متن درس
تحلیل و تبیین باب الهیمان در منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۱۹)
مقدمه
باب الهیمان، از منازل والای سلوک عرفانی در کتاب شریف منازل السائرین اثر خواجه عبدالله انصاری، منزلگاهی است که سالک در آن با شهود عظمت الهی و ادراک پستی خویش به بیخویشتنی میرسد. این مقام، که در مراتب عرفانی از جایگاه ویژهای برخوردار است، در درسگفتار شماره ۵۱۹ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره با دقتی عمیق و نگاهی ژرف تحلیل شده است.
بخش نخست: چیستی هیمان و تمایز آن از دهشت
تعریف هیمان
هیمان، در لغت به معنای «ذهاب عن التماسک تعجباً أو حیرة» است؛ یعنی خروج سالک از حالت خودداری و کنترل خویش به سبب شگفتی یا حیرت در برابر جلال و عظمت الهی. این حالت، چونان دریایی است که سالک را در امواج حیرت غرق میکند و او را از تسلط بر خویشتن بازمیدارد. هیمان، برخلاف دهشت که حالتی گذرا و لحظهای است، از دوام و پایداری بیشتری برخوردار است و سالک را به ادراکاتی عمیقتر و متعالیتر رهنمون میشود.
تمایز هیمان از دهشت
دهشت، حالتی ناگهانی و زودگذر است که با ادراک ضعیف حضور الهی پدید میآید، مانند تلنگری که سالک را برای لحظهای از خود بیخود میکند. اما هیمان، با شدت و دوام بیشتر، نتیجه قرب و شهود عمیقتر الهی است. اگر دهشت را به رعد و برقی گذرا تشبیه کنیم که آسمان وجود سالک را برای لحظهای روشن میکند، هیمان چونان نوری پایدار است که در اعماق روح او نفوذ کرده و او را به سوی مراتب ملکوتی هدایت میکند.
بخش دوم: مراتب هیمان و ویژگیهای آن
مرتبه نخست هیمان
هیمان دارای سه مرتبه است که مرتبه نخست آن، «هیمان فی شم أوائل برق اللطف» نامیده میشود. در این مرتبه، سالک جرقههای اولیه لطف الهی را در بیداری و در حال سلوک مشاهده میکند. این تجلی، مانند نور هدایت الهی است که در دل سالک میدرخشد و او را به سوی حق رهنمون میسازد. قرآن کریم در توصیف تجلی الهی بر کوه در داستان حضرت موسی علیهالسلام میفرماید:
فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا
این آیه، تجلی الهی را بهگونهای توصیف میکند که کوه را در هم میشکند و سالک را به مدهوشی و حیرت میرساند.
دو رکن اصلی هیمان
هیمان بر دو رکن اساسی استوار است: عظمت حق (عظمة الرب) و پستی بنده (خست العبد). عظمت حق، سالک را به شهود جلال و جبروت الهی سوق میدهد، و خست عبد، او را از خودبینی و تکبر آزاد میکند. این دو رکن، چونان ترازویی هستند که هرچه عظمت حق در یک کفه بالا میرود، پستی عبد در کفه دیگر آشکارتر میشود. سالک در این مقام، خود را در نهایت ناچیزی میبیند و حق را در اوج جلال و عظمت ادراک میکند.
شهود جلال حق در هیمان
سالک در هیمان، حق را با صفات جلالی چون قاطع، قامع، باطش، منتقم، مجید، متکبر، کبیر، خفی، رقیب، رشید، شدید، قادر، غیور و صفار ادراک میکند، نه با صفات جمالی مانند رفیق، شفیق، انیس یا مونس. این شهود، سالک را از ادراکات ناسوتی به سوی مراتب ملکوتی هدایت میکند و او را از هرگونه خودبینی بازمیدارد. این حالت، چونان مواجهه با خورشیدی است که با نور عظیم خود، هر سایهای را محو میکند.
خست، سفالت و تفاهت در برابر جلال حق
سالک در هیمان، خود را در سه وجه پستی (خست)، سستی (سفالت) و کمی ارزش (تفاهت) میبیند. خست، به معنای پستی در برابر عظمت حق است؛ سفالت، به سستی و ناتوانی در برابر قدرت الهی اشاره دارد؛ و تفاهت، به کمی ارزش وجودی سالک در مقایسه با جلال بیکران حق دلالت میکند. این سه صفت، چونان آینههایی هستند که ناچیزی بنده را در برابر عظمت حق به نمایش میگذارند و سالک را به تواضع و محو خودبینی رهنمون میسازند.
بخش سوم: مصادیق و نمونههای هیمان در سیره اولیا
امام سجاد علیهالسلام و «أنا أقل الأقلین»
یکی از بارزترین نمونههای هیمان، در کلام امام سجاد علیهالسلام در صحیفه سجادیه مشاهده میشود که میفرماید: «أنا أقل الأقلین» (من کمتر از کمترینم). این عبارت، نه از سر تظاهر یا شکستهنفسی، بلکه نتیجه شهود عمیق جلال الهی و ادراک خست خویش است. امام علیهالسلام، در برابر عظمت حق، خود را در نهایت ناچیزی میبیند و این ادراک، او را از هرگونه خودبینی آزاد میکند. این حالت، چونان ستارهای است که در ظلمت شب خودنمایی میکند؛ هرچه سالک خود را در تاریکی ناچیزی ببیند، نور جلال حق روشنتر میدرخشد.
رفتار اولیا در برابر مخلوقات
اولیای الهی، مانند امام سجاد علیهالسلام و حضرت علی علیهالسلام، در برابر مخلوقات با تواضع و احترام رفتار میکنند. حتی در مواجهه با بیحرمتی، به جای خشم، برای گناهکار دعا میکنند تا هدایت شود. این رفتار، نتیجه خست و تواضع در برابر حق است که اولیا را از خودبینی آزاد کرده و به حرمت نهادن به مخلوقات خدا سوق میدهد. چنین تواضعی، چونان جویباری است که از چشمه زلال عرفان سرچشمه میگیرد و زمین وجود را سیراب میکند.
بخش چهارم: نقش شریعت و عبادت در هیمان
شریعت و انضباط سلوک
شریعت، با انضباط خود در احکامی چون نماز، روزه و طواف، سالک را به قصد طریق و آمادگی برای هیمان هدایت میکند. این احکام، چونان ریسمانهایی محکم، سالک را از پراکندگی و غفلت بازمیدارند و او را برای دریافت تجلیات الهی آماده میسازند. برای نمونه، انضباط در روزه، که حتی یک روز اضافه یا کم را نمیپذیرد، سالک را به التزام مستمر در سلوک دعوت میکند.
عبادت و محو خودبینی
عبادت، بهویژه نماز و مناجات، وسیلهای برای آشکار شدن خست عبد و جلال حق است. سالک در سجده، خود را در نهایت پستی میبیند و عظمت حق را ادراک میکند. اما اگر در عبادت ریا کند، از هیمان دور میماند، زیرا ریا چونان پردهای است که نور جلال الهی را از چشم سالک پنهان میکند.
بخش پنجم: موانع و شرایط هیمان
موانع هیمان
خودبینی، تکبر و ریا، موانع اصلی هیماناند. سالکی که خود را بزرگ میبیند، نمیتواند جلال حق را ادراک کند، زیرا تکبر چونان حجابی است که نور الهی را از قلب او دور میسازد. این موانع، سالک را در ظرف ناسوت نگه میدارند و او را از صعود به مراتب ملکوتی بازمیدارند.
شرایط هیمان
هیمان در سلوک زمانی رخ میدهد که سالک با قصد طریق، در حال بیداری، جرقههای لطف الهی را مشاهده کند. قصد طریق، به معنای التزام مستمر به سلوک است، مانند مسافری که لحظهای از مسیر خود غافل نمیشود. سالک باید همواره در حال سلوک باشد و از غفلت و کاهلی پرهیز کند تا به این مقام دست یابد.
بخش ششم: تأثیر تواضع و خست در شهود جلال
نقش تواضع در دریافت لطف الهی
هرچه سالک خود را حقیرتر ببیند، لطف الهی در نظرش عظیمتر میشود و هیمان او قویتر میگردد. تواضع، چونان ظرفی است که برای دریافت الطاف الهی آماده میشود. سالک با محو خودبینی، وجود خویش را چون آینهای صاف میسازد که نور جلال حق در آن منعکس میشود.
تفسیر خست، سفالت و تفاهت
خست، سفالت و تفاهت، سه وجه از ادراک ناچیزی بنده در برابر عظمت حقاند. خست، پستی در برابر بلندی حق است؛ سفالت، سستی در برابر قدرت الهی؛ و تفاهت، کمی ارزش در برابر عظمت بیکران حق. این سه، چونان پلههایی هستند که سالک را به سوی تواضع و شهود جلال حق هدایت میکنند.
جمعبندی
باب الهیمان، منزلگاهی است که سالک در آن با شهود جلال الهی و ادراک خست خویش، از تماسک و خودداری خارج میشود. این مقام، با دوام و کمال بیشتر نسبت به دهشت، سالک را به ادراکات متعالیتر هدایت میکند. دو رکن اصلی هیمان، عظمت حق و خست عبد، سالک را از خودبینی رها کرده و به شهود جلال الهی میرسانند. سیره اولیا، مانند کلام «أنا أقل الأقلین» امام سجاد علیهالسلام، نمونهای روشن از این مقام است. شریعت و عبادت، با انضباط و محو خودبینی، سالک را برای هیمان آماده میکنند، و تواضع و خست، شرط دریافت الطاف الهی است.