متن درس
منازل السائرین: تأملی در باب الهیمان
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۱۸)
مقدمه: هیمان، رقص روح در برابر جبروت الهی
باب الهیمان در منازل السائرین، مقامی عرفانی است که چون رقصی سوزان، روح سالک را در برابر عظمت و جبروت الهی به بیخویشتنی میکشاند. این مقام، که در درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۵۱۸ با استناد به آیه «وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا» (سوره اعراف، آیه ۱۴۳) تبیین شده، حالتی است که سالک به دلیل شدت شهود تجلیات الهی، تماسک و خویشتنداری خود را از دست میدهد. هیمان، متفرع بر دهشت، اما عمیقتر و پایدارتر از آن است و سالک را به ادراکاتی متعالی و فراحسی رهنمون میسازد. این نوشتار، با زبانی فاخر و ساختاری علمی، به تبیین ماهیت هیمان، مراتب آن، و داستان موسی علیهالسلام به عنوان الگوی این مقام میپردازد تا این منزل عرفانی را برای مخاطبان متخصص به روشنی آشکار سازد.
بخش اول: هیمان، شعلهای پایدار پس از دهشت
ماهیت هیمان و رابطه آن با دهشت
هیمان، مقامی عرفانی است که متفرع بر دهشت بوده و حالتی عمیقتر و پایدارتر از آن را در سالک پدید میآورد. دهشت، چون جرقهای ناگهانی، سالک را برای لحظهای از تعادل ظاهری و عقلی خارج میکند، اما به سرعت فروکش میکند. هیمان اما، چون شعلهای سوزان، این بیخویشتنی را با دوام و شدت بیشتری به همراه دارد. در این مقام، سالک از ابزارهای حسی و عقلی فراتر میرود و به ادراکاتی متعالی دست مییابد که از سنخ حواس ظاهری نیست.
درنگ: هیمان، متفرع بر دهشت، حالتی عمیقتر و پایدارتر است که سالک را به ادراکات فراحسی و متعالی رهنمون میسازد.
برتری هیمان بر دهشت
هیمان، به دلیل دوام نسبی و کمال بیشتر، افضل، اکمل، اعلی، و أتقن از دهشت است. در دهشت، سالک به سرعت به تعادل بازمیگردد، اما در هیمان، این بیخویشتنی برای مدتی طولانیتر ادامه مییابد و سالک را در نعت متعالیتری قرار میدهد. این مقام، ادراکات معنوی را جایگزین ادراکات حسی میکند و سالک را به شهود حقایق ملکوتی نزدیکتر میسازد.
درنگ: هیمان، به دلیل دوام و کمال بیشتر، مرتبهای متعالیتر از دهشت است که سالک را به شهود ملکوتی رهنمون میکند.
جمعبندی بخش اول
هیمان، چون شعلهای پایدار، پس از جرقه دهشت در قلب سالک زبانه میکشد. این مقام، با دوام و عمق بیشتر، سالک را از حواس ظاهری فراتر برده و به ادراکاتی متعالی هدایت میکند. برتری هیمان بر دهشت، در پایداری و کمال آن نهفته است که سالک را به مراتب عمیقتری از سلوک عرفانی میرساند.
بخش دوم: صاعقه موسی، تجلی هیمان
صاعقه در قرآن کریم و معنای هیمان
هیمان، با استناد به آیه «وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا» (سوره اعراف، آیه ۱۴۳) تبیین میشود که به این معناست: «و موسی مدهوش افتاد.» صاعقه در این آیه، نه به معنای موت، نه فنا، و نه مدهوشی صرف، بلکه به معنای هیمان است که سالک به دلیل مواجهه با جبروت و عظمت الهی، تماسک خود را از دست میدهد. صاعقه، صدایی عظیم یا تأثیری شدید از تجلی الهی است که میتواند آثاری چون مدهوشی یا مرگ داشته باشد، اما معنای اصطلاحی آن در عرفان، هیمان است.
درنگ: صاعقه موسی، نه موت و نه فنا، بلکه هیمان است که به بیخویشتنی سالک در برابر جبروت الهی اشاره دارد.
تمایز صاعقه از موت، مدهوشی، و فنا
صاعقه، به معنای لغوی موت نیست، بلکه موت یا مدهوشی میتواند از آثار آن باشد. برخی صاعقه را به فنا تفسیر کردهاند، اما این نادرست است، زیرا فنا فاقد افاقه (بازگشت به تعادل) است، در حالی که هیمان با افاقه همراه است. هیمان، نه اغما (بیماری) و نه غش صرف، بلکه مدهوشی عرفانی است که به دلیل شدت شهود الهی رخ میدهد.
درنگ: هیمان، با افاقه همراه است و از موت، فنا، اغما، و غش متمایز است، زیرا مدهوشی عرفانی ناشی از شهود الهی است.
تعریف هیمان: ذهاب عن التماسک
هیمان، به معنای «ذهاب عن التماسک» است، یعنی سالک از خویشتنداری و کنترل خارج میشود، اما خویشتنی او باقی میماند. این حالت، چون سواری است که اسبش رم کرده؛ سوار همچنان بر اسب است، اما کنترلی بر آن ندارد. هیمان، از تعجب یا حیرت ناشی میشود؛ تعجب در ظرف علم است، اما حیرت، حالتی متعالیتر است که فراتر از ادراکات عقلی قرار دارد.
درنگ: هیمان، ذهاب عن التماسک است که از تعجب یا حیرت ناشی شده و سالک را از کنترل ظاهری خارج میکند، اما خویشتنی او باقی میماند.
جمعبندی بخش دوم
صاعقه موسی، چون شعلهای از تجلی الهی، هیمان را در قلب او برافروخت. این مقام، نه موت، نه فنا، و نه مدهوشی صرف، بلکه بیخویشتنی عرفانی است که سالک را در برابر عظمت حق از تماسک میاندازد. هیمان، با تعریف ذهاب عن التماسک، از تعجب یا حیرت نشأت گرفته و سالک را به ادراکاتی فراتر از علم و حس هدایت میکند.
بخش سوم: داستان موسی، الگوی هیمان
زمینه قرآنی هیمان در میقات موسی
داستان موسی علیهالسلام، زمینهساز تبیین هیمان است. قرآن کریم در آیه ۱۴۲ سوره اعراف میفرماید: «وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً»، به این معنا که: «و با موسی سی شب وعده نهادیم و آن را با ده شب کامل کردیم، پس میقات پروردگارش چهل شب به انجام رسید.» این میقات چهلشبه، مقدمهای برای تکلیم الهی و درخواست رویت بود که به هیمان منجر شد.
درنگ: میقات چهلشبه موسی، زمینهساز ورود به مقامات متعالی و هیمان بود که با تکلیم الهی آغاز شد.
تکلیم الهی و درخواست رویت
در آیه ۱۴۳ سوره اعراف آمده است: «وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ»، به این معنا که: «و چون موسی به میقات ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا، خود را به من بنمای تا به تو بنگرم.» تکلیم الهی، موسی را به مرتبهای رساند که درخواست رویت کرد. این درخواست، نه از سر جسمانیت خدا، بلکه از اشتیاق به شهود متعالی بود که در ظرف هیمان رخ داد.
درنگ: درخواست رویت موسی، از اشتیاق به شهود متعالی نشأت گرفت و در ظرف هیمان، با تکلیم الهی، ظهور یافت.
پاسخ الهی و آزمایش تجلی
خداوند در پاسخ به موسی فرمود: «قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَٰكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي» («گفت: هرگز مرا نخواهی دید، اما به کوه بنگر، اگر در جای خود استوار ماند، مرا خواهی دید»). با تجلی الهی، کوه متلاشی شد: «فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا». این آزمایش، ناتوانی ظرف مادی در تحمل تجلی الهی را نشان داد و به هیمان موسی منجر شد.
درنگ: تجلی الهی بر کوه، ناتوانی ظرف مادی در برابر عظمت حق را نشان داد و هیمان موسی را برانگیخت.
افاقه، توبه، و ایمان موسی
پس از صاعقه، موسی مدهوش شد و سپس به هوش آمد: «فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ» («گفت: منزهی تو، به سوی تو توبه کردم و من نخستین مؤمنانم»). افاقه، بازگشت به تعادل پس از هیمان است. توبه موسی، نه از درخواست نادرست، بلکه از ناتوانی در تحمل تجلی بود. «أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ» به ایمان کامل او پس از تجربه هیمان اشاره دارد.
درنگ: افاقه موسی، توبه او از ناتوانی در تحمل تجلی، و ایمان کاملش، نتیجه تجربه هیمان بود.
بسط الهی و انتخاب موسی
خداوند پس از هیمان، بسط الهی را به موسی عطا کرد: «قَالَ يَا مُوسَىٰ إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِي وَبِكَلَامِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ» («گفت: ای موسی، من تو را با رسالتها و کلامم بر مردم برگزیدم، پس آنچه به تو دادم بگیر و از شاکران باش»). این بسط، موسی را به رسالت و شکر الهی هدایت کرد.
درنگ: بسط الهی پس از هیمان، موسی را به رسالت و شکر هدایت کرد و مرتبه او را تثبیت نمود.
جمعبندی بخش سوم
داستان موسی علیهالسلام، چون آینهای درخشان، هیمان را در برابر تجلی الهی به تصویر میکشد. میقات چهلشبه، تکلیم، درخواست رویت، و تجلی بر کوه، زمینهساز هیمان شدند. افاقه، توبه، و بسط الهی، موسی را به ایمان کامل و رسالت هدایت کردند. این داستان، الگویی بینظیر از هیمان در سلوک عرفانی است.
بخش چهارم: ویژگیها و شرایط هیمان
ادراکات متعالی در هیمان
در هیمان، سالک ادراکاتی را تجربه میکند که از سنخ حواس ظاهری نیست. این ادراکات، نه بوی عطر، نه صدای سماع، و نه رویت بصری، بلکه شهود حقایق ملکوتی است. برای مثال، سالک در حال ذکر ممکن است بویی معطر احساس کند که نه گل است و نه عطر، بلکه ظهور تعطیری معنوی در نفس اوست. این حالات، در اواسط سلوک و بهویژه در مقام هیمان ظاهر میشوند.
درنگ: ادراکات هیمان، از سنخ حواس ظاهری نیست و شهود حقایق ملکوتی را در بر میگیرد که در اواسط سلوک ظاهر میشود.
ضرورت شجاعت در تحمل هیمان
هیمان، مقامی سنگین است که نیازمند تحمل و شجاعت است. سالک باید ترس را کنار گذاشته و خود را در برابر تجلیات الهی قرار دهد. ترس، چه از زیبایی و چه از عظمت، مانع دریافت این مقام میشود. سالک باید چون سواری نستوه، در برابر رم کردن اسب تجلی، ایستادگی کند و از فرار اجتناب ورزد.
درنگ: تحمل هیمان نیازمند شجاعت است و سالک باید ترس از تجلیات الهی را کنار بگذارد.
جمعبندی بخش چهارم
هیمان، چون دریایی عمیق، ادراکات متعالی و فراحسی را در خود جای داده است. این مقام، با ظهور حالات معنوی در اواسط سلوک، سالک را به شهود ملکوتی هدایت میکند. اما تحمل این مقام، نیازمند شجاعتی است که سالک را از ترس و فرار بازمیدارد و او را در برابر تجلیات الهی استوار میسازد.
بخش پنجم: نقد تفاسیر نادرست از صاعقه
اشتباه در تفسیر صاعقه به فنا
برخی صاعقه موسی را به فنا تفسیر کردهاند، اما این نادرست است، زیرا فنا، محو کامل در ذات الهی است و افاقه ندارد، در حالی که هیمان با بازگشت به تعادل (افاقه) همراه است. هیمان، مقامی پایینتر از فنا و بالاتر از دهشت است که به دلیل شدت شهود، سالک را از تماسک میاندازد.
درنگ: تفسیر صاعقه به فنا نادرست است، زیرا هیمان با افاقه همراه است و از فنا متمایز میشود.
نقد تفسیر لغوی صاعقه به موت
برخی مفسران، صاعقه را به معنای لغوی موت گرفتهاند، اما این نیز نادرست است. صاعقه، صدایی عظیم یا تأثیری شدید است که ممکن است موت یا مدهوشی را به دنبال داشته باشد، اما معنای لغوی آن، موت نیست. موت و مدهوشی، لوازم خارجی صاعقهاند، نه معنای وضعی آن. در کتب لغوی نیز، صاعقه به معنای تأثیر شدید یا صدای عظیم آمده است، نه موت.
درنگ: صاعقه، به معنای لغوی موت نیست، بلکه تأثیری شدید است که موت یا مدهوشی میتواند از لوازم آن باشد.
نقد تفسیر صاعقه به معنای کنایی
شارح معتقد است که صاعقه، چه به معنای هیمان و چه فنا، به لسان اشاره و کنایه است، نه معنای ظاهری قرآن. این دیدگاه نادرست است، زیرا «وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا» به معنای لغوی و ظاهری، هیمان را نشان میدهد و نیازی به تأویل یا کنایه ندارد. هیمان، معنای تحتاللفظی آیه است و دلالت آن، مستقیم بر این مقام عرفانی است.
درنگ: صاعقه، معنای ظاهری و لغوی هیمان را در آیه دارد و نیازی به تفسیر کنایی یا تأویلی ندارد.
جمعبندی بخش پنجم
تفاسیر نادرست از صاعقه، چون غباری بر آینه حقیقت، هیمان را از دید پنهان میکنند. صاعقه، نه فنا، نه موت، و نه معنای کنایی، بلکه هیمان است که به معنای لغوی و ظاهری، بیخویشتنی موسی در برابر تجلی الهی را نشان میدهد. نقد این تفاسیر، جایگاه هیمان را در سلوک عرفانی روشنتر میسازد.
نتیجهگیری و جمعبندی نهایی
باب الهیمان در منازل السائرین، مقامی است که چون شعلهای سوزان، سالک را در برابر جبروت الهی به بیخویشتنی میکشاند. هیمان، متفرع بر دهشت، اما عمیقتر و پایدارتر از آن است و با ادراکات فراحسی، سالک را به شهود حقایق ملکوتی هدایت میکند. صاعقه موسی در آیه «وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا»، الگویی بینظیر از این مقام است که نه موت، نه فنا، و نه مدهوشی صرف، بلکه بیخویشتنی عرفانی ناشی از تجلی الهی را نشان میدهد. داستان موسی، از میقات چهلشبه تا تکلیم، درخواست رویت، و افاقه، مسیر هیمان را ترسیم میکند. این مقام، نیازمند شجاعت و تحمل است و سالک را از ترس و فرار بازمیدارد. نقد تفاسیر نادرست، جایگاه هیمان را به عنوان مقامی متعالی و متمایز از فنا و موت تثبیت میکند. هیمان، چون دریچهای به سوی ملکوت، سالک را از حس و عقل فراتر برده و به قرب الهی رهنمون میسازد.
با نظارت صادق خادمی