی برای مواجهه با مرگ تأکید دارد. سالک باید توحید خویش را چنان استوار سازد که در سکرات موت، زبانش به ذکر حق گویا باشد. سکرات موت، چونان آینه‌ای است که میزان استواری توحید سالک را آشکار می‌سازد.

درنگ: سکرات موت، نمونه‌ای از دهش است که عقل و علم را مغلوب می‌کند؛ توحید استوار، سالک را در این حالت به ذکر حق توانا می‌سازد.

بخش چهارم: علم، معرفت و کشف در دهش

علم در برابر معرفت

آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تفاوت علم و معرفت را چنین تبیین می‌کنند: «التعرف الذی أبداه هو العلم والتعرف الذی لم یبدعه هو المعرفة.» علم، حکایت کلی از حق است، مانند کسی که از گرمای اتاق به وجود آفتاب پی می‌برد، اما آن را نمی‌بیند. اما معرفت، شهود عینی و جزئی حق به وحدت و شخصیت اوست، مانند کسی که زیر نور آفتاب، حرارت آن را احساس می‌کند. علم برای مبتدیان است، اما معرفت، منزل اولیاء خداست.

این تمایز، عرفان را از فلسفه جدا می‌سازد. فلسفه، با مفاهیم کلی سروکار دارد، اما عرفان، بر شهود عینی حق متمرکز است. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره می‌فرمایند: «علم بار معرفت را نمی‌تواند بکشد.» معرفت، چونان گوهری است که در قلب اولیاء می‌درخشد و علم را در برابر عظمت خویش ناچیز می‌سازد.

درنگ: علم، حکایت کلی از حق است و برای مبتدیان، اما معرفت، شهود عینی حق است و مختص اولیاء؛ عرفان، بر معرفت متمرکز است، نه علم.

دهش مرید: صولة الحال، وجد و کشف

دهش مرید، زمانی رخ می‌دهد که حال بر علم، وجد بر صبر و کشف بر همت غلبه کند. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره این سه وجه را چنین شرح می‌دهند:

  • صولة الحال بر علم: حال، حکایت علم را باطل می‌کند و سالک را از ادراک بازمی‌دارد. این غلبه، چونان طوفانی است که کشتی علم را درهم می‌شکند.
  • وجد بر طاقت: صبر سالک تمام می‌شود و او به فریاد یا گریه می‌افتد، مانند حضرت سجاد علیه‌السلام که در سجده و مناجات، وجود خویش را ناچیز می‌دیدند.
  • کشف بر همت: با شهود مقصود، همت سالک محو می‌شود، زیرا دیگر نیازی به طلب نیست. این کشف، چونان رسیدن به قله‌ای است که سالک را از تلاش برای صعود بی‌نیاز می‌سازد.

این سه وجه، مراحل گذار مرید از علم به معرفت را نشان می‌دهند، مانند پلی که سالک را از تاریکی غیبت به نور حضور می‌رساند.

درنگ: دهش مرید از غلبه حال بر علم، وجد بر صبر و کشف بر همت پدید می‌آید و سالک را از حکایت به شهود هدایت می‌کند.

دهش و سکون: وصول به حضور

کشف در دهش، سالک را به سکون و ترک طلب می‌رساند، زیرا شهود مقصود، همت و قصد را محو می‌کند. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره می‌فرمایند: «الکشف یقتضی السکون وترک الطلب.» اما این ترک طلب، به معنای ترک عبادت نیست، بلکه عبادت در این مرحله لله می‌شود، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ﴾ (حجر: ۹۹)

ترجمه: «و پروردگارت را بپرست تا یقین به تو آید.»
سکون، نشانه وصول به حضور حق است، نه توقف در سلوک. سالک در این مقام، می‌بیند که همت، طلب و قصد، همه از حق است و او تنها در سایه قوة الله حرکت کرده است. این معرفت، چونان نوری است که قلب سالک را روشن می‌سازد و او را به آرامش ابدی می‌رساند.

درنگ: کشف در دهش، سالک را به سکون و ترک طلب می‌رساند، اما این سکون، عبادت لله است و نشانه وصول به حضور حق.

جمع‌بندی

باب الدهش در منازل السائرین، منزلگاهی است که سالک را در مواجهه با تجلی الهی یا زیبایی خلق به بهت و حیرت فرو می‌برد. این حالت عارضی، عقل، علم و صبر سالک را مغلوب ساخته و او را به فریاد، ناله یا شطح می‌کشاند. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره دهش را در سه مرتبه مرید، سالک و محب تبیین می‌کنند که از مواجهه با صورت و صدا تا شهود حق امتداد می‌یابد. آیه ۳۱ سوره یوسف، نمونه‌ای از دهش مبتدی است که از زیبایی صورت و سیرت یوسف علیه‌السلام ناشی شده و تجلی الهی در خلق را نشان می‌دهد. شطح در دهش، اگر به معصیت نینجامد، کمال است، اما بدون هدایت مربی، ممکن است به حرمان منجر شود. نصر الهی، سالک را به کشف، تضرع یا صبر هدایت می‌کند که کشف و تضرع، نشانه‌های کمال‌اند. علم، حکایت کلی از حق است، اما معرفت، شهود عینی اوست که در دهش منتهی به سالک عطا می‌شود. سکرات موت، نمونه‌ای از دهش است که توحید استوار را می‌طلبد.

با نظارت صادق خادمی
منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده